با همین یک بیت، مرد مشروبخوار توبه کرد
از حاج اکبر ناظم، نوحهخوان سبک سنتی نقل است: روزی مرد شیکپوشی به هیأت آمد. برایش چای بردم. دیدم دهانش بوی بدی میدهد. مرد مداح داشت این بیت را میخواند: «ای عسس! گر شاد از آن هستی كه شب مستم گرفتی/ من از آن شادم كه میافتادم و دستم گرفتی.»
مرحوم حاج اکبر ناظم از نوحهخوانان سبک سنتی و آخرین شاگرد حاج مرزوق عرب حائری، مداح عراقی برای مرحوم سیداحمد نجفی تعریف کرده است که: «سالها قبل جلوی در هیأتی به استقبال عزاداران سیدالشهدا علیهالسلام میرفتم.
مداح هیأت، حاج حسن محمدی دولابی، قصیدهخوانی بود که هزاران بیت در سینه داشت و هر موضوعی را که منبری انتخاب میکرد به مناسبت آن برای مستمعین شعر میخواند.روزی دیدم مرد شیکپوشی آمد و میخواهد به داخل هیأت برود.
فکر کردم او با این سر و وضع، لابد اشتباهی آمده. گفتم: «اینجا مجلس امام حسین علیهالسلام است.» او هم سری تکان داد؛ یعنی خودم میدانم!آن مرد آمد داخل هیأت نشست و من برایش چای بردم.
وقتی کنارش نشستم، متوجه شدم چقدر دهانش بوی بدی میدهد. اکراه داشتم نزدیک او بنشینم. آمدم چای را بگذارم و بلند شوم که همان زمان، آقای محمدی دولابی داشت این بیت را میخواند:گ
ای عسس!* گر شاد از آن هستی که شب مستم گرفتیمن از آن شادم که میافتادم و دستم گرفتی
ناگهان آن مرد شیکپوش، غش کرد و روی زمین افتاد.
آب آوردند که به صورتش بزنند، بلکه حالش جا بیاید. من نگران بودم مبادا ترشح دهانش روی فرشهای هیأت بریزد.
حالش که جا آمد، کفشهای نویش را زیربغل زد و آرام و بیحرف رفت.
روز بعد، وقتی قبل از اذان صبح آمدم سماور هیأت را روشن کنم، دیدم کسی سرش را به درگاه در گذاشته و زار زار گریه میکند.
همانطور که گریه میکرد، میگفت: «یا امام حسین خوب دستم را گرفتی. هیچ کس نمیتوانست مرا درست کند.» بعد هم آن شعر آقای محمدی دولابی را میخواند که میگوید: «ای عسس!...»
مرد را در آغوش گرفتم و از او به خاطر تصورات اشتباهم عذرخواهی کردم، اما او گفت: «حاج اکبر ناظم! من واقعاً بیخبر به هیأت آمدم. کارم از توبه هم گذشته بود.»
حاج اکبر ناظم تعریف کرده است که آن مرد مشروبخوار، بعدها از اولیاءالله شد و مردم برای شفای بیمارانشان، دست به دامن او میشدند.
پینوشت:
* عسس: نگهبان، پاسبان، گزمه
ارسال کردن دیدگاه جدید