راست میگویند که تو را دیدهاند
وقتی ظاهر میشوی، همه انگشت حیرت به دندان میگزند و با تعجب میگویند که تو را پیش از این هم دیدهاند. و راست میگویند، چرا که تو در میان مایی، زیرا امام مایی. چنین است که هر شب و روز، صاحبدلان «دل» از دست میدهند و قرار از کف مینهند و قافله دلهای بیقرار روی به قبله میکنند و آمدنت را به انتظار مینشینند....
حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان در یادداشتی با عنوان «راست میگویند که تو را دیدهاند» نوشت:
۱ـ سال ۲۵۶ هجری قمری است. خلافت غصب شده به «معتمد» پانزدهمین خلیفه عباسی رسیده است. نزدیک به دو سال از شهادت امام هادی میگذرد و امام حسن به فرمان از پیش صادر شده خدا، امامت امت اسلام را بر عهده گرفته است. خلیفه عباسی اگرچه خود را «معتمد علیالله»! لقب داده است ولی مانند پدران خود به شیطان اعتماد دارد! خلفای بنیعباس نیز از فرمان خدا در انتصاب
علی بن ابیطالب و ۱۱ فرزند او به امامت با خبرند. رسول خدا پیشاپیش و در چند نوبت پیاپی یکایک آنها را با ذکر نام و مشخصات معرفی کرده است و خلفای بنیامیه و بنیعباس که میدانستند نگاه امت در امامت به آنهاست، هریک را به گونهای، به شهادت رساندهاند. امروز اما، نوبت امامت به کسی رسیده است که رسول خدا(ص) به دفعات فرمودهاند، فرزند او به عدل و داد قیام میکند و جهان را از لوث وجود ستمگران پاک خواهد کرد. پس خطر نزدیک بود، مخصوصاً آن که امامان شیعه بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام، بیشترین فرصت را به تبیین اسلام ناب محمدی(ص) اختصاص داده و بر هوشیاری مردم در تفکیک سره از ناسره افزوده بودند... از این روی، «معتمد» و دار و دستهاش خطر را از همیشه نزدیکتر احساس میکردند.
۲ـ یکی از اقدامات امام حسن عسکری علیهالسلام که رنگ و بوی آماده کردن شیعیان برای غیبت امام بعد از ایشان را داشت، برپایی یک تشکیلات و سازمان مخفی بود که میتوان آن را «سازمان وکلا» نامید. امام حسن(ع) افرادی از یاران وفادار خود را به عنوان «وکیل» انتخاب کرده و به مناطق مختلف میفرستاد. هریک از آنان بهگونهای مستقل از دیگران فعالیت میکردند و مستقیماً و یا با یک واسطهِ مورد اعتماد با امام علیهالسلام در تماس بودند. امام عسکری پیک واحدی نیز داشتند که همه وکلای امام او را میشناختند و نامههای حضرت را فقط از او میپذیرفتند. یکی از اصلیترین وظایف وکلای حضرتش، غبارزدایی از چهره اسلام ناب محمدی(ص) بود. غباری که خلفای جور با تحریف و بدعت و کتمان حقایق، بر چهره اسلام ناب نشانده بودند. حقیقت شیعه آشکارتر از آن بود که قابل کتمان باشد و از این روی خلفای جور و عالمان درباری و دین به دنیا فروخته که توان مقابله منطقی با این حقیقت روشن را نداشتند به تحریف و تهدید و پنهان کردن واقعیات متوسل میشدند. وظیفه وکلای حضرت شکافتن این پوستهها و پردهبرداری از حقیقتی بود که دشمن سعی در پردهنشینی آن داشت.
۳ـ از جمله مشکلات بزرگی که خلفای جور با آن روبهرو بودند، این بود که اطاعت از «اولیالامر» به صراحت در کلامالله آمده بود
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ... ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا و از رسول و اولیالامر پیروی کنید». و اما، خدا به پلیدی و گناه امر نمیفرماید «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ... خدا به عدل و نیکی امر میکند». بنابراین اولیالامر باید معصوم باشد. از سوی دیگر بایسته نیست که خدا به پیروی از اولیالامر دستور داده باشد ولی آنها را معرفی نکرده باشد! ضمن آن که شناخت معصوم تنها از عهده خدا بر میآید که از آشکار و پنهان بندگان با خبر است. و همه میدانستند که خداوند متعال از زبان رسول خود، یکایک امامان علیهمالسلام را با ذکر نام و مشخصات آنها معرفی فرموده است و درباره پیامبر اعظم نیز به صراحت آمده است که «وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى... و [پیامبر] از روی هوا و هوس سخن نمیگوید، گفتار او چیزی جز وحی که به او نازل میشود، نیست». این واقعیات از نگاه حاکمان ستمگر بنیامیه و بنیعباس پنهان نبود و از این روی امامان علیهمالسلام را که گسترش عدل و داد و مقابله با ظالمان را ماموریت الهی خود میدانستند و به آن قیام میکردند، اصلیترین مانع ادامه ستمگری خود تلقی کرده و به شهادت آنان کمر میبستند....
۴ـ امروز، هشتمین روز از ماه ربیعالاول سال ۲۶۰ هجری است و نوبت شهادت به امام حسن عسکری علیهالسلام رسیده است. معتمد عباسی، امام عسکری را به شدت در محاصره نیروهای نظامی خود داشت و بارها حضرت را به زندان انداخته بود و سرانجام نیز امام بزرگوار را مسموم کرده و به شهادت رساند و از آنجا که میدانست و از رسول خدا(ص) به صراحت و بارها نقل شده بود که فرزند ایشان قائم به عدل و داد و زیر و روکننده بساط ظلم و ستم در جهان است، خانه حضرت را به محاصره درآورده و در جستوجوی فرزند ایشان بود. امام زمان ـارواحنا لتراب مقدمه الفداءـ در آن هنگام ۵ سال از عمر مبارکشان میگذشت و از آن هنگام به بعد، غیبت صغری آغاز شد و این دوره از غیبت از ۶۹ سال از سال ۲۶۰ تا ۳۲۹ به طول انجامید و پس از آن غیبت کبری آغاز شد.
۵ـ مراد غایب ما در دوران غیبت صغری از طریق ۴ نمایندهای که یکی پس از دیگری و مستقیماً از جانب خود حضرت انتخاب شده بودند، امامت خویش را اِعمال میفرمودند (نواب اربعه) و از آن پس در غیبت کبری، به دستور صریح ایشان، این وظیفه را فقیه جامعالشرایط بر عهده دارد و امامت و ولایت حضرتش از این طریق جاری و ساری است. اصل ولایت فقیه از این نقطه آغاز شده است. این دستورالعمل برای دوران غیبت کبری از امام حسن عسکری(ع) است: «... و َاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوهُ... هر یک از فقها که بر نفس خود مسلّط باشد و دین خود را حفظ کند و با هوای نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند، بر همگان واجب است که از او پیروی کنند».
این نیز ادامه امامت حضرت بقیهًْالله است که دقیقاً تحت نظر و با نظارت حضرتش صورت میپذیرد. چرا که امام ما اگرچه ظاهر نیست،
ولی حاضر است.
۶ـ چند سال قبل در صدر ستون چشم بهراه سپیده که هر پنجشنبه در صفحه ۳ کیهان به چاپ میرسد و شامل سرودههایی درباره امام زمان ـارواحنا له الفداءـ است متن زیر را میآوردیم، بخوانید! وصفالحال است:
«تو را غایب نامیدهاند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.«غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروایی است که به تو زدهاند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمیدانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را میخوانند، ظهورت را از خدا میطلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر میشوی، همه انگشت حیرت به دندان میگزند و با تعجب میگویند که تو را پیش از این هم دیدهاند. و راست میگویند، چرا که تو در میان مایی، زیرا امام مایی. چنین است که هر شب و روز، صاحبدلان «دل» از دست میدهند و قرار از کف مینهند و قافله دلهای بیقرار روی به قبله میکنند و آمدنت را به انتظار مینشینند...».
ارسال کردن دیدگاه جدید