خائنتر از پریگوژین یهودی
پریگوژین،حداکثر رئیس یک گروه پیمانکار نظامی است، اما ما در کشور خود سیاستمدارانی مثل موسوی و خاتمی را سراغ داریم که حماسه مشارکت میلیونی مردم را با یک دروغ درباره تقلب،تبدیل به تهدید امنیت ملی کردند.
محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: واشنگتنپست و نیویورکتایمز میگویند «مقامات آمریکایی، از تصمیم یوگنی پریگوژین، فرمانده گروه واگنر برای شورش مطلع بودهاند». مارگاریتا سیمونیان، سردبیر راشا تودی و رئیس تلویزیون دولتی روسیه هم گفته است: «شکی نیست که شورش اخیر گروه واگنر علیه کرملین، توسط سرویسهای مخفی آمریکا، انگلیس و شاید یکی از کشورهای خاورمیانه سازماندهی شده بود».
آیا پریگوژین از سوی سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس فریب داده شده بود، اما از ادامه بازی منصرف شد؟ یا این که با غرب هماهنگ نبود، اما حرکت بدی را شروع کرد که بازی در زمین غرب و خیانت به کشورش در بحبوحه جنگ محسوب میشد؟ وزیر خارجه آمریکا دیروز گفت «آشوب ایجاد شده به دست واگنر که چالشی بیسابقه را برای پوتین رقم زد، ممکن است هنوز تمام نشده باشد و هفتهها یا ماهها ادامه یابد». آیا این فقط یک احتمال است، یا خبر از آرزو و نقشه شکست خورده دولت آمریکا میدهد؟!
هر چه بود، رئیس واگنر پس از چند ساعت جوگیری و معرکهگیری، کوتاه آمد و غائلهای را که میتوانست خسارت راهبردی برای کشورش به همراه داشته باشد، به پایان برد. این را مقایسه کنید با برخی مشابههای ایرانی که یا رسما به خدمت سیا و موساد و MI۶ درآمدند؛ و یا رفتارشان خیانت به کشور و کمک به دشمنان بود، اما پس از تجربه اولین ناکامیها، سر عقل نیامدند و خیانتهای بعدی را هم مرتکب شدند. اولین آنها، سازمان منافقین است که ادعای انقلابیگری و مبارزه برای خلق را داشت و لاف مبارزه با امپریالیسم میزد، اما سرکرده آن مسعود رجوی، از زمان زندان در قبل از انقلاب، به خدمت ساواک شاه در آمده و از مرگ نجات یافته بود. رجوی و اطرافیانش، برای ارضای جاهطلبی و گرفتن پول و خدمات، به هیچ سفارش خارجی برای جنایت و خیانت علیه مردم خود، نه نگفتند: جاسوسی، آدمکشی و ترور، خرابکاری، آشوبافکنی و حتی حمله به خاک خود، به نیابت از صدام. نکبتی که اعضای این گروهک جنایتکار و وطن فروش، اخیرا در اردوگاه آلبانی متحمل شدند، از حوادث عبرتآموز تاریخ معاصر است.
دومین گروهی که مانند منافقین، روی امثال گروه واگنر را سفید کردند، طیف منافقین جدیدی هستند که از متن جمهوری اسلامی بیرون آمدند، اما بر اساس پروژه یا از سر جاه طلبی و لجاجت و کینه و حسادت و انواع رذایل اخلاقی دیگر، پذیرفتند در زمین دشمنان تاریخی ایران نقشآفرینی کنند. مجنونهای واگنری، در کمتر از ۲۴ ساعت سر عقل آمدند و از موضع خودزنی بلاهتآمیز عقب نشستند؛ اما ما در ایران، بدتر از واگنرها را سراغ داریم که با دروغ تقلب، انتخابات سال ۱۳۸۸ را به آشوب کشاندند و هشت ماه تمام، در حالی که یقین کرده بودند پشتشان را خالی کردهاند، رفتارهای دشمن شادکن علیه ملت ایران را شدت بخشیدند.
پریگوژین، حداکثر رئیس یک گروه پیمانکار نظامی است، اما ما در کشور خود سیاستمدارانی مثل موسوی و خاتمی را سراغ داریم که حماسه مشارکت ۴۰ میلیونی (۸۵ درصدی) مردم ایران را با یک دروغ محض درباره تقلب، تبدیل به تهدید امنیت ملی کردند و نمایندگان آنها در دیدار مقامات آمریکایی، برای انتقام از شکست در مقابل ملت ایران در کف خیابان، گرای «تحریمهای فلجکننده» را به تیم اوباما و هیلاری کلینتون دادند.
لس آنجلس تایمز، ۲۸ مهر ۱۳۸۸ از زبان جان هانا مقام آمریکایی نوشت: «مطمئناً پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان اپوزیسیون ایران- که در میان آنها بعضی شخصیتهای نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم، این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد؛ تحریم ضعیف و یا تدریجی، فقط به رژیم این امکان را میدهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن... برخی از آنها نگرانند که رژیم بر اثر حمله نظامی فلج نشود و به جای آن، جنبش سبز سرکوب شود. با وجود این نگرانی، آنها پیشنهاد دادند بمباران همزمان تأسیسات هستهای و مراکز سپاه پاسداران و بسیج- هر چند که تعدادی از مردم را هم نابود کند- موجبات جمع کردن بساط حکومت به دست مخالفان را تسریع خواهد کرد»!
ما واگنرهای ایرانی را سراغ داریم که قبل و بعد از برجام، به آمریکاییها پیغام دادند از تحریمها دست نکشد، شاید که ملت ایران به ستوه آمدند و شورش کردند! واگنرهایی را میشناسیم که همین پاییز پارسال، به جای ایستادن کنار کشور و ملت خود، کنار اشرار تروریست و گروهکهای تجزیهطلب ایستادند و تا جایی که میتوانستند، کشور را طبق نقشه سیا و موساد و MI۶، در کام ناامنی و التهاب اقتصادی حاصل از آن بُردند.
برای ملت ما پدیده خیانت، چیز عجیبی نیست. ما خیانت کشمیری و کلاهی در دفتر نخستوزیر و حزب جمهوری اسلامی را تجربه کردهایم؛ همانگونه که استخدام مستقیم و غیر مستقیم رئیسجمهور بنیصدر، ناخدا افضلی، تیمسار مدنی و بعدها برخی مدیران را دیدهایم که در بحبوحه تهاجم سنگین آمریکا و اروپا، به جای دفاع از کشور، سر توپخانه را به سمت جبهه داخلی گرفتند و از کف خیابان تا کریدورهای سیاسی (در دولت و مجلس و رسانهها)، مهندسی بلوا کردند.
ما تجارب بسیاری را در مواجهه با خائنان به کشور، از سر گذراندهایم و از بسیاری از کشورها در این زمینه آبدیدهتر هستیم. سران نفاق قدیم و منافقین جدید، آبروی هر چه واگنر و پریگوژین در دنیا هست را پیشاپیش خریدهاند! اینان همان کسانی هستند که روز شنبه، هنگامی که از خیانت سرکرده گروه واگنر به کشور خود با خبر شدند، عنان از کف دادند و با ذوق زدگی آمیخته با توهم نوشتند واگنر تا چند ساعت دیگر مسکو را فتح میکند و این ایران است که باید جام زهر را در مقابل آمریکا سر بکشد! در میانشان، مشاور ارشد دولت سابق و روزنامهنگار ارشد هم بود.
نابغهها و اَبَر استراتژیستها (!!) با این پیشگویی هیجانزده، روی سیاه سرکرده سازمان منافقین را سفید کردند که مرداد ۱۳۶۷ و در نشست توجیهی فرماندهان سازمان برای حمله به ایران، هدف عملیات «فروغ جاویدان» را «تصرف ۴۸ ساعته تهران» عنوان کرده و گفته بود: «فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند»! نتیجه این مزدوری بلاهتآمیز، گسیل ۱۵ هزار تروریست از مسیر «چهارزبر- کرمانشاه- همدان- سه راهی بوئینزهرا- کرج و میدان آزادی» برای فتح دو روزه تهران بود؛ اما آنها در همان تنگه چهارزبر (مرصاد) گرفتار شدند و حدود ۲۰۰۰ نفر تلفات دادند. در برخی گزارشها، آمار تلفات تا چهار هزار نفر هم عنوان شده است.
تاریخ ایران، پر از خیانت پریگوژینهایی مثل ابراهیمخان کلانتر، و جانوسیار و ماهیار است. لطفعلیخان زند اگر مقابل خواجه بیصفتی چون آغا محمدخان قاجار شکست خورد و ظرف ۱۳۰ سال حکومت قاجار، حداقل ۴۰ درصد خاک ایران به اشغال اجنبی رفت، زیر سر خیانت صدر اعظمی به نام ابراهیمخان کلانتر بود که درِ قلعه ورودی شیراز را در بحبوحه جنگ به روی لطفعلیخان زند بست. ناصرالدین شاه چند دهه بعد گفته بود: «من فراموش نمیکنم این یک یهودی، حاج ابراهیم کلانتر بود که کمک کرد قاجارها سلطنت را به دست آورند». بله دست بر قضا، ابراهیمخان کلانتر هم مثل پریگوژین، یهودی بود.
همچنین، «جانوسیار» و «ماهیار» هم دو سردار هخامنشی هستند که نامشان به خیانت جنگی در تاریخ مانده است. چهار قرن پیش از میلاد، هنگامی که اسکندر مقدونی علیه ایران لشکرکشی کرد، این دو به مملکت خود خیانت کردند اما پس از پیروزی اسکندر، توسط خود او به دار کشیده شدند. حکیم قاآنی ضمن یادآوری این خیانت به دارا (داریوش سوم)، میگوید «رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن- یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن/ ناجوانمردی است چون جانوسیار و ماهیار- یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن/ یا اسیر حکم جانان باش یا در بند جان- زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن».
ارسال کردن دیدگاه جدید