تفاوت‌های معجزه با کرامت، سحر و جادو

 هنگامی که تاریخ زندگی و حالات علمای برجسته و ربانی را مطالعه می‌کنیم و کرامات آنها را می‌خوانیم ممکن است این سؤال به ذهنمان بیاید که تفاوت کرامات انسان‌های الهی با معجزات انبیاء چیست. آیا عالم یا عارفی که مریضی را شفا می‌دهد، کار عیسوی نمی‌کند؟ به بیان دیگر، معجزه‌های انبیاء با کرامت‌های اولیای الهی چه تفاوتی دارد؟ همچنین برخی از کارهای مرتاضان و ساحران چه تفاوتی با معجزات انبیاء دارد؟

معجزه یعنی چه؟

برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید معجزه را به خوبی تعریف کنیم تا بتوانیم فرق آنها را بیابیم.

از مجموع عبارات دانشمندان علم کلام به دست می‌آید که معجزه در اصطلاح علم کلام عبارت است از امری (فعل، سخن، شى‏ء) که ویژگى‏ها و عناصر زیر را داشته باشد:

1. خارق عادت (خارق العاده) باشد.

یعنى قوانین عادى طبیعت را نقض کند. البته معجزه به معنى انجام محال عقلى (مانند اجتماع دو نقیض) نیست بلکه ارتکاب محال عادى است و نیز معجزه به معنى شکستن مطلقِ قانون علیت نیست چرا که تحت قانون علیت عام (اعم از علت‌های شناخته شده و شناخته نشده) قرار دارد و علت آن امرى غیر مادى است.

2. از مدعى نبوت و پس از ادعاى آن واقع شود.

یعنی قبل یا همراه آن معجزه، ادعای نبوت هم باشد. پس اگر امر خارق عادت قبل از ادعاى نبوت واقع شده باشد نمى‏تواند دلیل ادعاى نبوت باشد و معجزه محسوب نمی‌شود و نیز اگر کار خارق عادت، بدون ادعاى نبوت واقع شود معجزه اصطلاحى نخواهد بود. (دقت شود)

3. همراه با تحدّى و مبارزه طلبى باشد؛ یعنى دیگران را دعوت کند که مثل آن را بیاورند.

4. مغلوب واقع نشود و دیگران نیز از آوردن مثل آن عاجز باشند.

یعنى مثل سحر و اعمال مرتاضان و ... نباشد که تحت تأثیر اراده قوى‏تر نقض مى‏شود و یا از بین مى‏رود.

5. براى اثبات امورى باشد که غیر ممکن نباشد.

پس معجزه نمى‏تواند براى اثبات محال عقلى (مثل ادعاى خدائى) یا محال نقلى (مثل ادعاى نبوت بعد پیامبر اسلام (ص)) باشد.

6. از امور شرّ، نباشد که موجب ضرر به دیگران شود چون با هدف معجزه (هدایت) سازگار نیست.

7. معجزه گواه صدق مدعى باشد.

یعنى آنچه که ادعا شده همان واقع شود. براى مثال اگر ادعا کرده، کور را شفا مى‏دهد به جاى آن، کر شفا پیدا نکند یا اگر ادعا کرده آب چاه را زیاد می‌کند، به جای آن، آب چاه نخشکد.

پس به عبارت دیگر در معجزه سه جهت وجود دارد:

اول: جهت معجزه‏گر است که باید مدعى منصب الهى و تحدّى ‏کننده و ... باشد و هدف او هم اثبات امر محالى نباشد.

دوم: جهت خود معجزه است که باید خارق عادت بوده و گواه صدق ادعا باشد و از امور شرّ هم نباشد.

سوم: جهت مردمى که براى آنها معجزه صورت مى‏گیرد که باید مردم مخاطب از آوردن مثل آن معجزه ناتوان باشند.

لازم به ذکر است که در معجزه اصطلاحی، همه شروط باید باشد و نبود یکی از آنها موجب می‌شود تا به آن امر، معجزه گفته نشود.

تناسب معجزه با زمان

پیامبران الهى وقتى به سوى ملتى مبعوث مى‏‌شدند شرایط زمانى، مکانى و سطح علمى مردم را در نظر مى‌‏گرفتند و مطالبى در خور فهم آنان مى‌‏آورند و بیان مى‏کردند. حتى معجزات انبیا متناسب با علوم پیشرفته زمان خودشان بود تا مردم زودتر و بهتر معجزات آنان را درک کنند و ایمان آورند.

یعنى هر پیامبرى با خارق عادتى، از نوع پیشرفته‌‏ترین علوم زمان خویش مجهز بوده است تا ارتباط او با عالم ما وراء طبیعت روشن‏تر شود و دانشمندان عصر در برابر آن خضوع کرده و به حقانیت آن اعتراف کنند.

در حدیثى آمده که از امام رضا علیه‌السلام پرسیدند: چرا هر پیامبرى نوعى از معجزات را داشته است. حضرت فرمودند: در عصر موسى، سِحر غالب بود و موسى، عملى انجام داد که همه ساحران در برابر آن عاجز ماندند. در زمان مسیح و محیط دعوت او پزشکان مهارت فوق‌العاده‏اى در معالجه بیماران داشتند، عیسى با درمان بیماران غیر قابل علاج، بدون استفاده از وسایل مادى، حقانیت خود را به ثبوت رساند و در عصر پیامبر (اسلام) غالب بر اهل زمان، ادبیات (کلام، نوشته و شعر) بود و پیامبر (ص) از طرف خدا مواعظ و حکمت‏‌هائى آورد که سخنان آنان را باطل کرد و حجت بر آنها تمام شد.

اقسام معجزه

معجزات از جهات گوناگون قابل تقسیم است. به عنوان نمونه:

الف: معجزه اقتراحى و غیر اقتراحى

معجزه‌‏اى که با درخواست مردم انجام گرفته باشد معجزه اقتراحى نام دارد. مثل شفای کور مادرزاد

و معجزه‌‏اى که بدون درخواست مردم انجام گرفته باشد معجزه غیر اقتراحى نام دارد. (مثل نزول قرآن و ...)

ب: معجزه موقت و دائمى

معجزه موقت معجزه‌‏اى است که مخصوص زمان و مکان خاصى است و بعد از آن، زمان، یا مکانش پایان می‌پذیرد و از بین مى‏رود. این‌گونه معجزات براى نسل‏هاى آینده حکایت مى‏شود و اگر حکایت یقینى باشد براى مردم بعدى هم حجت خواهد بود. مثل: ید بیضاى موسى علیه‌السلام و ناقه صالح ...

معجزه دائمى آن است که در همه زمان‌‏ها و مکان‌‏ها اعجاز و تحدی(مبارزه طلبی) آن ادامه دارد و براى مردم اعصار بعد نیز حجت است و اعجاز آن قابل اثبات است. مثل قرآن کریم که معجزه جاویدان آخرین پیامبر خداست.

با توجه به این توضیح، روشن شد شرایعی که موقت بوده‌‏اند مثل یهودیت و مسیحیت، معجزات آنها نیز موقت است امّا شریعت اسلام که همیشگى و تا قیامت است معجزه آن نیز دائمى و جاویدان است.

قرآن، معجزه جاودانى آخرین پیامبر خدا

از میان معجزات و خارق عاداتى که از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله صادر شده، قرآن برترین سند زنده حقانیت او است.

قرآن کتابى است فوق افکار بشر، کسى تاکنون نتوانسته کتابى همانند آن بیاورد، این کتاب یک معجزه بزرگ آسمانى است.

علت این که قرآن به عنوان سند زنده حقانیت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و معجزه بزرگ او از میان تمام معجزاتش برگزیده شده، این است که قرآن معجزه‏اى است «گویا»، «جاودانى»، «جهانى» و «روحانى».

پیامبران پیشین مى‏‌بایست همراه معجزات خود باشند و براى اثبات معجزه بودن آنها مخالفان را دعوت به مقابله به مثل کنند، در حقیقت معجزات آنها خود زبان نداشت و گفتار پیامبران، آن را تکمیل مى‏‌کرد، این گفته در مورد معجزات دیگر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله غیر از قرآن نیز صادق است.

ولى قرآن، یک معجزه گویا است، نیازى به معرفى ندارد، خودش به سوى خود دعوت مى‌‏کند، مخالفان را به مبارزه مى‌‏خواند، محکوم مى‌‏سازد، و از میدان مبارزه، پیروز، بیرون مى‌‏آید.

لذا پس از گذشت قرن‏ها از وفات پیامبر صلى الله علیه و آله همانند زمان حیات او، به دعوت خود ادامه مى‏دهد، هم دین است، هم معجزه، هم قانون است و هم سند قانون.

به بیان دیگر، قرآن مرز «زمان و مکان» را در هم شکسته و ما فوق زمان و مکان قرار گرفته است، معجزات پیامبران گذشته و حتى معجزات خود پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله غیر از قرآن، روى نوار معینى از زمان، و در نقطه مشخصى از مکان و در برابر عده خاصى صورت گرفته است، سخن گفتن نوزاد مریم علیهاالسلام و زنده کردن مردگان و مانند آن به وسیله مسیح علیه‌السلام در زمان و مکان و در برابر اشخاص معینى بوده و امورى که رنگ زمان و مکان به خود گرفته باشند، به همان نسبت که از آنها دورتر شویم، کم‏رنگ‏‌تر جلوه مى‏‌کنند، و این از خواص امور زمانى است.

ولى قرآن کریم، بستگى به زمان و مکان ندارد، همچنان به همان شکلى که 1400 سال قبل در محیط تاریک «حجاز» تجلى کرد، امروز بر ما تجلى مى‏کند بلکه گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش به ما امکاناتى داده که بتوانیم استفاده بیشترى از آن نسبت به مردم اعصار گذشته بنمائیم، پیدا است هر چه رنگ زمان‏ و مکان به خود نگیرد تا ابد و در سراسر جهان پیش خواهد رفت، بدیهى است یک دین جهانى و جاودانى باید یک سند حقانیت جهانى و جاودانى هم در اختیار داشته باشد.

قرآن معجزه‌ای روحانی

امور خارق‌‏العاده‏اى که از پیامبران پیشین به عنوان گواه صدق گفتار آنها دیده شده، معمولًا جنبه جسمانى داشته؛ شفاى بیماران غیر قابل علاج، زنده کردن مردگان، سخن گفتن کودک نوزاد در گاهواره و ... همه جنبه جسمى دارند و چشم و گوش انسان را تسخیر مى‌‏کنند. ولى، الفاظ قرآن که از همین حروف و کلمات معمولى ترکیب یافته، در اعماق دل و جان انسان نفوذ مى‌‏کند، روح او را مملوّ از اعجاب و تحسین مى‏‌سازد، افکار و عقول را در برابر خود وادار به تعظیم مى‏‌نماید، معجزه‏‌اى است که با عقول و اندیشه‌‏ها و ارواح انسان‏‌ها سر و کار دارد، برترى چنین معجزه‏‌اى بر معجزات جسمانى، احتیاج به توضیح ندارد.

تفاوت معجزه با سحر و اعمال مرتاضان‏

قرآن کریم در سوره بقره، آیه 102 و نیز سوره طه آیه 66 به سحر و جادو اشاره کرده است. این عمل خارق‏العاده در شریعت اسلام، حرام و گناه کبیره شمرده شده است و در قوانین اسلامى، ساحر، محکوم به اعدام مى‏شود.

تفاوت‏هاى اساسى سحر با معجزه عبارت است از:

1. معجزه قابل تعلیم و تعلّم نیست بلکه عنایتى الهى و به اذن خداست. امّا سحر قابل تعلیم و تعلّم است.

یعنى انسان مى‌‏تواند نزد استاد، سحر را فراگیرد و به دیگران بیاموزد. در قرآن کریم نیز اشاره‏اى به قابل تعلیم بودن سحر شده است. (یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ)

2. معجزه سببى غیر مغلوب دارد چون متکى به قدرت نامحدود خداست یعنى امرى نامحدود و حق است که کسى بر آن مسلط نمى‏شود و باطل نمى‏شود. امّا سحر و ساحر مراتبى دارند و هر جادوئى با جادوى برتر مغلوب و باطل مى‏شود. یعنى امرى محدود و باطل است. چون متکى بر قدرت محدود و غیر مستقلِ انسان است.

3. معجزه همراه با تحدّى (مبارزه طلبى) است یعنى معجزه‏گر مخاطبان را دعوت مى‏کند که مثل آن معجزه را بیاورند و همین‏که نتوانند مثل آن معجزه را بیاورند و عاجز شوند دلیل حقانیت آن معجزه و معجزه‏گر است.

قرآن کریم نیز که معجزه جاوید آخرین پیامبر خدا یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله است این مبارزه‏طلبى را در موارد متعددى اعلام مى‏کند.

در سوره بقره می‌فرماید: «وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین»

یعنی:‏ و اگر درباره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کرده‏‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را - غیر خدا- براى این کار، فرا خوانید اگر راست مى‏‌گویید! (بقره / 23)

و در سوره اسراء می‌فرماید: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً»

یعنی: بگو: اگر انسان‌ها و جن‌ها جمع و متحد شوند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد هر چند یکدیگر را (در این کار) کمک کنند. (اسراء / 88)

4. معجزه مى‏تواند ماهیت چیزى را عوض کند امّا سحر ماهیت چیزى را عوض نمى‏کند.

یعنى جادوگر، شعبده‏‌باز و ... با مهارت در قوه بینائى یا خیال افراد تصرف مى‏کند و چیزى را بر خلاف واقعیت، نمایش مى‏دهد.

براى مثال کاغذى را تبدیل به اسکناس درشت مى‏کند و پس از ساعاتى همان کاغذ اصلى در دست شماست. یا چوب‌ها را به گونه‌ای نشان می‌دهد که بیننده خیال می‌کند مار است اما به واقع، مار نیست. امّا در معجزه اینگونه نیست مثلا اگر عصای حضرت موسی علیه‌السلام مار یا اژدها می‌شود واقعا و در متن واقع، عصا، مار شده است نه در نظر بیننده.

5. سحر ممکن است به دیگران ضرر بزند مثلا اختلاف بین زن و شوهر بیندازد، کسی را مریض و بیمار کند، آسیب روحی وارد کند امّا معجزه، خیر و براى هدایت بشر است و اگر ضرر براى دیگران داشته باشد، نقض غرض مى‏شود و خلاف حکمت الهى است و لذا معجزه موجب ضرر به دیگران نمی‌شود.

6. معجزه هدفى عالى و تربیتى دارد یعنى هدف آن اصلاح جامعه و عقاید مردم است. امّا سحر و ساحران معمولا اهداف بى‏‌ارزش و دنیائى دارند و گاهى بى‌‏هدف هستند و گاهی اهداف شوم و پلیدی دارند.

7. حالات و صفات پدیدآورندگان معجزه و سحر متفاوت است؛

معجزه‌‏گران، انبیاء الهى هستند که داراى صفات عالى انسانى مثل پاکدامنى، حق‏طلبى و پارسائى هستند و براى پول و ثروت و مقام و منافع شخصى کار نمى‏کنند. بلکه هدف آنها هدایت مردم و اصلاح جامعه است.

امّا ساحران افرادى منحرف، اغفال‏گر و سودجو هستند، که هرگز روى رستگارى نمى‏بینند «وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُونَ» یعنی ساحران رستگار نمی‌شوند.

همین تفاوت‏‌ها غالبا در مورد تفاوت معجزه با اعمال مرتاضان نیز صادق است. مرتاضان با نوعى ریاضت (ورزش) جسمى - روحى توانایى انجام برخی از کارهاى خارق عادت را پیدا مى‏کنند.

تفاوت معجزه پیامبران و کرامت اولیای خدا

معجزه و کرامت هر دو عملِ الهی و خارق العاده‏اى است که متکى بر نیروى ما وراء طبیعى است اما دو تفاوت مهم دارند:

1. معجزه در اصطلاح، همراه با تحدّى (مبارزه‌‏طلبى) است امّا کرامت اینگونه نیست.

از این رو کراماتى که از اولیای الهى صادر مى‏شود، مثل شفا دادن بیماران همراه با تحدّى نیست.

2. معجزه همراه با ادعاى نبوت است امّا کرامات اینگونه نیست و صاحب کرامت، ادعای نبوت و پیامبری ندارد.

این دو فرق، کرامات اولیای خدا را با معجزات پیامبران به روشنی مشخص می‌کند.

پس کرامات از اولیاء الهى صادر مى‏شود چه پیامبر باشند و چه نباشند امّا معجزه در اصطلاح از کسى صادر مى‏شود که نبوت داشته باشد.

البته معجزه و کرامت هر دو از امور خارق العاده الهى شمرده مى‏شود که قابل تعلیم و تعلّم نیست (به خلاف سحر و کارهای مرتاضین که قابل تعلیم است) و تحت تأثیر نیروى قوى‏ترى واقع نمى‏شود و مخصوص بندگان خاص خداست. پس انسان‏هایى که پیامبر نیستند هم مى‏توانند اعمال خارق عادت داشته باشند که به آنها کرامت مى‏گوییم.

با توجه به مطالب گفته شده روشن می‌شود که معجزه در اصطلاح علم کلام، شرایط ویژه‌ای دارد که مخصوص پیامبران است و انجام امور خارق العاده از سوی اولیای الهی بدون آن ویژگی‌ها - مانند ادعای نبوت و تحدی - کرامت نامیده می‌شود اگر چه از همان سنخ کارها باشد مانند شفا دادن و ...

برخی از کتاب‌ها - مانند منتهی الآمال - به امور خارق العاده‌ای که از سوی امامان صادر شده‌اند نیز معجزه گفته‌اند که مراد آنها معجزه اصطلاحی در علم کلام نیست بلکه معنای معجزه را توسعه داده‌اند و مرادشان، همان کرامت است. (یعنی امر خارق‌العاده‌ای که الهی است اما ادعای نبوت در آن نیست.)

البته برخی دیگر، دامنه تعریف معجزه در اصطلاح علم کلام را به کارهای خارق‌العاده امامان برای اثبات امامت خود نیز گسترش داده‌اند که در این اصطلاح، کرامت تنها به امور الهی و خارق‌العاده‌ای اطلاق خواهد شد که انجام دهنده آن پیامبر و امام معصوم نباشد. یعنی هر امر الهی و خارق‌العاده‌ای که همراه تحدّی و ادعای نبوت و امامت نباشد کرامت نام دارد. (دقت شود)

نکته لطیف عرفانی

همه امور، از جمله امور خارق‌‌العاده، به اذن انسانِ کاملِ زمان انجام می‌پذیرد که البته آنهم به اذن خداست. از این رو، در زمان ما که انسان کامل، حضرت مهدی موعود (عج) است، هر کرامتی به اذن ایشان محقق می‌شود حتی اگر از ناحیه دیگر معصومین باشد. لذا هر چه بیشتر به امام زمان (عج)، معرفت و قرب پیدا کنیم بیشتر از جاهلیت دور خواهیم شد وگرنه هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی