مسئولین نامه ننویسند؛ مسلم در تهران است
سرویس سیاسی بی باک؛ مهدی صاحبی: بعد از شهادت امیر المؤمنین علی (ع) حضرت مسلم بن عقیل (ع) به یاری امامان پس از عموی خود رفت و از یاران نزدیک امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) گردید. مسلم شایسته ترین فرد برای رهبری مردم از سوی امام زمان خود محسوب می شد که بدین سبب حضرت سیدالشهداء در نامه خود به اهل کوفه نوشتند: " به درستی که به سوی شما فردی را فرستادم که برادر و پسر عموی من است و او مورد وثوق من است، از او اطاعت نموده و به کلام او گوش سپارید."
آری تائیدات و سفارشات حضرت سیدالشهداء خود گویای جایگاه مسلم و تبیین وظیفه خواص و مردم در قبال مسلم بن عقیل (ع) است و مظلومیت مسلم در چون دیروزی بزرگترین سند بر ایمان پوشالی، بی بصیرتی و دنیا زدگی خواص و عوام کوفی می باشد.
تاریخ هرچه با سرعت می گذرد و از برهه زمانی خیانت کوفیان به مسلم بن عقیل (ع) فاصله می گیرد، نمی تواند آتش خشم دل شیعیان را خاموش کند و آرزو و شوق حمایت از ائمه معصومین و نائبان بر حقشان هر روز در دلها بیشتر می شود و همگان آرزویشان بر این است تا تاریخ بار دیگر تکرار شود و نه تنها اجازه جسارت بر نائب امام شان را ندهند بلکه با حمایت قاطع از وی و ایستادگی و پایداری در مقابل دشمنان دین مقدس اسلام، اوج ارادت و عنایت خویش را به ساحت مقدس ائمه معصومین (علیم السلام) به اثبات برسانند.
این روزها اتفاقات عجیبی در کشور اسلامی مان در حال وقوع می باشد و بازار نامه نگاری ها بسیار داغ است اما نویسندگان کارکشته پس از شنیدن پپام های مکرر مسلم، انگار خیلی زود همه چیز یادشان رفته است. برخی اصلاح طلبان صادقانه (!) از همان ابتدا پای هیچ نامه ای را برای دعوت از امام و نائبش امضا نکرده اند که چون منی انتظار بیعت و وفاداری آنان به نائب و نماینده امام را داشته باشم و از این گروه سریعتر رد می شوم که حسین (ع) در راه است و فرصت بیعت با مسلم کم.
به محل برگزاری نماز جمعه تهران می رسیم؛ عشق به مسلم بسیاری را چند روز قبل از جمعه به دانشگاه تهران کشانده است. خواص برای اجر مضاعف و رضایت بیشتر حضرت حق در صفوف اول بسیار فشرده کنار هم مهربان و وزین و متین نشسته اند و همصدای مردم شعارهایی با این مضمون می دهند که " ما اهل کوفه نیستیم ... مسلم جان پس کی خواهی آمد تا نوید آمدن امام مان را بدهی؟ خیلی وقت است که منتظریم! لااقل از امام مان و حال و روزش بگو! از توصیه و سفارشاتش سخنی بگو تا همگی در مسابقه اطاعت پذیری گوی سبقت را از هم برباییم. مسلم جان زودتر بیا؛ باور کن که ما اهل کوفه نبوده و نیستیم خیالت کاملا راحت باشد!
انگشت شمارشمان خسته و دوربین چشمهایمان از تصویر کشاندن خیل عظیم جمعیت درمانده است. یکی می گوید 18000 نفر هستند، دیگری می گوید تنها در فضای داخلی بیش از این تعداد جمعیت است اگر به خیابانهای اطراف سری بزنی میلیونها عاشق دلباخته نشسته اند. خدا رو شکر از این همه عاشق و شیدای منتظر یوسف زهرا(س).
وقتی اینهمه جمعیت و ارادات را می بینی؛ خودت را در میانه راه به مسلم می رسانی و می گویی ای نائب امام(ع) نیازی به آمدن و تخمین زدن و امتحان گرفتن نیست؛ سریع تر به خود امام بگو بیاد که این جماعت تنها یاران تهرانی اش هستند. هنوز قمی ها، اصفهانی ها، مشهدی ها، کرمانی ها، آذری ها، کردها و مردم و خواص سایر استانها اینجا حاضر نیستند که اگر آنها هم بیایند آنگاه تنها صدای شعار و فریاد شیعیان، زلزله ی عظیمی براه خواهد انداخت که جهان را ...
اما مسلم بر نمی گردد و اصرار دارد با چشم خود نظاره گر اوضاع باشد. باید خودش طعم بیعت و نمک مرام عاشقی نامه نویسان به امامش را بچشد. مگر چند یوسف برای زهرای مرضیه (س) باقی مانده است که اینبار شرط عقل را هم کنار بگذارد. در مسیر راه و در سفرهای استانی اش مکررا پیام امامش را به گوش مردم و خواص می رساند و قوا را به وحدت و همدلی دعوت می کند. یکبار نه، دو بار نه، سه بار نه، آنقدر تکرار می کند که هر که شنیده باز هم بشنود و ملکه ذهنش شود و هر کس که نشنیده سرانجام بشنود و اطاعت پذیری را تمرین کند.
چند رکعت نماز در مسیر راه و در مسجد جمکران می خواند و سلامی هم به مولایش می دهد و پیام خوشی به او می فرستد که ای مولا و صاحب ما؛ راضی ام برضای خدا اما مردمی عاشق و شیفته می بینم که نور ولایتمداریشان چشم ها را خیره می کند. پیشاپیش لبخند رضایت مولایش را برای خود به تصویر می کشد و ناخودآگاه گل خنده بر لبان زیبای نائب امام زمان (عج) نقش می بندد.
استقبال قمی ها آنقدر پرشور و زیاد است که مجبور می شود اقامت خود در این شهر را تمدید کند و سرانجام بعد از نزدیک به دو هفته ماندن در شهر علم و اجتهاد، خود را به دیار سیاسیون منتظر امام زمان (عج) برساند. انصافا استقبال تهرانی ها هم بی نظیر است. دوربین ها کم می آورند و قدرت به تصویر کشاندن حماسه حضور را ندارند.
مسلم بالای منبر می رود و پیام امام را به مسئولین و مردم می رساند. خیلی واضح و صریح و شفاف. دستهای بیعت آنقدر زیاد است که مسلم بوی از غربت را در بین مردم عادی و پابرهنگان جامعه استشمام نمی کند. سفر به دیگر جاهای ایران نیز آغاز می شود و عشق و ولایتمداری ملت بزرگ ایران به نائب امام زمان (عج) در جای جای کشور پهناورمان به ثبت می رسد.
حال قرار است که چند صباحی در بیتی استراحت کند تا عرق سفر طولانی و پرمشقت اخیرش خشک شود. اما هنوز مدت کمی نگذشته که سر و صدای زیادی در پایتخت براه می افتد و خواب را از چشمان خسته مسلم می رباید. مشکلات اقتصادی با هیاهوی برخی رسانه ها آنقدر شدید می شود که انگار عده ای یادشان رفته باشد چه کسی مهمانشان است و به چه منظور آمده است. برخی از خواص هم نامه نگاری شان گل کرده است. راستی به چه کسی نامه می نویسند؟! نائب امام که در شهر است و او سخن امام تان را صریحا و مکررا بارها گفته است. فقط او بدنبال دستهای صادق برای بیعت می گردد. پس این هیاهوی نامه نوشتن ها با چه هدفی است؟! مگر نظر امام را نمی خواهید؟ خب سری به مسلم بزنید و از او قضاوت بخواهید و خوراک شادی برای دشمنان آماده نکنید.
راستی مردم چه گناهی کرده اند که باید به جای شما پیش مهمانشان خجالت زده شوند. مگر غیر از این است که سالها همه مردم و مسئولین و حتی روسای قوا در نظام مقدس جمهوری اسلامی لعن و نفرین بر کسانی نموده اند که دل نائب حضرت سیدالشهداء را شکاندند و آرزوی تکرار تاریخ و نمایش ارادت خود به اهل بیت (علیم السلام) را دارند؟ پس چرا با برخی کارهایمان ناخواسته مسیری را می رویم که جشن دشمنان نظام و انقلاب بر پا گردد و برای نرسیدن صدای مسلم زمانه به مردم، دشمنان سوت و کف براه اندازند و نائب امام زمان(عج) احساس غربت و تنهایی کند و بنویسد آنچه که مسلم بن عقیل در آخرین پیامش به سیدالشهداء نوشت. مگر غیر از این است که حسین بن علی(ع) در نامه خود نوشته بود: " به درستی که به سوی شما فردی را فرستادم که برادر و پسر عموی من است و او مورد وثوق من است، از او اطاعت نموده و به کلام او گوش سپارید."
ارسال کردن دیدگاه جدید