وقتی داعشیها از سربازهای ایرانی میترسند
پیرمردی برای کمک به پسر مجروحش دست به دامن چند نفر از مدافعان حرم ایرانی شد. اما وقتی مدافعان حرم بالای سر پسر رفتند، فهمیدند او یک تکفیری است.
به گزارش فارس، احمدرضا بیضایی برادر شهید مدافع حرم ، تعریف میکند: «یک بار عکسهایی را که خودش در سوریه از دیوار نوشتههای تکفیریها و رزمندگان ارتش سوریه گرفته بود نشانم داد.
بین آنها عکس یکی از رزمندههای ایرانی بود که داشت شعاری به زبان عربی روی دیوار مینوشت. به این عکس که رسیدیم، محمودرضا گفت: «این بعد از نوشتن شعار، زیرش نوشت: «جیشالخمینی فی سوریا.» این را که گفت، زد زیر خنده. گفتم: «به چی میخندی؟» گفت: «تکفیریها از ما و اسم امام خمینی(ره) خیلی میترسند.» بعد تعریف کرد: «یک روز در یکی از محلاتی که اهالیاش آن را ترک کرده بودند، متوجه پیرمردی شدیم که سرگردان به این طرف و آن طرف میدوید. رفتیم جلو و پرسیدیم: «چه شده؟» گفت که پسرش مجروح است و در خانه افتاده، ولی کسی نیست که کمک کند.
با تعدادی از بچهها رفتیم داخل و دیدیم پسرش یکی از همین تکفیریهاست. هیکل درشت، ریش بلند و لباس چریکی به تن داشت. یکگوشه افتاده بود و خون زیادی از پایش رفته بود.
تا متوجه ما شد، شروع کرد به داد و فریاد کردن و هر چه از دهانش درآمد نثار ما کرد.
همین طور که داشت فریاد میزد و بدوبیراه میگفت، یکی از بچهها رفت نزدیکش و توی گوشش گفت: «میدونی ما کی هستیم؟ ما ایرانی هستیم.» این را که گفت دیگر صدایی از طرف در نیامد!»منبع: کتاب «تو شهید نمیشوی!»
ارسال کردن دیدگاه جدید