پیام حاج قاسم به حاج علی فضلی قبل از شهادت

شاید ۱۰ روز نشده بود که تلفن ما زنگ خورد و حسین آقای ما جواب داد. گفت که سردار سلیمانی می‌خواهد با شما صحبت کند. گفتم کدام سردار سلیمانی؟ گفت حاج قاسم.

 

 سردار فضلی با بیان نحوه مطلع شدن از شهادت حاج قاسم بیان داشت: من عمل مغز استخوان انجام داده بودم و از بیمارستان بعد از ۲۲ روز آمده بودم و باید دو ماه در قرنطینه می‌بودم. شاید ۱۰ روز نشده بود که تلفن ما زنگ خورد و حسین آقای ما جواب داد. گفت که سردار سلیمانی می‌خواهد با شما صحبت کند. گفتم کدام سردار سلیمانی؟ گفت حاج قاسم. حاج قاسم خودش گوشی را می‌گیرد و می‌گوید می‌خواهم به دیدن فلانی بیایم.

وی افزود: حسین آقا می‌گوید ایشان در قرنطینه است و بعد از بهبودی، ما اولین نفر به شما خبر می‌دهیم که تشریف بیاورید. حاج قاسم می‌گوید حالش چطور است؟ روحیه‌اش چطور است؟ ایشان می‌گوید که حالش خوب است اما روحیه‌اش بهتر است. ایشان می‌گوید بگویید روحیه‌اش را حفظ کند. باید مقاومت کند. من دارم به یک مأموریتی می‌روم که چند روز دیگر برمی‌گردم و دیگر قرنطینه و اینها سرم نمی‌شود. برگردم باید فلانی را ببینم. حسین آقا می‌گوید چشم حاج آقا و قطع می‌کند.

سردار فضلی اظهار داشت: این شاید سه چهار روز قبل از شهادت بود. یک تلویزیونی برای ما گذاشته بودند که گاهی نگاه می‌کردیم؛ روزی که ایشان شهید شدند، گفتم این را روشن کنید؛ گفتند خراب شده؛ چون نمی‌خواستند چیزی به من بگویند. من چون شب‌ها خوابم نمی‌برد، حدود ساعت‌های ۹ و ۱۰ شب، حاج خانم آمد و گفت ابومهدی را می‌شناختید؟ گفتم بله. چطور؟ گفت مثل اینکه مجروح شده. گفتم ابومهدی حشدالشعبی و سپاه بدر؟ گفتند بله. گفتم حاج خانم اگر چیزی شده به من بگویید. ایشان خیلی آدم بزرگ و وارسته‌ای است. گفت که ایشان شهید شده. بغضم گرفت.

وی ادامه داد: حاج خانم بعد گفت ظاهراً حاج قاسم هم با ایشان بوده و زخمی شده. گفتم راستش را بگویید که دیگر آرام آرام گفتند که بله حاج قاسم هم به درجه رفیع شهادت نائل شده است. گفتم خوش به اقبال‌شان و خدا می‌داند که چیزی جز شهادت حق اینها نبود. امیدواریم که دعای خیر اینها شامل حال ما هم شود و عمر ما با شهادت خاتمه پیدا کند.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی