آيا ميتوان با عادي سازي روابط جنسي در مقابل فساد ايستاد؟
گروه فرهنگي:جوامع بشري مملو است از پديدههايي كه اگر با فرهنگ ديني و ملي ما تنافي نداشته باشند لااقل تناسبي ندارند، پديدههايي كه هر يك به انحاي مختلف دنبال تحميل باورها و خواستههاي خود بر اركان زندگي اجتماعي جامعه ما دارند.
شبكههاي ماهوارهاي و برنامههاي توليدي آن از اين قبيل پديدهها هستند كه در تيررس شليك آنها قرار گرفتن، به راحتي و با ارزانترين قيمت در شهر و روستاي ما قابل تحقق است.
ماهواره از ابزارهاي بسيار برنده دشمن در تهاجم فرهنگي است كه اين روزها در اندروني بسياري از خانهها جا خوش كرده است. اين ابزار برنده تشبيه شده به چاقو بيشتر از آنكه منفعتش اسباب آسايش باشد، شعلههايش به خرمن آرامش كانون گرم خانواده سنتي و مذهبي ايراني افتاده است.
يكي از دغدغههاي اساسي امروز بسياري از خانوادهها تهاجمي است كه از ناحيه شبكههاي ماهوارهاي شكل گرفته و بدون ترديد يكي از اهداف اصلي شبكههاي ماهوارهاي خانوادهها هستند. اگر چه اين تهاجم مساله جديدي نيست اما امروز به جهت فراگيري بيشتر آن نسبت به گذشته، اين مساله شكل جديتري به خود گرفته است.
راديو معارف در برنامه زنده «پرسمان خانواده» با تمركز بر دو محور بررسي ريشههاي تمايل برخي از خانوادهها به شبكههاي ماهوارهاي و چگونگي حل اين ريشهها با كارشناسي استاد حجت الاسلام محسن عباسي ولدي گامي در جهت مبارزه با اين پديده برداشته است.
رجانيوز با بازنشر مكتوب و صوتي سخنان كارشناس اين برنامه كه با بيان مصاديقي به آثار بسيار مخرب استفاده از شبكههاي ماهوارهاي اشاره داشته است، گامي در جهت آگاهي بخشي نسبت به آسيبهاي بنيان كن خانواده ايراني به واسطه اين پديده اجتماعي برداشته است.
5. ارزشزدایی از مفهوم غیرت
غيرت در آن حد و اندازهاي كه دين مشخص كرده است يك ويژگي در مردان است كه به جرات ميتوان گفت كه يكي از اصلي ترين عوامل مصونيت از عفاف است. ناموس یکی از واژههای آشنا در فرهنگ ما است. كلمه مقدسي در ادبيات ملي ماست. این واژه از معدود واژههایی است که در جامعۀ ما متدین و غیرمتدین نمیشناسد. حتی کسانی که اهل نماز و روزه هم نیستند، نسبت به ناموس خود حساسیت داشته و دارند. این غیرت و حساسيت یکی از موانع اصلی انحراف در جامعه است. اگر مردی حساسیت خود را نسبت به ناموس خود از دست داد، خود ميتواند زمینهساز انحرافاتی در خانواده شود.
چرا هم اکنون برخی از مردان ما هیچ حساسیتی در قبال آرایش کردن و پوششهاي زنندۀ همسران، دختران و نواميس خود ندارند اين موضوعي است كه بايد بررسي شود. اگر از اين آقا بپرسيد كه وقتي خانمي را ميبينيد كه با پوشش زننده همسرتان به خيابان آمده است، چه احساسي به شما دست ميدهد، آيا از او متنفر ميشوي؟ آيا از او بدت ميآيد؟ چه قضاوتي درباره او ميكني؟ اگر خودت تقيدات ديني را كنار بگذاري با چه نگاهي به اين خانم نگاه ميكني؟ آيا جز اين است كه با نگاهي لذت جويانه و پر از هوس به او نگاه ميكني؟! به نظر تو مردان ديگري كه تقيدات ديني ندارند به همسرت با چه نظري نگاه ميكنند؟ آيا آن فرد واقعا نمي داند؟! آيا مي شود در اين موضوع ترديد كرد كه يك نفر مرد باشد، احساس به جنس مخالف هم داشته باشد ولي نداند، وقتي يك زن با پوشش زننده و محرك وارد جامعه مي شود، مرداني كه از چشمان خود مراقبت نميكنند و نگاه رهايي دارند،چگونه به اين زن نگاه ميكنند؟ ولي چرا با علم به اين مسئله حتي بعضا خودش همسرش را به اين نحو پوشش دعوت ميكند.
اين به خاطر ضعف غيرت است و آن ويژگي مردانه كه حافظ و ضامن آن ويژگي زنانه است، ضعيف شده است و غرب در شبكههاي ماهوارهاي به ويژه در شبكههاي فارسي وان به شدت بر اين مسئله حساس است كه غيرت را ضعيف كند. چرا كه او مي داند اگر غيرت ضعيف شود آن پاي لنگان برخي از زنان و دختران در عفت و حيا به راحتي ميشكند و نميشود بر عفاف آنها براي مصونيت از حريم خانواده حساب باز كرد.
6. ترویج فیمینیسم و ایجاد حس رقابت در میان زنان و مردان
ما در برنامههای سال اول گفتیم که یکی از اصليترين گامها موفقیت در زندگی مشترک قرار دادن زن و مرد در جایگاه مشخص هستی است. وقتی زن و مرد از جایگاهی که خداوند برای آنان مشخص کرده است، خارج شدند، دیگر نمیتوانند در کنار هم احساس خوشبختی کرده و مایۀ آرامش یکدیگر باشند.
در شبکههای ماهوارهای به شدت روی این مسأله تکیه میشود که زن و مرد رفیق هم نیستند؛ بلکه رقیب یکدیگرند که اگر زن اندکی غافل شده یا کوتاه بیاید، عقب میافتد و قافیه را میبازد. در برخی از برنامهها مرد را تنها در اندازۀ موجودی که پاسخگوی نیاز جنسی زن پایین میکشند و این رقابت را به اندازهای تقویت کردهاند که توقع چندهمسری برای زنان را حقی معقول و عادلانه به شمار میآورند.
در تعریف قوانین این رقابت، قانونی را به صورت زیرکانه به زنان آموزش میدهند که اگر همسر تو در حق تو خیانت کرد و با جنس مؤنث دیگری غیر از تو ارتباط برقرار کرد، این حق تو است که با او مقابله کنی و خیانت او را با خیانت پاسخ دهی. این کار نه تنها زشت نیست؛ بلکه حقی است که تو بدون احساس عذاب وجدان میتوانی از آن استفاده کنی.
7. ایجاد حس رقابت در میان زنان و دختران برای جلب توجه مردان
اين نكته به وضوح در شبكههاي ماهوارهاي به خصوص در فيلمهاي سينمايي و بالاخص در سريالها خانوادگي قابل مشاهده است. قبل از توضیح این مورد باید این نکته را بگویم که در تفکر رسانهای غرب که در شبکههای ماهوارهای نمود یافته، تأهل و ازدواج كردن مانعی برای هوسرانی نیست. در این نکته تأمل کنید.
جامعۀ مورد نظر غرب، جامعهای است که فضای آن صحنهای برای رقابتهای هوس آلود است. گردانندگان اصلی این رقابت هم بايد زنان باشند. اين نكته را به صراحت اعلام كردند كه چشم و چراغ ما در اين موضوع زنان و دختران هستند. ابزار اصلی گردانندگان این رقابت هم خودآرایی است. خودآرایی در خانوادهای که غرب به دنبال آن است یک ضرورت است. این خودآرایی هم باید بر محور تحریک امیال جنسی مردان باشد. اينكه در شبكههاي ماهوارهاي آموزش آرايش به انحاء و انواع مختلف و به وفور نمايش داده ميشود، از لحاظ روان شناسي يك محور و يك نقطه ثقل دارد كه آن هم تحريك اميال جنسي است. جامعهای که دغدغۀ اصلی مردان و زنان آن جلب توجه و هوسرانی باشد، مطمئنا روی پیشرفت را هم نخواهد دید، چرا كه مردان و زنان هر روز كه از خانه مي خواهند خارج شوند دغدغه اصليشان اين است كه چگونه باشند تا در جلب توجه ديگران كم نياورند.
8. ایجاد بلوغ زودرس جنسی
در وجود هر انسانی غدد جنسی وجود دارد که اگر به صورت طبیعی در يك سن مشخص فعال میشود. این غدد در پسرها معمولاً در همان سن بلوغ شرعی فعال شده و پسر مفهوم غریزۀ جنسی را از دورۀ بلوغ حس میکند؛ اما در دخترها فعالیت این غدد به گونهای که احساس نیاز غریزی به جنس مخالف کنند تا چند سال پس از سنّ بلوغ هم به تأخیر میافتد.
جامعۀ ایدهآل، جامعهای است که پسرها و دخترها در سنینی با مفهوم غریزۀ جنسی آشنا شوند که اندکی پس از آن ازدواج میکنند. يعني فاصله اين حس با ازدواج فاصله زيادي نباشد. حالا جامعهای را تصور کنید که پسرها و دخترها زودتر از موعد طبیعی با غریزۀ جنسی آشنا میشوند و سالها بعد زمینۀ ازدواج برای آنان فراهم میشود. در حال حاضر سن بلوغ جنسی در بسیاری از دختران و پسران ما پایینتر از حد طبیعی است. کم نیستند پسرانی که در سن 12 سالگی و دختراني كه در 9 سالگي به بلوغ جنسی رسيدهاند. و این پسرها و دخترها هم در سنی بالای بیست و پنج سال ازدواج میکنند؛ یعنی بیش از 13 سال دست و پنجه نرم کردن با این غریزه.
دو نكته اساسي در اين مورد وجود دارد كه او در سني به غريزه جنسي رسيده كه عقل مديريت اين غريزه را ندارد. نوجوانی که در سن 12 سالگی به سن بلوغ میرسد؛ بسياري از آن مديريتهاي عاقلانهاي كه بايد در زندگي وجود داشته باشد تا اين غريزه را كنترل كند، ندارد. به همین دلیل هم دست به کارهایی میزند که نمیتواند زشتی آن کارها را درک کند. وقتی هم که به سنّ رشد رسید، به جهت اعتیادی که به این کارها پیدا کرده نمیتواند آن را ترک کند.
نكته دوم اين است كه در اين 12 تا 13 سال همين شبكهها در حال القاي بسياري از مفاهيم جنسي و شكستن قبح آن هستند. بدون ترديد تماشاي صحنههاي مستهجن يكي از اصلي ترين عوامل بلوغ زودرس است.
در مشاورههايي كه داشتم برخورد کرديم با پسر بچههاي زير 10 سال که دچار بيماري خود ارضايي شدهاند، وقتي از خانواده آنها پرسوجو كرديم، متوجه شديم كه اينها ماهواره دارند. خواهر يكي از اين پسران ميگفت اين مشكل براي برادر من از وقتي شروع شد كه يك صحنه از اين كارها را در يكي از سريالها و فيلمها ديد. تازه نه به اين صورت كه بنشيند و كامل نگاه كند بلكه در حال رفت و آمد برخي از صحنهها را ديده است.
موسیقیهایی هم که در برخی از این شبکهها پخش میشود، كه به جرات و بدون هيچ ترديدي بايد اسم آن را موسیقیهای جنسی گذاشت که به شدت تهوّر و جسارت نوجوان را برای دست زدن به اعمال جنسی زیاد میکند. این موسیقیها معمولا همراه با تصاویری است که با دامن زدن به اين مسئله، شدت تحریک مخاطب را به حد جنون میکشاند. ما ميتوانيم حدس بزنيم كه در يك خانواده كه پسر بچهاش اين چنين است چه اتفاقي برايش ميافتد.
9. ایجاد روحیه تنوع طلبی جنسی
وقتی یک مرد و زن دائم با انواع و اقسام مردها و زنها و روابط میان آنها آشنا شده و نگاه میکنند، بدون این که بخواهند و انتخاب کنند، دچار روحیۀ تنوع طلبی در امور جنسی میشوند. اگر میشنویم که بسیاری از طلاقها ریشه در نارضایتی جنسی یکی از دو طرف يا هر دو طرف دارد، اشتباه است اگر فکر کنیم دلیل این نارضایتی تنها در عدم آشنایی دو طرف با روابط زناشويي است؛ اگر چه این هم یکی از دلایل است؛ اما یکی از دلایل اصلی معاصر ما اين است كه هر دوطرف يا يكي از آنها آنقدر صحنههای متعدد و متنوع ديدند كه ديگر آن حس خويشتنداري را در مسائل جنسي از دست دادهاند. چقدر خوب اين خانم گفت كه مگر ما چقدر ميتوانيم به آن زنهايي كه در ماهواره ديده ميشود نزديك شويم. هزاران هزار فقط هزينه گريم و آموزش آنها ميشود، مگر يك زن خانه دار، يك مادر مگر چه اندازه ميتواند به آنها برسد و وقتي اين تنوع طلبي ايجا شد،حريم خانواده شكسته شده و پاسخگويي به اين نيازها به بيرون از خانواده كشيده ميشود.
بايد با تاسف گفت كه يكي از نكاتي كه در ماهوارهها تبليغ ميشود اين است كه اين تنوعطلبي يك حق است و نبايد آن را زشت شمرد. دو مسئله مانع اين تنوع طلبي ميشود: 1- حسادت زنانه 2- غيرت مردانه كه به تعبير آنها بايد فرهنگ مردم بالا رود و روشنفكري مردم ارتقا پيدا كند، از بند اين مسائل و مقيدات بيرون بيايند تا بشود به آن تنوع طلبي كه حق يك انسان است، ادا شود. اين جور جاها بسيار ژست عالمانه و روشنفكرانه ميگيرند، كه متاسفانه بايد گفت كه اين حرفها از حرفهاي مستهجن تزيين شدهاي است كه با كمك سريالها و فيلمها ميخواهند به خورد ما بدهند.
مرد یا زن و یا هر دو در طول شبانه روز تماشا میکنند. یکی از اصلیترین وظایف این صحنهها از نگاه روانشناسی، سیری ناپذیر کردن مخاطب نسبت به مسائل غریزی است. مردی که مشتری این صحنهها شده از همسر خود همان توقعی را دارد که در این فیلمها دیده، به طور حتم همسر او نمیتواند پاسخگوی این توقعات باشد، به همین دلیل هم بین این دو اختلاف میافتد.
سؤال: برخی معتقدند که اگر ماهواره در خانه باشد، بچهها از همان ابتدا به آن عادت کرده و وقتی بزرگ شدند دیگر حرص و ولعی نسبت به آن نخواهند داشت؛ اما اگر آنها را منع کنیم، نسبت به ماهواره حریص شده و در اولین فرصتی که به آن دست یافتند، بیمهابا و بدون رعایت حد اعتدال به آن هجوم خواهند برد.
بايد تكرار كنم كه این حرف از آن حرفهای زشت تزئین شده است؛ به نظر ميرسد كه حرف قشنگي است؛ جالب اينجاست كه من اين تفكر را در مشاورههايي كه داشتم، ديدهام.
که اگر کسی درست به عمق آن بیاندیشد، میفهمد که چه اندازه بیپایه و اساس است. بنده در يك نکته یک جواب حلی به این نظریه میدهم و در نکتۀ بعدی جوابی نقضی.
اگر کسی غریزۀ جنسی را بشناسد و بخواهد بدون در نظر گرفتن هوا و هوس اظهار نظر كند، متوجه ميشود كه اگر غریزه مدیریت نشود و هر طور که دلش میخواهد رها شود، حد توقت و ایستایی ندارد. آنها براي اثبات نظريه خود مثال زدهاند به قنادهايي كه به شاگردان تازه كار خود هي نميگويند شيريني نخور، بلكه او را آزاد ميگذارد تا هرچه قدر ميخواهد بخورد تا از آن دلزده شود. شايد وقتي در مقابل اين شاگرد اسم شيريني هم بيايد، حالش هم بد شود. اين افراد ميگويند كه مسئله جنسي هم همينگونه است. كه اين مطلب بسيار سادهانديشانه و نشان از ناآشنايي با مقوله جنسي است. مگر غريزه جنسي را مي شود با ميل به شيرني خوردن مقايسه كرد؟!
جنس غریزه به طوری است که اگر مدیریت نشود، در هر مرحله در پی نوعی از تمتعات جنسی خواهد رفت. بله شاید، مرحلهای از تمتعات جنسي برای او عادی شود، اما درست مثل معتادی است که نوعی از مواد مخدر برای او عادی شده و براي او حسی تولید نمیکند؛ اما آیا نتیجۀ ایجاد این حالت در این معتاد به معنای آن است که او یک قدم به ترک اعتیاد نزدیک شده یا نه؟ بلكه او بسیار خطرناکتر از گذشته هم شده؛ چرا که دیگر هر مواد مخدری برای او لذتبخش نخواهد بود.
این تفکر ریشه در مبانی تربیتی خود غرب دارد که آبشخور آن از جایی غیر از وحی است. "برتراند راسل" در کتاب «در تربیت» معتقد است یکی از چیزهایی که از جمله اخلاق بیمنطقی و یا به اصطلاح «اخلاق تابو» است، همین مسألۀ پوشانیدن عورت است. وی میگوید چرا پدران و مادران مصر هستند که عورت خود را از بچهها بپوشانند؟ این اصرار سبب تحریک حس کنجکاوی بچهها میگردد. او با صراحت ميگويد كه پدر و مادر بايد از همان كودكي هفتهاي يكبار يا در صحرا يا در حمام عورت خود را به كودك نشان دهد تا او آشنا شده و برايش عادي شود.
اگر بنا بود که مسائل جنسی برای کسی که از کودکی به تماشای آن پرداخته عادی شود، حال و روز غرب این نبود. مگر در کشوری مثل آمریکا محدودیت خاصی برای نمایش این مسائل وجود دارد؟ آیا هم اکنون برای آن دسته از جوانان آمریکایی که از کودکی پای این فیلمها نشستهاند، این مسائل عادی شده؟ اگر عادی شده، چرا این همه ناامنی جنسی در آمریکا وجود دارد؟
حالا من يك سوال دارم كه خود غرب كه عمل كننده به اين نسخه است چه اوضاعي دارد؟ براي اينكه پاسخ به اين سوال را من بدهم از دوستان خواستهام كه يك قسمتي از كتاب "زوال دوران كودكي" نيل پُستمن كه از انديشمندان آمريكايي است را پخش كنند.
"نیل پُستمن (neil postman) استاد دانشگاه نیویورک، جامعه شناس و پژوهشگر ماسئل ارتباط جمعی است. وی از شهرت و اعتبار خاصی در سطح بین المللی برخوردار است. آثارش به بیشتر زبانهای زندۀ دنیا ترجمه شده و مورد استقبال فراوان قرار گرفته است.
در دنیای روشنفکران غرب، پستمن را کارشناسی صاحب نظر و دارای بیانی صریح میدانند. وی در کتاب «زوال دوران کودکی» نظریهای را ارائه میدهد که بر مبنای آن رسانههای غربی در حال از بین بردن دوران کودکی و از بین بردن فاصلۀ میان کودک و بزرگسال است.
بخشهایی از این کتاب بدین شرح است: امروزه تلویزیونهای ایالات متحده کار را به جایی رساندهاند که تعیین حد و مرز برای سکسی(مستهجن بودن) یک قطعه چندان ساده به نظر نمیآید. در اغلب پیامهای بازرگانی دختران دوازده یا سیزده ساله را میبینیم که آن چنان با خُبرگی و کارکشتگی از جهان سکس (مسائل جنسی) خبر میدهند که حیرت آدمی را برمیانگیزد. همه به یاد داریم که تا چند سال پیش، اگر دختر پانزده شانزده سالهای در مدارس، رفتار و حرکتی که نشانهای از مقولۀ سکس (مقولات جنسی) داشت، از خود بروز میداد به عنوان یک معضل روانی و تربیتی در جلسۀ اولیاء مدارس و پدران و مادران طرح میشد. هرگز نمیخواهم ادعا کنم که در آن زمان احساس نیاز جنسی در دختر یا پسر مشاهده نمیشد، اما آنچه مهم است این است که در همان موقع، شرم و حیا مانع از آن میشد که این احساس را بروز دهد، یا لااقل از جرگۀ همسن و سالان خود فراتر رود. تمامی این قباحتها، این زشتیها و ناپسندیها را تلویزیون کمرنگ ساخته و این گونه وانمود میکند که این مسائل نباید به عنوان یک مشکل قلمداد شود.[1]
او در جای دیگری مینویسد:
هیچ موضوعی و هیچ بیانی در مورد مقولات جنسی دیده نمیشود که تلویزیون بیان آن را قبیح بداند؛ هیچ حرکتی و هیچ حالتی از روابط سکسی (جنسی) وجود ندارد که از دیدگاه مجریان و تولیدکنندگان تلویزیونی ناپسند و زشت قلمداد شود و هیچ قداستی و هیچ حرمتی نیز وجود ندارد که در میزگردها، نمایشنامههای طربزا و آگهیهای تجارتی تلویزیونی مورد احترام قرار بگیرد.
... پرداختن به این مسائل همه و همه باعث از بین رفتن زشتیها و قباحتهایی میگردد که تاکنون در فرهنگ ما و در جامعۀ ما موجب سلامتی روابط اجتماعی و قداست خانواده و رابطۀ سالم زن و مرد و بزرگترها و کوچکترها میگردید.
در تفكر ديني ما معتقديم آن كسي كه شريعت را براي ما آورده است خالق انسان است. خالق غريزه جنسي تنها موجودي است كه ميتواند در ارتباط با مديريت اين غريزه تعيين تكليف كرده و حرف آخر را بزند. اينكه در دنياي غرب اين همه بلا سرشان آمده و خودشان ماندهاند كه با اين بلاها چه كنند، به خاطر اين است كه حرف خالق را گوش ندادند.
ما كه پيرو مكتب قرآن و اهل بيت عليهم السلام هستيم دستمان كوتاه نيست. ما در كدام يك از آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهمالسلام داريم كه براي عادي سازي روابط جنسي آنها را براي بچههاي خود به نمايش بگذاريد؟! اتفاقا كاملا به عكس است. اين همه بحث دربرابر خويشتنداري و عفاف و نگاه نكردن به صحنههايي بسيار بسيار پايينتر از نظر تحريك كنندهاي در تفكر ديني ما معتقديم آن كسي كه شريعت را براي ما آورده است خالق انسان است. خالق غريزه جنسي تنها موجودي است كه ميتواند در ارتباط با مديريت اين غريزه تعيين تكليف كرده و حرف آخر را بزند. اينكه در دنياي غرب اين همه بلا سرشان آمده و خودشان ماندهاند كه با اين بلاها چه كنند، به خاطر اين است كه حرف خالق را گوش ندادند.
ما كه پيرو مكتب قرآن و اهل بيت عليهم السلام هستيم دستمان كوتاه نيست. ما در كدام يك از آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهمالسلام داريم كه براي عادي سازي روابط جنسي آنها را براي بچه هاي خود به نمايش بگذاريد؟! اتفاقا كاملا به عكس است. اين همه بحث دربرابر خويشتنداري و عفاف و نگاه نكردن به صحنههايي بسيار بسيار پايينتر از نظر تحريك كنندهاي از آنچه كه در شبكههاي ماهوارهاي نشان داده ميشود.
نكته هاي بسياري در روايات ما درباره كنترل غريزه جنسي و مديريت آن آمده است و تقوايي كه در اين مسائل به ما اشاره شده است،تقواي گريز است. يعني اصلا نبايد سمت آن رفت، چه كوچك و چه بزرگ؛ چه رسد به آنكه بخواهيد برويد تا عادي شود!
قسمت دوم اين بخش كتاب بايد با دقت بيشتري ديده و شنيده شود چرا كه "نيل پستمن" با ذكر آماري غرب در آن زماني كه اين شبكهها را نداشته و توسعه نداشته است با زماني كه آنها را دارا شده است، مقايسه كرده است كه تكان دهنده است.
او دربارۀ جرم و جنایتهای گوناگون در میان نوجوانان زیرپانزده سال این گونه مینویسد:
در سال1950 در ایالات متحده جمعا 170 جوان زیر پانزده سال به جرم ارتکاب قتل، تجاوز جنسی به عنف، سرقت و جرح و دیگر جرائمی که در ردیف جنایات سنگین به حساب میآیند، توسط پلیس «اف . بی و آی» بازداشت شده بودند. این رقم درصد جمعیتی معادل 0004/0 درصد را در انسانهای زیر پانزده سال در آمریکای آن روز نشان میداد. در همان سال جمعا 94748 نفر از پانزده سال به بالا، به جرم ارتکاب جرائمی نظیر آن چه ذکر شد، دستگیر شدند، یعنی رقمی معادل 086/0 درصد جمعیت از پانزده ساله به بالا. به این ترتیب ارتکاب جرم بزرگترها (یعنی از 15 سال به بالا) نسبت به نوجوانان (یعنی زیرپانزده سال) 215 برابر بوده است. این رقم 215 در سال 1950، در سال1960 به 8 میرسد و در سال 1979 به 5/5 برابر افزایش مییابد. آیا میتوان از این ارقام نتیجه گرفت که میزان جرائم بزرگسالان کاهش یافته است؟ هرگز! در واقع تعداد مجرمان بزرگسالان افزایش یافته است. در سال 1979 جمعا 400000 بزرگسال یعنی 243/0 جمعیت بزرگسالان آمریکا به دلیل ارتکاب جرائم سنگین بازداشت شدند. این که فاصله و شکاف میزان جرائم خردسالان و بزرگسالان کمتر شده و در فاصلۀ 19500 تا 1979 از 215 برابر به 5/5 برابر میرسد، به دلیل حیرت آور و نگران کننده افزایش ارتکاب جرائم توسط کودکان و اطفال خردسال میباشد. افزایش تعداد کودکان مجرم و مرتکبین به جرائم سنگین، قتل و سرقت مسلحانه و تجاوز جنسی منجر به قتل و ... از سال 1950 تا 1979 رقمی معادل 11000 درصد را نشان میدهد. افزایش تعداد جرائم سبکتر نظیر سرقت اتومبیل، دزدی از مغازهها و منازل در همین فاصله حدود8300 درصد بوده است. [3]
...سهم تلویزیون در این تحول، بسیار برجسته و نمودار است. در تمامی برنامههای تلویزیونی به میزان وسیعی از عنصر سکس(غریزۀ جنسی) و تحریکات سکسی (غریزۀ جنسی) تو استفاده میشود و در عیم حال مروج قداستزدایی از عملیات جنسی بعد از ازدواج بوده و نوعی بیتفاوتی را نسبت به پردهدریهای واضح و تمام عیار، نمایش حرکات سکسی(جنسی) و تحریک تماشاچی جوان و سپس تبلیغ عدم ضرورت به پایبندیهای سنتی، لطافتها و زیباییهای انحصارعملیات جنسی به روابط زناشویی را پیوسته نفی کرده، غریزۀ جنسی را به صورت کالای قابل خرید و فروش که در دسترس همگان میتواند قرار گیرد، درآورده است؛ نظیر خمیر دندان، عطر و اودکلن و غیره
ارسال کردن دیدگاه جدید