درس عبرت واگنرهای ایرانی برای پریگوژین

وضعیت در روسیه که ناشی از فقدان درک استراتژیک از موقعیت دشمن است، برای مردم ایران هم ناآشنا نیست، سازمان نهضت‌های آزادی‌بخش مثالی عینی از این ماجراست.

 

مرتضی سیمیاری دریادداشتی درباره ماجرای واگنرها با یک یادآوری در روزنامه جوان نوشت:

اوایل بهار امسال پس از آنکه ارتش روسیه در باخموت به پیروزی‌های درخشانی رسید، مارک میلی، رئیس ستاد ارتش تروریستی امریکا در برابر خبرنگاران رو به نقشه اوکراین و استحکامات ناتو در اطراف آن ایستاده و اعلام کرد که بیرون راندن نیروهای روس دشوار است، اما مسئله جنگ در اوکراین فراتر از چند برنامه عملیاتی است.

سخنان رمزگونه ژنرال امریکایی را بسیاری خوب متوجه نشدند، اما آگاهان مسائل سیاسی به خوبی می‌دانستند که بر اساس دکترین امنیتی بایدن در اروپای شرقی تا زمانی که نیروهای مستقر در کی‌یف آماده هزینه دادن برای امریکایی‌ها باشند جنگ باید ادامه یابد و هرقدر که زمان آن طولانی‌تر شود، اروپا فرسوده شده و هژمونی امریکا افزایش خواهد یافت.

در آن زمان برخی کارشناسان مسائل استراتژیک اعتقاد داشتند که پوتین در باتلاق جنگ در اوکراین گرفتارشده و سرنوشت او مشابه با لئونید برژنف رهبر شوروی خواهد بود، حتی مادلین آلبرایت وزیر سابق خارجه امریکا آرزو کرده بود که ارتش روسیه گرفتار همان بلایی شود که سازمان سیا در سال ۱۹۷۹ بر سر دو لشکر زرهی ارتش شوروی آورده است.

البته بازیخوانی ستاد کل ارتش روسیه این بار واز جنگی بود که امریکایی‌ها در افغانستان بساط آن را چیده بودند، با وجود آنکه روس‌ها در مراحل اولیه جنگ، آرایش نظامی متمرکز گرفته و با کم‌ترین نیرو و نیز امکانات لجستیکی پای به آوردگاه گذاشتند، اما به تدریج با بهره بردن از برتری مطلق هوایی و استفاده از رزم چریکی توانستند یک زنجیره مستحکم معروف به «خط دفاعی سوروویکین» در محدوده‌ای با وسعت ۲ هزار کیلومتر از خرسون، زاپوروژیه و همچنین کریمه، دونتسک، لوگانسک ایجاد کرده و به‌تدریج ارتش روسیه توانست بیشتر مناطقی را که در چارچوب اهداف اعلام‌شده قرار دارند در کنترل خود در آورد.

اما پیروزی‌های اساسی ارتش روسیه در اوکراین و گریز از طرح امریکایی‌ها برای زمینگیر کردن کرملین در باتلاق جنگ، چند برگ برنده در بازی داشت. یکی از آن‌ها استفاده بهینه از گروه شبه‌نظامی «واگنر» ‌ها بود، ارتش پوتین برخلاف ارتش سرخ شوروی در بازی چریکی مغلوب رقیب خود نشده و پوتین در این شطرنج چندجانبه در دام بایدن در اوکراین نیفتاد؛ دامی که شبیه دام کارتر برای برژنف در افغانستان بود. این وضعیت باعث شد امریکایی‌ها روی یک سازوکار جدید در جنگ سرمایه‌گذاری کنند و این بار روی استراتژی «نبرد بی‌پایان در باخموت» متمرکز شوند، مهره اصلی این بازی برخلاف همه ارزیابی‌ها نه یک نیروی جدید در صحنه بلکه همان واگنرها بودند!

هفته گذشته روزنامه واشنگتن‌پست در گزارشی نوشته بود که «یوگنی پریگوژین» رهبر گروه واگنر ماه ژانویه گذشته به کی‌یف پیشنهاد کرده بود که در ازای عقب‌نشینی نیروهای اوکراینی از شهر باخموت موقعیت نظامیان روسی را به آن‌ها اطلاع دهد، در آن روزها سرویس‌های اطلاعاتی امریکایی‌ها از فرصت فقدان تحلیلی پریگوژین، تندروی‌های بی مورد در میدان جنگ و نیز رقابت کودکانه او با افسران وزارت دفاع روسیه نهایت استفاده را کرده و با راه انداختن «فتنه واگنرها» تلاش دارند از جنگ مغلوبه یک پیروزی بسازند.

این وضعیت در روسیه که ناشی از فقدان درک استراتژیک از موقعیت دشمن است، برای مردم ایران هم ناآشنا نیست، سازمان نهضت‌های آزادی‌بخش مثالی عینی از این ماجراست. این تشکیلات شبه چریکی از جمله گروه‌هایی است که به نام صدور انقلاب اسلامی و ایستادگی در برابر هژمونی استعماری غربی‌ها تشکیل شده و مدتی کوتاهی بعد مشخص شد که رویکردها و عمل مسئولانش نه تنها در راستای آن هدف عالی نبوده، بلکه به دولت و نظام جمهوری اسلامی ایران نیز ضربه وارد می‌کرد. در نهایت این تشکیلات آلوده در اردیبهشت سال ۶۱ منحل شد.

اسناد تاریخی نشان می‌دهد که اولین درگیری‌ها و اختلافات باند معدوم هاشمی در سپاه با واحد اطلاعات سپاه در دوران مسئولیت محسن رضایی بوده است، سرلشکر رضایی در خصوص غائله سیستان و بلوچستان در خاطرات خود گفته است که گروه‌های سیاسی مثل تشکیلات مهدی هاشمی و بعضی از آدم‌های تندرو به جای کمک به ما، قوز بالا قوز شده و اوضاع را در مرکز به هم می‌زدند!

رفتارهای غیرمعقول از جانب باند مهدی هاشمی باعث شد یکی از میزهای ضد جاسوسی در واحد اطلاعات سپاه، فعالیت‌های هاشمی و اعضای واحد نهضت‌های آزادی‌بخش را زیرنظر بگیرند، نزدیک به پنج سال پس از رهگیری خطوط ارتباطی، ضربه سنگین سربازان گمنام امام زمان (عج) به سر شبکه‌های داخلی و خارجی این باند یک فتنه بزرگ را خنثی کرد. از عجایب روزگار آن بود که نزدیک به سه دهه پس از پاکسازی باند معدوم مهدی هاشمی برخی بقایای او در تهران سعی داشتند با تحمیل برجام ۲ و ۳ به‌نظام زمینه تسلیم شدن همه‌جانبه مقاومت را فراهم آورند، چهره‌های شاخص نزدیک به این جریان مرموز سیاسی در داخل ادعا می‌کردند که با تعامل با امریکایی‌ها کشور نیاز به موشک با برد بیش از ۳۰۰ کیلومتر نداشته و باید مقاومت در منطقه را به‌کل تعطیل کرد، این جریان در خارج از کشور نیز در همکاری مستقیم با منافقین و گرا دادن‌های گاه و بیگاه زمینه تحریم مردم ایران را فراهم می‌کردند.

واگنرهای ایرانی در دهه شصت آینه‌ای تمام‌نما از سرنوشت این روزهای واگنرهای روسی هستند؛ جریان جذمی با پروموشن‌های (ترویج کننده) رادیکال، تبلیغاتی و مصنوعی را برای دشمن خالی کرده و همواره مستعد استحاله شدن است، در تهران با وجود تنفس مصنوعی رئیس دولت اصلاحات به یک نشست محفلی، باند مهدی هاشمی معدوم برای همیشه به تاریخ سپرده شده است، اما در مسکو یک جاسوس عالی‌رتبه استونیایی نوشته است که پوتین از مدت‌ها پیش واگنرها را زیر نظر دارد!

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی