دلایل تمایل بحرین برای احیای روابط با ایران
نویسنده بحرینی در یادداشتی با اشاره به پیشینه روابط بحرین با آمریکا و رژیم صهیونیستی و ماهیت تنشهای سابق میان منامه و تهران، به واکاوی چرایی تمایل بحرین برای ازسرگیری روابط با ایران پرداخت.
«عباس الجمری» نویسنده و تحلیلگر بحرینی در یادداشتی برای ایسنا نوشت: درخواست «حمد بن عیسی آل خلیفه» پادشاه بحرین از «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه برای میانجیگری در احیای روابط با جمهوری اسلامی ایران، در جریان سفرش در بیستودوم ماه مه که مهم توصیف شد، بسیاری از تحلیلگران را بر آن داشت تا تحول استراتژیک در رویکرد بحرین را مورد توجه قرار دهند. زیرا این امر درست در زمانی رخ میدهد که رشتههای کشمکشهای بینالمللی، بهویژه در ۲ منطقه بسیار حساس در عرصه بینالمللی یعنی خاورمیانه، در جبهه غزه و اروپا به دلیل جنگ اوکراین در هم تنیده شده است.
برای درک مطالبه بحرین از نظر نوع و زمانبندی آن، باید چند نکته مهم را مورد توجه قرار داد که مقدمههای لازم برای درک چرایی این موضوع محسوب میشود که عبارتند از: رابطه بحرین با آمریکا، رابطه بحرین با رژیم اسرائیل، ماهیت تنش میان منامه و تهران، تغییرات منطقه در حوزه خلیج فارس.
قطار سازش با رژیم صهیونیستی
زمانی که ایالات متحده آمریکا نفوذ غربی خود بر جهان را از امپراتوری رو به زوال بریتانیا به ارث برد، از نظر نظامی، امنیتی و اطلاعاتی در چندین منطقه جغرافیایی استقرار یافت؛ از جمله بحرین، جایی که ناوگان پنجم مستقر است؛ ناوگان پنجم، ناوگانی عظیم در مجاورت سواحل ایران و ناظر عملیاتی ماموریتهای دریایی آمریکا است. این رابطه راهبردی برای منامه احساس راحتی ایجاد کرد، چرا که تحت حمایت قدرتمندترین کشور جهان قرار داشت و از آنجایی که روابط واشنگتن و تهران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در اوایل دهه هشتاد میلادی، روابط بسیار پرتنشی بوده است، بنابراین منامه و حتی بسیاری از کشورهای منطقه با همسایه اسلامی خود روابط پرتنشی داشتند، یعنی رابطه غیرعادی آمریکا با تهران بر کشورهایی چون بحرین به نحوی تاثیرگذار بوده است.
زمانی که موضوع عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی در چارچوب طرح موسوم به معامله قرن در ژوئن ۲۰۱۹ و در منامه تحت عنوان «کارگاه اقتصادی بحرین» به ابتکار «جرد کوشنر» داماد «دونالد ترامپ» رئیسجمهور سابق آمریکا مطرح شد، این احساس را در میان کشورهای حوزه خلیج فارس تقویت کرد که قطار عادیسازی با رژیم صهیونیستی یک واقعیت است و ماهیت مسئله فلسطین به دست فراموشی سپرده شده است و فلسطین تنها در قالب هدایای بشردوستانه، کمکهای مالی و مناطق پناهندگی یاد میشود. در نتیجه، این باور نزد اعراب شکل گرفت که موقعیت صهیونیستها در این مناطق در حال تقویت است. «جو بایدن» رئیس جمهور کنونی آمریکا بهرغم همه ایراداتی که این طرح داشت به دنبال تکمیل آن چیزی بود که رقیبش ساخته بود.
بایدن به گشایش سفارت این رژیم غاصب در منامه در سپتامبر سال گذشته کمک کرد و پیش از آن هم در معاملات تجاری و امنیتی نقش داشت. ایالات متحده یک ائتلاف عربی-اسرائیلی ایجاد کرد که تحت عنوان (نشست نقب) آغاز شد؛ نشستی که در ۲۸ مارس ۲۰۲۲ در نقب اشغالی برگزار و مقرر شد به یک مجمع دائمی و سپس به یک ائتلاف منسجم تبدیل شود. در این نشست آمریکا، اسرائیل، بحرین، امارات و مراکش حضور داشتند.
همه این اقدامات تاثیر خود را بر احساس لزوم عادیسازی میان رژیم موقت و عربستان سعودی گذاشت و این نوع عادی سازی - در صورت تحقق - نشان دهنده یک دستاورد تاریخی برای رژیم صهیونیستی است، زیرا اعتبار و موقعیت عربستان سعودی در جهان عرب به ویژه جهان اسلام به طور کلی مهم و قابل توجه است و بنابراین چنین نوعی از عادیسازی، کشورهای دیگر را نیز به دنبالهروی از آن میکشاند.
