به قلهها نزدیک شدهایم؛ یک تصویر چند بعدی
به قلّهها نزدیک شدهایم، نباید خسته بشویم. فهم هر کدام ما از این بیان رهبر انقلاب چیست؟
محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
«به قلّهها نزدیک شدهایم، نباید خسته بشویم». فهم هر کدام ما از این بیان رهبر انقلاب چیست؟ چه دریافتی از «قلهها» و میزان دوری و نزدیکی به آنها داریم؟ و برای پویش ملی در این مسیر، کدام نقش را ایفا میکنیم؟
۱) شاید کسانی در نگاه اول، انبوه مشکلات و چالشها را ببینند و بنابراین، نزدیک شدن به قلهها را دور از تصور بشمارند. در مسیر صعود به قلهها (آرمانها/ مطلوبها) نباید توقع حرکت در یک بزرگراهِ هموار و خلوت را داشت. به تعبیر رهبر انقلاب در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۹۵: «هیچ جادّه آسفالتهای در مقابل هیچ ملّتی نیست؛ باید راه را با همّت خودشان هموار کنند. ملّتهایی که به اوج معنویّت و مدنیّت و رفاه و سعادت رسیدند، این جوری حرکت کردند». ایشان همچنین،
۲۵ فروردین ۱۳۷۸ در دیدار فرماندهان ارتش، با انتقاد از سهلاندیشی فرموده بودند: «هر حقیقتی دشمنانی دارد. آن کسی که انتظار دارد در جاده آسفالته زندگی، بدون هیچ دستانداز و بدون هیچ معارض و خطر حرکت کند، انسان سادهلوحی است که بالاخره هم با سر خواهد غلتید و از پا درخواهد آمد. جاده زندگی، جاده پُر پیچ و خمی است. با هر قدم نزدیکتر شدن به اهداف والا، مشکلات و خطرهای تازه؛ بعضی بزرگتر از مشکلات قبل وجود دارد. لذا راه زندگی، راه بیدرد سری نیست؛ توقّع بیدرد سری نباید داشت... کسی که در میدان جنگ دچار هزیمت میشود، قبلا در درون خود دچار هزیمت شده است. اگر در درون خود دچار هزیمت نشویم، در بیرون هیچ دشمنی نمیتواند ما را منهزم کند».
۲) هیچ ملتی از مسیر بزرگراهیِ بیزحمت، به پیشرفت نائل نشده است. ملتهایی که به برخی از ابعاد پیشرفت رسیدهاند، دههها سختی و زحمت کشیدهاند تا مسیر را هموار کنند؛ هر چند که در کشورهای مصطلح پیشرفته هم، چالش و بعضا بحرانهای بزرگ، کم نیست. حتی کشورهایی که با جنگ و اشغالگری و غارت دیگران سعی کردند به قلههای ثروت و سرمایه در دنیا برسند، دهها سال گرفتار چالشها و تبعات آن بودهاند. مانند آمریکا و شوروی و آلمان و ژاپن. در تعریف «قلهها/ آرمانها» ممکن است تفاوت فهم و نگاههای «حداقلی/ حداکثری» وجود داشته باشد. به عنوان مثال، آیا پیشرفت، صرفا با «توسعه (Development)» معنا میشود، یا معانی فراتری دارد؟ زمانی تئوریسینهای ناتوی فرهنگی مثل والت ویتمن روستو، مراحل رشد و توسعه را چنان ترسیم میکردند که نهایتا در قله، به مدل «کاپیتالیستی/ لیبرالیستی/ دموکراتیک» برسد. اما آیا واقعا قله، جایی است که اکنون آمریکا ایستاده است؟ آمریکا همین حالا به عنوان تنها ابرقدرت مصطلح، با بالاترین میزان بدهی در دنیا (۳۲ هزار میلیارد دلار)، گرسنگی
۵۰ میلیون شهروند نیازمند کوپن غذایی، بالاترین میزان جنایت و خشونت مسلحانه میان شهروندان، حجم بالای بزهکاری و زندانیان، و مشکلاتی از این نوع، دست بهگریبان است.
۳) آمریکای فرسوده ، تعبیری است که تدریجا جای رؤیای
«قرن آمریکایی» را میگیرد. برای درک این فرسودگی، کافی است ناتوانی در مهار بحرانهای طبیعی را دید که فقط در یک مورد، موجب مرگ ۱۱۶ نفر و مفقود شدن ۸۵۰ نفر در آتشسوزی شهر «مائویی» واقع در هاوایی شد. نانسی پلوسی، رئیسوقت مجلس نمایندگان آمریکا تابستان دو سال قبل هشدار داده بود: «زیرساختها، جادهها، پلها و شبکه آب ما رو به زوال است. شبکه برق ما در برابر قطعیها، آسیبپذیر است». همان زمان جو بایدن در ویسکانسین گفت: «از هر ۵ مایل بزرگراه و جاده در آمریکا، یک مایل آن در وضع بد قرار دارد. وضع برخی از ایالتها به مراتب بدتر است. از ساخت ۵۰ درصد پل های ما بیش از ۵۰ سال گذشته است». پیش از او هم، ترامپ به ABC NEWS گفته بود: «ایالات متحده در حال فروپاشیدن است. ما هزینه ساخت یک مدرسه در بروکلین یا لسآنجلس را نداریم. شیکاگو مانند افغانستان شده، هر چند روز یک بار شماری از مردم هدف گلوله قرار میگیرند. میخواهم مطمئن شوم در دوره من هیچکس در خیابانهای ما به خاطر بیمه و فقر نخواهد مرد. پلهای ما ویران شده. جادهها، پلها، تونلها و فرودگاههای ما مکانهای از رده خارج هستند».
۴) ما نمیخواهیم در نهایت توسعه و پیشرفت، تبدیل به آمریکای فرسوده یا کشورهای مشابه آن شویم. تمدن مطلوب ما جایی است که آن، نه کسی نسبت به «دیگر شهروندان/ دیگر ملتها»، ظلم و تعدی کند و نه ستم دیگران را بپذیرد. آرمانشهر ما، جمعآوری و انباشت ثروتها و در عین حال، مانور نابرابری و تجمل - چنانکه در زندگی مدرن ماتریالیستی در نوع کشورهای به اصطلاح پیشرفته دیده میشود- نیست. آرمانشهر ما کار و زحمت و تلاش برای همه، و پیشرفت و برخورداری برای همه است. و در کنار این تمهید عدالت، باید به چنان رشدی از فضائل رسید که از زیست صرفا حیوانی فراتر رود و به مراتب عالی انسانیت صعود کند.
۵) فهم افراد در جوامع بشری، از نهایت صعود به قلهها و همچنین میزان همتشان متفاوت است. بعضیها در مسیر صعود به قلهها، همان ایستگاه اول و دوم صعود -اولین تپهها- را مقصد میپندارند؛ یا در اثر خستگی و بیحوصلگی متوقف میشوند. و حال آن که فتح قلهها، غیر از رسیدن به تپهها است. در عین حال، فارغ از این که کدام موقعیتها را تپه (ایستگاه/ منزل) و کدام را قله بدانیم، در این که پیشرفتهای اقتصادی و قدرتمندی نظامی و نفوذ منطقهای را موفقیت در صعود بدانیم اتفاق نظر وجود دارد. بنابراین، مهم است که عنایت کنیم چه کسانی رنج و زحمت به جان میخرند و هزینه میدهند تا منابع قدرت ملی و پیشرفت فراهم شود؛ و چه کسانی، در مسیر استهلاک یا واگذاری منابع اقتدار به دشمنان قدم برمیدارند.
۶) مسئله دشمنان فقط این نیست که مثلا نرخ رشد علمی ایران در برخی سالها، به ۱۱ برابرِ میانگین نرخ جهانی رسیده است. حتی فقط این هم نیست که ایران پنجمین کشور دنیا در حوزه نانو، یازدهمین کشور در پرتاب ماهواره، جزو ۱۳ کشور دارنده چرخه کامل سوخت هستهای، جزو پنج کشور اول حوزه سلولهای بنیادین، پنجمین کشور دارای فناوریهای پیشرفته موشکی و پهپادی، و رتبه نخست هوافضا در غرب آسیا است. اینها همه فرع بر یک رویداد مهمتر است و آن این که ملت ایران توانسته، اعتماد به نفس و اراده مستقل پیداکند و از استیلای روانی قدرتها خارج شود. این، همان رویداد مهمی است که «تامیر هیمن، مدیر موسسه تحقیقات امنیت ملی اسرائیل» دربارهاش گفت: «امروز هیچ چیزی جز اراده خود ایرانیها نمیتواند آنها را محدود کند. آنها بدون سلاح هستهای به بازدارندگی رسیدهاند و این یعنی همان وضعیت عالی از نگاه رهبر ایران در برابر غرب». اظهارات هیمن، ادامه سخنان «هرتسلهالوی» (فرمانده رکن اطلاعات در ستاد کل ارتش اسرائیل) است که آبان ماه ۱۳۹۴ خطاب به مدیران مجموعه خود گفت: «از ابتدای انقلاب ۱۹۷۹، ما ۳ برابر رشد علمی داشتهایم، اما رشد ایران ۲۰ برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک میشوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. برداشته شدن فاصله ۳۰ سال پیش، برای ما بسیار پرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهنهاست و تبلیغات طرف مقابل میتواند روحیه اسرائیلیها را درهمبشکند».
۷) بیتردید، نمیتوان حساب جریان فراگیری را که برای تولید منابع قدرت ملی، شب و روز نمیشناسد و حتی از جان عزیز هزینه میکند، با جریانی که ادبیات دشمن را در بیارزش شمردن منابع اقتدار تکرار میکند، یکی پنداشت. مهم است که دقت کنیم چه کسانی، به مانعزدایی در مسیر پیشرفت کمک میکنند و چه کسانی در کنار جریان خارجی معارضه و مزاحمت، نقش میآفرینند؟ جان گذاشتن بر سر پیشرفت برنامه هستهای و استفاده از مزایای آن در تولید انرژی، اصلاح ژنتیک، صنعت و کشاورزی، محیط زیست، پزشکی، تولید دارو، و شیرینسازی آب کجا؛ و بیمقدارنمایی و تعطیلی این سرمایه راهبردی کجا؟ تولید قدرت بازدارنده نظامی و امنیتی و دیپلماتیک کجا؛ و تهدید وانمود کردن این اقتدار برای توسعه اقتصادی کجا؟! گسترش نفوذ منطقهای و عمق راهبردی کشور به عنوان تکیهگاه سیاست خارجی کجا؛ و اقتدار میدان را مزاحم دیپلماسی پنداشتن کجا؟ به جان خریدن زحمات برای خودکفایی در تولیدات راهبردی مانند گندم و بنزین و برق کجا؛ و خودکفایی در تولید گندم را مسخره خواندن، پالایشگاهسازی را کثافتکاری نامیدن، نیروگاهسازی را زیر سؤال بردن، و تبعیت از دیکتههای غرب کجا؟
۸) امروز کسانی در برخی محافل سیاسی و رسانهای پیشرفتهای بزرگ در مسیر صعود به قلهها را تمسخر یا کتمان میکنند که در پویش ملی پیشرفت هم نه تنها سنگی از سر راه بر نداشته و همراهی نکردهاند، بلکه در موقعیت کارشکنی ایستادهاند.
این سنگاندازی نیابتی، غیر از خیانت در تحریف واقعیتها، یاسآفرینی، ناکامی نمایاندن موفقیتها، قدرتمندنمایی دشمن و ناتواننمایی جبهه خودی است. خیانت و جنایت تحریف، در حالی انجام میشود که محافل پایشگر غربی هر چند وقت یک بار، درباره یکی از پیشرفتهای ایران، زبان به تحسین میگشایند، یا هشدار میدهند. امروز هیچ ناظر بیطرفی نمیتواند انکار کند که اراده ملت ایران بر بسیاری از نقشههای خصمانه آمریکا و غرب چیره شده است.
۹) پیروزی تضمین شده را «شناخت سنتهای الهی و التزام به آنها» فراهم میکند. رهبر انقلاب، مرداد ۱۳۸۱ در دیدار جمعی از دستاندرکاران روزنامه کیهان خاطر نشان کرده بودند: «ما خلاف جریان حرکت نمیکنیم. ولو قاتلکم الذین کفروا لَوَلّوا الادبار ثم لایجدون ولیّاً و لا نصیراً. کفار اگر در قضیه حدیبیه با شما مبارزه و مقاتله میکردند، شکست میخوردند. دنبال این میگوید سنت الله التی قدخلت من قبل. حالا چی سنت است؛ هر جا که جنگ حق و باطل باشد، سنت این است که حق پیروز بشود؟ نه! در جنگ اُحُد که شکست خوردند، در جای دیگر مثل حُنین آن جور شد... سنت خدا این است که حق وقتی بر ارکان خودش، ارکان صحیح خودش، قرار میگیرد، حتما باید پیروز بشود، بدون تردید... مجاهدت، همان ترتیب ارکان صحیح است، مجاهدت همه جانبه». ایشان همچنین ۲۹ خرداد ۱۳۹۱ در دیدار مسئولان نظام یادآور شدند: «پیروزی، بدون مجاهدت، بدون حرکت، بدون خطرپذیری، امکان ندارد. خدای متعال وعده پیروزیِ بدون حرکت به هیچکس نداده است. صِرف مؤمن بودن هم کافی نیست؛ مجاهدت لازم است، صبر لازم است».
۱۰) نتیجهای که باید از موفقیتها در نزدیک شدن به قلهها گرفت، سرمستی و غرور و توقف مجاهدت نیست. بلکه در جریان صعود، هر قدر به قله نزدیکتر شوید، دشواریها بیشتر میشود و بنابراین دو چندان هوشیاری و همت و تدبیر و سختکوشی لازم است. این، معنای بشارت و هشدار توامانی است که رهبر انقلاب در دیدار اخیر فرماندهان سپاه پاسداران بیان کردند: «امروز وظیفه ما مراقبت دائمی از انقلاب است؛ وظیفهمان امروز وحدت ملّی است؛ وحدت ملّی مهم است؛ وظیفهمان امروز مشارکت دادن مردم است؛ کمک کردن به آحاد مردم بخصوص به طبقات ضعیف است؛ وظیفهمان امروز کار جهادی مسئولان است... ما فصل مُشبعی را حرکت کردهایم؛ این سربالایی، این شیب تند را عبور کردهایم، به قلّهها نزدیک شدهایم. نباید خسته بشویم. امروز روز خسته شدن نیست، روز نا امید شدن نیست؛ امروز روز شوق است، روز امید است، روز حرکت است؛ مسئولین کشور در بخشهای مختلف باید با این روحیه حرکت کنند... اگر این راه را دنبال کردیم و بحمدالله تا امروز دنبال شده و بعد از این هم به فضل الهی، به توفیق الهی دنبال خواهد شد، پیروزی بر دشمن قطعی است».
ارسال کردن دیدگاه جدید