«بحران سه بعدي»؛ سناريوي کدام کاندیداهاست؟

گروه سیاسی مشرق ــ پاندول انتخابات يازدهم رياست جمهوري درحالي آرام در حركت است كه هر كدام از كانديدا وگروههاي سياسي براي موفقيت در اين آوردگاه به اتخاذ تاكتيك هايي دست زده اند.

برخي از تاكتيك ها در انتخابات گذشته اتخاذ شده و به اصطلاح تكراري است و برخي ديگر هم براي امروز تازگي داشته و قابليت جلب آراي مردمي را دارد؛ اين درحالي است كه در8 ماه مانده به انتخابات 92 برخي گروهها با كمك افراد باسابقه، تاكتيك هاي تدوين شده اي را در قالب يك پروژه اي سه بعدي آنهم با عنوان« بحران نمايي» كليد زده اند تا بلكه بار ديگر شانس خود را براي به قدرت رسيدن  وتكيه زدن بركرسي رياست جمهوري بيازمايند.

در اين بين گمانه زني رسانه ها حضور افرادي نظير هاشمي، ولايتي، جليلي، قاليباف، نيكزاد، مشايي، نجفي، حداد عادل، سيدحسن خميني، لاريجاني، ناطق، رضايي و عارف را نشان مي دهد كه ورود برخي ها از اين افراد درصحنه رقابت براي پيشبرد پروژه سه بعدي مذكور ضروري است.

آنچه بسياري از همين افراد و جريانات سياسي حامي شان را به تكاپوي انتخاباتي بيشتري واداشته، عملكرد قابل انتقاد دولت در حوزه هاي مختلف اقتصادي، فرهنگي ،سياست خارجه و برخي ديگر از حوزه هاست.

لايه هاي پروژه

اين پروژه از سه لايه مكمل تشكيل مي شود كه تاكيد روي هر كدام به معناي پيشبرد فازهاي ديگرآن است.

سه  حوزه اصلي اين پروژه را مي توان در قالب سياسي، اقتصادي و هم پوشاني قوا مطرح كرد كه كار روي هر كدام از سه بعد كليد خورده وبا طراحي هاي صورت گرفته در حالي پيش مي رود كه هر چه به زمان انتخابات نزديكتر مي شويم بايد منتظر تحركات گسترده تر و ظهور ابعاد پنهاني تر اين طرح چند وجهي باشيم.

ادبيات مورد استفاده

گزاره اي كه در دائم در قالب اين طراحي از سوي برخي رسانه ها و شخصيت هاي سياسي عنوان مي شود اين است كه شرايط موجود كشور ضرورت ظهور يك ناجي را مي رساند و بايد فردي با فلان سابقه و تشكيلات بر روي كار بيايد تا كشور را از وضعيت بغرنج كنوني نجات دهد.
كليد واژه اين نقشه راهبردي «بحران» است و القاي آن به تمام سطوح نظام و جامعه و نهادينه كردن آن در اذهان عمومي هدف بعدي، به عبارت ديگر بحراني نشان دادن شرايط كشور در حوزه هاي مختلف باهدف روي گرداني مردم از سياست هاي كنوني نظام و اقبال به گروهي كه منتقد ومخالف سياست هاي فعلي نظام است و اين از جمله هدف هاي تعيين شده ي طراحان اصلي اين نقشه انتخاباتي است.

بنابراین قدم اول، بحران سازي است؛ گام بعد بحران نمايي و ضرورت روي كارآمدن يك «ناجي» و معرفي آن بعنوان كسي كه مي تواند كشور را نجات دهد است؛ پس از اين مرحله است كه تبليغات بورژوايي براي جلب نظر جامعه بصورت گسترده فعال مي شود و سپس تلاش خواهند كرد تا برخي رقبا را براي كنار رفتن از صحنه رقابت مجاب كنند به اميد آنكه به هدف ديرينه خود برسند.

در اين ميان، بيان يك نكته ضروري است وآن اينكه در فضاي رقابتي موجود بين جريان هاي سياسي، طيفي كه بصورت هدفمند طرح مذكور را راهبري مي كند جريان دوم خرداد با تكيه گاهي هاشمي رفسنجاني است كه حجم گسترده مطالب (اعم از يادداشت، تحليل و مصاحبه) نشريه هاي منسوب به اين جريان در هفته هاي اخير خود مويد نكاتي است كه در ادامه به آن اشاره خواهيم كرد. البته برخي از گروههاي اصولگرا هم ناخواسته در اين پازل بازي مي كنند اما در این میانه، این گروه انحرافي است كه بخشي از اين ايده را بصورت آگاهانه به جلو مي برد.

