هیچ؛ سهم سید ضیاء مرتضوی از چند دهه فتنه و دعوت به آشوب

معاندین و اصلاح طلبان هرچند به سیدضیاء مرتضوی که در همه فتنهها حضور دارد، لقب آیت الله میدهند؛ اما تره هم برای او خرد نمیکنند.
تبیین: چند صباحی پیش سیدضیاء مرتضوی در مقالهای عجیب و غریب با نام «علی(ع) و تزاحم حفظ نظام سیاسی با حفظ مصالح و حقوق عمومی» به تخطئه رفتارهای نظام اسلامی پرداخت و باز ثابت کرد، جزو همان خواص بیبصیرتی است که با مغالطه به دنبال تخریب نظام و تشویش اذهان عمومی است. سخنان او مورد استقبال مسیح مهاجری قرار گرفت و به سرعت مطلب او را در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر کردند.
از این رو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا به سراغ حجت الاسلام حسن غفاری فر، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) رفت تا با وی درباره مواضع عجیب و غریب سیدضیاء مرتضوی در روزهای گذشته گفتوگو کند.
رسا ـ سخن و ادعای سیدضیاء مرتضوی در مقالهای که اخیراً تحت عنوان علی(ع) و تزاحم حفظ نظام در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر کرده است و پاسخ بدان چیست؟
پیش از مصاحبه لازم میدانم یاد و خاطره شهدای گرانقدر فتنه شهریور و مهرماه 1401 اعم از نیروهای انتظامی، بسیج و سایر نیروهای مردمی که توسط اراذل و اوباشی که آقای سیدضیاء مرتضوی از تئوریسین های آنهاست را گرامی بدارم و خدمت به آنها عرض ادب و احترام داشته باشیم.
من تمام مقاله آقای سیدضیاء مرتضوی را خواندهام که مصداق اتم کلام امیرالمؤنین است که فرمودند کلمه الحق یراد بها بالباطل. حفظ نظام ولو بلغ ما بلغ و به هر قیمت واجب نیست؛ بله مگر کسی چنین ادعایی کرد؟ بایستی حقوق عمومی مردم را رعایت کرد؛ قطعاً. آیا اما شواهدی آورد که در کف میدان حقوق عمومی مردم در جمهوری اسلامی زیر سؤال میرود؟ چند اراذل و اوباش سنگ بهدست، چاقو بهدست، بددهن که توهین کننده و قذاف هستند، مردم هستند؟ پس جمعیت میلیونی سراسر ایران بعد از دو سه روز اول اغتشاشات فقط یک گوشهای از قدرت سیاسی حکومت هستند؟
اینکه بعد از این همه اغتاشاشات، کشتن، خون آشامی و مانند یزیدیان و امویان عصر روز عاشورا که یکی با سنگ، دیگری با چوب و با توهین و با جسارت به مردم حمله میکردند چه کسانی هستند؟ اینها مردم هستند؟ آن مردمی که از دست این آشوبگران در کوچه پس کوچههای تهران و در شهرستانها فرار میکنند و از خشونت آن اراذل و اوباش میترسند، حکومتند؟ این چاقوکشها، عربدهکشها، حرام خورها و حرامکارها سر چهارراهها لاستیک آتش میزنند و جلوی خودروها را میگیرند، مردم میشوند؟
آن مردم و کسبه بیچارهای که فریاد میزنند، ما از دست آشوبگران امنیت نداریم تا یک لقمه نان حلال در بیاوریم جزو قدرت حکومتی محسوب میشوند؟ آقای سیدضیاء مرتضوی که در ذیل قدرت و با حقوق رسمی از این نظام حقوق دریافت میکنی، کجای مردم هستی؟ تو یک آخوند منبری در کوچه پس کوچهها در کنار مردم زندگی میکنی یا تو نیز مانند من یک عضو هیئت علمی هستی؟ من و تو هر دو در یک جا کار میکنیم؛ من استاد هستم و تو محقق، من مدرس هستم و تو مبلغ، مگر من و شما روحانی کف خیابان هستیم؟ من و تو هر دو مساوی و حقوق بگیر این دولت هستیم.
حقوق بگیر از مؤسسهای هستیم که متعلق به نظام و رهبر معظم انقلاب است. پس باید تو اول تکلیف خودت را مشخص کنی. هرموقع توان داشتی که یک مسجدی را اداره کنی و خارج از سیستم دولتی حقوق بگیری، با مردم زندگی کردی و مانند آنها بودی، از مردم دم بزن. پس نه آنانی که مردم مینامی، مردم هستند و نه خودت یک شخصیت مردمی هستی.
همان شبکههایی که شما را با هم متحد میکنند و بههم وصل میکنند و ایدئولوژی میدهند، ظاهراً فرصت نکردهای که همه برنامه را ببینی و آن زمانی که به شما دستور حمله دادهاند، تا برای خون آشامهای خیابانی بنویسی، شبکههای خارجی را تماشا میکنی؛ اما اینکه رسماً شبکه سعودی میگوید که ما باید ایران را مانند عراق و سوریه تکه تکه کنیم تا به تعداد اقوام به چند کشور تجزیه شود را نمیبینی. رفتار شما من را یاد آدمهای چپقی زمان مشروطه میاندازد که مخالفین مشروطه مشروعه، انسان معلوم الحالی همچون شما را با یک بسته توتون و چپق در خیابانها میگذاشتند تا بگویند هرچه فلانی میگوید، من نیز میگویم. وقتی از او میپرسید که او چه میگوید، میگوید که او به من یک بسته توتون و چپق داده و گفته است که بگو او هر چه میگوید، من نیز میگویم.
امروز دیگر آمریکا، اسرائیل، انگلیس، دولت آل سعود و ... به زبان فارسی، عربی و انگلیسی میگویند که آزادی زن، مهسا، حقوق شهروندی و همه بهانه است و بایستی ایران تکه تکه شود. این با کجای کلام امیرالمؤمنین سازگار است؛ اما این افراد به امیرالمؤمنین نسبت دروغ دادهاند و شرم به آن عمامه مشکی خودت بکن و حیاء کن نسبت به آن عمامهای که بر سر داری و خودت را منتسب به امیرالمؤمنین میدانی!
جنگ نهروان، جنگ جمل و جنگ صفین را چه کسی اداره و مدیریت کرد؟ قریب به اتفاق کل نهروانیان به دستور چه کسی به درک واصل شدند؟ چه کسی همسر پیامبر را در جنگ جمل اسیر کرد و او را به مدینه بازگرداندند و اصحاب او را تارومار کرد؟ طولانیترین جنگ در دوره امیرالمؤمنین در مواجهه با معاویه توسط چه کسی مدیریت شد؟ غیر از امیرالمؤمنین این جنگها را اداره کرد؟
همفکران شما در دوران امیرالمؤمنین چنین سخنانی را به حضرت علی(ع) نیز نسبت میدادند. آنها در دوره امام حسین(ع) به او میگفتند که تو عامل تفرقه و انشقاق میان مسلمین هستی و آنها را به جان هم میاندازی. همان افراد جمع شدند و به امام حسین(ع) حمله کردند. کجای فقه اسلامی و فقه امیرالمؤمنین اجازه دادهاند که نیروی امنیتی و انتظامی را در کف خیابان به آتش بکشند؟ یا کجا آمده است که اجازه دارید بسیجی را در کف خیابان مجروح کنید و انگشتر او را به سرقت ببرید؟ یا کجا اجازه دادهاند که چاقو را در قلب یک مسلمان، شیعه انقلابی و یا حداقل انسان فرو کنید و حتی چاقو را بچرخانید تا به حکومت برسید؟
آقای تئوریسین خشونت، قتل و غارت، تو نه زمانه خود را میشناسی، نه امیرالمؤمنین را میشناسی و نه تاریخ خواندهای، بلکه یک بسته تنباکو دست گرفتهای، چپق میکشی و تکرار میکنی، من همانی را میگویم که او میگوید. اگر لااقل به سیره پیامبر تمسک میکردید که جنگ داخلی نداشت، قدری میتوانست در این مهلکه نابهکارانه خود را نجات بدهید. شما به کسی تمسک کردهاید که حداقل سه جنگ داخلی درمقابل مسلمانان کج فهم داشت؛ نه در مقابل مشرکین، یهود و نصارا که در هرجنگ با افراد مشهوری از مسلمانان جنگید.
شما چطور مینشینید و جمهوری اسلامی را که فقط در این درگیریها شهید داد متهم به حفظ قدرت به هر قیمت میکنید؟ چاقوکشها و کسانی که حتی در کف خیابانها زنان محجبه و بسیجیان حلال زاده را قذف میکردند، آن وقت شما از آنها حمایت میکنید و آنها را مردم و حکومت را غاصب میخوانید؟ چیزی به پایان عمر من و تو نمانده است و چیزی نیز به ما نخواهد رسید؛ نه به منتظری، نه به هاشمی، نه به شیخ علی تهرانی و نه هیچ کس دیگری چیزی نرسید. نه مردم خواهان آنها هستند و نه از این افراد چیزی نمیگویند.
آقای سیدضیاء مرتضوی، به تعبیر امام حسین(ع) لااقل آزاده باش. جمله اول امام حسین(ع) را بیان نمیکنم؛ اما حتماً به فراز دوم گوش فرا بده. من در همان مکانی که شما حضور دارید، حضور دارم. بعد از این مصاحبه شما را به مناظره در این موضوع دعوت میکنم.
رسا ـ پیشینه سیدضیاء مرتضوی در حوزه علمیه قم و مسائل سیاسی چگونه است؟
من از آقای ضیاء مرتضوی سؤال دارم که آیا سنگ پراکنی توسط یک روحانی ملبس در خیابانهای شهر در فتنه 88 جزو واجبات بود که دوستان و احیاناً خودشان در این اتفاقات حضور داشتند و تصاویر آنها در همه شبکههای ماهوارهای و غیرماهوارهای پخش شد؟ آیا اینها نیز جزو واجبات دینی است؟ آیا اسقاط جمهوری اسلامی نیز جزو تکالیف قطعیه آقا سیدضیاء مرتضوی است؟
آخر کار پیشنهاد دارم که جناب آقای مرتضوی لطفاً از پستوی پژوهشگاه دفتر تبلیغات اسلامی بیرون بیایید و قدری در خیابانهای شهر و در استانهای مختلف ایران قدم بزنید. از وهمیات و خیالات شخصی حاصل در کنج کتابخانه که دور از واقعیتهای عینی هستند، بیرون بیایید و با واقعیتهای عینی مواجه شوید. سه سخن من خطاب به آقای سیدضیاء مرتضوی این است که آیا اسقاط جمهوری اسلامی تکلیف است که شما و طیف شما از سال 1378 از آشوب کوی دانشگاه تا امروز در سال 1401 تلاش میکنید تا جمهوری اسلامی را ساقط کنید؟
آیا روزی که با دوستانتان در خیابانها در سال 88 سنگ پرانی میکردید و علیه نظام اقدام کردید، این جزو تکلیف شرعی و قطعی شما بود؟ شما سالهای سال در مجموعهای که متعلق به ولی فقیه است، وظیفه قانونی، شرعی، اداری و سازمانی او نیز مانند همه نهادهای نظام، دفاع از ولایت فقیه است، شما کاری جز تخریب این نهاد ولایت انجام دادهاید که در دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم اشتغال دارید و حاصل و نتیجه سهم شما در اصلاح امور به وسیله پژوهشهای شما که سالانه چندده میلیون درآمد از این مرکز دارید را میتوانید نشان بدهید؟
مردم که خبر از زیست این افراد ندارند باید بدانند که این افراد با خیال آرام در گوشهای از شهرستان قم در منطقه پردیسان با بیشتر از ده میلیون حقوق با آرامی زندگی میکنند و جوانان مردم را با این قلمها فریب میدهند و به محاکمه و شورش یا آتش زدن اموال عمومی میکشند؛ اما خودشان تابستانها زیر کولرهای خنک و زمستانها در کنار بخاریهای خوب حقوقشان را میگیرند. الحمدلله رتق و فتق امور میکنند و مخصوصا بعد از سنگ پراکنی سال 88 دیگر ترجیح میدهند بیشتر تئوریسین باشند تا سنگ پراکن؛ زیرا سن آنها بالا رفته است، این شغل را به بچهها و جوانان جدیدتر واگذار کردهاند.
رسا ـ اشکال اساسی به چنین تفکراتی که از سوی امثال سیدضیاء مرتضوی القاء میشود چیست و با این وجود که آنها چنین باوری دارند، به دنبال چه اهدافی هستند؟
در روایات داریم که شَرُّ النّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْياهُ، وَ شَرٌّ مِنْ ذلِكَ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيا غَيْرِهِ. بدترین مردم کسی است که دنیایش را به آخرتش بفروشد. اگر بخواهم یک نفر را در قم برای این روایت مصداق بیاورم، سیدضیاء مرتضوی است. او حامی شرارت کوی دانشگاه 78، رسیدن امثال محمدرضا خاتمی و آن باند فاطمه حقیقت جو به قدرت در مجلس ششم که امروز در کشورهای اروپایی از سر تا پایش را لخت کرده است و امثال مهاجرانی که چند همسر گرفته است و در انگلستان حضور دارد و دهها اراذل و اوباش دیگر مجلس ششم که به خارج فرار کردهاند، آقای سیدضیاء مرتضوی از حامیان آنها بود.
آقای سیدضیاء مرتضوی از حامیان فتنه 88 بود که معاون وزیر ارشادی که سنگ او را به سینه میزد امروز در ایران اینترنشنال با ترویج فسق، فجور، شراب و فحشاء به آنها خدمت میکند. آقای سیدضیاء مرتضوی حامی کسانی است که از سر مردم چادر را برداشتهاند، خون از قلب آنان بیرون کشیدهاند، زندگی را قریب چندماه است که از مردم گرفتهاند.
او نه در دولت خاتمی، نه در دولت روحانی و نه در هیچ دولت دیگری به قدرت نرسید. واقعاً او باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيا غَيْرِهِ است. او در ذیل سایهسار امنیت نظام جمهوری اسلامی در یک مکانی که صددرصد به ولی فقیه تعلق دارد، ضد ولی فقیه مینویسد و کاسبی میکند. تنها چیزی که از این دنیا نصیب او شد، مانند مخالفین امیرالمؤمنین در ذیل امنیت حکومت امیرالمؤمنین بود که علیه ایشان شورش کردند. سهم آقا سیدضیاء مرتضوی از اغتشاشات این است؛ وگرنه معاندین و اصلاح طلبها نیز برای امثال مرتضوی تره هم خرد نمیکنند. او نه کاندیدای مجلس، نه کاندیدای خبرگان بود و آنها خودشان مینوشتند آیت الله مرتضوی؛ اما برای او ارزشی قائل نبودند.
من چند وقت پیش میدیدم که یکی از همین منصبهای حکومتی که در اختیار طیف این افراد است و هنوز چهره واقعی ایشان را علنی نکردهاند، میگفتند آیت الله فلانی در اخبار سراسری حضور دارد. او از همین قماش و نفوذی آنهاست. این افراد واقعاً مصداق خسرالدنیا و الآخره هستند. آنها به دنبال هیچند. آقای خاتمی به دنبال ریاست جمهوری بود و بدان رسید. آقای موسوی دنبال ریاست جمهوری بود، آقای تاجزاده به دنبال وزارت است؛ اما آقای مرتضوی به دنبال هیچ بود و در هیچ یکی از این دولتها به مقامی منصوب نشد؛ حتی در وزارت علوم. در دوره همین آقای روحانی حتی او را رئیس یک دانشگاه قرار ندادند. فردی که با چهل پنجاه سال حضور در حوزه دروغ به این بزرگی را به امیرالمؤمنین نسبت میدهد که سه جنگ داخلی داشت، بیشتر از این نمیفهمد و بیشتر از این نیز درک نمیکند.




























ارسال کردن دیدگاه جدید