خونی با سنگین‌ترین بها

آمریکا در ترور شهید هنیه به‌طور قطع «دست مؤثر» داشته است. کما اینکه ارسال پیغام و پسغام‌ها و گسیل کردن کشورها و اعزام هیئت‌هایی به تهران، از نگرانی آن حکایت می‌کند.

 

سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: شهادت «اسماعیل هنیه» رهبر جنبش انقلابی، اسلامی و مردمی حماس از سه جنبه‌ برای مسلمین، جبهه مقاومت و به‌طور خاص برای فلسطینی‌ها سخت و اندوه‌بار است. یک جنبه خود شخصیت اسماعیل هنیه است که در کوران حوادث سهمگین چهار دهه گذشته به «کم‌اشتباه‌ترین رهبر فلسطینی» و هوشمندترین، انقلابی‌ترین و مردمی‌ترین آن‌ها شناخته می‌شد و به یک تکیه‌گاه بزرگ برای ملت خود و جبهه مقاومت تبدیل شده بود.

کمتر شخصیت فلسطینی در این دو دهه به جامعیت هنیه وجود داشت. یک جنبه، وقوع ترور رهبر حماس و در واقع رهبر فلسطین در بحبوحه جنگ غزه است. یعنی در زمانی که ملت فلسطین و مبارزان غزه بیش از همیشه به او احتیاج داشتند او به شهادت رسید و دقیقاً دشمن با هدف قرار دادن اشخاص کلیدی برای غلبه، ابتدا به ترور ابومحسن فؤاد شکر یک فرمانده عملیاتی حزب‌الله در بیروت و چند ساعت بعد به ترور اسماعیل هنیه دست زد و البته با اجرای ترورهای دیگری علیه مجاهدان یمنی، عراقی و لبنانی این کار را ادامه داد.

یک جنبه دیگر که تلخی شهادت هنیه را برای ما بیشتر می‌کند، وقوع این ترور در تهران است. جمهوری اسلامی مقتدر، میهمان عظیم‌القدری را در خانه از دست داده است! تلخی این واقعه برای ملت ایران حتماً کمتر از تلخی واقعه ترور شهید جلیل‌القدر حاج قاسم سلیمانی نیست. اما درخصوص این واقعه و دلایل و پیامدهای آن نکاتی وجود دارد:

۱ـ ترور سحرگاه چهارشنبه مقام ارشد حماس، دوازدهمین اقدام جوخه‌های ترور رژیم صهیونیستی علیه رهبران این جنبش به حساب می‌آید. البته حجم ترورها علیه مردم و مقامات فلسطینی خیلی بیش از این است. فهرستی از ترور رهبران و کادرهای اصلی حماس به شرح زیر می‌باشد؛ اقدام به ترور خالد مشعل در آذر ۱۳۷۶/ دسامبر ۱۹۹۷ در پایتخت اردن از طریق تزریق مواد سمی کشنده که البته ناکام ماند، ترور شیخ احمد یاسین رهبر جنبش حماس در ۳ فروردین ۱۳۸۳/

۲۲ مارس سال ۲۰۰۴ از طریق شلیک موشک به وسیله هلی‌کوپتر آپاچی در غزه، ترور عبدالعزیز الرنتیسی رهبر حماس در ۲۹ فروردین ۱۳۸۳/ ۱۷‌آوریل ۲۰۰۴ با انفجار خودرو در شمال غزه، ترور «عزالدین شیخ خلیل» از اعضای شاخص جنبش حماس با انفجار خودرو در دمشق در شهریور ۱۳۸۳/ سپتامبر ۲۰۰۴، ترور «محمود المبحوح» از فرماندهان گردان‌های قسام در یک هتل در دبی در دی ماه ۱۳۸۸/ ژانویه ۲۰۱۰، ترور «عمر النایف» از رهبران جنبش حماس که بهمن ۱۳۸۴/ فوریه ۲۰۱۶ در پایتخت بلغارستان روی داد، ترور محمد الزواری یکی از فرماندهان گردان‌های قسام در آذر ۱۳۸۵/ دسامبر ۲۰۱۶ و ترور «صالح العاروری» جانشین هنیه در دی ماه ۱۴۰۲/ ژانویه ۲۰۲۴ در سوریه در حمله پهپادی رژیم به شهادت رسید.

البته در کنار ترورهای یادشده می‌توان به ترور شخصیت‌های برجسته دینی و سیاسی دیگر هم اشاره کرد؛ ترور عماد مغنیه شخصیت افسانه‌ای لبنان در بهمن ۱۳۸۶/ فوریه ۲۰۰۸ در سوریه، ترور خلیل الوزیر نفر دوم سازمان آزادی‌بخش فلسطین در خانه‌اش در تونس در فروردین ۱۳۶۷/‌آوریل ۱۹۸۸ و ترور فتحی شقاقی بنیانگذار جنبش جهاد اسلامی فلسطین در جزیره «مالت» ایتالیا در مهر ۱۳۷۰/ اکتبر ۱۹۹۱.

با توجه به حجم ترورهایی که به دست این رژیم صورت گرفته است بعضی محققین از اسرائیل با عنوان «رژیم نظامی تروریست» یاد کرده تا از یک‌سو بگویند اسرائیل یک ترتیبات سیاسی بود که غرب آن را با هدف خاصی ایجاد کرد و در نهایت گروهی نظامی اسرائیل را در سرزمین فلسطین تأسیس نموده و از ترور به‌مثابه حربه‌ای برای بقاء استفاده کردند.

۲ـ در عین آنکه ترور شهید اسماعیل هنیه از قاعده عمومی و کلی رژیم تروریست اسرائیل پیروی می‌نماید، در همان حال دلیل خاص خود را هم دارد. رژیم اسرائیل در فضای نظامی یعنی جنگ به بن‌بست کامل رسیده و به همین دلیل مقامات غربی از نتانیاهو خواسته‌اند به جنگی که نمی‌تواند در آن پیروز گردد، خاتمه دهد.

در صحنه سیاسی هم نتانیاهو با وضع سختی مواجه می‌باشد از یک‌طرف مخالفان داخلی او در انتظار لحظه پایان یافتن جنگ هستند تا کار او را یکسره نمایند و از طرف دیگر غلبه بر ماشین جنگی رژیم، مقاومت را در موقعیتی قرار داده که می‌تواند شرط تعیین و بر آن پافشاری کند.

به این دلیل نتانیاهو به گمان خود دست به خلق یک تئوری زد تا با ‌آن بتواند همراهی مقامات غربی را به‌دست آورد. تئوری نتانیاهو این بود که با انجام «عملیات‌های ویژه» علیه چهره‌های شاخص، می‌توان طی چند هفته مقاومت منطقه و به‌ویژه مقاومت غزه را وادار به امتیازدهی نمود. از این رو عملیات‌های ترور به‌طور همزمان علیه واحدهای مختلف مقاومت به اجرا درآمد.

بنیامین نتانیاهو کمی قبل از ترور شهید هنیه، در پاسخ به معترضین که عملکرد او را سبب گسترش جنگ و حتی منطقه‌ای شدن آن می‌دانستند، گفت «اگر بخواهید توافق صورت گیرد، راهش دستاورد نظامی است» و روزنامه جروزالم‌پست پس از ترور رهبر حماس نوشت «هنیه یکی از موانع توافق بود. هم به این دلیل ترور شد و هم‌ اینکه بقیه کار دست‌شان می‌آید که کنار گذاشتن مسیر توافق چه پیامدی دارد و به مذاکره ترغیب شوند».

با توجه به اینکه رهبران سیاسی حماس با حضور هنیه در بیروت در مذاکرات یک ماه اخیر حتی از مهم‌ترین اصل خود که پایان قطعی جنگ غزه و دائمی بودن آتش‌بس بود، کوتاه آمده بودند و این نتانیاهو بود که با انجام انواعی از اقدامات مانعی مهم بر سر راه توافق بود، پس این حرف نتانیاهو و حرف جروزالم‌پست چه معنایی دارد؟ در این‌جا واقعیت چیز دیگری را نشان می‌دهد. نتانیاهو اصولاً خود مانع مذاکره برای خاتمه دادن به جنگ است زیرا نفس تن دادن به مذاکره، به رسمیت شناختن طرف مقابل را در پی می‌آورد.

