خبری که امام اصرار داشت کسی مطلع نشود
من از آن روحانیونی نیستم که به خاطر علاقه به زیارت دست از کار مبارزه بکشم و اگر بنا شود از مردم ایران جدا بشوم، دقیقه ای اینجا نخواهم ماند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از پرتال جامع امام خمینی، پس از واقعه جمعه خونین 17 شهریور، برقراری حکومت نظامی و متعاقب آن شکست تلاشهای دولت شریف امامی برای برقراری آشتی ملی، جلب حمایت روحانیت و منفعل کردن مخالفان، تلاشها برای محدود کردن فعالیتهای امام خمینی(س) آغاز شد. دولت عراق نیز با توجه به نفوذ روزافزون حضرت امام بر مردم نجف و مشاهده تبعات آن نگران شده بود. این چنین بود که هر دو دولت بر سر محدودیت رهبر مذهبی انقلابیون به توافق رسیدند و مذاکراتی در این زمینه بین وزرای خارجه ایران و عراق که برای شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک رفته بودند، صورت گرفت.
پیرو این مذاکرات هیاتی از تهران به بغداد رفت و مذاکراتی با مقامات عراقی در زمینه هماهنگ ساختن سیاست دولتین ایران و عراق درباره امام به عمل آمد. متعاقب این اقدامات، رفت و آمدها به منزل امام محدود شد و ماموران امنیتی در روز دوم مهرماه منزل ایشان در نجف را به محاصره درآوردند. دستگاه امنیتی رژیم عراق از امام خمینی خواسته بود چنانچه میخواهد در عراق بماند، دست از فعالیت سیاسی بردارد اما ایشان حاضر به تبعیت از نظریات دولت عراق نشد و تصمیم به ترک خاک آن کشور گرفت.
امام خمینی(س) همان زمان در ملاقات با سعدون شاکر، رییس سازمان استخبارات عراق مطالبی بدین مضمون که بنا به قول مرحوم سید احمد آقا که آن مطالب متاسفانه ضبط نگردیده، گفته بود: هر کجا بروم، اگر این فرشم را پهن کنم، همان جا منزل من است. من از آن روحانیونی نیستم که به خاطر علاقه به زیارت دست از کار مبارزه بکشم و اگر بنا شود از مردم ایران جدا بشوم، دقیقهای اینجا نخواهم ماند.
رهبر انقلاب تصمیم گرفت عازم کویت شود تا در کویت بعد از رایزنی «به یکی از ممالک اسلامی برود». امام خمینی(س) تصمیم خود را به فرزندش سیداحمد اعلام کرد. روز هشتم مهر مرحوم سیداحمد خمینی، روحانیون مبارز خارج از کشور را به منزل خود دعوت کرد و موضوع را با آنها در میان گذاشت. در جلسه تصمیم گرفته شد تا با آیتالله مهری روحانی شیعه و نماینده امام در کویت تماس گرفته شود و آیتالله مهری دعوتنامهای به همراه یکی از فرزندانش به نجف ارسال کند. آقای فردوسیپور این مأموریت را به عهده گرفت. فردای آن روز بعد از اذان صبح با سیداحمد مهری تماس گرفت و درخواست کرد دعوتنامه به نام روحالله مصطفوی فرزند مصطفی و احمد مصطفوی فرزند روحالله ارسال نمایند. سید ابتدا متوجه نمیشود. بعد فردوسیپور موضوع را به وی توضیح میدهد. فردای آن روز یعنی دهم مهرماه، سیداحمد مهری با برادرش به نجف رسیدند.
ساعت ۸ صبح موضوع به اطلاع حضرت امام(س) رسید. حجتالاسلام سیدمحمود دعایی نیز روادید را از سفارت کویت در بغداد تهیه کرد. تصمیم گرفته شد آقایان فردوسیپور و املایی نیز آیت الله خمینی و حاج احمد آقا را همراهی کنند. تعدادی از دوستان نزدیک امام هم قرار شد تا مرز کویت امام را بدرقه کنند.
امام پیش از سفر به زیارت حرم امام علی(ع) رفت و در آنجا مورد استقبال مردمی واقع شد که از رفع حصر وی شاد بودند، ولی هیچ کس نمیدانست امام قرار است نجف را ترک کند. به همه تأکید شده بود که کسی از حرکت به سوی کویت باخبر نشود. این مخفیکاری بیفایده بود و مقامات عراقی متوجه این موضوع شدند. سعدون شاکر در روز یازدهم مهر ساعت ۲۲ به هیأت ایرانی اعلام کرد: «یک ساعت پیش به من اطلاع رسید که خمینی فردا از راه زمینی به وسیله اتومبیل عازم کویت میباشد و رفتن او قطعی و حتمی است.» موضوع با سرعت به مقامات ایرانی مخابره شد...
فاطمه طباطبایی عروس امام و همسر سیداحمد خمینی درباره آن روز میگوید:
«حضرت امام و احمد و همراهان تصمیم گرفته بودند که به کویت بروند منتها میخواستند حتی خانواده همراهان از این خبر مطلع نشوند و علت این امر هم رعایت این مساله بود که مبادا دولت عراق از این هجرت بویی ببرد و به شکلی ممانعت به وجود بیاورد. مساله به گونهای بود که حتی ما هم دقیقا نمیدانستیم که ایشان چه قصدی دارند، با این حال به ما سفارش شده بود که به گونهای رفتار کنیم که کسی متوجه غیبت آنها نشود. صبح روزی که این تصمیم به مرحله اجرا در آمد، یک یک خانمهای آشنایان مثل اینکه بویی برده باشند به منزل ما آمدند و وقتی با رفتار عادی و طبیعی خانم (همسر گرامی امام) روبهرو میشدند، شک و تردیدشان بر طرف میشد و میرفتند. حتی یکی از دوستان گفت: من دلم برای آقا شور میزند و باید ایشان را ببینم. در حالی که این خانم قبلا خدمت حضرت امام نرسیده بود و سرزده رفتن او به اتاق آقا قدری غیرعادی به نظر میآمد. وقتی اصرار ایشان را دیدیم، گفتیم آقا در اتاق بالا هستند و این خانم تا دم در اتاق حضرت امام رفتند، ولی از باز کردن در منصرف شدند و گفتند دیگر خیالم راحت شد که آقا تشریف دارند. مساله جالب دیگر برخورد همسران همراهان حضرت امام با این قضیه بود. شب اجرای این نقشه، هر یک از همراهان برای توشه سفر چیزی خریده بود، مثلا یکی گوجه فرنگی زیادی تهیه کرده بود؛ دیگری تخم مرغ و الی آخر، آنکه گوجه فرنگی خریده بود، با اعتراض همسرش روبهرو میشود که این همه را برای چه خریدی؟ وی پاسخ میدهد که: ارزان بود، خریدم؛ خودم هم آن را میشویم و این کار را انجام میدهد؛ صبح که خانم برای نماز بیدار میشود میبیند نه آقا هستند، نه گوجه فرنگیها. دیگری هم همین طور؛ و بعد وقتی خانمها با همدیگر تماس میگیرند میبینند که افراد دیگری هم دچار این وضعیت شدهاند، و برخی تصور کرده بودند که همسرشان برای گردش و تفریح رفتهاند؛ به هر حال وقتی حقیقت امر را میفهمیدند بسیار شگفتزده میشدند.»
در چنین شرایطی بود که کاروان امام بعد از نماز صبح حرکت کرد. چهار اتومبیل از یاران، امام را بدرقه میکردند. دو اتومبیل رژیم عراق نیز کاروان امام را اسکورت میکردند. دولت ایران که از حرکت امام خمینی(س) آشفته شده بود تماس خود را با سرویس اطلاعات عراق برقرار کرده بود و هر لحظه از کاروان امام خبر میگرفت: «حبیب رئیس دفتر سرویس عراق تلفنی به نمایندگی اطلاع داد که [آیتالله] خمینی به وسیله اتومبیل نزدیک بصره رسیده است». «آقای غالب منشی رئیس دفتر در ساعت ۳۵: ۱۵ به وقت تهران اظهار داشت [آیتالله] خمینی از مرز صفوان گذشته و وارد خاک کویت شده است». «آقای غالب منشی رئیس سرویس عراق در ساعت ۱۹ به وقت بغداد اظهار نمود پس از خارج شدن [آیتالله] خمینی از مرز صفوان تاکنون اطلاع جدیدی درباره او از سازمان امنیت به ما نرسیده...».
نه تنها نیروهای امنیتی رژیم لحظه به لحظه در تلاش بودند، بلکه تمامی دیپلماسی ایران در حال فعالیت بود تا از رفتن امام خمینی(س) به کویت ممانعت به عمل آورند. سفیر شاه در کویت از قول یک مقام کویتی اطلاع داد که آیتالله خمینی ساعت ۱۵ به وقت ایران به مرز کویت وارد، ولی «مقامات کویتی از ورود وی جلوگیری به عمل آوردهاند» و «آیتالله خمینی و همراهان، مرز کویت را به مقصد بصره ترک نمودهاند» و «مقامات کویتی تحت هیچ شرایطی حاضر به دادن اجازه ورود به خمینی نخواهند بود.»
طبق گزارش ارتشبد قرهباغی، وزیر کشور یکی از عوامل تصمیم دولت کویت، فشار دولت انگلیس بوده است. سفیر انگلیس در ملاقاتی به قرهباغی گفته است که: «به طوری که ملاحظه کردید وقتی [آیتالله] خمینی خواست از عراق به کشور کویت برود، چون کشور کویت از کشورهای دوست نزدیک انگلستان است، برای اینکه [آیتالله] خمینی در همسایگی ایران نتواند علیه دولت ایران تحرکات بکند از دولت دوستمان کویت خواستیم که اجازه ورود به خمینی را ندهد.»
درهرحال کاروان برای صرف صبحانه در نزدیکی بصره متوقف شد. یک اتومبیل دیگر از طرف آیتالله مهری هم رسید و امام و احمد آقا به آن اتومبیل منتقل شدند. ظهر به مرز صفوان (گمرک ایران) رسیدند، کارهای اداری تمام شد و بدرقهکنندگان با امام خداحافظی و به سوی نجف حرکت کردند.
امام خمینی(س) و همراهان، سیداحمدآقا، فردوسیپور، املایی، سیداحمد مهری و یک کویتی و دکتر ابراهیم یزدی با دو اتومبیل به سوی (عبدلی) گمرک کویت حرکت کردند. مهری گذرنامه را برد و کارهای اداری آن را تمام کرد و ظاهرا مسئولین مرزی کویتی از روی اسم و مدارک، امام خمینی را نشناختند. امام برای تجدید وضو پیاده شد و مأموران کویتی وی را شناختند و امام و همراهان را به سالن تشریفات راهنمایی کردند.
مأموران مهری را خواستند و وی را توبیخ کردند که چرا به آنها نگفته است این مسافر آیتالله خمینی است. در نهایت مأموران به امام گفتند: از پذیرفتن شما معذوریم. امام گفت که ما از همین جا به فرودگاه کویت میرویم و از فرودگاه به سوریه میرویم. بعد از چندی مجددا پاسخ آوردند که اجازه این کار را هم نداریم. کاروان مجددا به صفوان برگشت. مأموران عراق، امام خمینی را نگه داشتند تا از قصد او مطلع شوند، اما امام هنوز تصمیم نگرفته بود.
کاروان تا ساعتها در صفوان معطل شد. بعد از اعتراض امام کاروان با اسکورت دو اتومبیل نیروهای امنیتی به بصره بازگشت و شب به هتل شرقالاوسط رفتند. همراهان جویای تصمیم امام بودند و ایشان تصمیم را به فردا احاله داد. همزمان ساواک به خاطر نگرانی از تبعات خروج امام از عراق، با سرعت بخشنامهای را به ساواکهای تابعه رمز کرد: «با توجه به عزیمت خمینی از عراق چون احتمال دارد از طرف عوامل و طرفداران نامبرده حرکات و تشنجاتی در آن منطقه صورت گیرد، دستور فرمایید ضمن مراقبتهای همه جانبه در این مورد با همکاری مراجع انتظامی، لیست مظنونین درجه یک و طرفداران حاد یاد شده سریعا تکمیل تا به محض دستور نسبت به دستگیری آنان اقدام شود.»
صبح روز سیزدهم سیداحمد خمینی به همراهان اطلاع داد که امام تصمیم دارد به پاریس عزیمت کند. امام خمینی در وصیتنامهاش با اشاره به موضوع سفر به پاریس مینویسد: «از قرار مذکور بعضیها ادعا کردهاند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان بوده. این دروغ است. من پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد، پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود، آنان تحت نفوذ شاه بودند، ولی پاریس این احتمال نبود.»(صحیفه امام، ج21: ص452)
کاروان برای سفر به پاریس باید عازم بغداد میشد. موضوع به مأموران مراقب امام خمینی اعلام شد. مأموران پس از اطلاع به بغداد و موافقت مرکز درخواست بهای پنج بلیط هواپیما کردند. ساعت ۱:۳۰ بعدازظهر مأموران عراقی کاروان پنج نفره، امام خمینی، سیداحمد، فردوسیپور، املایی و یزدی را به یک فرودگاه نظامی بردند و آنها را با یک هواپیمای نظامی کوچک روانه بغداد کردند. در فرودگاه بغداد چند نفر از دوستان که با خبر شده بودند از کاروان استقبال کردند. همراهان امام بلیط پرواز هواپیمای عراقی که فردای آن روز یعنی ۱۴ مهر ۱۳۵۷ عازم پاریس بود خریداری کردند. آخرین شب اقامت امام در عراق به زیارت حرم امام موسی کاظم در کاظمین گذشت. صبح روز ۱۴ مهر ۱۳۵۷ امام خمینی با چهار نفر از همراهان خود سوار بر هواپیمای جمبو جت عراقی شد. سر میهماندار، امام خمینی و همراهانش را به طبقهٔ دوم هواپیما راهنمایی کرد و بلافاصله سه نفر نیروی امنیتی نیز به آنان پیوستند. هواپیما از روی زمین برخاست و بدین ترتیب رهبر انقلاب و همراهانش عازم پاریس شدند.
ارسال کردن دیدگاه جدید