توصیه پیامبر(ص) به فرد معتاد به گناه
حجت الاسلام ماندگاری گقت: هنرپیشه ها خوشگلند اما ناپایدارترین زندگی را دارند. گرفتاری آنها عزیز شدن در چشم مردم است.
به گزارش «خبرگزاری دانشجو» از مشهد، حجت الاسلام ماندگاری در خیمه الانتظار مشهد در جمع مردم این شهر گفت: مکتب انتظار مثل همه مکاتب دیگر یک شرط ورود، کلاس درس، امتحان و یک مدرک دارد.
اسرائیل با داشتن 200 کلاهک هسته ای که 10 تای آن برای نابودی زمین کافی است در مقابل حزب الله در 33 روز و در برابر حماس در 22 روز شکست خورد چون آنها امام حسین(ع) و امام زمان(عج) ندارند.
هیئت های مذهبی جایگاه ویژه ای دارند، رضا خان می دانست این هیئت ها چه ارزشی دارد برای همین این هیئت ها را تعطیل کرد. خدا هم ریشه خاندان پهلوی را از زمین کند به طوری که قبر رضاخان هم اکنون تبدیل به دستشویی شده است. برای اداره هیئت ها به پول گنده نیاز نیست بلکه پول قلک های بچه ها در آن بابرکت می شود.
مارقین، ناکثین و مردم کوفه مدرک انتظارشان قلابی بود. شرط ورود به مکتب انتظار را صداقت است امروز صداقت در جامعه کم پیدا می شود مردم به گفتن دروغ مصلحتی می پردازند در صورتی که این امر حرام است.
دروغ کلید هر گناهی است، روزی جوانی به حضرت عیسی گفت می خواهم در معیت شما باشم حضرت قبول کرد.
حضرت عیسی به جوان پولی دادند تا نان بخرد. جوان رفت و سه نان خرید، اما در راه یکی از نان ها را خورد موقعی که برگشت حضرت عیسی فرمودند: چندتا نان خریدی؟
جوان گفت: دو نان؛ این جوان با دروغ خود در مرحله اول رد شد، جوانان امام زمان(عج) می فهمد که تو دروغ می گویی.
این جوان با دروغش باعث شد که حضرت عیسی دوباره به او پول ندهد. هنگامی که دوباره گرسنه شدند حضرت عیسی(ع) چند پرنده را کشت و خوردند بعد از خوردن یک معجزه نشان جوان داد و فرمودند می خواهی پرندگان را به حالت اول برگردانم؟
جوان گفت: می شود؟ حضرت فرمودند بله به اذن خداوند پرندگان به حالت اول بازگشتندحضرت رو به جوان گفت: چند تا نان خریدی؟ جوان دوباره گفت: دو نان و دوباره دروغ گفت.
در منازل بعد دوباره به جوان معجزه نشان داد اما باز هم جوان با تعجب از دیدن معجزه ها دروغ می گفت و هر بار در پاسخ سوال حضرت عیسی در خصوص تعداد نان ها می گفت دو نان خریدم.
حضرت عیسی(ع) با جوان به خرابه ای رسیدند، حضرت عیسی(ع) از زیر خاک سه خشت طلا درآوردند جوان تا چشمش به خشت ها افتاد شروع به داستان درست کردن برای خود افتاد، حضرت عیسی(ع) فرمودند: هر کس راست بگوید این طلاها را به او می دهم، پرسید چندتا نان خریدی؟ جوان جواب داد سه نان؛ جوان برای بودن با حضرت عیسی(ع) راست نگفت اما برای طلاها راست گفت.
حضرت عیسی(ع) رو به جوان کرد و گفتند: تو برای من راست نگفتی بلکه برای طلاها راست گفتی طلاها مال تو و با من خداحافظ.
این جوان اینقدر بدبخت بود که با خود گفت طلا را به دست آوردم عیسی را برای چه می خواهم. بعضی ها هم نسبت به امام زمان(عج) این گونه اند.
غافل از اینکه اگر امام نداشته باشیم نور نداریم اگر نور امام زمان(عج) در خانه نباشد هر چه بخریم زودتر به زمین می خوریم.
یک روز کنار اتوبان تهران قم ایستاده و منتظر بودم یکی مرا با خود ببرد.
بعضی ها فکر می کنند ما بنز داریم یکی گفت حاج آقا بنزت کو؟ گفتم آخر صف بودم به من نرسید. بعضی ها شیشه ها را پایین می کشیدند و می گفتند چطوری مارمولک؟ می گفتم من خوبم تو چطوری؟
بعضی ها هم می گفتند بفرما آن وقت درماشین را قفل می کردند از این بلاها زیادسر ما در می آورند. ما فحش خور و متلک خورمان ملس است.
ناگهان یک بنز ایستاد و گفت حاج آقا بفرما. گفتم ما به ماشین شما نمی خوریم با پراید یا پژو می روم. راننده گفت دلم برای تو نسوخته برای خودم سوخته کارت دارم.
منم سوار ماشین شدم فکر کنم قیمتش 150 میلیون تومان بود.
راننده خیلی دارایی داشت پول داشت خانه و همه؛ اما گفت گرفتارم دخترم پسرم مال خودم نیستند هرکدام گوشه ای الواتی می کنند و منم هم مشروب می خورم گفتم نسخه می دهم اما آمپول اول دردآور است اول را باید خودت بزنی.
گفت بگو حاج آقا. گفتم دستت را از روی فرمان ماشین بردار بزن تو سرت و بگو هر چه کردم خودم کردم. راننده این کار را کرد و گفتم تو خوب می شوی. رو به او گفتم می دانی مشکل زندگی ات کجاست؟
مشکل زندگی شما نداشتن خدا و امام زمان(عج) است.
هنرپیشه ها خوشگل اند اما ناپایدارترین زندگی را دارند. گرفتاری آنها عزیز شدن در چشم مردم است.
آن جوان که با حضرت عیسی(ع) بود برای با حجت خدا بودن راست نگفت بلکه برای طلاها راست گفت این جوان حتی یک کلمه نگفت آقا بایست اگر دیوار خانه ام از طلا باشد و امام زمانم نباشد خانه جهنم است.
اشکال ما این است که فکر می کنیم با پول همه چی داریم برای همین دل مهدی فاطمه(س) را به دست نیاوردیم.
این جوان در راه دو رفیق پیدا کرد و گفت سه نفری بهتر می توانیم از طلاها مواظبت کنیم سه نفر برای طلاها برنامه ریختند، ازبس برنامه ریختند گرسنه شدند یکی از آنها را فرستادن دنبال غذا آن فرد در راه فکر شیطانی به سرش زد و گفت بهتر است در غذاها سم بریزم و طلاها از آن من باشد و خودم چیز دیگری بخورم.
هنگامی که آن فرد برای تهیه غذا رفته بود آن دو نفر گفتند بهتر است او را بکشیم تا طلاها به ما برسد.
جامعه ای که در آن امام زمان(عج) نباشد همه به فکر حیله و فریب هستند. اگر تفکر مهدویت نداشته باشیم جامعه کلاه به کلاه می شود. طرف نماز را کوتاه کرد می گوییم چرا کوتاه می کنی؟ گفت حمد و سوره را خلاصه کردم. می گوییم چرا یک رکعت می گوید شک بین اول و چهارم بنا را گذاشتم رکعت چهارم. شک بین نماز اول و دوم بنا را گذاشتم نماز دوم؟
آخر برای چه کسی این گونه نماز می خوانید؟ نماز مال خود انسان است.
خوب وقتی نفر سوم با غذا برگشت آن دو نفر او را کشتند و غذای مسموم را خوردند و همان جا آن دو نیز مردند. مدتها گذشت؛ حضرت عیسی(ع) با یارانشان برگشتند و آنها را دیدند حضرت آن سه جنازه با سه خشت طلا را نشان یاران دادند و آنگاه دوباره خشت ها را زیر خاک گذاشتند و گفتند: ای دنیا تا دست بشر در دست ولی خدا نباشد با دنیا خودش را می کشد.
شرط ورود به مکتب انتظار صداقت با خودمان و خدای خودمان است.
مشکلات خانوادگی به دلیل عدم داشتن صداقت است کسی که عادت به کلاه گذاشتن دارد سر امام زمان(عج) را هم کلاه می گذارد. کسانی که در زمان امام علی(ع) برای قدرت آمدند سر خودشان کلاه گذاشتند.
یک روز یک فرد معتاد به گناه نزد پیامبر(ص) آمد گفت: یا رسول الله می خواهم دیگر گناه نکنم و خوب شوم. حضرت فرمودند فقط دروغ نگو من هر شب حالت را می پرسم.
دزد رفت صبح هنگامی که می خواست دزدی کند یاد حرف پیامبر(ص) افتاد و با خود گفت اگر رسول خدا پرسید می توانم به ایشان بگویم دزدی کردم؟
سراغ مشروب رفت همین سوال تا اینکه همه گناهان را ترک کرد.
در حدیثی از امام کاظم(ع) آمده است: از ما شیعیان نیست کسی که شبی یکبار به حساب خودش رسیدگی نکند جوانان از امشب قبل از خواب در رختخواب رو به قبله از صبح هر کاری انجام داده اید را به امام زمان(عج) بگویید. مرد و مردانه بگویید. همه تخلفات را بدون گفتن دروغ اگر جرات دارید بگویید در غیر این صورت انجام آن را ترک کنید. تا 40 روز تمرین کنید ببینید چه اتفاقی می افتد.
در دعای عهد هشت مدرک مکتب انتظار آمده است حضرت علی اکبر شبیه ترین فرد از نظر سیرت و صورت به پیامبر(ص) است اگر ما نمی توانیم شبیه به صورت باشیم می توانیم شبیه سیرت باشیم مانند علی اکبر که دل پدر را در روز عاشورا شاد کرد شما هم دل پدرانتان را شاد کنید.
ارسال کردن دیدگاه جدید