جعفری: مشکل اصلی صدا و سیما، مدیران اند / معلمی: با جابجایی مدیران هیچ اتفاقی نمی افتد
خیلی جالب است؛ وزیر اطلاعات در جمهوری اسلامی بخاطر اینکه با دماع و نفوس سروکار دارد، می بایست مجتهد باشد. درحالی که شاید در طول سال جمعاً 20حکم اجتهادی هم نیاز نشود. اما رئیس رسانه ملی و رؤسای شبکه ها که با روح و فکر 70 میلیون ایرانی سروکار دارند، لازم نیست اجتهاد داشته باشند. درحالی که کار رسانه ملی هر روز با این مقوله درگیر است و لذا بدون اینکه متوجه باشند، هر روز از چهارچوب های شرعی عدول می کند.
سرویس نقد رسانه پایگاه 598 - فضای نقد صدا و سیما در چند سال اخیر تکاملی نسبی یافته است و این رسانه بطور جدی مورد نقد نخبگان فرهنگی و رسانه های ارزشی قرار گرفته است. لیکن بدلیل فضای بسته صدا و سیما و بایکوت کامل نقدها توسط آن، کمتر به ریشه های درونی و علل پیشین بروز چنین ناهنجاری هایی در سازمان پرداخته شده است. آنچه در زیر می آید، میزگرد بررسی ریشه مشکلات سازمان صدا و سیما می باشد که چندی پیش به همت سرویس نقد رسانه پایگاه 598 با حضور مهندس عباس معلمی معاون سابق پژوهشی مرکز پژوهش های صدا و سیما و حجت الاسلام علی جعفری از کارشناسان رسانه و فارغ التحصیل دانشکده صدا و سیما می باشد که تقدیم نظر خوانندگان می گردد.
جناب آقای جعفری، به نظر شما ریشه مشکلات صدا و سیما به کجا باز می گردد؟
جعفری: به نظر من مشکل اصلی سازمان، بحران کمبود نیروی انسانی کارآمد در سطح مدیران ارشد می باشد. ژنرالهای صدا و سیما نسبت به سایر نهادهای فرهنگی کشور، از همه عقب تر هستند. یعنی کسانی که باید مشکل صاوسیما را حل کنند، خودشان بیش از همه دچار مشکل اند و تا اینها جابجا نشوند، هیچ اتفاقی نمی افتد.
مشکل اینها را در چه می دانید؟
اینها همه نواقصی که یک مدیر ارشد راهبردی می تواند داشته باشد را با هم دارند. اینها نسبت به چیز پیچیده ای که باید مدیریت کنند، ذهنیت بسیار بسیطی دارند. میل به تحول ندارند و در رسانه ای که دائماً در حال تحول است، ما محافظه کار ترین آدم ها را در مدیریت ارشد داریم. اینها به دلیل نداشتن دانش کافی، روز به روز از هنجارهای اسلامی عقب نشینی می کنند.
خیلی جالب است؛ وزیر اطلاعات در جمهوری اسلامی بخاطر اینکه با دماع و نفوس سروکار دارد، می بایست مجتهد باشد. درحالی که شاید در طول سال جمعاً 20حکم اجتهادی هم نیاز نشود. اما رئیس رسانه ملی و رؤسای شبکه ها که با روح و فکر 70 میلیون ایرانی سروکار دارند، لازم نیست اجتهاد داشته باشند. درحالی که کار رسانه ملی هر روز با این مقوله درگیر است و لذا بدون اینکه متوجه باشند، هر روز از چهارچوب های شرعی عدول می کند.
مشکل دیگر این مدیران، «اعتماد به نفس» است. به نظر من اعتماد به نفس یک رسانه خارج کشوری چون بی بی سی فارسی که ما با چند تا برنامه خوب می توانیم به راحتی از آن عبور کنیم، از مدیران رسانه ملی ما بعنوان «بزرگترین کارتل رسانه ای جهان» بیشتر است. چرا که رسانه ملی هم از حیث تعدد شبکه، هم نیروی انسانی، هم بودجه عظیم هزار و خورده ای میلیارد تومانی بزرگترین رسانه جهان است و حال آنکه از یک المنار هم ضعیف تر عمل می کند.
لذا مبداء تحول در صدا و سیما، عبور از ژنرال های کنونی است.
جناب آقای معلمی، آقای جعفری ریشه مشکلات را مدیران ارشد می دانند. شما با این نظر موافقید یا نگرش دیگری دارید؟
معلمی: به نظر بنده شاید ریشه مشکلات صدا و سیما را بتوان دو امر دیگر دانست. اولین مشکل، «فقدان فرمول های برنامه سازی اسلامی» است و مشکلاتی که آقای جعفری نسبت به مدیران فرمودند، ریشه اش به همین مسأله باز می گردد. مثلاً ریشه عدم اعتماد به نفس آنها این است که بر طبق فرمول های برنامه سازی غربی، برنامه هایی که تولیدکنندگان می سازند را برنامه های خوبی می دانند و لذا به دنباله روی از آنها راغب می شوند.
منظور شما از «فرمول های برنامه سازی» چیست؟
ما برای هر برنامه ای اعم از فیلم و سریال، میزگرد، اخبار، مستند، گزارش و... راهکارها و فرمول هایی داریم. برنامه سازان فعلی این فرمول ها را بر اساس متون و مبانی غربی خوانده اند و مبتنی بر همان ها کار می کنند. البته برخی افراد هستند که بخاطر تیزهوشی شخصی یا تدین بالا، در این فرمول ها تجدید نظر می کنند و ممکن است در جزئیات به فرمول های جدیدی برسند، ولی در کلیات تغییری حاصل نمی شود.
اینکه ایشان می فرمایند مدیران لایق نیستند، اگر ملاکْ انقلابی بودن و تدین و نیز وارد بودن به کار برنامه سازی باشد، بنده عرض می کنم تعداد زیادی از مدیران ارشد سازمان دارای چنین ویژگی های هستند. آدم های بسیار متدین و بسیار انقلابی هستند و کار خود را می شناسند. ممکن است روز اول ناوارد بوده باشند، اما به مرور یاد گرفتند.
یعنی ویژگی های یک مدیر مطلوب را دارند؟
منظور من «مطلوب» نبود؛ بلکه تدین و مهارت به معنای متداول. یعنی از سطح مدیران و افراد دیگر نظام پایین تر نیستند. اما مشکل اینجاست که فرمول های برنامه سازی اسلامی را بلد نیستند.
ممکن است شما باز به آنها ایراد بگیرید که چرا از فارغ التحصیلان دانشگاهی یا حوزوی استفاده نمی کنید؟ آنها پاسخ خواهند داد که اتفاقاً از آنها نیرو آوردم؛ مدیران میانی سازمان، همه یا از فارغ التحصیلان حوزه اند و یا دانشگاه و یا آنها که بصورت تجربی کار یاد گرفتند. پس چرا وضع اینگونه است؟ چون چه آنها که در رشته های دانشگاهی مربوطه درس خواندند و چه آنها که از حوزه آمدند، فرمول های غربی و هالیوودی برنامه سازی را خوانده اند.
حتی در این دانشکده صدا و سیمای قم که دانشجویان آن فقط از طلاب گرفته می شوند، با جرأت می گویم که بدون تفاوت حتی یک درس، همان کتاب ها و محتواهای غربی را می خوانند. این یک مشکل بود، مشکل دیگری هم در حوزه اجرا وجود دارد که عرض خواهم کرد.
یعنی حضرتعالی معتقدید اگر در سطح مدیران ارشد جابجایی هایی صورت گیرد، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد؟
هیچ اتفاقی. اتفاقاً این جابجایی انجام هم شده؛ بین معاونین آقای لاریجانی، متدین ترین فرد که هم سابقه برنامه سازی داشت و هم به سازمان آشنا بود (چون نمی شود کسی که سازمان را نمی شناسد، مسئول سازمان کرد) آقای ضرغامی بود. پس چرا تغییری اتفاق نیفتاد؟ چون مدیریت کلان، علم می خواهد و وقتی علم و فرمول جدیدی تولید نشده باشد، هر مدیری نهایتاً با اندکی تفاوت در سلیقه اجرایی، همان شیوه سابق را ادامه خواهد داد. لذا تا فرمول های جدیدی تولید نشود، با جابجایی مدیران اتفاقی نخواهد افتاد.
مراکز پژوهشی ما کار عمیق روی رسانه نکردند که یک کتاب دربیاورند که مثلاً تولید و پخش خبر با رویکرد بومی چطور می شود؟ فیلمنامه نویسی اسلامی چگونه است؟ مناظره و میزگرد چطور است؟
اوایل رهبری مقام معظم رهبری، جامعه مدرسین جلسه ای با ایشان داشتند و نسبت به وضعیت صدا و سیما اعتراض داشتند. ایشان فرمودند من بیش از شما به این مسأله حساسم و بیش از شما هم از آن اطلاع دارم. ما نفرات زیادی را از حزب اللهی ها به صدا و سیما فرستادی (خیلی ها مدعی بودند من می روم آنجا را درست می کنم). اما همگی منحل شدند در ساختار موجود.
دو سال پیش هم که ایشان به قم تشریف آورده بودند و باز جامعه مدرسین اعتراض کرد، فرمودند شما باید به اینها کمک بکنید. از آنموقع تا کنون هنوز جامعه مدرسین در حال تصمیم گیری است که یک کاری باید بکنیم و یک جلسه ای بگذاریم و... همه فقط ایراد می گیرند و کسی حاضر نیست کار تئوریک انجام دهد. در همین مسأله موسیقی که بدیهی ترین مسأله است، هیچ کس حاضر نیست کارش را زمین بگذارد و به آن بپردازد. حال آنکه جالب است بدانید مردم در طول شبانه روز بطور میانگین سه ساعت موسیقی گوش می دهند، چهار ساعت تلویزیون می بینند و 11 ثانیه به سینما می روند. آنوقت ما اینقدر بر سینما حساس هستیم و موسیقی را ول کردیم.
آقای جعفری، جناب آقای معلمی ریشه مشکلات مدیریتی را در مشکلات تئوریک می دانند. شما موافق هستید؟
جعفری: من معتقد نیستم اینها بر اساس فرمول های غربی دارند برنامه می سازند، بلکه بر اساس فرمول های «غربزدگی» کار می کنند. یعنی غربی هم نیستند.
معلمی: من هم این را قبول دارم.
یعنی چه؟
جعفری: مثلاً شما در تلویزیون های معتبر اروپا و آمریکا «سیاه نمایی» نمی بینید. «استرس زایی» نمی بینید...
چرا نمی بینیم؟ الآن مثلاً سریالی مثل فرار از زندان، کل سیستم ایالات متحده را به چالش می کشد و مورد نقد جدی قرار می دهد.
نقد غیر از سیاه نمایی است؛ سیاه نمایی یعنی «راهی برای برون رفت از شرایط موجود متصور نمی شود». امید بکلی از بین می رود. شما در سریال های ما می بینید فرد در آنچنان مسأله بغرنجی قرار می گیرد که هیچ راهی برای نجاتش وجود ندارد.
مثلاً چه سریالی؟
شما از آنطرف بپرسید در کدام سریال سیاه نمایی نیست؟! این الگوی غربزدگی است. ای کاش غربی بودند؛ لااقل آنموقع در فرهنگ باطل خودش اعتماد به نفس داشت، آنموقع دیگر دنبال «تهاجم فرهنگی» بود نه انفعال فرهنگی.
می خواهم عرض کنم در رسانه ملی، تئوری های غربی شناخته شده که جواب داده هم حاکم نیست. یعنی یک چیز من درآوردی انفعالی است.
منتها من باز از حرف خودم که مشکل از مدیران است دفاع می کنم. زیرا «مدیریت تولید فکر و محتوی» هم جزو مسئولیت مدیران است. کسی که هیچ ذهنیت نظری ندارد و فقط یک تعهد حداقلی انقلابی دارد که نمی تواند رسانه ملی را اداره کند. اصلاً همین واژه «رسانه ملی» که از لسان آقای ضرغامی باب شد، هیچ مبنای نظری ندارد.
اشکالش چیست؟
این یعنی تلویزیون باید «هوای همه را داشته باشد» و اگر این شد، «نظام اولویت گذاری» و اینکه کدام سلیقه و کدام فکر باید حاکم بر برنامه ها باشد، دچار از هم گسیختگی می شود. از همین مفهوم من درآوردی بگیرید تا سایر موارد که همانطورکه آقای معلمی گفتند، به مبانی تئوریک باز می گردد. منتها آن مدیر باید آنقدر درک تئوریک داشته باشد که بتواند از جامعه مدرسین هم استفاده بکند؛ او باید بداند چه سوالی از حوزه بپرسد که موضوع فکر آنها باشد. والا صرف اینکه بگوید «شما برای ما کار تئوریک کنید» آنها از کجا بدانند روی چه موضوعی باید کار کنند؟ همین که ارتباطشان با مراکز تولید فکر قطع است، نشانه عدم درک تئوریک آنان است.
شما معتقدید چنین مراکزی وجود دارد؟ چون گویا آقای معلمی معتقدند اصلاً چنین مراکزی وجود ندارد و ما تئوری «رسانه اسلامی» را هنوز تولید نکردیم.
تئوری نداریم، ولی آدمی داریم که باید از او استخراج شود. بطور مثال، رسانه ملی جامعه مدرسین را رها می کند و با مراجعی ارتباط می گیرد که با انقلاب اسلامی خیلی همگرایی ندارند. بعنوان مثال دوم، پایان نامه های صدا و سیما که تا قبل از آقای ضرغامی در دانشگاه امام صادق که به نسبت سایر دانشگاه ها، تئوریک تر و انقلابی تر است، دارد منتقل می شود به دانشگاه های دیگر. می رود به سمت واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد یا دانشگاه تهران و دانشگاه امام صادق (علیه السلام) عملاً ارتباطش با سازمان قطع می شود.
چرا مراکز مطالعات بین رشته ای که یک طرفش صدا و سیما و یک طرفش مراکز انقلابی باشند تاسیس نمی شود؟ اقا فرمودند باید با جامعه مدرسین ارتباط نظام مند داشته باشید، اما دو سال است معطل کردند و جلسات فقط در حد گفتگوست. اصلاً این را نباید آقا از آنها بخواهد، خودشان باید بروند که حتی بعد از توصیه آقا هم نمی روند. مدیر سازمان اصلاً دنبال استفاده نیست، دنبال آن است که اگر یک نفر انتقاد کرد، چطور آن را مدیریت کنند.
یعنی شما معتقدید اصلاً اراده ای در سازمان برای رفتن به سمت مباحث تئوریک وجود ندارد.
دلیلش هم این است که اصلاً سنخ اینها تئوریک نیست که احساس نیاز کنند. آنها چون در طول این سالها به جایی پاسخگو نبودند، فکر می کنند هرکاری که می کنند، همان کاری است که باید بکنند و تلویزیون یعنی من. کاری که من می کنم، همان تلویزیون اسلامی مطلوبست و دیگران باید بیایند از من بیاموزند. یعنی انگیزه ای برای تحول ندارد و هر انگیزه ای برای تحول و کمک به سازمان بلند شود را توطئه ای تلقی می کند که دنبال براندازی صدا و سیماست.
بقول آقای یامین پور «مدیران سازمان بیشتر مدیر سیاسی-امنیتی اند تا مدیر فرهنگی». جناب آقا معلمی، آقای جعفری معتقدند دلیل اینکه مباحث تئوریک تولید نمی شود، خود مدیران هستند. آیا شما موافقید؟
معلمی: بنده معتقدم اگر یک فرد کاملاً شناخته شده فرهنگی هم بیایید، وضعیت بسیار بدتر از الآن می شود. حالا من دلایل آقای جعفری را برمی گردانم به همان مشکل نظری. ایشان می فرمایند چرا مدیران به سمت مباحث تئوریک نمی روند؟ وقتی «علم رسانه»ای جز آنچه در غرب وجود دارد تولید نشده، یک مدیر چرا باید کارشناسی که در فن غربی مبرز و متبهر است را رها کند و به چند نفر روحانی رجوع کند؟ وقتی آنها حرف جدیدی تولید نکردند و فقط نقد می کنند، چرا مسئول رسانه باید فکر کند که از دل حرف اینها راه حلی برایش باز می شود؟
او تصویری از جذابیت رسانه، جز آنچه در غرب نظریه پردازی شده ندارد و لذا برای جذب مخاطب، از همان شیوه ها استفاده می کند. وقتی هم این ادامه بیایبد، خود بخود ذائقه مردم هم به آن سمت و سوها می رود و لذا چیزی که سال قبل نشان داده نمی شد، سال بعد پخش می شود. یک زمانی تلویزیون روی خشونت حساسیت داشت، اما الآن فکر نکنم هیچ صحنه خشنی را سانسور کنند. یا در بحث دلهره، رانندگی ها و موتور سواری های دیوانه وار را دیگر سانسور نمی کنند. یا در بحث روابط جنسی، کم کم شوخی با بعضی چیزها را دارد عادی می کند.
یا از آنطرف اگر بخواهد با ماهواره هم مبارزه کند، می بیند او چه چیزی پخش می کند، تقلیل شده اش را ما پخش کنیم و لذا شبکه 24 ساعته فیلم و ورزش و موسیقی راه می اندازد.
جعفری: بنده نکته ای عرض کنم در تکمیل فرمایشات شما که مؤلفه های جذابیت در سینمای غربی، تنها سکس و خشونت و دلهره و اینها نیست؛ سرعت ودقت در اطلاع رسانی هست، ...
معلمی: بنده فیلم و سریال را عرض می کنم؛
اصلاً خود کیفیت فیلم سازی؛ یعنی مثلاً ریتم فیلم خسته کننده نباشد، داستان داشته باشد، درام داشته باشد، تعلیقش قوی باشد و... اینها که ظاهراً غربی و غیرغربی ندارد.
جعفری: بله، و حتی خود آن موارد هم که شما غربی می دانید، مقوله های کلی جذابیت است که نمی شود گفت در فیلم سازی اسلامی باید حذف گردند. مثلاً «خشونت» الزاماً غربی نیست و ما «خشونت مقدس» هم داریم. بلکه «نوع خاصی از خشونت» یا «درجه خاصی از خشونت» مذموم است. حتی در حوزه مسائل جنسی (نه مسائل گناه آلود جنسی)...
فرضاً شما می توانی یک عشق پاک را نشان دهی.
بله، حالا نمی خواهم اسم ان را جنسی بگذارم، ولی می تواند نوع خاصی یا درجه خاصی از آن مدنظر باشد. اینها مقوله های جذابیت عمومی است؛ مگر ما در سریال «مختارنامه» خشونت نداشتیم؟ یا در «یوسف پیامبر» شما مسأله جنسی را علناً مطرح می کنید و بخوبی هم آن را مدیریت می کنید.
یعنی اولاً تلویزیون ما حتی تقلید از یک تلویزیون موفق غربی هم نمی کند و ثانیاً نمونه های موفق داخلی تکثیر نمی شوند. یعنی آقای میرباقری، سلحشور، طالبی و اینها که توانستند نمونه های موفق بومی را تولید کنند، چرا در دانشکده صدا و سیما کرسی تدریس ندارند؟ حال آنکه اینها خودشان منتقد صدا و سیما هستند.
آقای معلمی می خواهید همین بحث جذابیت را ادامه دهیم.
معلمی: خیر، بحث تفصیلی در این رابطه جلسه دیگری می طلبد. اجمالاً دو نکته مطرح است: یکی اینکه آیا عوامل دیگری برای جذابیت، غیر از این موارد (سکس و خشونت و هیجان و...) وجود دارند؟ که بنده معتقدم بله، ولی در رسانه ما به شدت کم از آنها استفاده می شود.
جعفری: بله، درست است.
معلمی: و دوم هم اینکه از این چهار پنج عامل چگونه و تا چه اندازه باید استفاده کرد. حال یک مانع ضعف استفاده این عوامل به فرهنگ ما باز می گردد و مانع دیگر هم عدم مهارت برنامه سازان. اینها را باید بعداً بحث کنیم.
می بخشید، بنده احساس می کنم الان یک اختلاف مبنایی پیدا شد. آقای جعفری گویا معتقدند که ما می توانیم به نسبتی از مدل های غربی استفاده کنیم.
جعفری: من اسمش را غربی نمی گذارم، اینها مدل های عمومی اداره رسانه است و لزوماً غربی نیست.
آقای معلمی علی رغم اینکه می پذیرند مسئولین رسانه در استفاده از همین الگوها هم ضعیف اند، اما گویا یک دید حداکثری نسبت به رسانه اسلامی دارند و معتقدند اصلاً امکان الگوبرداری جدی ما از آنها نیست. یعنی یک چیزهای عمومی بین مدل غربی و دینی وجود ندارد و آنچه الآن موجود است، کاملاً غربی و ضد دینی است.
معلمی: دیدگاه بنده این است که شاید بتوان یک پیچ و مهره از یک سیستم برداشت و در سیستم دیگری گذاشت، اما مدل برنامه سازی ما با غرب (بعنوان دو سیستم) از اساس متفاوت است. وقتی فرمول عام عوض شد، دیگر «جایگاه» و «نسبت تأثیر» اجزاء هم عوض می شود. لذا در مدل مطلوب، ممکن است شما یک چیزی را از غرب بیاورید، اما آن در سیستم شما همان نقش را ندارد.
جعفری: ببینید، مقام معظم رهبری در نقد رمان های جنگی ما می فرمایند چرا ما رمان های انقلابی قوی مثل آنچه در روسیه، انگلستان و فرانسه نوشته شد نداریم؟ یعنی گویا یک فاکتورهای جذابیت مشترکی بین رمان غربی و اسلامی قائلند.
ارسال کردن دیدگاه جدید