چرا نامه را از آخر مي خواني؟!
روزنامه كيهان در ستون گفت و شنود خود چنين نوشت:
گفت: يكي از ضد انقلابيون فراري در وبلاگ شخصي خود نوشته است؛ ادعاي تقلب دروغ بود و تاسف خورده كه چرا با طناب پوسيده اصلاح طلبان وارد چاه شده است!
گفتم: اصلاح طلبان اين طناب پوسيده را از آمريكا گرفته بودند و چه مي دانستند كه پوسيده است!
گفت: نوشته است؛ به ما گفته بودند بر اثر ناآرامي هاي داخلي رژيم كوتاه مي آيد و انتخابات باطل مي شود و بعد با فشار قدرت هاي خارجي اصلاح طلبان سر كار مي آيند ولي همه اينها خواب و خيال بود!
گفتم: خب! ديگه چي؟!
گفت: در وبلاگ نوشته؛ احساس مي كنم آن طناب پوسيده دور گردنمان پيچيده و دارد خفه مان مي كند!
گفتم: مريد ساده لوح يكي از قطب هاي دراويش نامه اي به او نوشته و از وي خواسته بود؛ ابتدا صاحب يك ماشين بشود، بعد خانه بخرد، بعد پول و ثروت فراوان به دست آورد و بعد از 120 سال بميرد. اما وقتي از خانه قطب خارج شد، تصادف كرد و در حالي كه او را با حال نزار به بيمارستان منتقل مي كردند به پسرش گفت؛ برو به قطب بگو؛ چرا نامه را از آخر مي خواني؟!
ارسال کردن دیدگاه جدید