انگیزه «سیاسی» نفر اول علوم انسانی
فاطمه فتاحی، نفر اول کنکور علوم انسانی که امروز در رشته روانشناسی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل است در مصاحبه ای دوستانه و صمیمی از انگیزه خود برای رسیدن به این نقطه گفته است.
فاطمه فتاحی، نفر اول کنکور علوم انسانی که امروز در رشته روانشناسی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل است در مصاحبه ای دوستانه و صمیمی علاقه خود به رهبر انقلاب را مهمترین وجه این مصاحبه عنوان می کند و این مسئله را مدیون تربیت خانوادگی اش می داند. او که از افراط و تفریط در سیاست به شدت نگران است، حوادث سال ۸۸ و ناآرامی های بعد از انتخابات ایران را عامل مظلوم واقع شدن مردم و رهبری می داند و می گوید این مسئله اثر زیادی بر روی اراده اش برای اول شدن در کنکور داشت. فتاحی می خواهد در آینده با تطبیق روانشناسی با علوم دینی سهم خود در اسلامی سازی علوم دانشگاهی مدرن را جامه عمل بپوشاند و ریشه انحرافات را در همین متون می بیند.
خانم فتاحی خود را مانوس با شهید چمران می داند و در چند سفری که به جبهه های جنوب داشته است شلمچه را خاص ترین منطقه برای خود می داند. او در این مصاحبه از اینکه چرا وارد دانشگاه الزهرا(س) یا حوزه علمیه نشده سخن گفته و نظراتش در رابطه با ادامه تحصیل در خارج از کشور را هم بیان کرده است. آنچه که در ادامه می آید گفت وگو دوستانه ای است که فاطرنيوز با خانم فاطمه فتاحی نفر اول کنکور علوم انسانی انجام داده است.
*با چه انگیزه ای توانستید به رتبه یک کنکور برسید؟
در سال پیش دانشگاهی کاری جز درس خواندن وجود ندارد اما من فکر کردم این یک سال از عمرم را که باید برای این کار زمان بگذارم با یک هدف والاتری طی کنم. بیشتر از اینکه وارد یک رشته خاص یا دانشگاه خاص و یا یک رتبه خاص بشوم، آن چیزی که واقعا به من انگیزه داد تا پایان کار با یک شور خاصی درس خواندنم را ادامه دهم و هیچ وقت کم نیاورم این بود که به سخن رهبرم مبنی بر جهاد علمی و توقعی که از علو م انسانی دارند لبیکی گفته باشم. در واقع بدنبال این بودم که به عنوان کوچکترین عضو این نظام کاری کرده باشم که دل ایشان را شاد کرده باشم.
یک نکته مهم خانواده و تربیت خانوادگی است. وقتی فردی در خانواده ولایی حضور داشته باشد آن تربیت به فرد منتقل می شود و یک احساس احترام و یک حس مسئولیت در این زمینه در فرد ایجاد می شود. با مقدمه ای که خدمتتان عرض کردم بعد از اتفاقات سال ۸۸ احساس کردم که ما باید در زمینه علمی به عنوان افراد مذهبی نشان دهیم که این قشر می توانند هجم بیشتری از نخبگان علمی کشور نسبت به گذشته را به خود اختصاص دهند. آن بی حرمتی ها و بی احترامی هایی که صورت می گرفت من را به عنوان فردی که معتقد به نظام و ولایت بودم خیلی آزرده می کرد. برتری در کنکور انگیزه ای بود که پاسخگوی این بی حرمتی ها باشم.
*به چه علت رشته روانشناسی را انتخاب کردید؟
در درجه اول علاقه بنده به این رشته بوده است و اینکه با توجه به لزوم اسلامی شدن رشته های علوم انسانی و اینکه روانشناسی جز رشته هایی است که بسیار جای کار و پژوهش دارد و باید تحولی بزرگ در این رشته صورت بگیرد؛ این شد که رشته روانشناسی را با توجه به علاقه و استدلا های منطقی خودم انتخاب کردم.
*محتوای این رشته با مواضع انقلابی شما در تناقض نیست؟
درست است که روانشانسی رشته ای ترجمه شده و بر اساس مکاتب مادی غربی است اما اینکه ما بخواهیم بر این اساس عقب بکشیم این رو بنده نمی پسندم و این را هم می دانم که حضور در این رشته کار بسیار سنگینی را می طلبد و اینکه من باید در کنار مباحثی که از دانشگاه دریافت می کنم پایه های معارفی و دینی خودم را قوی کنم.
*قصد دارید تا آخر در رشته روانشناسی فعالیت علمی داشته باشید؟
پاسخ این سوال مستلزم این است که بنده آشنایی بیشتری با این رشته پیدا کنم. ولی نمی گویم که تا درجه دکتری قصد خواندن این رشته را دارم. این امکان وجود دارد که اواسط آن وارد حوزه بشوم یا اینکه تغییر رشته دهم ولی تا الان آن چیزی که علاقمند به آن هستم خواندن این رشته در دانشگاه است.
*آیا برنامه ای برای حضور در تشکل های دانشگاهی دارید؟
باید در فضای دانشگاه حضور پیدا کنم. فضا را ببینم. نیازها را بسنجم و سپس تصمیم بگیرم. آن چیزی که مد نظر بنده است جلوگیری از افراط و تفریط در این فضاها است. اگر احساس کنم که حضور بنده در این تشکل ها مفید است و همچنین آن تشکل ها موجب تعالی بنده می شوند قطعا حضور پیدا خواهم کرد.
*دغدغه اصلی شما در محیط دانشگاه چیست؟
آن چیزی که برای بنده مهم می باشد این است که من به عنوان یک دانشجو مانند سایر دانشجویان سال های گذشته واد دانشگاه نشوم، ترم هایی را بگذرانم، نمراتی بگیرم و سپس وارد کار بشوم. یک زندگی روتین اینگونه را نمی پسندم.
*پس چه زندگی را می پسندید؟
آن چیزی که برای من مهم است رسیدن به کمال و تعالی در این روند است. خودسازی که من بدنبال آن هستم متحقق شود. وقتی بخشی از کمال بنده این است که من برای پیشرفت کشور تلاش کنم مسلما به این منتهی می شود که بنده در فضای دانشگاهی بتوانم کاری کنم که این رشته به درد کشورم بخورد.
*در مورد اینکه دانشجو یا دانش آموز دچار روزمرگی در محیط تحصیل نشود، نظری دارید؟
ببینید وقتی آدم یک علاقه ای به حقیقت و علم واقعی داشته باشد و در مسیر رسیدن به چراهای خود گام بردارد چنین حالتی هیچ گاه انسان را دچار روزمرگی نمی کند. این نکته را هم باید اضافه کنم این علم همواره باید در کنار ایمان باشد و همه این ها می تواند دخیل در عدم روزمرگی باشد.
* نظر شما در رابطه با اینکه در دانشگاه ها شهید گمنام به خاک می سپارند، چیست؟
با توجه به اینکه دایی بنده شهید شده اند من خیلی با فضای شهید و شهادت مانوس بودم و از همان اول احترام خاصی برای این عزیزان قائل بودم و همیشه به عنوان افراد معنوی که هم سن و سال خودم بودند همواره به آنها غبطه می خوردم و سعی می کردم شهدا الگوی بنده باشند. این یک واقعیت است که من با توسل و صحبت کردن با آنها همواره آرامش می گیرم. وقتی به کهف الشهدا یا بهشت زهرا(س) می روم احساس آرامش می کنم. شهدای ما افرادی بودند که رابطه خوبی با خدای خود داشتند وقتی که در کنار آنها قرار می گیریم خصوصا در مناطق جنگی، آن احساس حضور خدا خیلی پر رنگ جلوه می کند و این حس به آن فردی که در آن منطقه حضور دارد منتقل می شود و همین باعث می شود که آرامش خاصی به وجود بیاید. باید این را هم بگویم که این فضا سبب می شود انسان خودش را از شهدا دور نبیند . همانطوری که شهدا خدای خود را دیدند و درک کردند ما هم می توانیم در آن جایگاه قرار بگیریم که آن ارتباط معنوی را با خدای خودمان برقرار کنیم.
*دایی شما کجا شهید شدند؟
شلمچه، و در عملیات کربلای ۵ سال ۶۵
*تا حالا به مناطق جنگی سفر کردید؟
بله. سال ۸۹
*کجا بیشتر احساس آرامش کردید؟
برای من هر منطقه ای یک حس خاص داشت ولی شلمچه و طلاییه برای من خاص تر بود.
*آیا می شود با شهدا مأنوس شد؟ شما اهل این کارها هستید؟
بله، بنده خیلی سعی کردذم که با شهید چمران مانوس شوم. پس از اینکه دل نوشته های ایشان را خواندم هم انگیزه ام چند برابر شد و هم آرامش خاصی پیدا کردم. واقعا این شهید بزرگوار در زندگی من اثر گذار بوده است.
* شهید چمران در مسیر زندگی خود از یک سری مزیت های علمی چشم پوشی کرد، شما هم اهل این کارها هستید؟ آیا این اقدام را صحیح می دانید؟
درس و دانشگاه وسیله ای برای رسیدن به کمال بنده است. اگر موقعی احساس کنم که این درس خواندن و حضور در دانشگاه نمی تواند برای من آن چیزی را که می خواهم رقم بزند قطعا وارد فعالیت های دیگر خواهم شد.
*چرا وارد حوزه یا دانشگاه الزهرا(س) نشدید؟
اگر بنده در دانشگاه الزهرا(س) یا حوزه علمیه ورود پیدا می کردم فضا برای بنده بسیار راحت تر بود اما این مهم است که ما چه چیزی را به چه چیزی ترجیح می دهیم. “راحتی” اینجا برای من اولویت نداشت. بنده احساس می کنم فعالیتی که می توانم در دانشگاه تهران انجام دهم از بقیه محیط های علمی بالاتر است. حضور در دانشگاه تهران به تنهایی برای بنده اولویت ندارد ولی آن مرتبه علمی که می توانم با حضور در این فضا به آن برسم این زمینه را برای من ایجاد می کند که در زمینه ها ی مختلف اثرگذار باشم.
* به هر حال برخی با نظر شما موافق نیستند نظر شما در این رابطه چیست؟ برای حضور در دانشگاه خودتان را آماده کرده اید؟
وقتی فردی بر اساس اصول و معیارهای خودش حرکت کند و به اعتقادات خودش پای بند باشد اگر فضا هم برای او سرخوردگی هایی را پیش بیاورد چون ایمان به درستی راه خودش دارد انگیزه ای در وجودش نقش می بندد که سبب می شود راهش را ادامه دهد. امروزه شاید فضای دانشگاه فضای خیلی ایده آلی نباشد اما مهم این است که فرد خودش را در این فضا حفظ کند و متناسب با معیارهایی که در دین وجود دارد بتواند تعامل هایی را برقرار کند و سپس در مرحله بعدی اگر توانست اثرگذار باشد.
من نسبت به مواضع و صحبت هایی که در رابطه با رهبری انجام دادم واقع گرا بودم. بازتاب های صحبت هایم را دنبال کرده ام و می دانم که موافقت ها و مخالفت های فراوانی با عقاید بنده در محیط دانشگاه وجود دارد. اما قدم گذاشتن در راه های سخت است که انسان را به کمال می رساند. انشاءالله اگر توکلم را به خدا حفظ کنم و همیشه از خدا کمک بخواهم مسلما لغزشها را خود خداوند از جلوی پایم بر خواهد داشت. ولی می دانم که فضا بسیار سنگین است و باید محکم و همراه با استدلال بر روی اعتقاداتم ایستادگی کنم.
*اهل سیاست هستید؟
بدون افراط و تفریط
*به نظر شما دانشجوی نفر اول کنکور علوم انسانی باید سیاسی باشد؟
نه . بایدی وجود ندارد اما این معنای عدم حضور هم نیست. به عنوان یک فرد ایرانی مسلمانی که معتقد به نظام هستم در زمینه سیاست هم بر اساس دیدگاهی که دارم فعالیت انجام می دهم اما وارد شدن به بحث های جزئی سیاسی روحیات خاصی را می طلبد. جبهه گیری بنده به این خاطر است، افرادی که وارد بحث های سیاسی می شوند به قدری غرق در این موضوعات می شوند که از فعالیت علمی فاصله می گیرند و به خودشان ضربه وارد می کنند. به خاطر همین خیلی نمی پسندم این افراط ها و تفریط ها را.
*اگر بورسیه خارج از کشور شوید چه تصمیمی می گیرید؟
دغدغه و غایت من فقط تحصیل نیست. تحصیل در خارج از کشور را به منزله بالا رفتن منزلت اجتماعی نمی دانم و برایم مهم نیست. غایت زندگی من بالاتر از این چیزها است.
* به نظر شما دختران باید در جامعه
حضور خانم ها در زمینه های مختلف خصوصا در زمینه های تخصصی امری انکار ناپذیر است اما نحوه حضور مهم تر از خود حضور است تا خللی در جامعه رخ ندهد. اگر فردی بر اساس اصول و معیار دینی در جامعه حضور پیدا کند و آینده کشور برایش مهم باشد مسلما حضورش هم می تواند مفید باشد و صدمه ای هم به فضای فرهنگی انقلاب وارد نخواهد کرد.
*از بزرگترین آرزویتان برایمان بگویید؟
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه المرضیه. اینکه خداوند از من راضی باشد بزرگترین آرزوی زندگی من است. و انشاءالله تا آخر پای ولایت ایستاده ام.
ارسال کردن دیدگاه جدید