چرا قدرت ترکیبی ایران را بیمه میکند؟
در ادبیات روابط بینالملل، قدرت ترکیبی کمتر مفهومسازی شده است اما قدرت ترکیبی چیست و چه عواملی بر ایجاد این نوع قدرت تاثیرگذارند؟
رضا رحمتی در یادداشتی در وطن امروز نوشت: قدرت ترکیبی و قدرت سخت، ۲ مقوله متفاوت هستند. قدرت سخت (Hard Power) استفاده از بیشترین میزان وسایل، ابزارها و تصمیمهای سخت و نظامی را شکل میدهد. ادوات نظامی (جنگندهها، تاسیسات الکترونیک، سیستم اطلاعاتی و امنیتی و...)، نفرات (پرسنل نظامی، نیروهای آماده به خدمت، نیروهای فداکار به کشور و...)، توان لجستیک، امکانات استراتژیک، موقعیت ژئوپلیتیک و توانمندی بازدارندگی واقعی و نه توهمی و خیالی یک کشور مؤلفههای قدرت سخت یک کشور محسوب میشوند.
* قدرت ترکیبی چه چیزی است، چه چیزی نیست؟
اما قدرت ترکیبی (Hybrid Power) مجموع همه این عوامل به همراه مولفههای قدرت نرم (Soft Power) و هوشمند (Smart) قدرت است، بنابراین از قدرت ادوات و نیروهای نظامی گرفته تا اعتماد مردم به سیاست خارجی، درک متناسب با زمانه و زمینه از منافع ملی و اقتصادی، بهترین ابزارهای سیاست خارجی، توازن در تصمیمگیری و ابزار سیاسی را نیز دربر میگیرد.
شاید تا ۲ دهه پیش صحبت از ترکیب عوامل قدرت برای تصمیمسازی خارجی چندان اهمیتی نداشت اما اینک از اهمیت بسیار زیادی برخوردار شده است. سیستم زمانی میتواند بیشترین میزان منافع ملی را کسب کند که بتواند درک ترکیبی از همه متغیرها داشته باشد. سیستم نمیتواند تنها با استفاده از ابعاد قدرت سخت نظامی دست به انتخابهای بزرگ بزند. انتخابها باید از پشتوانههای دیگر قدرت نیز به طور همزمان برخوردار باشد، بنابراین قدرت ترکیبی هم قدرت سخت است و هم ابعاد دیگر قدرت اما قدرت ترکیبی صرفا قدرت سخت نیست.
* عوامل مؤثر بر شناخت قدرت ترکیبی
برای اینکه یک سیستم بتواند قدرت ترکیبی را درک کند تعریف دقیق آن ضروری است. قدرت ترکیبی به مجموع نیروی خروجی از ۲ یا چند پیشرانه اطلاق میشود که میتوانند به طور همزمان در خروجی یک کشور به کار گرفته شوند. در بحث درباره قدرت ترکیبی الزاما توان سیستم در خروجی مورد محاسبه قرار نمیگیرد، علاوه بر این باید به نیروی داخلی سیستم به عنوان مقوم نیروی خارجی توجه شود. در اینجا حداکثر توان خروجی، صرفا معیاری برای قدرت نیست، بلکه توان یکپارچه و متعادل سیستم در هر ۲ قسمت ورودی و خروجی معیار محسوب میشود. یک سیستم میتواند با اضافه بار کمتر در خارج، نیروی داخلی را به عنوان پیشران اصلی نیروی خارجی همراه کند.
۱- نیروی داخلی قدرتمند
در قدرت ترکیبی، مساله صرفا اتخاذ تصمیمات مطرح نیست، این تصمیمات باید با بیشترین همراهی داخلی همراه باشد. گاهی یک تصمیم خارجی میتواند یک سیستم را تحت فشارهای مضاعف قرار دهد. در وضعیتی که سیستم نتوانسته استحکام داخلی تصمیماتش را به حداکثر برساند در مواقع بحرانهای بینالمللی، تابآوری کمتری خواهد داشت. این وجه قدرت ترکیبی متمایز از قدرت سخت است. در قدرت سخت، سیستم بدون احتساب نیروهای قدرتمند داخلی رفتار میکند و هزینههای اقدامات سیستم نیز ممکن است بسیار بالا برود. شاید مهمترین رکن قدرت ترکیبی، نیروی داخلی قدرتمند باشد. منظور از این بخش از قدرت، توانمندیهایی است که یک سیستم سیاسی از آن برخوردار است و با استفاده از آن میتواند اضافه بار خارجی ایجاد کند. دانشمندان علوم سیاسی و سیاست خارجی از این نیرو تحت عنوان انسجام داخلی یاد میکنند.
این نیرو را میتوان اینگونه تعریف کرد: «پشتوانه اجتماعی تصمیمات خارجی». در واقع یک سیستم زمانی میتواند بار سنگین تصمیمات خارجی را کم کند که بیشترین میزان همدلی اجتماعی را به وجود آورد. هم از این رو است که میتوان سیستم را از اضافهبارهای داخلی شبیه به ناهمخوانی و ناهمسویی داخلی با تصمیمات خارجی دور کرد و سطح اصطکاک تصمیمات خارجی با نیروی داخلی را به کمترین میزان رساند. سیستمی کارکرد بیشتری دارد که بتواند اینهمانی بیشتری بین این نیروی داخلی و تصمیمات خارجی برقرار کند.
۲- منافع ملی
وجه دیگر تمایز قدرت سخت و قدرت ترکیبی، لحاظ تنوع منافع ملی در قدرت ترکیبی است، در حالی که در قدرت سخت، تنها منافع امنیتی و نظامی به عنوان منافع ملی در نظر گرفته میشود، بنابراین علاوه بر نیروی قدرتمند داخلی، تصمیمات خارجی سیستم باید واجد بیشترین میزان منافع ملی باشد.
در واقع منافع ملی همان متر و مقیاسی است که تصمیمات یک سیستم سیاسی با استفاده از آن از سایر منافع و تصمیمات متمایز میشود. گره اصلی سیاست خارجی و سیاست داخلی نیز همین منافع ملی سیستم است. هم از این رو است که منافع ملی یک سیستم باید مورد اجماع و وفاق ملی باشد. منافع ملی، منافع گروهی، حزبی، جناحی و قومی نیست. از دید هانس جی مورگنتائوی آمریکایی، یکی از مهمترین متفکران روابط بینالملل و سیاست خارجی، منافع ملی (National Interest) و قدرت ملی (National Power) ۲ مفهوم بسیار کلیدی در گستره نظری و عملیاتی روابط بینالملل محسوب میشوند. او منافع ملی را اینگونه تعریف میکند: «نوع منافعی که عمل سیاسی را در یک دوره خاص تاریخی تعیین میکند، وابسته به زمینه سیاسی و فرهنگی است که سیاست خارجی در چارچوب آن عمل میکند». علاوه بر این او معتقد است «منافع ملی جوهره سیاست محسوب میشود که تحت تأثیر زمان و مکان قرار نمیگیرد». تعریف دیگر این است که منافع ملی به اهدافی که یک دولت در سطح بینالمللی برای حفظ آنها تلاش میکند اطلاق میشود.
منافع ملی یک جوهره عام و جهانشمول دارد، یک محتوای متغیر، جوهره عام منطقا لازم و ضروری است، بنابراین هیچ اختلافی بر سر جوهره عام منافع ملی وجود ندارد. علاوه بر این منافع ملی یک محتوای متغیر زمینهمند نیز دارد و تابع شرایط خاص است و از زمانی به زمان دیگر و از دولتی به دولت دیگر متنوع میشود.
در ادبیات روابط بینالملل منافع ملی از لحاظ درجه اهمیت به ۳ دسته تقسیم میشود: ۱- منافع حیاتی: منافعی که با موجودیت یک دولت/ نظام در ارتباط است و قابل مذاکره نیست. مثلا برای ایالات متحده: تمامیت ارضی، وحدت ملی، دموکراتیک بودن نظام، حقوق بشر، لیبرالیسم، حمایت از شرکا و... و برای ایران منافع حیاتی، اسلامیت نظام، جمهوریت نظام، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و... است. ۲- منافع مهم: دولتها برای حفظ و صیانت از این دسته از منافع در مذاکرات شرکت میکنند. ۳- منافع حاشیهای: دسته سوم منافعی هستند که تنها برای بالا بردن قدرت چانهزنی یک دولت در مذاکرات ایجاد شده و قابل چشمپوشیاند.
قدرت ترکیبی فهم دقیقی از هر ۳ این منافع دارد و ضمن تمرکز بر منافع حیاتی، ۲ دسته دیگر منافع را از نظر دور نمیکند، به مذاکره و گفتوگو اهمیت میدهد، سیاست خارجی را متنوع میبیند و ترکیبی از منافع را سرلوحه قرار میدهد.
۳- سیاست خارجی متوازن
وجه دیگر قدرت ترکیبی سیاست خارجی متوازن است. سیستمی بیشترین بازدهی را در تصمیمات خارجی به دست خواهد آورد که موازنه سیاسی داخلی (مؤلفه نخست) را در کنار سیاست خارجی متوازن دنبال کند. سیاست خارجی متوازن یعنی بیشینه روابط خارجی؛ بیشترین میزان ارتباطات و تعاملات خارجی با حفظ رابطه با بیشترین تعداد از دولتها در تمام بلوکهای سیستم بینالملل. سیاست خارجی متوازن به معنای بالا بردن حساسیت و آسیبپذیری نقاط بینالملل و مناطق راهبردی به سیستم داخلی و اقتصاد ملی داخلی نیز هست. حساسیت بینالمللی نسبت به ریسکهای محیط داخلی یعنی تلاش برای ممانعت از تغییرات سترگ سیاسی، تغییرات بنیادین و رادیکال در هندسه قدرت درونی کشور و بنابراین آسیبپذیر شدن بازیگران یا بلوکهای خارجی نسبت به تغییرات داخلی. سیاست خارجی که متوازن نباشد نخواهد توانست محیط خارجی را نسبت به هندسه قدرت داخلی حساس نگه دارد و میزان آسیبپذیری محیط خارجی نسبت به محیط داخلی را بالا ببرد. شاید از همین رو است که ایران تا این اندازه تحریم میشود. اگر حساسیت بینالمللی نسبت به محیط داخلی ایران بیشتر بود شاید امکان تحریم به این سادگی فراهم نبود، بنابراین سیاست خارجی متوازن میتواند منافع ملی کشور را به ایجاد توازن در نیروی داخلی گره بزند، البته این به معنای چسبندگی نیروی قدرتمند داخلی به نیروهای بینالمللی نیست. سیاست خارجی تنها باید ابزار بالا بردن منافع ملی باشد.
* چرا قدرت ترکیبی ایران را بیمه میکند؟
ایران در دهه ۱۴۰۰ در مهمترین گلوگاه حیات ژئوپلیتیک و سیاسی خود قرار دارد و توجه به قدرت ترکیبی و در نظر گرفتن سیاست خارجی منافعمحور، ضرورت اجتنابناپذیر دوری از مجادلات است. این سیاست خارجی باید بتواند بیشترین میزان منافع ملی را ایجاد کند. هر تصمیم خارجی باید با لحاظ کردن پشتوانه داخلی و منافع ملی باشد.
ارسال کردن دیدگاه جدید