مسکو سقوط میکند؛ همانطور که تهران سقوط کرد!/ جنگ ترکیبی علیه ایران، روسیه و چین
در حالی که ارتش روسیه در اوکراین درگیر نبرد نظامی است و تحریمهای اقتصادی و بایکوتهای سیاسی از ماهها قبل شروع شده است، شورش مسلحانه داخلی، نبرد اطلاعاتی و جنگ رسانهای با اخبار و شایعات دروغین در فضای مجازی هم دنبال میشود.
به گزارش تسنیم، روسیه در دو روز گذشته، با یک شورش از سوی گروه نظامی واگنر مواجه شد؛ شورشی که بعد از ادعای کشته شدن نیروهای واگنر توسط ارتش روسیه شروع شد. با شباهتهای رویدادهای روسیه به اتفاقات سال گذشته ایران، برخی کارشناسان معتقدند دولتهای غربی در حال پیادهسازی سناریوهای یکسان در دو کشور هستند.
«تا قبل از فرا رسیدن شب باید کار را تمام کنیم.»، این جمله به پریگوژین منتسب شده است؛ رهبر گروه واگنر که یک شورش مسلحانه را علیه دولت مرکزی در مسکو تدارک دیده است. رسانههای جریان اصلی در آمریکا و اروپا از احتمال کودتا در مسکو میگویند؛ از پیشروی پرسرعت واگنر خبر میدهند و مدعی آن هستند تا محاصره مسکو توسط این گروه تنها چند ساعت باقی مانده است.
این ادعاهای عجیب در حالی در مورد وضعیت روسیه منتشر میشود که برای مخاطب ایرانی آشنا بهنظر میرسد، کمتر از یک سال از آشوبهای 1401 در ایران گذشته است؛ آشوبهایی که در آن «تنها چند ساعت تا سقوط تهران» فاصله داشتیم، این گزارش تشریح میکند که وضعیت این روزهای روسیه تا حد زیادی به آشوبهای ایران شبیه است و اهداف یکسانی را دنبال میکند.
جنگ داخلی؛ هدف نهایی در ایران و روسیه
ایران در فضای مجازی طی آشوبهای 1401، بارها تا انقلاب و سقوط جمهوری اسلامی پیش رفت، تا جایی که بسیاری از کارشناسان آن را یک «انقلاب توئیتری» نامیدهاند، علت هم آن بود که انتشار پرتعداد اخبار دروغین از حسابهای کاربری توییتر با بازخوردهایی که در تاریخ توییتر فارسی بیسابقه بود، ذهن هر مخاطب مستقلی را نسبت به مبدأ برنامهریزی این شایعات حساس میکرد.
در طول دو دهه اخیر، حوادث رخداده در کشورهای متعارض با آمریکا، در دیگر کشورها هم بهشکلی مشابه تکرار شده است، برای مثال جنبش سبز در ایران یک کپی ناموفق از انقلابهای رنگی بود، رویدادهای 24 ساعت اخیر روسیه هم شباهتی جدی به رویدادهای سال گذشته ایران، حتی در زمینه مصادیق مربوط به شایعات رسانهای دارد.
همانطور که در ایران، شایعات مربوط به ایستادن ارتش کنار جنبش «زن زندگی آزادی» منتشر میشد، در روسیه اخبار پیوستن بخشهایی از ارتش به واگنر منتشر میشود، چنانچه شهرهای مرزی در کردستان ایران سقوط کرده بودند، شهرهای غربی روسیه هم توسط واگنر تصرف شده است، پوتین و رهبران روسیه در حال فرار از مسکو هستند، همانطور که مقامات ایران به ونزوئلا و سوریه فرار کرده بودند.
از دیگر مصادیق تشابه جنگ رسانهای غرب علیه ایران و روسیه میتوان به ادعای حضور نیروهای حزبالله لبنان در ایران و ادعای حمایت نیروهای سپاه پاسداران از ارتش روسیه و شباهت پروژه کشتهسازی در شروع هر دو بحران اشاره کرد، جالبتر اینکه تمامی شایعات مربوط به بحران در روسیه، مشابه رویدادهای ایران با چند هزار بازخورد در شبکههای اجتماعی مواجه شده است.
این مثالها نشان میدهد دولتهای غربی در حال تلاش برای پیادهسازی الگوهایی شبیه به هم در کشورهای رقیب غرب هستند. هدف نهایی، چه در روسیه و چه در ایران تداوم شورش برای ایجاد یک جنگ داخلی است، جنگی که نتیجه آن، توان تأثیرگذاری قدرتهای نوظهور را کاهش میدهد و به قدرت مانور دولتهای غربی میافزاید.
پای ناتو در میان است
آشوبهای 1401 در ایران با تأمین پول و اسلحه، حمایت سیاسی و همکاری برخی کشورهای منطقه طراحی و اجرا شد. خروج ایالات متحده از خاورمیانه، که بیشتر از همه بهنفع ایران و نظم منطقهای مطلوب برای ایران بود، نمیتوانست از سوی دولتهای غربی و رقبای منطقهای تحمل شود، به همین دلیل، بهعقیده بسیاری از تحلیلگران، شورش در ایران، تلاش دولتهای خارجی برای جلوگیری از تداوم رویه موفقیتآمیز ایران در اثرگذاری بر خاورمیانه بود.
با گذشت چند ماه از این پروژه، روشن شده است سرویسهای اطلاعاتی غربی نقش برجستهای در طراحی و توسعه آشوبهای ایران داشتهاند. هرچند خواسته نهایی یعنی درگیری ایران به یک جنگ داخلی به نتیجه نرسید، آشوبهای چندماهه خسارتهای زیادی برای کشور بهبار آورد.
وضعیت جایگاه روسیه در تحولات اروپای شرقی هم بیارتباط به وضعیت ایران در خاورمیانه نیست. ناتوانی ارتش اوکراین در بازپسگیری مناطق شرقی و شکست ضدحمله اوکراینیها با تلفات گسترده، برای اروپاییها گران تمام شده است، در نتیجه، هیچ چیز جز درگیر شدن روسیه در یک جبهه داخلی نمیتواند به اوکراین و حامیان غربی آن کمک کند.
اگرچه، برای همه روشن است که واگنر، با وجود وابستگیهای مالی، تسلیحاتی و لجستیکی به ارتش روسیه، توانایی جدی مقابل ارتش این کشور را ندارد و نمیتواند شورشی را به نتیجه برساند، با این حال، صرف درگیری ارتش روسیه در جبهه داخلی، حتی اگر برای چند ساعت بهطول بینجامد بهنفع مواضع اوکراینیهاست، از این گذشته، تبحر واگنر در جنگهای چریکی و شهری، خسارتهای مهمی برای روسیه بهبار میآورد، به همین دلیل هم پوتین این وضعیت را یک خیانت نامیده است.
این مسئله لزوماً بهمعنی ارتباط مستقیم واگنر و ناتو نیست و قرار نیست وضعیت لزوماً به حمایت تسلیحاتی ـ مالی ناتو از واگنر کشیده شود، در واقع، هرچند سناریوی ارتباط این دو و حمایت مستقیم ناتو از واگنر همچنان معتبر و ممکن است، با این حال مسئله به همینجا ختم نمیشود.
روی دیگر ماجرا، یک عملیات اطلاعاتی ـ رسانهای قدرتمند از سوی ناتو است که واگنر را چنانچه وزارت دفاع روسیه اعلام کرده، با تحریک اطلاعاتی دچار فریب رسانهای کرده است، در واقع انتشار و گسترش خبر حمله ارتش روسیه به واگنر، ممکن است بخشی از عملیات اطلاعاتی ناتو باشد.
سربازان واگنر که برای مدتها از فضای رسانهای واقعی بهدور ماندهاند، ممکن است واقعاً باور کرده باشند که تحت حمله روسیه قرار گرفتهاند و به تلاشهایشان خیانت شده است، در نتیجه حاضرند برای مقابله با ارتش روسیه دست به عملیات بزنند. برخی رسانههای دولتی در روسیه تأیید کردهاند که سرویسهای اطلاعاتی غربی در واقعه اخیر نقش داشتهاند.
جنگ ترکیبی؛ خطری که تمام نمیشود
آنچه در روزهای اخیر در روسیه و در سال گذشته در ایران رخ داد، و احتمالاً در ماهها و سالهای آینده به چین و دیگر قدرتهای نوظهور هم میرسد، در بهترین تعبیر یک جنگ ترکیبی است. جنگ ترکیبی حالتی است که طی آن، کشورها تلاش میکنند برای تضعیف و یا حتی سرنگونی حریف از ابزارهای مختلف بهطور توأمان استفاده کنند، یعنی همچنان که حملات نظامی به مواضع دفاعی ادامه دارد، تحریم اقتصادی، شورش داخلی، جنگ رسانهای و تبلیغاتی، عملیاتهای نفوذ اطلاعاتی و تحرکات دیپلماتیک هم دنبال میشود،
برای مثال در جریان آشوبهای 1401 در ایران، تمام موارد ذکرشده بهطور همزمان و گسترده دنبال میشد تا هدف ـ یعنی تضعیف ایران ـ به نتیجه برسد. این وضعیت، حالا در مورد روسیه دنبال میشود، در حالی که ارتش روسیه در اوکراین درگیر نبرد نظامی است و تحریمهای اقتصادی و بایکوتهای سیاسی از ماهها قبل شروع شده است، شورش مسلحانه داخلی، نبرد اطلاعاتی و جنگ رسانهای با اخبار و شایعات دروغین در فضای مجازی هم دنبال میشود.
جنگ ترکیبی تلاش میکند حریف را با طیفی از پریشانی و سردرگمی برای درگیری در جبهههای مختلف مواجه کند، تا در نهایت از قدرت ملی کشورهای حریف بکاهد. این وضعیت، با درگیر کردن کشورهای هدف به موقعیتهای دفعهای و ناگهانی، کشور را برای اتخاذ برنامههای بلندمدت و سیاستهای راهبردی ناتوان میکند، در نتیجه کشورها مجبور به اتخاذ رویکردهای کوتاهمدت برای عبور از بحراناند.
پریشانی در شرایط گذار در نظم بینالمللی که آینده کشورها به نحوه مواجهه آنها با این شرایط در حال تغییر بستگی دارد، مهمترین خسارت محسوب میشود. پایان بحران اخیر در روسیه به عملکرد دولت و ارتش اینکشور مربوط است؛ بااینحال خطر وقوع شورشهای مشابه، هیچگاه تمام نخواهد شد.
ارسال کردن دیدگاه جدید