ماجرای خواندنی از برخورد امیرالمومنین(ع) با مهمانان

ماجرایی خواندنی از کتاب «داستان راستان» اثر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری را خواهید خواند.
 

مردی با پسرش، به عنوان میهمان، بر علی – عليه‏السلام – وارد شدند. علی(ع) با اكرام و احترام بسيار آنها را در صدر مجلس نشانيد و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسيد. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا، قنبر غلام معروف علی(ع)، حوله‏ای و طشتی و ابريقی برای شستن دست آورد. علی (ع) آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست میهمان را بشويد. میهمان خود را عقب كشيد و گفت: مگر چنين چيزی ممكن است كه من دست هايم را بگيرم و شما بشویيد.

علی (ع) فرمود: برادر تو، از سر تو است، از تو جدا نيست، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد، چرا می خواهی مانع كارثوابی بشوی؟” باز هم آن مرد امتناع كرد. آخر علی(ع) او را قسم داد كه: من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم، مانع كار من مشو. میهمان با حالت شرمندگی حاضر شد.

علی فرمود: خواهش می کنم دست خود را درست و كامل بشويی، همان طوری كه اگر قنبر می‌خواست دستت را بشويد می شستی، خجالت و تعارف را كنار بگذار. همين كه از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر برومند خود محمد بن حنفيه گفت: دست پسر را تو بشوی. من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوی. اگر پدر اين پسر در اينجا نمی‌بود و تنها خود اين پسر میهمان ما بود من خودم دستش را می شستم، اما خداوند دوست دارد آنجا كه پدر و پسری هر دو حاضرند، بين آنها در احترامات فرق گذاشته شود. محمد به امر پدر برخاست و دست پسر میهمان را شست.

امام حسن عسكری(ع) وقتی كه اين داستان را نقل كردند، فرمودند: شيعه حقيقی بايد اين طور باشد.”

داستان مهمانان حضرت علی(ع)
برگرفته از کتاب «داستان راستان» اثر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی