چرا مربعهای قرمز؟
حجتالاسلام علی شیرازی مسئول نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به بهانه رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب خاطرات حسین یکتا، یادداشتی در همین رابطه نوشته است که متن آن را در ادامه می خوانید:
چشم باز کردم. آسمان پر از نور بود. نیرویی به زمین دوخته بودم. اختیار پلکهایم را نداشتم. غیرارادی باز و بسته میشدند. آن شب، سختی جان دادن را تجربه کردم. چند دقیقه یکبار از هوش میرفتم. هر بار به هوش میآمدم آسمانی پر از نور نگاهم را پر میکرد. هیچ صدایی نمیشنیدم. با دیدن نورهای چرخان در آسمان خیالم راحت میشد که دیگر تمام شد. حوریهای رنگارنگ رقصان و چرخان به سمتم میآمدند. چند لحظه بعد حوری دود میکرد و خاموش میشد. میفهمیدم هنوز در همین دنیا دارم دستوپا میزنم و منورها را با حوری اشتباه گرفتهام. زمان میشکست. بین خواب و بیداری شناور بودم. چشم که باز کردم، درد میخواست قفسهی سینهام را بترکاند. نمیتوانستم تحمل کنیم. دوست داشتم دوباره چشمهایم بسته شود.
حرفهای حاج حسین یکتا تمام شدنی نبود. همهی آن حرفها را زینب عرفانیان در کتاب «مربعهای قرمز» جمع کرده است. وی در قالب صدوبیست ساعت گفتگو و تلاش چند ساله و چهارده بار بازنویسی، کتابش را از حالت یکنواخت خارج کرده است.
عرفانیان میگوید: «یکتا مسئول آمار گردان بود. نام بچههای گردان در دفترش ثبت بود. هر کس که شهید میشد جلوی اسمش مربع قرمزی میکشید».
وی در کتاب از زبان حاج حسین مینویسد: «دفتر قرمز آمار گروهان را از جیبم درآوردم. مربعهای قرمز داشت زیاد میشد. علی ارم و محمدیجو. کاش یک نفر هم جلوی اسم من این مربع را میکشید. از بچهها شنیدم ایرانیزاده هم همان اول کار روی دژ آرام گرفته. یک مربع هم قسمت او شد. یکی دیگر از بچهها موقع عبور از دژ افتاده بود؛ از روی مشخصاتی که دادند شناختمش؛ پورصادقی. به خاطر دست قطع شدهاش در ذهنم مانده بود. مهارتی که در گرفتن کلاش با یک دست داشت باعث شد توجهم جلب شود. پشت جاده میان بچهها راه میرفتم و سراغ رفقایشان را میگرفتم. خیلیها روی دژ خورده بودند. با هر مربع قرمزی که میکشیدم غم روی دلم چهارزانو مینشست».
عرفانیان میگوید: «در عملیات بدر یکتا تیر میخورد. خونش بر روی دفترچه میریزد. حاج حسین بعدها دفتر را که میبیند، آن را میبوید و روی چشم میگذارد و میگوید: کاش جلوی اسم من هم مربع کشیده میشد!»
اگر در آن روز جلوی اسم حاج حسین یکتا مربع میکشیدند، امروز کتابی به نام «مربعهای قرمز»، دلمان را با خود نمیبرد.
در همان روزهای آغازین تولد کتاب، آن را یک نفس خواندم. به خیلی از دوستان سفارش کردم آن را بخوانند. همهی بچهها در خانه نیز آن را خواندند. به پاسداران و سربازان هم توصیه نمودم، مربعهای قرمز را مطالعه کنند.
با خواندن بسیاری از فرازهایش، اشک شدم و سوختم.
حاج حسین را سالها بود که میشناختم. از همان روزهایی که جرقهی شکلگیری یادمانهای شوش و والفجر هشت را در سر داشت. مهرش از همان روزها بر دلم نشست. روزبهروز بیشتر شد. با خواندن «مربعهای قرمز» عاشق یکتا شدم.
من همهی آرزویم را در کتابهایی مثل «مربعهای قرمز» میدیدم. کتابهایی که بوی خاطرات جنگ هشت ساله و بوی عطر شهیدان را دارد.
مولایمان امام خامنهای در تاریخ 19 اسفند 1396 میفرمایند: «من توصیه میکنم بخوانید این کتابهایی را که دربارهی این چهرههای عزیز و عظیم و ماندگار و در واقع استثنایی نوشته شده، بخوانید این کتابها را ... این خاطرههایی که نوشته میشود، سرشار از حوادث فداکارانه است که حقیقتاً برای همهی ما درس است».
من به خاطر درسهای این کتابهاست که عاشق «مربعهای قرمز» شدم. عاشق «پایی که جا ماند» و «من زندهام» و «نورالدین» و «دا» و «دختر شینا» و «گلستان یازدهم» و «فرنگیس» و «آن بیستوسه نفر» و «وقتی مهتاب گم شد» و «یادت باشد» شدم.
این کتابها به ما درس حماسه و معنویت و دینداری و آرمانخواهی و ایثار و از خودگذشتگی و ایستادگی و پایداری و مقاومت و تدبیر و حکمت و اخلاق میدهد.
با همین نگاه است که امام خامنهای بر این نوع از کتابها یادداشت و تقریظ مینویسند و در تاریخ 8 آبان 1387 به دانشآموزان و دانشجویان توصیه میفرمایند: «یک نگاه کلان به این هشت سال، با اطلاع از جزئیاتی که وجود داشته است، خیلی برای برنامهریزی آیندهی جوان در روزگار ما مهم است. خوشبختانه کتابهای خوبی هم نوشته شده است. من بااینکه وقت زیادی ندارم، بسیاری از کتابهائی را که در باب مسائل دفاع مقدس هست، نگاه میکنم؛ برای خود من مفید است. این کتابها را بخوانید، بدانید، ببینید؛ شرح حال این جوانهای برجسته را بشناسید».
بارها مولایمان ما را به خواندن کتابهای خاطرات جنگ توصیه نمودهاند. این کتابها به ما درس خداشناسی، خداباوری و قیامتباوری میدهد. به ما درس ایمان و تقوا و تواضع و راز و نیاز با خدا و درس بندگی و عبودیت و درس نماز شب میدهد. این کتابها به ما درس جهاد و استکبارستیزی و دشمنزدایی میدهد. این کتابها به ما روحیهی گذشت و شهادتطلبی میدهد.
امام خامنهای در تاریخ 27 دی 1397 در دیدار فعالان تاریخنگاری انقلاب اسلامی میفرمایند: «الگوی دفاع مقدس موجب شد که امروز جوان مدافع حرم درست بشود. یعنی اگر چنانچه امروز شما ملاحظه میکنید که یک جوانی با همان ادبیات دورهی دفاع مقدس، منتها با انگیزهی بیشتر حرف میزند و میرود سوریه و به شهادت میرسد، این الگوگیری از دفاع مقدس است».
ما برای حفظ انقلاب و اسلام، نیاز داریم که این فرهنگ را در دسترس جوانها قرار بدهیم. بین مردم منتشر کنیم. پیام این کتابها، پیام نفی ترس و شکستناپذیری و استواری و امید است. پیام دل بریدن از دنیاست. پیام سبک زندگی و سلوک است.
«مربعهای قرمز»، از همان کتابها و با درسها و پیامهای ستودنی و خواندنی است. پرجاذبه و شیرین است. کتاب را که به دست میگیری، دوست نداری آن را به زمین بگذاری تا به صفحهی پایانی کتاب برسی.
همهی کتابهای تقریظ شده اینگونهاند. برخی را شب تا صبح، یک نفس خواندم. گویا «مربعهای قرمز» خواندنیتر است که مولایمان امام خامنهای نیز در تاریخ 26 تیر 1397 در تقریظی بر آن کتاب نوشتند: «بسیار شیرین و جذاب نوشته شده است. و رد پای چانهگرمیهای آقای حاج حسین یکتا در آن آشکار است، ظرافتهای برخاسته از ذوق و قریحهی لطیف که در سراسر کتاب گسترش یافته است میتواند از نویسندهی خوشقلم و چیرهدست کتاب باشد و میتواند هم درافشانیهای راوی باشد. نقطهی برجستهی کتاب یاد شهیدان و یاد حال و حضور ملکوتی آنان پیش از شهادت است که حقاً بسیار خوب تصویر شده است».
مربعهای قرمز، سومین کتاب زینب عرفانیان است. کتاب «رسول مولتان» نیز اثری از عرفانیان است که امام خامنهای در تاریخ 11 مهر 1398 در دیدار جمعی از نویسندگان دفاع مقدس، دربارهی آن فرمودند: «کتاب رسول مولتان را خواندم. خیلی خوب بود ... درست نوشتهاید. خوب هم؛ خیلی خوب هم نوشته شده [است]».
آن قلم زیبا، خاطرات حاج حسین یکتا را خواندنیتر کرده است. در زندگی خود سهمی را برای خواندن کتابهای خاطرات جنگ هشت ساله باز کنیم. به یقین با مطالعهی کتابهایی مانند «مربعهای قرمز»، مشتری این نوع از ادبیات میشویم؛ خصوصاً وقتی در سرآغاز کتاب میخوانیم: «همه از آقای خمینی حرف میزدند که چند دقیقهی پیش مهمان این خانه بود. در اتاق کوچک چشم گرداندم و مطمئن شدم دیر رسیدهام. آقای خمینی رفته بود. جای خالیاش روی تشکچهی پای دیوار و نصفهی سیبی در پیشدستی. آن شب خیلی اتفاقی از خانهی آقای میانجی، عالِم محل سردرآوردم. از بین مردم وارد خانهای شدم که درش باز بود. خانهی آیتالله احمدی میانجی که آقا مهمانش شده بود. سر تا ته خانه به زور شصت متر میشد. بیرونی یا همان مهمانخانهاش، زمین تا آسمان با مهمانخانهی مبلهی ما فرق داشت. عالمی که علمش بر علمش سبقت جسته بود. هیچ وقت خود را بالا نمیدید.
ایشان استاد فقه و اصول و اخلاق بود. کتابهای زیادی در تفسیر و فقه و حدیث و اخلاق داشت و در بعد اخلاقی از امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی متأثر بود. رفتارش بسیار درسآموز و مردمی بود. در وصیتنامهاش میخوانیم: شما را به تقوا و پرهیز از گناه شدیداً توصیه میکنم. روابط خود را با اهل بیت (ع)، روزبهروز زیادتر کنید. همواره توسل داشته باشید ولو با خواندن زیارت جامعه یا امینالله یا زیارت عاشورا. با آنان درد دل کنید و به در خانهی غیر آنان نروید. با امام زمان (عج) همیشه رابطه برقرار کنید».
حاج حسین یکتا در مربعهای قرمز با تبیین زندگی آیتالله احمدی میانجی، زیربنای فکری خودش را ترسیم میکند. نگاهی را که از نگاه «جعفر»؛ فرزند آقای میانجی گرفته بود. خودش میگوید: «خدا شهادت را آنجا، خصوصی و تنها تعارفش کرد. چرا تا شب نیمهی شعبان گِرای سنگر لو نرفت؟ چرا تا آن شب که نوبت پست دادن جعفر بود، خمپارهها راه سنگر را پیدا نکردند؟ وقتی صورت به خاک گذاشت، میان صدای عصبانی انفجار میشنیدم: یا مولای! یا صاحبالزمان ادرکنی! یا مولای! یا صاحبالزمان اغثنی!».
جعفر راه را از پدر شناخته بود و حالا حاج حسین، ارادتش به آقای احمدی میانجی بیشتر شده بود. نکتهای که امام خامنهای در تقریظ بر کتاب «مربعهای قرمز» روی آن انگشت گذاشتهاند و مینویسند: «ارادت راوی به مرحوم آقای حاج میرزا علی احمدی میانجی هم برای من جالب بود. آن مرحوم را حدود شصت سال به علم و تقوا و ورع میشناختم و به من لطف داشت».
همان شناخت شصت ساله بود که معظمله در پیام تسلیت به مناسبت رحلت آقای احمدی میانجی آوردند: «ایشان در شمار عالمان و برگزیدگان بودند که علم را با عمل، و تقوا را با جهاد، و فقاهت را با تبلیغ دین، و برجستگی رتبه دانش و تحقیق را با کمال فروتنی و زهد و کمتوقعی در هم آمیخته و در عرصهی دین و معنویت همچون میدان حضور و نشاط انقلابی، از پیشروان و گوی سبقت ربودگان بودند».
حاج حسین یکتا در «مربعهای قرمز»، این عظمت را به زیبایی ترسیم میکند و در وصف آقای میانجی میگوید: «همیشه میگفت: همهی گرفتاریها از توقع است».
وقتی یاد بگیری از کسی توقع نداشته باشی، هم خودت راحتتری و هم دیگران. حالا کتاب «مربعهای قرمز» را از اول تا آخر بخوان تا هم درسهای مهمی را فرابگیری و هم بهتر بدانی که چرا «مربعهای قرمز» تقریظ خورد.
مولایمان در تاریخ 26 تیر 1397 در تقریظ بر کتاب مینویسند: «این کتاب ظاهراً چند روز پیش رونمایی شده است. برای من چندی پیش از این فرستاده بود و تماماً مطالعه شد».
حالا نوبت ماست تا با اقتدا به رهبر و مولایمان، چشم به صفحات مربعهای قرمز بدوزیم و یک نفس تا آخر کتاب، آن را بخوانیم.
علی شیرازی
30 شهریور 1399
ارسال کردن دیدگاه جدید