نتانیاهو می‌گوید بسیار خوب با حماس مذاکره کنید تا سلاح خود را زمین بگذارد، از غزه برود و بپذیرد که حضور نظامی اسرائیل در دو محور دائمی است؛ نتساریم، محل اتصال شمال و جنوب غزه و فیلادلفیا، محل اتصال غزه به محیط خارجی یعنی مصر. واضح است که تحقق چنین چیزی در صحنه سیاسی سخت‌تر از صحنه نظامی است چرا که برخلاف صحنه نظامی، در صحنه سیاسی، درب‌ها به روی حماس باز است. بنابراین رژیم برای به‌هم زدن این وضعیت، با حربه شناخته شده خود یعنی ترور وارد میدان شده تا به گمان خود به اهداف برسد.

۳ـ در صحنه ترورهای اخیر در عراق، لبنان، ایران و یمن و دوباره لبنان نقش آمریکا خیلی برجسته است. دولت آمریکا در این صحنه یک جا در نقش زمینه‌ساز وقوع جنایت، یک جا در نقش حمایت‌کننده نظامی، یک‌جا در نقش توجیه‌کننده و یک‌جا برای کنترل دامنه‌های اقدامات جنایت‌آمیز وارد عمل شده است.

مثلاً در فردای ترور شهید فؤاد شکر (ابومحسن)، خبرگزاری رویترز نوشت «بعد از واقعه مجدل شمس ـ باشگاه ورزشی که در آن ۱۲ جوان و نوجوان دروز به شهادت رسیدند ـ آمریکایی‌ها به حزب‌الله اطمینان دادند اسرائیل در همان محدوده قبلی ـ شعاع ۵ تا ۷ کیلومتر ـ پاسخ می‌دهد و بیروت را نخواهد زد» مسلماً هوکشتاین، فرستاده کاخ سفید به بیروت با هدف کاستن از ضریب آمادگی حزب‌الله، اظهارات فوق را مطرح کرده، چرا که او بدون تردید از حجم و هم از ساعت شلیک خبر داشته است.

یک نکته دیگر این است که ساعاتی پس از ترور شهید هنیه و پس از آنکه مشخص شد کار به ضرر اسرائیل پیش می‌رود، مقامات آمریکایی وارد میدان شدند و بر این اساس نیویورک تایمز به محور خبررسانی و ارائه تحلیل تبدیل شد به‌گونه‌ای که بعضی رسانه‌ها مثل بی‌بی‌سی، رویترز، CNN که به نقل از منابع خود، خبرهایی منتشر کرده بودند، آن‌ها را از روی خروجی‌های خود برداشته و به تکرار تام و تمام خبرها و تحلیل‌های نیویورک تایمز روی آوردند.

از آن پس خط و خبرهای CNN که به جناح دموکرات آمریکا نزدیک است و خط خبری فاکس‌نیوز که به جناح جمهوری‌خواه نزدیک است، عیناً خط و خبرهای نیویورک‌تایمز بود و هنوز هم هست. این موضوع که سایت اکسیوس با وجود آنکه خود به مقامات ارشد آمریکا و اسرائیل دسترسی دارد، به باز نشر مطالب با مبدئیت نیویورک‌تایمز اقدام می‌کند، چه معنایی غیر از هماهنگی دستوری دارد؟ البته موارد و مستندات فراوانی بر این موضوع دلالت دارند که پرداختن به آن‌ها از حوصله این یادداشت خارج است.

آمریکا در ترور شهید هنیه به‌طور قطع «دست مؤثر» داشته است. کما اینکه ارسال پیغام و پسغام‌ها و گسیل کردن کشورها و اعزام هیئت‌هایی به تهران، از نگرانی آن حکایت می‌کند. ما البته با این شیوه آشنایی داریم، آمریکا در زمان عملیات «وعده صادق» ابتدا تلاش زیادی کرد تا با دادن تضمین‌هایی که هیچ اعتباری نداشت، ایران را از واکنش منصرف نماید. سپس برای محدود کردن واکنش ایران فشار آورد و در نهایت درصدد برآمد با کمک شرکای خود، عملیات ایران را خنثی یا کم‌اثر کند. حال هم ‌داستان همین است. ایران و دوستانش با هدف متوقف کردن ماشین ترور، ضربات خود را خواهند زد.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی