برای این «رأی» رنج دوران بردهایم
کسی اگر دلسوز مردم است، باید این دورویی اصلاحطلبان تحریمی را به مردم نشان دهد تا کسی ابزار سیاسی بازی این جماعت قرار نگیرد.
کبری آسوپار طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: انتخابات آغاز شده بود و شهر در قرق نیروهای مسلح خلق ترکمن بود، آنچنان که مردم ترکمن از ترس جان خود امکان حضور در پای صندوقهای رأی را نداشتند. همه ماجرا هم همین درگیریهای از قبل شروع شده نبود؛ ستاد خلق ترکمن، هم همهپرسی فروردین ۵۸ را تحریم کرده بود و هم نیروهای ضدانقلاب تهدید کرده بودند که با رأیدهندگان برخورد خواهند کرد!
ایرانیان ساکن سوئد و انگلیس و دانمارک به یکی از مراکز دیپلماتیک ایران در این کشورها رفتهاند، بعضاً دهها کیلومتر راه طی کردهاند تا در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ شرکت کنند. جمعی از منافقین و سلطنتطلبها تجمع کردهاند، ناسزا میگویند و اگر پلیس مانع نمیشد حتماً حمله هم میکردند.
مرداد ۶۰ دومین دور انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار میشد و ترورهای منافقین در آن روز بخصوص و از میان شهروندان عادی شدت گرفته بود تا مردم بترسند و پای صندوقهای رأی نروند. به صندوقهای رأی هم دستشان نرسید، وگرنه اصل ماجرا را منفجر میکردند! یک ماه بعد هم نتیجه انتخابات را که رئیسجمهور بود، ترور کردند تا مردم ایران را برای شرکت در انتخابات و البته نظام را تنبیه کنند و فکر میکردند از این مسیر میتوانند امتیاز بگیرند. این روایتهای کوتاه فقط بخشی از تاریخ سختی است که مردم ایران برای حاکمیت رأی خود در این سرزمین از سر گذراندهاند. از همان مشروطه تا همهپرسی جمهوری اسلامی که آغاز نظامی بر مبنای رأی مردم در ایران و پایان پادشاهی بوده، چنان مسیر پر و پیچ و خم بوده که باید گفت مردم ایران برای رسیدن به دموکراسی، به معنای واقعی کلمه جنگیدهاند، از انقلاب مقابل طاغوت تا نبرد در برابر بعثیها تا مقاومت مقابل هر استکبار و هر تروریسمی. جنگیدهاند تا خود حاکم بر سرنوشت خود باشند و دیگری برایشان تصمیم نگیرد.
ماجرای فتنه تقلب در دور دهم انتخابات ریاست جمهوری و ایستادن مقابل رأی مردم هم فصل دیگری از دشمنیها با حق رأی مردم ایران بود. فتنهای که از ماهها قبل از انتخابات ۸۸ تا همین اکنون میکوشد مردم را از صندوق رأی، سلامت آن و نتیجه بخشی آن ناامید کند.
واقعیت این است که رأی دادن در ایران همیشه اینقدر سهل و لطیف نبوده که با ترانه وطنم، وطنم و ذوق رأی اولیها و شادی مدنی همراه باشد. برخی برای آن حتی جان دادهاند. گذر از سلطنت تا رسیدن به جمهوریت، مسیر پر پیچ و خم و پر خطری بوده است که این مردم – فراتر از جناحبندیهای کنونی، فراتر از قومیتها، بعضاً حتی فراتر از دین خود- آن را پیمودهاند. حالا در این نقطه که سادهترین بخش نقش آفرینی مردم در حاکمیت دموکراسی در کشور است، برخی باز از تحریم میگویند و میگویند از این حق خود که برای آن خطرها کردهاید، خوندلها خوردهاید و رنج دوران بردهاید، صرف نظر کنید، فقط، چون کاندیدایی که ما دوست داریم در انتخابات نیست، گرچه همفکران دیگر ما حضور دارند! این خودخواهی سیاسی و دیکتاتوری به اسم دموکراسی، یکی از مؤلفههای سیاستمداری به سبک اصلاحطلبی در ایران است!
براندازان که تکلیف روشنی دارند و طبعاً باید انتخابات را تحریم کنند و من هم اگر یک برانداز بودم، رأی نمیدادم. وقتی کسی در تلاش – هر چند متوهمانه- برای سرنگونی نظام حاکم است، حضورش در انتخاباتی که همان نظام برگزار میکند، وجهی ندارد، اما بخش تندرو اصلاحطلبان که این روزها فکر میکند با تحریم انتخابات میتواند نقش متفاوتی ایفا کند و امتیاز بگیرد، هر گاه بوی قدرت حس میکند، فعال و بلکه بیشفعال انتخاباتی میشود و تا جایی که مقدور شود، وارد حاکمیت میشود، وقتی هم که ببیند رأیی ندارد و نتیجه انتخابات، نشستن آنها بر کرسی انتخابات نیست، زیر میز دموکراسی میزند. کسی اگر دلسوز مردم است، باید این دورویی اصلاحطلبان تحریمی را به مردم نشان دهد تا کسی ابزار سیاسی بازی این جماعت قرار نگیرد.
ارسال کردن دیدگاه جدید