بار دیگر با مکتب سليمانی
چند سال است كه آمريكا و شركاي اروپايي خود مدام از ظهور يك قدرت بلامنازع در منطقه و جهان ياد ميكنند. تمام قدرت دشمن در ديپلماسي خارجي روي مهار اين قدرت متمركز شده است.
رهبر معظم انقلاب در ديدار با خانواده شهيد سليماني و اعضاي ستاد بزرگداشت اين شهيد عزيز، از او به عنوان قهرمان ملي و قهرمان امت اسلام ياد كردند و فرمودند: «شهيد سليماني تبلور ارزشهاي ايران و ايراني است. شهادت او اسم رمز برانگيختگي و بسيج مقاومت در دنياي اسلام است.» دشمن ميداند كه شهيد سليماني در پديداري قدرت بلامنازع ملت ايران در منطقه و جهان تعيينكننده بوده است.
امروز قدرت معنايي ايران، تمام مرزهاي جغرافيايي و فكري جهان را درهم نورديده است. دشمن ميگويد: ايران امروز بزرگترين قدرت غيرهستهاي جهان است. پشت اين قدرت، اراده مجاهداني وجود دارد كه در ساخت دروني و فكري آنان يك مكتب نيرومند و نوراني جلوهگري ميكند و آنان را همتراز بزرگترين عارفان، عالمان و فيلسوفان جهان اسلام كرده است. آنان ميگويند: سلاح، شرط لازم براي يك دفاع مؤمنانه، اما كافي نيست. پشت سلاحهايي كه در ايران براي جنگهاي نامتقارن ابداع شده است، افرادي چون شهيد سليماني و شهيد حججي روي ماشه قرار دارند كه امكان هر نبرد «پيشدستانه» و حتي «بازدارنده» را گرفته است.
آنها ميگويند: «مكانيزم ماشه» در ايران «بهروز»، «به ساعت» و حتي «به لحظه» فعال است. لذا تصور يك نبرد «سخت» حتي در خواب، آنها را آزار ميدهد.
برخلاف برخي كه ميگويند: آرايش تهاجمي دشمن در منطقه وجود دارد، رصد هوشمندانه پژوهشكدههاي نظامي ايران و جهان ميگويد؛ آنها «آرايش دفاعي» دارند و در حال فرار از منطقه هستند.
دشمن پديدآورندگان اين قدرت را هدف قرار داده است. لذا شهداي هستهاي و فخريزادهها به عنوان دانشمندان و نامآوران اين قدرت و نيز قاسم سليمانيها به عنوان حافظان و تضمينكنندگان قدرت ايران هدف قرار ميگيرند.
دشمن به سياسيون كشور اميد دارد که در قالب «گفتوگو» و «مذاكرات» تودرتو در مهار اين قدرت بدون اين كه كمترين امتيازي بدهد، موفق شود. توافق خسارتبار «برجام» محصول اين تلاش فريبكارانه است كه از درون آن جز «تحقير»، «تهديد»، «ترور» و «تحريم» بيشتر ملت ايران چيزي بيرون نيامد. در حالي كه ژنرالهاي پنتاگون و اصحاب ناتو از ترس قدرت ملت ايران چون بيد ميلرزند، برخي از سياسيون ايران كه مظهر «بلاهت سياسي» هستند، خطر جنگ را از سوي دشمن به عنوان «ضرورت» مذاكره براي رسيدن به مقاصد سياسي خود مطرح ميكنند. اكنون نام «شهيد قاسم سليماني» كه قهرمان ملي و قهرمان امت اسلام است، پس از گذشت يك سال همچنان مثل نوري در سپهر سياست ايران و جهان ميدرخشد، تمركز پژوهشكدههاي سياسي و دانشگاههاي نظامي جهان در مورد نحوه شكلگيري «قدرت» بلامنازع نظامي ايران و پديدآورندگان اين قدرت روي شخصيت شهيد سليماني به عنوان اسم رمز اصلي اين قدرت است.
شخصيتي كه بيش از 40 سال بود در كوران جنگ هشتساله و سپس در نبردهاي خط مقدم مقاومت عليه رژيم اشغالگر قدس و سپس در عراق و سوريه در نبرد با داعش شكل گرفت. آثار شگفتانگيز شهادت او در ايران و عراق و سرتاسر خطوط مقاومت و سپس در پنج قاره جهان به صورت اجتماعات كمنظير بشري رخنمايي كرد. ناظران جهان در حيرت هستند او چگونه با دست خالي كار را در جواني از فرماندهي يك لشكر شروع كرد و در نهايت در سپاه قدس در مقام فرماندهي دهها لشكر جانبركف در برابر شرورترين انسانهاي معاصر ايستاد و پيروز شد.
ابعاد فكري و شخصيتي شهيد سليماني براي ملت ما و جهان ناشناخته است. بايد به درون «ذهن» او راه يافت و نقبي به درون «قلب» او زد و ببينيم در آنجا چه ميگذرد؟ او در وصيتنامه سياسي، الهي و نظامي خود اين راهيابي را آسان كرده است. لذا با بازخواني وصيتنامه او ميشود گوشهاي از پرده را بالا زد و «جهان انديشه» و «انديشه جهاني» او را ديد.
شهيدسليماني به حسب روايت وصيتنامه خود پيامبران الهي، ائمه معصومين(ع) و امامين انقلاب را يك سلسله الهي در تاريخ بشر ميداند و از آنها به عنوان «جان جهان و خلقت» ياد ميكند. او تصريح ميكند که افتخار سربازي در ركاب اين سلسله را دارد.
او مسير فاطمه اطهر(س) و فرزندان وي در تاريخ بشر را يك مسير الهي و نجاتبخش معرفي ميكند و فرهنگي كه اهلبيت پيامبر در سايه تمسك به قرآن كريم پديد آوردند را «عطر حقيقي اسلام» ميداند. او در جستوجوي «معنويت»، «نور» و «آرامش» بود كه در اين جستوجو براي يك درك تاريخي، به سلسله انبيا و اولياي الهي رسيد.
او ميگويد: توشه اصلي من در اين راه «اشك» بر حسين فاطمه و اهل بيت پيامبر(ص)، «دفاع» از مظلوم و فقير و «دو دستي» بود كه همواره به سمت خدا دراز كردم و از دو پايم براي رسيدن به اهداف پيامبران الهي در شهر به شهر، صحرا به صحرا و بيابان به بيابان طي طريق كردم. او در اين سلوك روحي به گوهر تابناك «ولايت» رسيده بود و در جايجاي وصيتنامه خود خطاب به ملت ايران، همرزمان و مجاهدان فيسبيلالله، ملتهاي جهان، علما و مراجع عاليقدر، سياسيون كشور دفاع مؤمنانه از «ولايت فقيه» و «شخص ولي فقيه» را تنها شرط «عاقبت بهخيری»، «نجات كشور» و «نجات بشريت» معرفي ميكند.
او جمهوري اسلامي را مرز اسلام و تشيع، ايران را قرارگاه حسينبنعلي(ع) معرفي و تصريح ميكند «جمهوري اسلامي حرم است. اگر اين حرم بماند، ديگر حرمها ميماند. اگر اين حرم نماند، «حرم ابراهيمي» و «حرم محمدي»(ص) هم نميماند.» او تصريح ميكند: اساس دشمني آمريكا با جمهوري اسلامي آتش زدن اين خيمه است. بعد سه بار قسم جلاله ميخورد و ميگويد: «اگر اين خيمه آسيب ببيند، قرآن آسيب ميبيند، بيتاللهالحرام و مدينه رسولالله، نجف، كربلا، كاظمين، سامرا و مشهد آسيب خواهد ديد.»
اين حرف را يك پژوهشگر حوزه دين نميزند. اين را يك «كهنه سرباز» عملياتهاي والفجر 8، طريقالقدس، فتحالمبين، بيتالمقدس و... ميگويد كه از زمين و آسمان آن عملياتها بمب، گلوله، خمپاره و موشك ميباريد، او سر و تن و قلب خود را تنها به خدا ميسپرد و از وجب به وجب ايران اسلامي و کیاناسلام دفاع كرده است.
دفاع از «ولايت»، ارزش و جايگاه «ولايت فقيه» و حمايت از شخص ولي فقيه، دستاورد نظري و عملي كسي است كه در جنگ 33روزه در خط مقدم نبرد با صهيونيستهاو در نبردهاي بيامان با پليدترين و خونخوارترين جماعت، در سرنگوني حكومت داعش در عراق و سوريه حضور داشت و در خط مقدم، عملياتها را فرماندهي كرده و خون دل خورده و در نبرد با قارونهاي منطقه از «انصارالله» يمن نيز در ميدان حمايت كرده است.
او از يك برج ديدهباني با ملت ايران، ملتهاي منطقه، مردم جهان و نخبگان دنيا سخن گفته است، نه از يك اتاق فكر «دينپژوهي»، لذا در تشييع پيكر پاك او همه آمده بودند تا بگويند ما حاضريم سخن تو را بشنويم و پاي مكتب تو سينه بزنيم. چشمهاي اشكبار مردم در تشييع او نشان از درك گفتمان شهيد سليماني دارد كه رهبري معظم انقلاب از آن به عنوان يك «مكتب» ياد كردند.
دال مركزي گفتمان شهيد قاسم سليماني، ولايت فقيه و شخص ولي فقيه است. دالهاي پيراموني آن انقلاب اسلامي، نظام اسلامي و جمهوري اسلامي است. ما در برابر يك مكتب تمامعيار و يك منظومه «فكري» و حتي منظومه «عملي» قرار داريم. در اين مكتب «فعل سليماني» بيش از «قول سليماني» ديده ميشود و جاذبه و سرّ اين مكتب در همين حقيقت نهفته است.
او در كسوت يك قهرمان ملي و يك پهلوان امت اسلام و يك مجاهد فيسبيلالله به اين دستاوردهاي علمي و تئوريك در باب «ولايت فقيه» رسيده است. او 40 سال بود كه ميخواست مجاهدتهايش پنهان بماند، اما خدا خواست او را چون خورشيدي تابان در سپهر انديشه سياسي ايران و جهان ظاهر كند و او به اين خواست خدا رضايت داد، والا اصلا اهل ظاهر شدن و پديداري نبود. ياران او و پيشكسوتان جهاد و شهادت بايد بيايند از ابعاد روحي، معنوي و فكري او در كوران مبارزات در دفاع مقدس و دفاع از حرم در بيرون از مرزهاي ايران بگويند و اين مشعل فروزان رهايي و پرچم آزادي و آزادگي در جهان را همچنان در اهتزاز نگه دارند.
*. محمدكاظم انبارلویی
ارسال کردن دیدگاه جدید