چه اتفاقی محاسبات آمریکا را تغییر داد؟
صلح ایران و عربستان در ماه مارس سال گذشته با حمایت چین یک سیلی کوبنده سیاسی بر چهره ایالات متحده آمریکا بود، نه تنها به این دلیل که از اختلافات ایران و عربستان منتفع میشد و حال این موضوع با آشتی از بین رفته بود، بلکه همچنین به این دلیل که میانجیگر چینی - که دشمن سرسخت آن است - موقعیت جدیدی را در عرصه بین المللی به دست آورد که موقعیت آمریکا را در فضای سنتی خود، یعنی کشورهای حاشیه خلیج فارس که با دریایی از ذخایر عظیم نفتی هممرز هستند، تهدید میکند.
اما این آشتی امکان عادیسازی میان ریاض و تلآویو را متوقف نکرد و این چیزی است که برای ایالات متحدهای که میخواست در درگیری با روسیه و چین دارای وزن و اثرگذاری باشد، مهم است. حتی دکترین امنیتی که دولت بایدن در آغاز به دست گرفتن زمام امور در کاخ سفید تصویب کرد، از چین در وهله نخست و روسیه در وهله دوم به عنوان دشمنان استراتژیک جایگاه ایالات متحده یاد میکند.
اما پس از عملیات طوفان الاقصی در اکتبر ۲۰۲۳ و پس از آنکه مسئله فلسطین دوباره مطرح شد و چهره زشت رژیمهای غربی را در حمایت نامحدود از رژیم صهیونیستی آشکار کرد؛ رژیمی که تا این لحظه جنایات جنگی وحشتناکی را علیه دهها هزار کودک و غیرنظامی انجام میدهد، محاسبات آمریکا تغییر کرد و وارونه شد.
زمانی که جنون اسرائیل بیداد کرد و به حدی رسید که کنسولگری ایران در سوریه را در آوریل سال جاری بمباران کرد، تهران ۱۲ روز بعد با بمباران بیسابقه و مستقیم پایگاههای اسرائیلی از خاک ایران به این حمله پاسخ داد؛ بمبارانی سنجیده و حساب شده از نظر امنیتی، سیاسی و نظامی که منافع زیادی را برای تهران به همراه داشت؛ از جمله احیای قدرت بازدارندگی و آزمون توان دفاعی حامیان اسرائیل که برای مقابله با موشکها و پهپادهای ایرانی سراسیمه شتافتند. همچنین موقعیت دیگری را برای جمهوری اسلامی در منطقه ایجاد کرد که بسیاری از طرفها را مانند کردها در عراق، کشورهای خلیج فارس و غیره بر آن داشت تا در محاسبات خود بازنگری کنند.
نتیجه این اتفاقات چیست؟
نتیجه این است که پادشاهی بحرین، یک جزیره کوچک، به توازنهای واقعی پی برد و اینکه اسرائیل به هیچ وجه نمیتواند از خود محافظت کند و نمیتوان به ایالات متحده آمریکا اعتماد یا به آن تکیه کرد. همچنین کشورهای خلیج فارس برای اصلاح روابط خود با تهران شتافتند، از این رو، بحرین چارهای جز تعامل با این پیچیدگی ندارد، مگر اینکه به سمت یک رابطه عادی با جمهوری اسلامی پیش رود که تنشهای ساختگی را فرو بنشاند و روابط تجاری و اقتصادی میان ۲ کشور را احیا کند و این امر امنیت مرزهای دریایی میان ۲ کشور را تقویت میکند.
این تمایل بحرین به احیای روابط با ایران که در درخواست مکرر پادشاه از روسیه و چین برای میانجیگری در سفر اخیرش به آن ۲ کشور مشهود بود، موید استقبال بحرین و گشایش آن به روی چشمانداز جدیدی از استراتژی است که میتوان آن را «سیاست ایجاد تعادل» در روابط با ایران و آمریکا نامید و این امنترین استراتژی برای کشور کوچکی مانند بحرین است که منابع اقتصادی محدود و نیز قدرت اندکی در سطوح امنیتی و نظامی را در اختیار دارد.
موانع احتمالی چیست؟
ایالات متحده آمریکا و اسرائیل هم در برابر این اشتیاق و تمایل بحرین برای احیای روابط با ایران تماشاگر نخواهند بود و برای برهم زدن تلاش این ۲ همسایه مسلمان بیکار نخواهند نشست، اما زمان کنونی برای واشنگتن و تلآویو تنگتر است، به این معنا که مشغول بودن رژیم صهیونیستی در چند جبهه و نیز سرگرم بودن کل غرب در این درگیری که ظاهر آن نظامی و باطن آن استراتژی محض است هرگونه توانایی آن ۲ را برای کارشکنی در مسیر تلاش کشورها برای ارتباط با ایران کند میکند و این امر مانوردهی منامه را از نظر سیاسی راحتتر میکند، بهویژه که تغییر مواضع قدرتهای جهانی با سرعت بیشتری نسبت به قبل در حال انجام است.
ارسال کردن دیدگاه جدید