تحرک انحصارگرایان در اطراف دولت آینده
موضوع امروز هم همان است که حدادعادل سال ۹۲ گفت. اصلاحطلبان آمدهاند و علاقه دارند مسعود پزشکیان فقط آنها را نگه دارد و هر کسی را که در این حلقه نیست، بیرون بریزد!
روزنامه جوان نوشت: اصلاحطلبان که به توهم خود را عامل پیروزی پزشکیان مینامند نقاب دموکراتیک خود را از چهره برداشتهاند و نسخههایی را برای کشور میپیچند که فراتر از یکدستی و خالصسازی، میتوان بیاغراق گفت که صدای پای دیکتاتوری و انحصارگرایی را به گوش میرساند. یک رسانه کارزار برکناری شهردار راه میاندازد، یک کانال تلگرامی خاطره تاجزاده از دولت خاتمی و نظرش را برای تقسیم کل حاکمیت بین دو جناح بازخوانی میکند، فلان فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید باید بساط دولت سایه برچیده شود، آن روزنامهنگار اصلاحطلب نگران تصمیمات سرپرست ریاست جمهوری است که مباد کسی بر سر کاری رود که اصلاحطلبان نمیپسندند!
برخی انحصارگرایان از همینحالا پیامهای خاص میفرستند! حزب کارگزاران که خودشان خاتمی را به این دلیل که با سفارش او رئیسجبهه اصلاحات تعیین شد، به استالین و رجوی تشبیه کردند و او را دیکتاتور نامیدند، حالا در روزنامه سازندگی برای تصمیمات شورای شهر که با رأی مردم بر سر کار آمدهاند، خطونشان میکشند. دیگری گمان کرده است دولت سایه لزوماً یک دولت است و قدرت اجرایی دارد، و نافهمی خود را از اینکه دولت سایه مانند یک پژوهشگاه یا اندیشکده است با هشدار در اینکه دولت آینده دولت سایه نمیخواهد، نشان داده است. این انحصارگرایی و دیکتاتوربازی در روزهای آینده شتاب هم خواهد گرفت
اصلاحطلبان تا وقتی منتخب و منتصب نشدهاند، تلاش میکنند که جایگاهی بیابند. این تلاش هم عملی است و هم تئوری. در بخش تئوری، آنها وقتی خارج از حلقههای مدیریتی کشور هستند، سخنرانی، یادداشت، مصاحبه و همه خروجی رسانهای و فکریشان اینگونه میشود که حاکمیت نباید یکدست باشد، گروهها و افکار مختلف باید در اداره کشور نقش داشته باشند، صدای مردم را بشنویم، به اقلیت هم میدان بدهیم، به جای جناح و سیاست، شایستهسالاری را حاکم کنیم و غیره، اما وقتی از انتخاب و انتصاب با موفقیت عبور میکنند، به سرعت مسیر خالصسازی و یکدست کردن همه نهادها را پیش میبرند و دیگر حتی ابایی ندارند دروغین بودن اداهای «زنده باد مخالف من» و «شنیدن صدای مخالف» و «ایران برای همه ایرانیان» روشن شود. آنقدر به قدرت رسانهای خود و مهارتشان در رنگ کردن گنجشک و فروش آن جای قناری اطمینان دارند که میتوانند همزمان هر کسی غیر خودشان را نفی و برکنار و ترور شخصیت کنند و در عین حال، برای مخاطبان خود جا بیندازند که ما صدای مخالفان خود را هم میشنویم و با آنها اهل همکاری و مدارا هستیم!
در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، محمدرضا عارف با انتقاد از دولت محمود احمدینژاد که وقتی به ریاست جمهوری رسید، همه مدیران محمد خاتمی را برکنار کرد، گفت: «نمیتوانیم برای تحقق آرمانهای انقلاب به یک جناح خاص خود را محدود کنیم. چارهای جز شایستهسالاری نداریم.» سخنان عارف را میتوان همان تئوری همیشگی اصلاحطلبان دانست در زمانی که رأی نیاوردهاند، اما پاسخ غلامعلی حدادعادل به او، وصف دقیق همان کاری است که اصلاحطلبان پس از رسیدن به قدرت انجام میدهند: «با عارف موافقم که کشور با شایستهسالاری اداره شود، ولی بعد از اینکه خاتمی رئیسجمهور شد و دولت را از هاشمی گرفتند، چه پاییز برگریز اصلاحاتی در کشور شروع شد که گویی جلوی پنجره، مملکت را، چون گونی تکاندند و در برخی وزارتخانهها فقط آبدارچی باقی ماند. میگفتیم چرا این تغییرات را میدهید، میگفتند هر کس به خاتمی رأی نداده باید برود. من و شما با هم رفیقیم آقای عارف، در خود مجلس اصلاحات ببینید با بنده چه کردند؟ من اهل تندروی و افراط و تفریط بودم؟ چه کرده بودم؟ شورای نگهبان اعلام کرد که من رأی دارم، در مجلس اصلاحات پنج ماه تمام بنده را یک لنگه پا دم در مجلس نگه داشت و اعتبارنامه من را تصویب نمیکرد. اینها بیقانونی نیست؟»
موضوع امروز هم همان است که حدادعادل سال ۹۲ گفت. اصلاحطلبان آمدهاند و علاقه دارند مسعود پزشکیان فقط آنها را نگه دارد و هر کسی را که در این حلقه نیست، بیرون بریزد!
شهردار برود!
روزنامههای شرق و سازندگی روز گذشته از کارزاری با ۵۰ هزار امضا رونمایی کردند که خواستار برکناری علیرضا زاکانی، شهردار تهران شده است. آنها میگویند چند هزار امضا جمع شده و دلیلش هم ناتوانی زاکانی در اداره شهر تهران است. دلایل زیست محیطی هم برای آن آوردهاند، اما روشن است که تلاش برای کنار زدن افراد غیراصلاحطلب دخیل در ماجراست و قرار است این انحصارطلبی رنگ شود و جای شایسته سالاری و کنار زدن افراد ناکارآمد به مخاطبان فروخته شود.
اما چنانچه مهدی چمران رئیس شورای شهر هم گفته است، اولاً انتخاب شهردار و تغییر آن سازوکار قانونی خودش را دارد و متوقف به امضا جمع کردن نیست، ثانیاً اگر ۵۰۰ هزار نفر امضا آوردند و خواستار عزل و نصب دیگری شدند، چه باید کرد؟ ثالثاً «اگر بخواهیم کارزاری تصمیم بگیریم باید برای انتخاب رئیسجمهور هم با کارزار تصمیم بگیریم، این منطقی نیست.»
از عمر شورای شهر و شهرداری این دوره حدود یک سال باقی مانده است و اصلاحطلبان همین را هم نمیتوانند صبر و تحمل کنند و به جای طی مسیر انتخابات برای در دست گرفتن شهرداری دنبال فشار رسانهای برای اعمال دیکتاتوری خود هستند.
دولت سایه برود!
سعید جلیلی مجموعهای متشکل از جوانان اهل علم و تحلیل دارد و در آن با آسیبشناسی و یافتن و بررسی مشکلات کشور تلاش میکنند راه حلهایی بیابند و در قالب یک «پیشنهاد» به نهاد مربوطه بدهند. نهاد مربوطه هم اگر علاقه داشت، این پیشنهاد کارشناسی را میپذیرد و اگر نخواست هم که هیچ، آن را کنار میگذارد. اصلاحطلبان همین را هم برنمیتابند و در حالی که مسعود پزشکیان در دیدار با سعید جلیلی اعلام آمادگی کرده که برنامههای جلیلی را برای اداره کشور بررسی کند، آنها معتقدند پزشکیان نباید دولت سایه را تحمل کند و باید بساط آن را برچیند!
غلامعلی رجایی، فعال سیاسی اصلاحطلب درباره دولت آینده پزشکیان میگوید که «پیشبینی من این است که ایشان بساط "دولت سایه" را بر میچیند و باید بربچیند؛ ما دولت سایه را نمیپذیریم. اگر تجربهای هست، مربوط به نظام است و باید در اختیار نظام قرار داده شود. من گمان نمیکنم که آقای پزشکیان اجازه بدهد دولت سایهای در کنارش شکل بگیرد.» آنها در زمان دولت روحانی هم چنین نظری داشتند، اما رئیسجمهور مگر میتواند یک مجموعه خصوصی را تعطیل کند و آیا این عین دیکتاتوری نیست؟
منصوبین تخیلی بروند!
عباس عبدی، روزنامهنگار اصلاحطلب که به دروغ خبر از رأی قالیباف داد و مورد اعتراض ستاد قالیباف قرار گرفت، حالا معترض شده است که چرا محمد مخبر در مقام سرپرست ریاست جمهوری انتصابات انجام داده است، در حالی که خبر دقیق هم در این زمینه ندارد و خود نوشته که «اخبار بدی شنیده میشود.» یعنی صرف شنیدهها گفته که مخبر یا اعضای دولت، خلاف قانون کسانی را منصوب کرده است. عبدی از چه میترسد؟ از اینکه کسانی غیر خواست اصلاحطلبان بر سر کاری باشند و باز به خاطر چنین موضوعی دروغ گفته است؟ چرا به این انتصابات به شکل دقیق اشاره نمیکند؟
یک کانال تلگرامی هم خاطرهای از تاج زاده و خاتمی در دولت اصلاحات نقل کرده که اگر قرار است بخشی از دولت در اختیار غیر اصلاحطلبان قرار بگیرد، پس نیمی از حاکمیت را باید بدهند!
این خاطره نکات جالبی را روشن میکند و آن اینکه اصلاحطلبان با پیروزی در یک انتخابات ریاست جمهوری انتظار دارند از کل نهادهای انتخاباتی و انتصابی بدون شایستگی و رأی سهم بگیرند، گویی نظام صرفاً جایگاه قدرتی است که باید بین افراد تقسیم شود.
اما اینگونه که اصلاحطلبان تندرو میخواهند به پزشکیان تحمیل کنند، یعنی باید منتظر یک خالصسازی شدید و انحصارطلبی باشیم که در عمل دیکتاتوری شدیدی خواهد داشت، چنانچه حداد عادل به درستی از دولت خاتمی توصیف کرده بود.
ارسال کردن دیدگاه جدید