چند بار خداوند در شبکۀ نمایش میمیرد؟
خبرگزاري دانشجو- عموماً از سرگرمی واژه هایي مثل خوشگذرانی و اتلاف وقت جهت استراحت به ذهنمان متبادر می شود. در حالی که سرگرمی نیز می تواند و باید ابزاری جهت آموزش و انتقال مفاهیم به مخاطبیان قرار گیرد؛ همچون داستان هایی که در گذشته برای کودکان نقل می کرده اند البته این معنا در ذهن دارندگان اصلی صنعت سرگرمی در دنیا هنوز از میان نرفته و به بهانۀ گذران اوقات، مفاهیمی به ذهن مخاطبان این صنعت منتقل می کنند که با عقاید دینی(هیچ دینی) سازگار نیست.
شبکه نمایش و جذابیت هایی که در کشش مخاطب موفق بوده است
از زمانی که پخش آزمایشی شبکۀ نمایش شروع شد، با دارا بودن جذابیت های تصویری، مخاطبین بسیاری را به سوی خود کشیده است. در سیل شبکه های ماهواره ای که فیلم و سریال به زبان فارسی پخش می کنند، طبعاً تأسیس شبکه هایی با محوریت این امور اولویت می یابد. در این زمینه صدا و سیمای جمهوری اسلامی بسیار موفق عمل کرده است. تأسیس سه شبکه در خصوص فیلم، سریال و انیمشن در بازه ای کمتر از یک سال امری است که از صدا و سیما انتظار نمی رفت.
اما موفقیت بالاتر در این زمینه، موفقیت در جذب مخاطب می باشد. در حال حاضر در هر استان و شهری که سیستم دیجیتال را دریافت می کند، کمتر فردی است که از این سیستم برای دریافت شبکه های جدید استفاده نکند. احتمالاً بسیاری از شهروندان تهراني از اطرافیان خویش افرادی را می شناسند که پس از گسترش و خرید این دستگاه ها، ماهوارۀ خویش را جمع کرده اند. جالب آنجاست که این رویکرد جمهوری اسلامی برای جذب مخاطب آنقدر موفق بوده است که کم نبوده اند افرادی که دستگاه های دیجیتال را کنار ماهوارۀ خود گذارده اند.
مرگ خدا در زندگی دیگرگونۀ شبکه نمایش
جمعه شب از شبکه نمایش سیما، فیلمی پخش شد که با درج «14- » مخاطبین را به خود جذب می کرد. گانتز (که فیلم نیز به همین نام بود) يک انسان است که يک سيستم هولوگرافيک طراحي کرده است. او انسان هايي که در موقعيت خلسه و زندگي نباتي قرار دارند، وارد يک مسابقه مي کند. در اين مسابقه اين افراد بايد لباس مخصوص بپوشند و با سلاح ويژه با بيگانگان فضايي مبارزه کنند. این افراد در ابتدا درون اتاقی اسکن (خلق) می شوند، سپس مأموریتی به آنها سپرده می شود. آنها برای انجام این مأموریت از اتاق محو شده و دوباره در مکانی از شهر توکیو اسکن می شوند و به مبارزه با موجوداتی عجیب، فضایی و بعضاً اسطوره ای می پردازند. پس از بازگشت از مأموریت نیز امتیازاتی دریافت می کنند. سپس صبح در رختخواب خود بیدار شده و به زندگی عادی می پردازند.
اما این فیلم نکاتی دارد. اول آنکه تمام افعال الهی در این فیلم به فرایندهای زمینی منتقل می شوند. این افراد که در اثر جراحات سنگین با مرگ دست و پنجه نرم می کردند، ناگهان خود را درون اتاقی می یاند که هیچ راهی به خارج ندارد. در محدودۀ این اتاق گویی فلزی وجود دارد که به نظر می رسد «فعال ما یشاء» است.
این افراد را پس از جراحات بسیار، صحیح و سالم می آفریند، لباس ها و اسلحه هایی فوق پیشرفته تقدیم می کند، به مأموریت می فرستد و اگر در آن مأموریت نمرده باشند، هرچقدر هم که زخم برداشته باشند، سالم باز می آفریندشان. البته حتی اگر مرده باشند نیز می تواند بازشان گرداند اما این کار را نمی کند مگر با احراز شرایطی. لباس هایی که می پوشند، به آنها قدرتی فوق تصور می بخشد و توان هر حرکتی را به آن ها اهدا می کند. با وجود این لباس ها، دردی را حس نمی کنند و به نوعی (البته در محدودۀ لباس) رویین تن می شوند.
نکتۀ دوم آن است که به شدت سعی دارد اثبات کند این اتفاقات در همین محدودۀ دنیا و زندگی عادی رخ می دهند. به این معنی که این افراد در فضای ماترکیسی خلق نمی شوند و قدرتشان به زمان مأمورت محدود نیست. اساساً فیلم گانتز این مفهوم را به ذهن منتقل می کند که خداوند یکتا در همین دنیای ما قدرتی ندارند نه در دنیایی مجازی و فرا زمینی.
در بسیاری از فیلم ها، کارگردان جرأت نکرده به مقام الوهیتِ خداوند در این دنیا دست بزند و اگر خدایی جدید خلق کرده، به فضایی مجازی پرداخته و به همین تناسب خدایی مجازی را ساخته است. اما در این فیلم به سه شکل اصرار در اثبات این دنیایی بودن حوادث دارد.
اولاً این افراد پس از انجام مأموریت و کسب امتیاز به خانۀ خود بازگشته به زندگی عادی ادامه می دهند. ثانیاً اتفاقات شب گذشته (مثل انفجار و آتش سوزی خودروها در پارکینگ و ...) در اخبار و زندگی عادی مردم انعکاس می یابد. سوم آنکه اگر زمانی که مأموریتشان به پایان می سد و به اتاق خود بازمی گردند، لباس های مخصوص شب گذشته را به تن داشته باشند، در روز و در میان عامۀ مردم نیز توان انجام حرکات خارق العاده خواهند داشت. این اصرار ساتو (کارگردان) در نشان دادن رابطۀ این حوادث با دنیای واقعی بی وجه نیست. امری جز مرگ خداوند در دنیای مادی که ما زندگی می کنیم به ذهن متبادر نمی شود.
نكته سوم اينكه گانتز از نیمۀ فیلم تماماً احتیاط را کنار می گذارد و تمام قد به ستیز با دین می پردازد. این فیلم اولاً به تمسخر مذهبیون (متناسب با مذهب خود) می پردازد و دوماً انسان را خدای فعلی زمین نشان می دهد.
از نیمۀ فیلم راهبی که همچون دیگران، زندگی نباتی دارد، به جمع دیگر مبارزین اضافه می شود و با صحبت هایی عجیب و بی منطق، هر سخن درستی را نیز به بهانۀ دشمنی با خدا رد می کند. از طرف دیگر مبارزین به نبرد با بودای چند دست و راهبی مجسمه ای درون یک معبد می پردازند.
نکتۀ چهارم این فیلم انسان - خدایی است که در صحنه ای از فیلم خود را به وضوح نشان می دهد. در صحنه ای از فیلم، زمانی که در حال مدیریت حوادث و پاسخ گویی به مبارزین است، دوربین از درون مغز گانتز (که درون گوی نشسته و تعداد بسیاری سیم به او وصل شده است) عبور می کند و نشان می دهد اوست که خدای این اتاق و افرادش می باشد.
اما نکتۀ جالب آنجاست که این خدای زمینی می تواند کسانی که مرده اند را دوباره خلق کند. البته این امر بستگی به امتیازات شرکت کننده های در این مسابقه دارد و اگر میزان این امتیازات به 100 برسد، دو گزینه برای انتخاب دارند. یا می توانند با پاک شدن حافظه به زندگی عادی بازگردند و یا می توانند یکی از دوستانشان را دوباره خلق کنند (البته گانتز خلق می کند چون او «فعال ما یشاء» است.)
خوانندگان بزرگوار توجه دارند که خالقیت صفتی است که تنها به خداوند جل و علی اطلاق می شود. حتی امام صادق (ع) در روایتی می فرماید تمام صفات الهی را در وجهی دارا می باشند به جز خلق مخلوقات را. اما انسان افسار گسیختۀ غربی پا از هر حدی فراتر نهاده و حتی صفت خالقیت را نیز برای خود مصادره نموده است. اگر در قرن هجدهم خداوند را به ساعت سازی تشبیه می نمودند که دنیا را خلق نموده و کوک و دیگر ادامۀ کار به خودمان وانهاده شده(godwatchi)، امروز آنقد روی از خدا برتابیده است که حتی خود را خالق و توانبخش دیگر مخلوقات می نامد.
در روایتی از امام حسین (ع) دلیل هبوط انسان از وجه متعالی و روحی به وجه خاکی و جسمی، غرور و منیتش در مقابل خداوند بیان شده است. به این معنی که خداوند تعالی انسان را در مقامی بسیار بالا خلق فرمود که آن مقام همان رتبۀ روح می باشد. اما غرور روح او را به مسلخ «انا لحق» و «انا الله» نزدیک کرد تا بدانجا که خداوند او را به جسم خاکی محکوم نمود تا با وابستگی به دیگر مخلوقات، حقارت خویش را بیابد.
اگر زمانی فرعونی پیدا می شد که ادعای ربوبیت می کرد، امروز با گسترش رسانه و به مدد سینما، چنین ادعایی را در هر گوشۀ جهان می شنویم. این نوع کفر و شرک آنقدر پراکنده شده است که انسان را به تحیر وا می دارد. اگر زمانی یک نفر خدای دروغین می شد و دیگران را به عبادت خویش وارد می کرد، امروز خدایان متنوعی در زمین پراکنده شده اند که عابدی جز خود ندارند. به مدد هالیوود، مردم، خود هم معبود گشته اند و هم عابد.
لزوم نگرش به محتوا
زمانی که قرار باشد شبکه ای حداقل 6 فیلم در روز پخش کند، ناگزیر از پخش فیلم هایی که بعضاً محتوایی غیر متناسب با الگوهای دینی – ملی داشته باشد، می شود. این مسئله امری طبیعی و غیر قابل اجتناب می نماید. اما لازم است صدا و سیمای جمهوری اسلامی به دو نکته توجه کند.
اول آنکه درست است اگر هر محتوایی که به بنیان های ملی و به خصوص دینی مان کوچکترین ضربه ای می زند را از پخش حذف کنند، کمتر فیلمی برای پخش می ماند. اما محتوای برخی فیلم ها ضدیتی تام، علنی و تمام قد با دینداری و عقاید جامعه می یابد. فیلم هایی که اساساً انسان را به جای خدا می نشانند و علناً آدمیان خاکی را صفاتی خداگون (میراننده و زنده کننده و ...) می بخشند، ذهن و روح نوجوانان و جوانانمان را به کام دنیا پرستی و اومانیسم افراطی غربی می کشاند. طبعاً صدا و سیما باید از پخش این گونه فیلم ها احراز کند.
دوم آنکه صدا و سیما باید با توجه به محتوای بسیاری از فیلم ها، جهت تنقیح ذهن مخاطبین نقدی در خور توجه و جذاب پخش کند تا مخاطبی که با این گونه مفاهیم روبرو می شود، بی حفاظ تمام عقاید غربی را قبول نکند.
این امر هم موجب توجه مخاطبین به محتوای غیر دینی فیلم ها می شود و هم اگر جذاب باشند موجب جذب افرادی می شود که به این گونه نقدها علاقه دارند.
البته توجه به این نکته بسیار ضروری است که اگر این نقد ها جذاب و در قالب مستند نباشد هیچ اثری ندارد و با نبودش تفاوتی نمی کند. برای پخش سری فیلم های نابودگر، نقد هایی در نظر گرفته و پخش شد که هیچ اثری نداشتند. بنابراین لازم است برای این گونه فیلم ها، به مستندسازانی رجوع کنند که با نقد فیلم نیز آشنا باشند. به طور مثال افرادی چون سعید عباسی، سعید مستغاثی و نادر طالب زاده در این زمینه بسیار می توانند مؤثر باشند.
نکتۀ آخر آنکه جوانانمان به میزان کافی در مقابل تهاجمات فکری غرب قرار گرفته اند و توجه مسئولان در این زمینه را طلب می کند. ما چه بخواهیم چه نخواهیم جوانان فیلم هایی را مشاهده می کنند که به ایمانشان ضرر می زند. بنابراین اولاً با نمایش این گونه فیلم ها ذهن شان را بیش از این درگیر نکنیم. ثانیاً با نمایش نقدها و مستندهای مفید و جذاب آنها را در مقابل دیگر تهاجمات غربی، تجهز نماییم.
ارسال کردن دیدگاه جدید