ابعاد هندسه طرح

1.«بحران سازي اقتصادي» اولين فاز از اين طرح است كه درحال پياده سازي بوده و در آن سعي ميشود با برجسته نشان دادن مشكلات اقتصادي و تاكيد ويژه بر روي آن، نارضايتي اجتماعي را رقم زده و در آستانه انتخابات زمينه و بستري مناسب را براي فعاليت هاي راديكالي فراهم كند.

كمتر كسي است كه نوسانات غير معمول ماههاي اخير بازارهاي داخلي و افزايش تورم را ناشي از ضعف مديريتي دولت نداند اما در بين منتقدان منصف و آگاه، افراد و گروههايی با اهداف سياسي در حال مانور انتخاباتي هستند كه عملكرد گذشته آنها در سطوح مختلف مديريتي نشاني از توجه به قشر آسيب پذير جامعه نداشته و گاهاً با نوع عملكرد مديريتي خود در سطوح مختلف ضربات جبران ناپذيري را به پيكره اقتصاد ملي ایران وارد كرده اند.

بصورت كلي مي توان گفت دشمنان نظام سعی دارند با تا غافل‏گیری اقتصادی، ایران را در وضعیتی نامساعد قرار دهند، رهبر معظم انقلاب با طرح راه حلی با نام «اقتصاد مقاومتی»، سعی دارند تا نگذارند نظام سیاسی با غافل گیری اقتصادی مواجه شود و كشور بتواند با سربلندی از فشارها و تحریم‏ها ‏بیرون بیاید و اين در حالي است كه عده اي خلاف اين رويه عمل مي كنند تنها با اين هدف كه به بخشي از مطالبات گروهي خود پاسخ دهند.

 

برخي ها از بعد اقتصادي اين طرح بعنوان فتنه اقتصادي ياد مي كنند. فتنه اي كه مختصات آن پيچيده و در عين حال منسجم است. يكي از خصيصه هاي اين طرح اقتصادي، شبیه سازی شرایط پایان جنگ و زمینه سازی «نوشیدن جام زهر» است.

همانطور كه اشاره شد شخصيت ها و گروههاي زيادي در اين طرح نقش هايي را (خود آگاه يا ناخودآگاه) پذيرفته‌اند اما مرور بخشي از سخنان آقاي هاشمي مي تواند گوياي بخشي از راهبرد مذكور باشد: «قطعاً شرایط کنونی بدتر از دوره پایان جنگ نیست ، ... می‌توان با بهره‌گیری از تجربیات دلسوزان کشور و وفاداران نظام و قانون اساسی و با تدابیر و تصمیات اساسی رهبر انقلاب، کشور را از شرایط کنونی خارج و دشمنان بیرونی را ناکام گذاشت».(سایت اکبر هاشمی رفسنجانی – 91/7/5)

خاتمي هم در كنار رسانه هاي دوم خردادي در هفته هاي گذشته و در ديدار با تشكل هاي دانشجويي دانشگاههاي علوم پزشكي اظهار مي كند: «تبعات اجتماعی بحران اقتصادی که امروز شاهد آن هستیم بسیار خطرناک است» يادر جاي ديگري مي گويد:«رشد اقتصادی به شدت پایین آمده و حتی گاه منفی است. اشتغال وضع خوبی ندارد. تولید در همه عرصه‌ها لطمه فراوان دیده است. مگر می‌شود مدعی ایجاد دو و نیم میلیون شغل شد، ولی رشد اقتصادی پایین باشد. ایجاد دو و نیم میلیون فرصت شغلی مستلزم حداقل ۲۰ درصد رشد اقتصادی است ...برخی از رفتارها دارد نظام را تضعیف می کند و چهره انقلاب و اسلام را زشت جلوه می‌دهد. ما می‌گوییم این جو مسموم درمان شود».

چنانچه «کوهن» عضو تیم ریاست جمهوری «کارتر» هم اظهار مي كند:
«هدف ما تحت تأثیر قرار دادن تولید ناخالص داخل ایران نیست بلکه هدف ، تحت تأثیر قرار دادن محاسبات سیاسی این کشور است».( رویترز - 91/6/23)

هفته گذشته نیز «نیویورک تایمز» مقصود تحریم ها را بازگرداندن مدعیان اصلاحات به قوه مجريه دانست.

2-«بحران نمايي سياسي» لايه دوم از طرح هدفمند برخي گروههاي فعال در عرصه انتخابات است. اين بحران در مولفه هايي مانند، نادرست جلوه دادن دپيلماسي هسته اي، آشفته سازي فضاي سياسي- رسانه اي كشور،ايجاد درگيريهاي كاذب بين جريان هاي سياسي كشور خصوصا بين اصولگرايان بوسيله تخريب يكديگر،القاي فضاي دوقطبي دراداره كشور، ناكارآمدن نشان دادن گفتمان اصولگرايي قابل رويت است.

بخشي از بحران نمايي سياسي در قالب انتقاد از ديپلماسي هسته اي كشور تجلي يافته وسعي داشته شده تا نوع عملكرد نظام در قبال پرونده هسته اي را عامل اصلي تحريم ها و تنگناهاي موجود معيشتي مردم جلوه دهند كه اين رويكرد واكنش مقام معظم رهبري را هم در هفته گذشته درپي داشت:
«این تصور که علت دشمنی جبهه استکبار با ملت ایران، اتخاذ برخی مواضع یا تصمیم ها بوده، غلط است. علت اصلی همه این فشارها، جایگاه مستقل ملت ایران و تسلیم نشدن در برابر نظام سلطه است... ملت ایران هیچگاه تسلیم فشارها نشده و نخواهد شد و علت عصبانیت دشمن نیز، همین موضوع است».

محسن رضايي در روزهاي اخير تلويحا به سياست هاي نظام در قبال پرونده هسته اي انتقاد كرده بود و با عبارتي نزديك به اين مضمون گفته بود: «اگر بتوانيم تحريم ها را كم كنيم يك گام به جلو است» ،غافل از اينكه مشكلات داخلي ناشي از عدم تدبير و مديريت درست دولت است و به پيامده هاي تحريم ارتباطي ندارد. نظير اينگونه مواضع را مي توانيم در لابه لاي مواضع برخي سياسيون و رسانه ها در هفته هاي اخير به كرات مشاهده كنيم.

برگشتن مهدي هاشمي را برخي ها با هدف ملتهب كردن فضاي سياسي كشور در آستانه انتخابات و همچنين آشفته نشان دادن اوضاع داخلي كشور درنگاه بيروني دانسته اند و استناد مي كنند بر اينكه وي؛ جزو کمیته ایکس بوده که زیر چتر کمیسیون 17 نفره در لس‌آنجلس آمریکا بوده و از آنها دستور ‌گرفته است.

 

بزرگنمايي اختلافات اصولگرايي و افزايش سطح تنازع ميان گروههاي وفادار به انقلاب اسلامي در سطح گسترده و آنهم به كمك رسانه هاي داخلي از جمله مصاديق ديگراست؛ چنانچه در مقاطع گوناگون جريان مخالف گفتمان اصولگرايي سعي دارد اختلافات مجلس و دولت را افزايش داده و همچنين دعواي طيف اصولگرایان تحول خواه را با جبهه پايداري و اين دو را با رهروان ولايت برجسته كند.

یکی از روزنامه های اصلاح طلب دريكي از شماره هاي خود با تيتري جهت دار درج مي كند: «اصولگرایان اعتماد مردم را فدای بازیهای سیاسی نکنند» يا روزنامه اعتماد در پرنده‌اي كه درآن به وضعيت اصولگرايان درآستانه انتخابات مي پردازد مطلبي را با اين ليد طرح مي كند:«هرچه به انتخابات يازدهمين دوره رياست جمهوري نزديك تر مي شويم، نشانه هاي بيشتري از تغيير و تحول در صف بندي گروههاي اصولگرا بيشتر مشاهده مي شود...».

القاي اينكه اصولگرايان به جان هم افتاده اند، امور كشور را نيازمند آن مي كند كه بايد گروهي سركار بيايد كه همبستگي و همگرايي مناسبي را داشته باشند.

كنار هم گذاشتن مولفه های بحران سازي سياسي، به ناتواني گفتمان اصولگرايي در اداره كشور منجر مي شود و زمينه را براي عرض اندام طيف هاي ديگر باز كرده و به شكلي مصنوعي قوه مجريه را نيازمند آن مي داند كه گروهي بر سر كار بيايند كه قبلا هم مخالفت خود را شرايط موجود نظام وجريان اصولگرايي نشان داده اند.

3-«بحران نمايي روابط مسئولان عالي نظام » هم بخش ديگري از اين پروژه است.
طراحان اصلي پروژه بحران سازي و بحران نمايي بين كارگزاران عالي نظام، «طرح وحدت ملي» را داروي شفابخش براي وضعيت فوق طرح مي كنند و شخص هاشمي رفسنجاني بعنوان معرف اين تئوري و ليدر اكثر گروههاي فعال انتخاباتي کنونی، با برجسته کردن "دولت وحدت ملی" تصميم دارد هم نقش آفرینی و حضور خود در عرصه سیاسی را تضمین می کند و هم راه ورود اصلاح طلبان به ساختار سیاسی را باز کند.

در حقیقت هاشمی و طرفداران او (تمام گروههاي اصلاح طلب) با یادآوری انتقادات خود از مدیریت کشور، تصویری منجی گونه از او ترسیم می کنند که مواضع او و انتقاداتش درست بوده و لذا راه حل برون رفت از وضعیت موجود هم ایده ها و برنامه های هاشمی رفسنجانی است.

*هدف آنها چیست؟

آنها می خواهند این گزینه را جا بیاندازند که تنها هاشمی و طرفداران او در صف منتقدین شیوه های مدیریتی دولت بوده اند. این در حالی است که اصول گرایان منتقد در طول سالهای گذشته بیشترین و صریح ترین انتقادات را نسبت به شیوه های مدیریت اجرایی کشور داشته اند. و اتفاقا پیش بینی های دقیقی هم از وضعیت فعلی کشور در سالهای گذشته داشتند.

مدل اجرایی یا پیشنهاد هاشمی که قرار است «منجی» جلوه کند هم چیزی نیست جز مدل دولت وحدت ملی. یعنی همه فرض ها و مقدمه چینی های سیاسی و انتخاباتی هاشمی رفسنجانی در نهایت به این نقطه می رسد که دولت وحدت ملی تشکیل شود و كسي روي كار بيايد كه منافع گروههاي خاصي نظير اصلاح طلبان را نیز تامين كند.

به هر روي، اوضاع کنونی شرايطي را فراهم كرده كه راهبران اين تئوري از آن بهره برداري انتخاباتي كنند و سعي داشته باشند وضع موجود را تشديد كرده و دائما در بوق و كرنا كنند كه نه تنها حاكميت دوگانه در كشور وجود دارد بلكه كيفيت ارتباط وتعامل بين سطوح عالي نظام هم دچار وضع نگران كننده اي است و اين شرايط ناجي كاركشته اي!!! را مي طلبد تا بتواند وفاق لازم وهمدلي مطلوب را بين سطوح مختلف حكومت محقق كند.

درباره اين نقشه انتخاباتي سه وجهي بايد اشاره داشت، كشور در حوزه هاي مختلف با مشكل و معضلاتي روبرو است اما قطعا دچار بحران نيست.

علي رغم آنكه رهبر معظم انقلاب در فواصل زماني مختلف اين را ابراز نموده اند كه سياسيون، نخبگان و رسانه ها از سياه نمايي عليه وضع جامعه بپرهيزند. اگر چه شايد برخي ها را به اهداف انتخاباتي وسياسي خود برساند اما آفت هاي بسياري را به براي مردم ونظام به همراه خواهد داشت.

در پايان بايد يادآور شد كه برخي از افراد منسوب به جريان اصولگرايي در كنار رسانه ها و گروه هاي حامي خود عملا در پيشبرد اين سناريو فعال هستند و اين را مي شود در نوع بيان مواضع و تيتر رسانه هاي آنها بوضوح ديد.

بر همين اساس لايه هاي ديگرو پنهاني طرح مذكور در آينده اي نه چندان دور از سوي ايده پردازان آن رونمايي مي شود و اين هوشمندي گروههاي دلسوز ووفاداربه انقلاب را مي طلبد تا مراقب باشند نقشهاي ناخواسته را در اين طرح نپذيرند و در كنار آن سعي داشته باشند تصويري واقعي از امور كشور ارائه دهند چرا كه بحراني نشان دادن اوضاع داخلي كشور نه تنها بين مردم و مسئوولان و كارگزاران جدايي مي افكند و دلسردي ونااميدي را در جامعه رسوخ مي دهد بلكه مشاركت مردمي در انتخابات آتي را نیز به حداقل مي رساند.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی