سيگنالهاي كمرنگ فرهنگسازي روي رسانههاي تصويري
شيوه وسبك زندگي يكي از مهمترين دغدغههايي است كه اين روزها كارشناسان به آن توجه ويژهاي دارند به خصوص كه اين موضوع زماني اهميت دوچنداني پيدا ميكند كه بررسي آن ارتباط عميقي با حل مشكلات اجتماعي و فرهنگي دارد.
در اين بين با توجه به پويايي جامعه ايران و رشد رسانهها و گسترش دسترسي به ابزارهاي رسانهاي، چگونگي بررسي سبك و شيوه زندگي ايراني بسيار مورد توجه است؛ چراكه اگر در گذشتههاي دور نخبگان جامعه به دليل نداشتن ابزارهاي ارتباطي و به ويژه رسانهها از طريق گفتوگوي مستقيم سعي در ترويج يك مسئله مهم در زندگي عوام جامعه داشتند امروز ديگر كمتر اين موضوع به چشم ميخورد. به گونهاي كه بسياري از صاحبنظران بهترين ابزار براي بررسي و ايجاد تغيير و اصلاح در شيوههاي زندگي را ابزار نرم عنوان ميكنند. در اين ميان رسانههاي تصويري مهمترين ابزارهايي هستند كه در اين زمينه بسيار مورد توجه كارشناسان حوزه ارتباطات و جامعهشناسي قرار گرفتهاند، به ويژه اين موضوع وقتي اهميت دوچندان پيدا ميكند كه در جامعهاي مانند ايران اقشار گوناگون روز به روز تمايل بيشتري به سمت رسانههاي تصويري مانند سينما و تلويزيون پيدا كردهاند. به نوعي كه بخش قابل توجهي از جامعه يعني قشر جوان با اين دو رسانه بيش از هر رسانه سرد وگرم ديگري ارتباط برقرار كرده و به تبع اين از آن تأثير ميپذيرد. اين تأثيرپذيري به باور صاحبنظران از يك سو يك فرصت بيبديل را در اختيار حاكميت براي اصلاح سبكهاي زندگي قرار ميدهد. اما از سوي ديگر فضايي را در اختيار فرهنگهاي بيگانه با هويت جامعه ايراني براي انتقال شيوههاي زندگي غريبه به زندگي شهروندان ميگذارد.
رسانههاي تصويري محبوب، بهترين ابزار
بر همين اساس به نظر ميرسد كه استفاده از دو رسانه مهم مانند تلويزيون و سينما نياز به كار كارشناسي عميقي دارد تا هم جامعه بتواند از طريق اين دو در زمينه اصلاح شيوههاي غلط زندگي آموزش ببيند و هم با توجه به شرايط روز الگوي جديد را در قالبي جذاب دريافت كند.
پرويز كمالي، كارشناس رسانه در اين باره ميگويد: در مباحث اينچنيني كه پيش زمينه اجتماعي در رسانهها مطرح است بايد نگاهي كلانتر داشت. يعني به طور مشخص در عين اينكه سعي بر استفاده از رسانههاي مصور داخلي براي اصلاح شيوههاي زندگي و گسترش فرهنگ درست زندگي ميشود بايد نگاهي هم به رسانههاي سوي مقابل داشت؛ چراكه به هر ترتيب آنها هم به عنوان يك رسانه فراگير و جذاب پتانسيل نفوذ در ذهن شهروندان ما و ايجاد تغيير در نگرشهاي آنها در شيوههاي زندگيشان را دارند.
سيگنالهاي تودهوار غربي، به دنبال ترويج سبك ليبرال
كمالي در ادامه با اشاره به سيل عظيم شبكههاي ماهوارهاي ميافزايد: هجوم تودهوار سيگنالهاي اين شبكهها دقيقاً در پي ارائه يك دست سبك مشخصي از فرهنگ ليبرال است. در واقع آنها مانند ديگر فرهنگها به دنبال همراه كردن ديگران در شيوه زندگي خود هستند و سعي ميكنند در اين راه با نفوذ به ذهن مخاطب خود، او را به اين سمت سوق دهند. به عنوان نمونه امروز سبك زندگي پرزرق و برق و ماديگرايانهاي كه در هاليوود ارائه ميشود در واقع برخاسته از فرهنگ ليبراليستي است كه در دنياي غرب وجود دارد. كشوري مانند امريكا سعي ميكند تا از طريق رسانهاي مانند هاليوود يك همنواختي فرهنگي و به تبع آن همساني در شيوههاي زندگي در مخاطبان خود ايجاد كند.
صحبتهاي اين كارشناس حوزه ارتباطات و رسانه در حالي است كه در چند سال اخير برخي از موجهاي فكري مانند اومانيسم در رسانهاي مانند هاليوود گسترش يافته است. به طوري كه در فيلم جزيره كه داستان دستيابي به شبيهسازي نمونههاي انساني براي ناميرا كردن بشريت است دائماً بر اين سبك از زندگي اومانيستي كه درآن اعتقادي به جهان پس از مرگ وجود ندارد، تبليغ ميشود.
پرويز كمالي، استاد دانشگاه در ادامه خاطر نشان ميكند: اعتماد شهروندان به رسانههاي داخلي پتانسيل فوقالعادهاي را در اختيار متوليان اين رسانهها قرار ميدهد تا آنان بتوانند از اين طريق به گسترش فرهنگ اصيل يك زندگي ايراني در جامعه بپردازند. تنها كافي است كه پيام رسانههاي تصويري باورپذير و عقلانيگرا باشد تا مخاطب هم آن را درك كند و هم جذابيت پيام همراه با جذابيتهاي كيفيتي باشد. به عنوان نمونه وقتي در بسياري از فيلمهاي امروز سينماي ايران تنها چيزي كه ديده ميشود و گويا كارگردان براي جذب مخاطب خود تنها اين موضوع را ابزاري براي جذب مخاطب قرار ميدهد تجملات و زرق و برق است ديگر نميتوان از قشر جوان جامعه انتظار داشت كه اينچنين فرهنگي را در رفتار و تصميمگيريهاي خود اعمال نكند؛ چراكه به طور معمول در اين فيلمها داشتن خانه و ماشينهاي آنچناني براي افراد معيار مهمي به تصوير كشيده ميشود. همين موضوع براي يك جوان ميتواند به الگويي براي زندگي تبديل شود.
اين پژوهشگر ارتباطات در ادامه با تأكيد بر تأثيرگذاري سيگنالهاي پيامهاي اين فيلمها بر ذهن مخاطب و عملكرد او و گزينش شيوه زندگي، به اين موضوع اشاره دارد كه نميتوان در جامعهاي كه جوانان در سينما شاهد چنين محصولاتي هستند انتظار گسترش فرهنگ قناعت و رضايتمندي را داشت.
سينما و تلويزيوني كه فرهنگساز نيستند
به باور كمالي وقتي در سينماي ايران بخش قابل توجهي از فيلمها را اينگونه محصولات با چنين محتوايي تشكيل ميدهند بايد منتظر موج محتوايي آنها هم بود؛ موج محتوايي كه به دليل فركانسهاي جذاب رسانهاي تأثيراتي در شيوه تفكر جامعه دارد. اين كارشناس ارتباطات خاطر نشان ميكند: وقتي كه در چندين فيلم كه همزمان با هم در حال اكران هستند شاهد اوجگيري تفكر صرف مادي هستيم ديگر قدرت انتخاب از مخاطب گرفته شده و تماشاگر سينما بالاخره يكي از اينگونه فيلمها را براي تماشا برميگزيند؛ چراكه گزينه محتوايي غير از اين پيشروي او نيست. هنگامي كه اين رويه تكرار شد به تدريج سليقه او هم تغيير خواهد كرد كه اين تغييرات در رفتار او هم به مرور زمان ديده ميشود.
اما در سوي ديگر ماجرا تلويزيون قرار دارد. رسانهاي كه به دلايل مختلف بسيار فراگير و عمومي محسوب ميشود. همين عموميت و گستردگي باعث شده تا صاحبنظران به تلويزيون به چشم يك رسانه كاربردي در راستاي اصلاح سبك وشيوههاي زندگي عمومي جامعه بنگرند.
پرويز كمالي در اينباره با اشاره به قدرت تلويزيون ميگويد: تأثيرگذاري مستندهاي اجتماعي و فرهنگي در صورت پرداخت صحيح، بيانگر عمق اثرگذاري رسانه ملي است. به عنوان مثال چندسالي ميشود كه در مستندهايي همچون مكث و شوك به برخي آسيبشناسيهاي محدود پرداخته ميشود كه با يك نظرسنجي آماري ميتوان تأثيرپذيري اينگونه برنامهها را مشاهده كرد. بحثهايي همچون توقعات بالا در ازدواج و خودخواهي اجتماعي كه منجر به وقوع جرم ميشود از مسائلي بوده كه در اين برنامهها به آن پرداخت شده كه پرداختن به آنها توانسته روي مخاطب براي اصلاح شيوههاي غلط زندگي خود مؤثر باشد.
او همچنين ميافزايد: با توجه به همين محصولات مستند و البته فيلمهاي تلويزيوني يا به اصطلاح سيمافيلم ميتوان پيامهايي كه از شيوههاي زندگي سخن ميگويند را به طور غيرمستقيم و مستقيم در اختيار مخاطب گذاشت. به طور مثال وقتي در چند فيلم و مستند توليد شده در تلويزيون اين مسئله به نمايش درميآيد كه افراد از طريق كار و تلاش بيوقفه ميتوانند موفق شوند آنگاه امكان اثرگذاري بر مخاطب و نفوذ در شيوه زندگي او وجود دارد. علاوه بر اين استفاده از كارشناسان در مستندها كه درباره شيوههاي غلط زندگي هشدار ميدهند و به نوعي براي مخاطب فرجام يك شيوه اشتباه را تشريح ميكنند به شكل چشمگيري ميتواند در ذهنيت مخاطب براي پيگيري شيوه درست زندگي مؤثر باشد.
همچنين پرويز كمالي صداقت، شفافيت و از بالانگاه نكردن به مخاطب را از نكات مهمي ميداند كه براي تأثيرگذاري در راستاي اصلاح سبك زندگي مخاطب بايد در ساخت محصولات تلويزيوني مورد توجه قرار گيرد؛ چراكه درعصر امروز ارتباطات اين سه موضوع اصل و اركان اثرگذاري در پيامهاي اجتماعي اينچنيني هستند.




























ارسال کردن دیدگاه جدید