آن جملهای از خاطرات هاشمی که باقی ماند و ممیزی نشد!
فرزند مرحوم هاشمی به نقد ممیزی خاطرات پدرشان پرداختهاند و مثلاً در یک زرنگی به مواردی از این ممیزیها که علیالاصول برای منتشرنشدن بوده است، پرداخته و آنها را ذکر کردهاند.
روزنامه جوان: آقای محسن هاشمی در فرصت بهار کتاب، به نقد ممیزی خاطرات مرحوم پدرشان پرداختهاند و مثلاً در یک زرنگی به مواردی از این ممیزیها که علیالاصول برای منتشرنشدن بوده است، پرداخته و آنها را ذکر کردهاند تا از این فرصتی که مطالب کوتاه در مجازی بیشتر دیده میشود تا کتابهای آن مرحوم، برای بازنشر آن ممیزیها استفاده کنند!
مثلاً یکجا گفتهاند: «بخشی از خاطرات سال ۸۰ مرحوم هاشمی ناظر به دیدارشان با سردار سلیمانی بود. حساسیت این بود که شاید موضوعاتی درباره ارسال تجهیزات و تسلیحات یا حمایت از نیروهای خارج از کشور مطرح شود که حساسیت امنیتی را به دنبال داشت و عنوان شده بود که درست نیست که به این شکل، موضوعات نوشته شود؛ بنابراین ما در مرحله تصحیح، واژه "ارسال تجهیزات یا تسلیحات" را برداشتیم و اینگونه سانسورها حذف شد.»
خب! الان آن حساسیت امنیتی با این افشاگری شما خدشهدار نمیشود؟! یا در آنچه درباره پرونده کرباسچی گفتهاید، اکنون با انتشار ماجرا از طرف شما به استقلال قوه عدلیه خدشه وارد نمیشود؟! چه فرقی بین نوشتن این حرف در خاطرات و این نوشتههای شما هست؟ اما حالا که به سانسور و ممیزی خاطرات حساس هستید، شاید بهتر بود شما یا ممیزها بخش دیگری را ممیزی میکردید که در این زمان برای آن مرحوم مفیدتر است. در خاطرات سهشنبه چهارم بهمن ۱۳۷۹آمده است: «شب میهمان رهبری بودم. درباره پاسخ من به نامههای سابق نهضت آزادی برای چاپ در [کتاب کارنامه و]خاطرات ۱۳۶۱ [= پس از بحران]بحث شد؛ استقبال کردند و تأکید بر چاپ دارند. دربارة نامه [دفتر]تحکیم وحدت به ایشان که تُند است، صحبت شد. ایشان اهمیت به آن نمیدهند، ولی از نظر من مهم است، زیرا که به ابهت رهبری آسیب میرساند.»
مرحوم هاشمی واقعاً چنین اعتقادی داشتند که نامه یک گروه دانشجویی اگر «تند» باشد، به ابهت رهبری آسیب میزند، اما ظاهراً بعدها دیگر اعتقادی نداشتند که نامه بدون سلام و تند و تهدیدآمیز خودشان که نه یک تیم دانشجویی بلکه به اعتقاد اطرافیانشان شخص دوم مملکت بودهاند، ممکن است به «ابهت رهبری» آسیب بزند!
فهم مرحوم هاشمی از اهمیت ابهت رهبری دقیق و بجا بوده است. همهجای دنیا در نظامهای دموکراتیک و غیر از آن، مجازاتهایی برای توهین و تهدید رهبر یا رئیسجمهور دارند، به این دلیل که تضعیف رهبری با این توهینها و تهدیدها در نهایت به ضرر مملکت میشود و در بزنگاههایی که نیاز به قدرت اقناعگری و اجماعسازی رهبری وجود دارد، مانند زمان جنگها، این تضعیف یقه موجودیت کشور را میگیرد. ولی ظاهراً فقط یک دهه وقت لازم بود تا مرحوم هاشمی نامهای تهدیدآمیز آنهم در یک دوره آشوب برای رهبری بنویسد و گمان کند دارد ایشان را با الفاظی مثل آتشفشان و فیل و چشمه و اینگونه عبارات میترساند! «مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این برنمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم.... سر چشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل. دوست، همراه، و همسنگر دیروز، امروز و فردایتان، اکبر هاشمی رفسنجانی.»
بهنظر میرسد برای دور ماندن این تناقضات و اشتباهات تاریخی از چشم مردم، این جور حذفیات و ممیزیها از خاطرات مرحوم واجبتر باشد، اگر بدانید!
ارسال کردن دیدگاه جدید