جبهه اصلاحات از ترس رأی نیاوردن مانع نامزدی اصلاح‌طلبان شد

اکثریت قریب‌به‌اتفاق نامزدهای بالقوه اصلاح‌طلب خودشان به صحنه نیامدند، ردصلاحیت اصلی توسط خود جبهه اصلاحات انجام شد. بخش عمده‌ای از آنها که قصد نامزدی داشتند، منفعل و دلسرد شدند.

 

 

روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: امضاکنندگان بیانیه می‌گویند بهانه‌های فعلی مبنی بر آزاد نبودن انتخابات همواره بوده اما اصلاح‌طلبان در انتخابات مختلف شرکت کرده و بعضا پیروز هم شده و تاثیرات مهمی بر سیاست کشور گذاشته‌اند. آنها همچنین به دوبار حمایت از روحانی (با وجود حذف شدن مرحوم‌هاشمی) استناد می‌کنند که حتی با مجبور کردن محمدرضا عارف به کناره‌گیری در سال ۱۳۹۶ همراه بود.

در این زمینه محمدجواد روح، سردبیر روزنامه «هم‌میهن» که از امضاءکنندگان بیانیه «روزنه‌گشایی کنیم» است، گفت: یکی از انتقاداتی که به امضاءکنندگان بیانیه مطرح می‌شود این است که می‌گویند استمرارطلب هستید. بله؛ من استمرارطلب هستم. نمی‌شود که هر بار ما چک سفید امضا بدهیم و بگوییم ما کاندیدا نداریم، شما تشریف بیاورید با رای اقلیت رئیس‌جمهور و نماینده شوید. انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ به‌عنوان نقطه‌عطف و بروز نهائی تفکر اصلاح‌طلبی، خود تلاشی برای روزنه‌گشایی بود. بزرگانی که منتقد روزنه‌گشایی هستند و بعضاً، حتی این عبارت را به تمسخر به کار می‌برند، خودشان کسانی هستند که صدها بار گفته‌اند ما انتخابات دوم خرداد را با این رویکرد شرکت کردیم که ۳ یا ۴ میلیون نفر به آقای خاتمی رای بدهند و این سبد رای تبدیل به بستری شود برای شکل‌گیری یک نیروی اجتماعی. اما در عمل، موج اجتماعی برخاست و این ۳ یا ۴ میلیون رای تبدیل به ۲۰ میلیون شد. اما همین موج در سال ۱۳۸۱ و انتخابات شوراها که آزادترین انتخابات پس از جمهوری اسلامی بود، فروکش کرد؛ به‌طوری که ۱۰۰ هزار نفر به تاج‌زاده رای دادند و رتبه شانزدهم تهران را کسب کرد.

به‌رغم این شکست و رویگردانی جامعه از صندوق رای، عموم اصلاح‌طلبان این رویکرد روزنه‌گشایی (یا همان تکیه بر صندوق رای) را ادامه دادند. انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۴ اولین جایی بود که در سطح دولت قرار بود چهره‌هایی مثل عزت‌الله سحابی و حتی شیرین عبادی وارد ساختار سیاسی شوند و در این جهت نیز، از دکتر معین حمایت کردند. اگر آن انتخابات با پیروزی دکتر معین همراه می‌شد، قرار بود مهندس سحابی ریاست سازمان برنامه و بودجه را برعهده بگیرد. در واقع، قرار بود یک روزنه‌گشایی مهم برای نیروهای اپوزیسیون قانونی و حتی چهره‌های سکولار برای مشارکت در ساخت سیاسی باشد. همان موقع هم اصلاح‌طلبان از سوی تحریم‌گران مورد تمسخر قرار می‌گرفتند. همین روند در سال ۱۳۹۲ هم ادامه پیدا کرد که به برجام ختم شد.

وقتی ما از روزنه‌گشایی سخن می‌گوییم، بخشی از مخالفان و منتقدان فکر می‌کنند که ما قصد داریم خودمان را وامدار قدرت کنیم. بعضی دیگر نیز برچسب‌هایی مثل «مزدور» و «وابسته» را علیه ما به کار می‌برند. درباره نسبت این بیانیه با مواضع جبهه اصلاحات، اوایل آبان‌ماه در تحلیل مفصل «نه جبهه، نه اصلاحات» پیش‌بینی خود را نوشته و حتی پیشنهاد جدا شدن

دو طیف را داده بودم؛ اما بزرگان و احزاب هر دو طیف ظاهراً مصلحت را در تداوم ساختار موجود می‌بینند. خروجی جبهه اصلاحات با ساختار فعلی این است که در آستانه هر انتخاباتی اعلام می‌کند شرکت نمی‌کنیم یا شش ماه مانده می‌گویند که «این انتخابات، انتخابات ما نیست» و تلویحاً توصیه می‌کنند نامزد هم نشوید. اگر دوستان مثل انتخابات مجلس هفتم یا یازدهم نامزد می‌شدند اما تأییدصلاحیت نشده بودند، می‌گفتیم کاندیدا داشتیم که رد شد و شرکت نمی‌کنیم. اما در این انتخابات، عملاً اصلاح‌طلبان به میدان نیامدند.

چرا آن طرف بازی را نبینیم؟ در همین انتخابات، شواهد نشان می‌دهد وضعیت از مجالس دهم و یازدهم بهتر است. چند نفر از کارگزاران و چند نفر از چهره‌های شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و چهره‌های شناخته‌شده تأییدصلاحیت شده‌اند. یا علی مطهری که در انتخابات پیشین ردصلاحیت شده بود، مورد تأیید قرار گرفت. چند نماینده مجلس دهم که برای دور پیشین انتخابات رد شده بودند، این بار تأیید شدند. این ۱۱۰ نفری که در شهرستان‌ها به‌عنوان نامزد مطرح هستند و تعدادی که در تهران هستند، نمی‌گوییم چهره‌های بسیار شاخص و درجه اول اصلاحات هستند؛ اما از مجلس دهم خیلی شناخته‌شده‌تر هستند. وضعیت‌ تاییدصلاحیت‌ها از مجلس دهم و یازدهم بهتر است. آن هم در شرایطی که ۹۰ درصد چهره‌های اصلاح‌طلب و اعتدال‌گرا - حتی اعضای دولت روحانی - برای شرکت در انتخابات نامزد نشدند.

واقعیت این بود که اکثریت قریب‌به‌اتفاق نامزدهای بالقوه اصلاح‌طلب خودشان به صحنه نیامدند. ردصلاحیت اصلی توسط خود جبهه اصلاحات انجام شد. با تصمیمی که جبهه اصلاحات گرفت، بخش عمده‌ای از آنها که قصد نامزدی داشتند، منفعل و دلسرد شدند. در نتیجه، به نقطه‌ای رسیده‌ایم که مطرح می‌شود کاندیدای قابل قبولی نداریم. درحالی‌که این حرف اشتباه است. آقای مرعشی دبیرکل کارگزاران می‌گوید ما برای هر ۱۰ کرسی استان کرمان، کاندیدای شناخته‌شده داریم. استان قزوین همین وضعیت را دارد. یا چهره‌ای در حد محمدباقر نوبخت در رشت کاندیدا و تایید شده. آیا او فرد ناشناخته‌ای محسوب می‌شود؟ نوبخت با سابقه چند دوره نمایندگی مجلس، سخنگویی دولت و معاونت ریاست‌جمهوری، قابلیت مطرح شدن برای گزینه ریاست مجلس را ندارد؟ باید از جبهه اصلاحات پرسید که دقیقاً شما در این انتخابات و در صحنه سیاست، چه می‌کنید؟ اصل موضوع این است که دوستان دیدند مشارکت پایین است، برای همین کاندیدا نشدند و لیست هم ندادند. ریشه این موضع انتخاباتی، فقط ترس از شکست است. عدم شرکت در این انتخابات، هیچ توجیه دیگری ندارد. ما شجاعت این را داریم که با علم به احتمال شکست، از این فرصت استفاده کنیم.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی