تطبیق جامعه‌شناسانه اغتشاشات ایران و فرانسه

در فرانسه سلبریتی‌ها عمدتا توصیه‌کننده به حفظ اموال عمومی بودند؛بنابراین عمده ماهیت اغتشاش مشابه است،اما ادراکی که ساخته می‌شود ایران را یک استثنا معرفی می‌کند و این مأموریت غرب درباره حوادث ایران است

 

عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: به‌رغم اینکه در خارج از فرانسه انگیزه‌ای برای برجسته‌سازی اغتشاشات این کشور وجود ندارد شدت و حدت آن به‌گونه‌ای است که در کانون توجه جهانیان قرار گرفت. در اینجا نمی‌خواهیم به فرانسه و شخص مکرون یادآور شویم که «نزن در کسی را تا نزنند درت را» و حس انتقام به خود بگیریم، بلکه به دور از دوقطبی ما و فرانسه به دور از مداخلات و فضولی‌های غرب در همه جهان، می‌خواهیم پدیده اغتشاشات ۱۴۰۱ در ایران و حال فرانسه را بررسی نماییم و فراتر از آنچه بین ما و فرانسه می‌گذرد به تجربه و دید خود بیفزاییم و، اما بعد....

اشتراکاتی بین اغتشاشات فرانسه و ایران وجود دارد که باید از آن نتیجه بینشی بگیریم.

۱- شروع ماجرا از قتل نوجوان ۱۷ ساله شروع شد که این قتل دو روز هم کتمان شد تا فیلم‌های آن هویدا گردید. در ایران هم بهانه فوت مهسا امینی بود و اگرچه امینی کشته نشده بود، اما به دلیل آنکه رسانه‌های بیگانه بدون هیچ سندی مدعی قتل او توسط پلیس شدند، می‌توان شروع داستان را مشترک دانست. اما اینجا شورش‌ها و فحاشی‌های خشن را در قالب «مهسا بهانه است» توجیه می‌کردیم. آیا می‌توان در فرانسه نیز این شدت خشونت را بهانه دانست و مسئله دیگری را انگیزه استمرار اغتشاش دانست؟ در ایران اپوزیسیون می‌گفت مهسا بهانه است اصل نظام نشانه است، اما در فرانسه که رسانه‌های اپوزیسیون به این شکل ندارند، چه چیزی نشانه بود؟ بدون تردید تبعیض، بی‌عدالتی، حاشیه‌نشینی و تحقیرشدگی را می‌توان عاملی مهم دانست و این فضا در فرانسه‌ای اتفاق می‌افتد که قبله آمال بسیاری از شرقی‌هاست.

۲- نوجوانان محور اساسی این اغتشاشات هستند. این پدیده را در ایران «دهه هشتادی‌ها» معنا کردند. چرا نقطه کانونی در هر دو کشور این سنین هستند؟ آیا اثرات جهانی‌سازی، مرززدایی، فشردگی فضا و فناوری‌های ارتباطی است که باید در دو کشور با دو ماهیت سیاسی و فرهنگی، کنشگر مشترک باشند؟ این پدیده نشان داد که باید ایران را در تصویرسازی از «استثنا» خارج کنیم.

۳- شبکه‌های اجتماعی سازمان‌دهنده زمان و مکان آشوب در فرانسه‌اند که هم ماکرون و هم وزیر دادگستری فرانسه به خانواده‌ها هشدار دادند که اکانت‌های آشوب‌طلب بسته خواهد شد و بالاخره اینترنت و شبکه‌های اجتماعی محدود شد. این هم نشان می‌دهد کاربرد شبکه‌های اجتماعی و بدبینی به نقش‌آفرینی مخرب آن نیز خاص ایران نیست و آسمان ایران و دیگر نقاط جهان و حتی آسمان مدعیان تمدن تفاوت چندانی ندارد.

۴- خشونت در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ ایران و فرانسه شباهت زیادی دارد. هزاران خودرو و ساختمان در فرانسه نابود و صدها مغازه غارت شد. آیا این به کشته‌شدن یک نوجوان مرتبط است؟ بین کشته شدن یک نفر و غارت چه رابطه‌ای وجود دارد؟ باز به تبعیض و فقر و فاصله طبقاتی می‌رسیم که گریبانگیر غرب است، اما نمای بیرونی خود را در حد مدینه فاضله رتوش نموده‌اند و باور کاذبی را برای این سوی جهان مخابره می‌کنند که البته این هنر رسانه‌ای آنهاست.

اما سه تفاوت عمده بین اغتشاشات در ایران و فرانسه وجود دارد؛ اول نقش اپوزیسیون و هجمه رسانه‌ای آنان و غرب، و دوم تلفات انسانی (کشته). گرچه در شورش جلیقه‌زردهای فرانسه ۲۲ نفر کشته شدند، اما در حوادث اخیر گزارشی در این‌باره وجود ندارد. برخی معتقدند نبود یا کمبود تلفات انسانی در فرانسه به آموزش‌دیدگی پلیس مرتبط است. آنان حرفه‌ای عمل می‌کنند که دستگیری و مجروحیت زیاد، اما کشته نیست. نمی‌خواهیم بگوییم پلیس ما حرفه ای‌تر از پلیس فرانسه است و شاید هم نباشد، اما حوادث ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ نشان می‌دهد که تلفات انسانی در ایران از عامل مهمی نشئت می‌گیرد و اینجاست که نبود اپوزیسیون در فرانسه و وجود و یارگیری آن در ایران رخ‌نمایی می‌کند. اپوزیسیون وابسته به گروه‌های برانداز در ایران اندک است، اما کافی است یک یا دونفر آموزش دیده و برنامه‌ریز وارد تجمعی شوند و از جهت نوع شعار و مسیر حرکت، جمعیت را منحرف سازند. انحراف در مسیر، پدیده‌ای عجیب در ایران است که راز تلفات انسانی در آن نهفته است. هدایت جوانان به سمت مراکز نظامی-انتظامی عامل اصلی تلفات انسانی در ایران است. در سال ۱۳۸۸ بیش از ۲۵ نفر در مقابل بسیج محمدعلی جناح و مسجد لولاگر کشته شدند که دنبال دستیابی به سلاح بودند. در ۹۶ عمده افراد در جلوی کلانتری کشته شدند. در سال ۱۳۹۸ به ۱۰۵ کلانتری و بسیج و سپاه حمله شد و در سال ۱۴۰۱ به جز شهرهای شمال غرب که بعضاً درگیری مسلحانه بود، باز عمده افراد در مقابل سپاه (مازندران) یا کلانتری (زاهدان) کشته شدند؛ بنابراین متغیری که اغتشاشات در ایران و فرانسه را متمایز می‌سازد، جهت‌دهی اپوزیسیون و هجوم به محل نگهداری سلاح است که موجب تلفات است. در ایران راهبرد کشته‌سازی برای تهییج بیشتر نیز برنامه است. به همین دلیل حواشی‌ای که امروز در صفحات حوادث روزنامه و خبرگزاری‌ها می‌بینیم در ایام اغتشاش در کانتکس کشته‌سازی آورده می‌شد که می‌توان به امثال نیکا شاه‌کرمی، سارینا اسماعیل‌زاده و دختر اردبیلی اشاره کرد.

تفاوت سوم نقش تهییج‌کنندگی و معرکه‌گیری سلبریتی‌ها در ایران است که دوگانه مردم و حاکمیت می‌سازند و خود را جایابی می‌کنند. در فرانسه سلبریتی‌ها عمدتا آرام‌ساز و توصیه‌کننده به حفظ اموال عمومی بودند؛ بنابراین عمده ماهیت اغتشاش مشابه است، اما ادراکی که ساخته می‌شود ایران را یک استثنا معرفی می‌کند و این مأموریت اپوزیسیون و غرب درباره حوادث ایران است. محیط پرچمدار دموکراسی غرب (فرانسه) نشان می‌دهد که آنان چیزی متمایز از ایران ندارند الا تصویری که از ما ساخته می‌شود و از آن‌ها ساخته نمی‌شود. دخالتی که آنان در امور ما می‌کنند و ما نمی‌کنیم. اکنون می‌توان گفت جامعه‌شناسان فرانسوی و ایرانی می‌توانند اتاق‌فکر مشترک برگزار کنند و مشترکات حوادث را به‌رغم تفاوت ماهوی در ماهیت حکومت و فرهنگ و اجتماع، بررسی نمایند.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی