چند سوال ساده و بدیهی از جناب ظریف

آیا حمایت ایران از جبهه مقاومت در قالب حزب‌الله لبنان، جهاد اسلامی، حماس و سیاست‌های انقلابی جمهوری اسلامی مقابل رژیم صهیونیستی در زمانه خمودگی و افسردگی جهان اسلام، امروز پس از 4چهار دهه به عمیق شدن چالش‌های رژیم اشغالگر و نا امن شدن این رژیم منجر نشده است؟ ضعف رژیم اشغالگر واقعیتی عینی نیست؟

 

سعید آجرلو در سرمقاله صبح نو نوشته است: به تازگی آقای محمدجواد ظریف توضیحاتی درباره جمله قدیمی خود که «خودمان انتخاب کرده‌ایم» داده‌اند و به رسم روشنفکران غرب مزاج، به آسیب‌شناسی خلق و خوی ایرانیان و نقد نهاد سیاست و دولت شرقی پرداخته و در مسیر دکتر سریع‌القلم و دکتر فاضلی گام نهاده‌اند. خلاصه سخن ایشان با اتکاء به نقل قولی از دکتر رمضانی چنین است؛ «ما در طول تاریخ اهداف‌مان را بر اساس آرزوهای‌مان چیده‌ایم.» و در نهایت از این سخن چنین نتیجه گرفته‌اند که ترکمانچای، حاصل بلندپروازی گلستان است، هر چند در نهایت مورد طعن و لعن تاریخ قرار گرفته است. پاسخ گفتن به این نوشته دکتر ظریف هم آسان و هم سخت است. آسان است؛ چراکه سخنی به شدت قابل نقد و سست بنیاد است و سخت است؛ چراکه انتخاب کردن زاویه‌ای از میان زوایای گوناگون برای پاسخ که معایب این متن را روشن سازد، انتخاب سختی است. بنابراین من ترجیح دادم نقد خود را در قالب ۱+۸ سوال مطرح کنم؛

1- آیا با وجود حمایت غرب، قدرت داخلی رژیم پهلوی و سایر واقعیت‌های دهه 50، با نگرش دکتر ظریف اصلا انقلاب اسلامی ممکن و در دسترس می‌نمود؟

2- آیا با توجه به وضعیت نظامی ایران و تازه بنیاد بودن انقلاب اسلامی، از نظر واقعی، امکان ایستادن مقابل رژیم بعثی عراق وجود داشت؟ اگر تفکر ظریف در آن دوران تصمیم‌گیرنده بود، امکان تولد گلستان و ترکمانچای دیگری وجود داشت؟

3- با توجه به محدودیت‌های تکنولوژیک و سخت‌افزاری، آیا برنامه موشکی ایران که امروز تبدیل به یکی از عوامل بازدارندگی نظامی کشور شده، یک آرمان نبود؟

4- آیا شکل‌دهی به جبهه مقاومت مقابل اشغالگران آمریکایی پس از حمله بوش پسر به خاورمیانه در زمانی که منطقه به صورت کامل مقابل دولت آمریکا تسلیم شده بود، یک آرمان نبود که توسط شهید سلیمانی تبدیل به واقعیت شد؟

5- آیا برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ما که اتفاقا در مذاکرات جناب‌عالی بخشی از  آن به رسمیت شناخته شد، آرمان و خیال‌بافی بود؟ اگر به سیاق تفکر استاد رمضانی، قصد جلو رفتن داشتیم الان نه سانتریفیوژی در کار بود، نه غنی‌سازی، نه تحقیق و توسعه.

6- آیا ایستادگی ایران مقابل داعش به عنوان نماد بنیادگرایی سلفی که از حمایت سرویس‌های غربی و متحدان‌شان در منطقه برخوردار بود، درحالی‌که بسیاری از کشورهای منطقه، عراق و سوریه را از دست رفته می‌دیدند، رؤیافروشی بود؟ آیا به سرنگونی داعش نینجامید؟

7- آیا حمایت ایران از جبهه مقاومت در قالب حزب‌الله لبنان، جهاد اسلامی، حماس و سیاست‌های انقلابی جمهوری اسلامی مقابل رژیم صهیونیستی در زمانه خمودگی و افسردگی جهان اسلام، امروز پس از 4چهار دهه به عمیق شدن چالش‌های رژیم اشغالگر و نا امن شدن این رژیم منجر نشده است؟ ضعف رژیم اشغالگر واقعیتی عینی نیست؟

8- آیا حمایت از مقاومت انصارالله علیه حملات و دخالت‌های خارجی که شاید روزی آرمان و آرزو بود، به تثبیت جریان مقاومت در یمن منجر نشد؟

این 8 سوال نمادی از انبوه سوالاتی است که نشان می‌دهد این سیاست‌ها و اقدام‌ها در زمانه خود شاید از نظر برخی رؤیافروشی، آرزو و آرمان بود اما در عالم واقعیت به ثمر نشست. اما سوال آخر از آقای ظریف که با توجه به تسلط بر دانش روابط بین‌الملل و آشنایی با تاریخ آمریکا درباره این گزاره، ابراز نظر کنند که «تاریخ معاصر نشان می‌دهد کشوری که بدون توجه به واقعیت‌های جهان و قدرت خود دست به رؤیافروشی می‌زند، آمریکا است که در سه حمله نظامی به ویتنام، افغانستان و عراق نه تنها موفق به فتح این کشورها نشد، بلکه خود در باتلاقی از هزینه نظامی، انسانی و سیاسی گرفتار آمد.»

 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی