قاب جعلی از زندگی
درواقع فضای مجازی پر شده از متخصصانی که اغلب تخصصی در حیطه فعالیتشان ندارند اما آنچنان در نقششان فرو رفتهاند که از زندگی و شخصیت واقعی خود دور شده و درگیر هویت مجازیای هستند که ساخته خودشان است.
شهر فرنگه، از همه رنگه؛ دنیای پر از رنگولعاب کاذب که با یک کلیک شما را جادو میکند. نیاز به آداب خاصی هم ندارد، روی مبل لم داده باشید یا روی تختتان دراز کشیده باشید، هرکجا که باشید یک کلیک شما را به این بازار مکاره میبرد.
اخبار و اتفاقات جهان، دیزاین فلان بلاگر، جشن تعیینجنسیت فلان آشنا، جشن طلاق و ازدواج همکلاسی دوره ابتدایی، ورزشکردن فلان سلبریتی و... لیست بلندبالایی از زندگی و عادات آدمهایی که شناختمان از آنها محدود میشود به نام پروفایل و تصاویر و ویدئوهایی که هر روز از زندگیشان منتشر میکنند.
تصاویر و ویدئوهایی که یک هدف بیشتر ندارند: ببینید ما چقدر خوشبختیم، همه بدانند ما اهل ورزش یا کتابخواندنیم، آشپزیکردن یعنی چیزی که ما آموزش میدهیم و... . تلقینهایی که هیچکجا شما را راحت نمیگذارند و مدام به آنها خواسته یا ناخواسته میاندیشید، چه در صف اتوبوس چه درون تاکسی و مترو؛ سفری مجازی تنها به شرط داشتن اینترنت و یک گوشی هوشمند.
تعداد لایکها، ریتوییتها، کامنتها و... جزو قوانین این سفر است. سفری که در هر لحظهاش ناخواسته در مقایسه آن با واقعیت زندگی خودتان هستید تا این نکته مدام به شما تلقین شود که خوشبختی یعنی همین تصاویری که میبینید.
نوشتن سناریوی زندگی نمایشی شاید راحتترین راه بود برای جمعیتی که بعدها بلاگر نامیده شدند جهت درآمدزایی. آدمهایی که واقعیتهای زندگیشان، دردها، غصهها و دغدغههایشان پشت دوربینها و قابها جا میمانند و بخش دلخواه زندگیشان آنهم براساس سناریوی ازپیشنوشتهشده به نمایش گذاشته میشود؛ نمایشی که هیچ سنخیتی با زندگی، شخصیت و خلقیات این آدمها ندارد و تنها فتوشاپ زندگی آنهاست.
نمایشنامههایی که به مرور زمان تعدادشان بیشتر شده تا در رقابتی که در فضای مجازی پیشآمده، عقب نمانند؛ قافله چشموهمچشمی و بهرخکشیدن زندگی رویایی که شاید با واقعیتهای زندگی هیچ سنخیتی نداشته باشد.
تصاویر و لوکیشنهایی دلخواه آدمها با افکت و ادیتهایی که زندگی بینقصی را به نمایش میگذارند. آدمهای جاگرفته در این قابها گاهیاوقات پا را فراتر از یک نمایش ساختگی میگذارند و سروکارشان به فخرفروشی میرسد.
اگرچه برخی از این افراد این نمایش ساختگی را تا جایی پیشمیبرند که خود آن را بهعنوان زندگی واقعیشان باور میکنند.
بلاگرها یا سلبریتیهای مجازی با الگوگیری از جوامع دیگر در پی نمایشی جذابتر برای دنبالکنندگان خود هستند و گاهی حتی در قامت یکروانشناس توصیههایی برای افراد دارند.
عدهای هم با تبلیغ زندگی لاکچری پوشالیشان شهروندان را ترغیب به کسب درآمد میکنند. درواقع فضای مجازی پر شده از متخصصانی که اغلب تخصصی در حیطه فعالیتشان ندارند اما آنچنان در نقششان فرو رفتهاند که از زندگی و شخصیت واقعی خود دور شده و درگیر هویت مجازیای هستند که ساخته خودشان است.
رقابت در یک مسابقه مجازی
روزنامه جام جم در ادامه این گزارش می نویسد: فضای مجازی، سبک زندگی جوامع را نشانه رفته تا جایی که گویی خواهان آرمانگراشدن بشر امروزی است، البته آرمانگراییای پوچ و پوشالی. رویهای که با کمی تامل میتوان دستهای مخفی رواج مصرفگرایی را در آن دید.
قابهایی زیبا از لوازم شیک خانه، آدمهایی با لباسهای برند، سفرهای لاکچری، مهمانیها و... . کافی است تا بیننده هر بار با چنین تصاویری روبهرو باشد تا همه دغدغهاش شود داشتن چنین امکاناتی و این یعنی قدمگذاشتن در مسیر مصرفگرایی که در نهایت به سود عدهای معدود است.
به باور مجید ابهری، جامعهشناس نمایش این حجم از مصرفگرایی در نهایت باعث سرخوردگی دنبالکنندگان است؛ سرخوردگیای که سبک زندگی شهروندان را بیشک تغییر خواهد داد: «ادامه این رویه تزریق ناامیدی است بهخصوص در میان جوانان.»
به اعتقاد این جامعهشناس، نمایش زندگی خصوصی در فضای مجازی به شهروندان این حس را میدهد که بلاگر بهتر از آنها زندگی میکند. حسی ناخودآگاه که غیرمستقیم دنبالکننده را دچار عزتنفس پایین و حس ناامنی میکند: «بلاگرها ناخودآگاه شهروندان را تشویق میکنند که زندگی استاندارد یعنی نمایش آنها از زندگی. شاید به همین دلیل است که فضای مجازی پر شده از آدمهایی که یا کودکشان را دستمایه این تبلیغات کردهاند یا زندگی نمایشیشان را به تصویر میکشند تا مبادا از این قافله عقب بمانند.»
رهایی از تنهایی در دنیای مجازی
دنبالکردن صفحات بلاگرها شاید روزها و ماههای ابتدایی حس مثبتی به دنبالکننده بدهد؛ حس آرامشی که فرد را ترغیب به سرکشی هر روزه به این صفحات میکند اما اتفاق نامبارک زمانی است که این پیگیری ادامهدار میشود تا حس مثبت جایش را به ناامیدی و حسرت بدهد.
به باور ابهری، همه این موارد برای جذابیت و ایجاد اشتیاق در میان دنبالکنندگان است: «همه میدانیم که با ورود فناوریهای جدید بهویژه دنیای مجازی همه ما کم یا زیاد با این تغییرات همگام شدهایم. این روزها اینستاگرام به فضای مهمی تبدیل شده که بخش اعظمی از نیاز به توجه و احترام و دیدهشدن و حس ارزشمندی را در افراد ارضا میکند. دنبالکنندگان، این تصاویر را با زندگی شخصی خودشان مقایسه میکنند. شاید برای همین است که به مثابه گذشته شهروندان اهل قناعت نیستند. این تصاویر توقع دنبالکنندگان را بالا میبرد. اگرچه در میان کسانی که سن بالاتری دارند به شکل دیگری این تاثیرگذاری را شاهدیم. جوانترها بهدنبال آن زندگی لاکچریاند، بنابراین تن به ازدواج و سبکزندگی خود نمیدهند. متاهلها هم زندگیشان را با شرایط این نمایشها مقایسه میکنند؛ قیاسی که به خودآزاری و در ادامه دگرآزاری منجر میشود. هرچند گاهیاوقات در این زمینه تا جایی افراط میشود که زندگی مشترک از هم متلاشی میگردد.»
به باور این جامعهشناس، این وضعیت در میان جوانان مشهودتر است: «گویی آنها بهتر از هر نسلی یاد گرفتند که در این فضا خودنمایی کنند، دیده شوند و ارزش و احترام برای خود پیدا کنند. اینستاگرام توانست فضایی باشد در پاسخ به تنهایی این نسل که بهدلیل تغییرات سریع و تفاوت نسل در جوامع نتوانسته بودند با خانواده رابطه قوی برقرار کنند، پس تنهاییهایشان را آنجا به نمایش گذاشتند، عشقهایشان را در کامنتها نوشتند و فریاد زدند و هرقدر از خانوادههایشان دور شدند در اینستاگرام فالوئر و لایک بیشتری جذب کردند.»
ارسال کردن دیدگاه جدید