آیت‌اللهی که از عنوان «آیت‌اللهی» امتناع کرد

مجید نیکو عضو گروهک تروریستی منافقین، آیت‌اللهی آذری زبان را با منفجر کردن نارنجک ضامن‌دار در قیام نماز به شهادت رساند، همان مرجع تقلید تبریزی که اجازه نداد آیت‌الله خطابش کنند.

به گزارش ایسنا، امروز ۲۰ شهریور چهل و سومین سالروز ترور آیت‌الله سید اسدالله مدنی اولین شهید محراب در محراب نماز جمعه تبریز در سال ۱۳۶۰ است.

سید اسدالله؟

حاصل ازدواج آقا میرعلی و همسر اولش در سال ۱۲۹۲ در روستای دهخوارقان از توابع شهرستان آذرشهر تبریز متولد شد. مادر سید اسدالله دو سال قبل از کودتای اسفند ۱۲۹۹ رضاخان علیه احمدشاه قاجار در چهار سالگی او چشم از دنیا فروبست و سیداسدالله در دامن همسر دوم آقا میرعلی، بزرگ شد و خواندن و نوشتن را در مکتب خانه طالبیه تبریز آموزش دید.

پدر سیداسدالله در سال ۱۳۰۹ در ۱۷ سالگی او درگذشت و مسوولیت تامین معیشت نامادری، سه خواهر و یک برادرش را با کار در مغازه بزازی پدرش تامین کرد.

با سامان یافتن وضعیت خانواده تصمیم به شروع درس گرفت و به حوزه علمیه تبریز رفت و دروس مقدمات حوزوی را نزد میرزا محمدحسن منطقی و میرزا محسن میرغفاری از علمای آذرشهر آموخت و برای تکمیل کردن دروس حوزوی به قم مهاجرت کرد و در مدرسه فیضیه در محضر درس اساتیدی چون آیت‌الله سید محمد حجت کوه‌کمری از مراجع ثلاثه و آیت‌الله سید محمدتقی موسوی خوانساری استاد فقه و اصول درس خواند.

سید اسدالله درس خارج را نزد آیت‌الله سید عبدالهادی شیرازی، آیت‌الله سیدمحسن حکیم و آیت‌الله خویی خواند و دروس فلسفه، عرفان و اخلاق را در مدت چهار سال نزد آیت‌الله سید روح الله موسوی خمینی آموزش دید.

او در سال ۱۳۲۲ در ۳۰ سالگی ‌به زیارت خانه خدا رفت و از آنجا به حوزه علمیه نجف اشرف سفر کرد. هوش، متانت و خوشرویی از ویژگی‌های منحصر به فردی سید اسدالله جوان بود. او با داشتن چنین ویژگی‌هایی در کوتاه‌ترین زمان توجه اساتید حوزه علمیه نجف را هم به خود جلب کرد.

طلبه آذری‌زبان با مجوز آیت‌الله سید محسن حکیم، مدیر حوزه علمیه نجف اشرف اجازه تدریس در دروس کفایه، رسایل، مکاسب و درایه را گرفت و خود به یکی از بزرگان حوزه علمیه نجف تبدیل شد.

آیت‌الله حجت کوه‌کمری مقام علمی سید اسدالله را اینگونه توصیف کرد: «ایشان در منقولات و فقه و در معقولات و علوم اصول و فلسفه ‌مجتهد هستند.»

سید اسدالله علاوه بر آیت‌الله کوه‌کمری از آیت‌الله حکیم در نجف و آیت‌الله خوانساری در قم نیز اجازه اجتهاد گرفت.

او از دانش و معارف بزرگان حوزه علمیه نجف به خصوص از دانش آیات عظام حکیم، سید الوالحسن اصفهانی و سید عبدالهادی شیرازی بهره برد.

آیت‌الله راستی کاشانی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و از دوستان آیت‌الله مدنی در توصیف مقام علمی ایشان گفت: «در آن ایام که ما در خدمت‌شان بودیم مراحل اجتهاد را طی کرده و مشغول تدریس دروس مختلف بودند و از درس ایشان محصلین زیادی استفاده می‌نمودند، به گونه‌ای که در نجف از همه درسها، ‌درس ایشان پرجمعیت‌تر بود ‌و شاگردان‌شان با یک عشق و علاقه خاصی در درس ایشان شرکت داشتند.»

روحیه پرهیزگاری ایشان به حدی بود که به کسی اجازه نمی‌داد «آیت‌الله» خطابش کنند.

به دوستان و اطرافیانش تاکید می‌کرد: «شما چه حجتی دارید که به من آیت‌الله می‌گویید. وقتی در نجف بودم عده‌ای از من خواستند رساله بنویسم که مخالفت کردم، ‌برای این که مرجعی چون حضرت آیت‌الله خمینی وجود داشت که باید همه از ایشان تقلید می‌کردیم.»

حامی نواب‌صفوی

بعد از انتشار بیانیه مبارزاتی توسط حجت‌الاسلام سید مجتبی میرلوحی معروف به سید مجتبی نواب‌صفوی در قالب جمعیت مبارزه با بی‌دینی در سال ۱۳۲۳ و بعد تشکیل تشکل دینی جمیعت فداییان اسلام و ورودش به فاز مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی، آیت‌الله سید اسدالله مدنی از اولین حامیان او برای در اختیار داشتن کلت کمری برای ترور عوامل رژیم بود.

این حمایت به حدی پر سر و صدا بود که دوستان سید اسدالله و طلاب حوزه علمیه نجف می‌گفتند: «اسلحه‌ای که نواب صفوی تهیه کرد با پول کتاب‌های مدنی بود.»

ماجرا از این قرار بود که حجت‌الاسلام نواب‌صفوی برای گرفتن حکم ارتداد سید احمد حُکم‌آبادی معروف به احمد کسروی از نویسندگان ضددینی عصر پهلوی پسر راهی نجف شد و از برخی از علمای آن دیار از جمله آیت‌الله سید اسدالله مدنی و میرزا محمدحسن طالقانی ملقب به آخوند ملا عبدالله طالقانی اجازه گرفت تا او را به دلیل شبه‌افکنی‌ها و هتاکی‌هایش علیه احکام اسلام، ترور کند.

در این سفر بود که آیت‌الله مدنی یک قبضه کلت کمری به نواب‌صفوی داد و او نیز بعد از مراجعه از مرز غیررسمی ایران و عراق، به اتفاق برخی دوستانش در جمعیت فداییان اسلام احمد کسروی را در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۲۴ در میدان حشمت‌الدوله (انقلاب) تهران ترور کرد که البته کسروی جان به در برد و نواب‌صفوی دستگیر و زندانی شد، اما با فشار بازاریان و علمای آن روزگار، چند ماه بعد آزاد شد.

اما نواب‌صفوی و یارانش دست بردار نبودند. با اعلام جرم وزارت فرهنگ علیه کسروی به اتهام انتشار «کتب ضاله و خلاف شرع» در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۲۴، نواب‌صفوی با مشارکت علی و حسن امامی و همراهی دیگر اعضای جمعیت فداییان اسلام دست به کار شدند و نقشه ترورش را کشیدند. آنان در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ به رفتن به ساختمان دادگستری و اتاق بازپرس احمد کسروی و حدادپور، منشی‌اش او را کشتند اما بعدا دستگیر و زندانی شدند و بار دیگر با فشار علما و بزرگان بازار به رژیم پهلوی، مدتی بعد آزاد شدند.

زندگی سیاسی

آیت‌الله مدنی بعد از بازگشت به ایران در سال ۱۳۴۹، علیه رژیم مجموعه سخنرانی‌های افشاگرانه انجام داد که موجب دستگیری و تبعید ایشان به شهرستان کنگان شد.

او در تبعید به بیماری سل ریوی مبتلا شد. رژیم پهلوی از بیم رحلت آیت‌الله به وحشت افتاد و بیماری ایشان را برای کاستن از فشار روحانیون بهانه کرد و او را در سال ۱۳۵۱ از کنگان به دره مرادبیک در اطراف شهر همدان منتقل کرد.

آیت‌الله مدنی در شمار اولین روحانیونی بود که فعالیت های اجتماعیِ ضدرژیم پهلوی را، مبارزه علیه فرقه بهائیت تعیین کرد.

یکی از دلایل قدرت گرفتن بهاییان در ایران، رضاشاه بود. او برای پاک کردن آثار اسلام از ایران بستر قدرت گرفتن بهائیان در ساختار سیاسی و اداری کشور را از طریق انتصاب بهایی‌ها در پست‌های کلیدیِ فرهنگی و سیاسی ایجاد کرد.

تا آنجا که در زمانی کم سرمایه‌داران بهایی در استان آذربایجان به خصوص در اطراف تبریز، نیروگاههای برق را خریداری کردند. با اطلاع آیت‌الله مدنی از این موضوع سخنرانی‌های افشاگرانه‌ای علیه آنان انجام داد. او مردم را از خرید و فروش و انجام هر گونه معامله با بهاییان منع کرد و سرانجام موفق به بیرون کردن سرمایه‌داران بهایی از آذرشهر تبریز شد.

انقلاب اسلامی

آیت‌الله سید اسدالله مدنی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ از سوی امام به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی درآمد. بعد از آن به امامت جمعه موقت همدان منصوب شد. او سپس در اولین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری شرکت کرد و موفق شد به نمایندگی از مردم همدان به این مجلس راه یابد.

غائله حزب خلق مسلمان

آیت‌آلله مدنی مدتی بعد به درخواست و پیشنهاد برخی دوستان انقلابی اش برای سر و سامان دادن به نابسامانی‌های تبریز با حکم امام خمینی به امامت جمعه شهر تبریز منصوب شد. حزب خلق مسلمان که در حمایت آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری بود موجب ایجاد بلواها و اغتشاشات مستمری در استان آذربایجان و شهر تبریز شده بود که با منصوب شدن آیت‌الله مدنی به عنوان امام جمعه تبریز این غائله با درایت و هوشیاری ایشان فرونشست.

در غائله تبریز، اختیار کمیته‌های انقلاب در دست حزب خلق مسلمان بود. آیت‌الله مدنی پس از انتصاب به امامت جمعه تبریز تلاش زیادی کرد تا اوضاع آشفته سیاسی و اجتماعی تبریز، سر و سامان یابد و بالاخره موفق شد شهر را آرام کند. او سپس به همدان برگشت، اما چند روزی از مراجعه ایشان به همدان نگذشته بود که حادثه ترور آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبائی اولین شهید محراب در نظام نوپای جمهوری اسلامی در تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۸ اتفاق افتاد.

ایشان در روز عید قربان و بعد از اقامه نماز مغرب و عشا در راه برگشت به خانه خود در تبریز توسط امیرمسعود تقی‌زاده از اعضای گروهک تروریستی فرقان، ترور شد.

امام خمینی طی حکمی آیت‌الله سید اسدالله مدنی را به نمایندگی ولی فقیه در تبریز و امام جمعه‌ای تبریز منصوب کردند. آیت‌الله ‌مدنی مدتها بعد توانست به فتنه حزب خلق مسلمان در تبریز به طور کامل پایان دهد.

حزب خلق مسلمان جایگاه نماز جمعه تبریز را به آتش کشید و از برگزاری نماز جمعه تبریز جلوگیری کرد، اما آیت‌الله مدنی با به تن کردن کفن پیشاپیشِ جمعیت نمازگزار تبریز حرکت کرد.

ایشان گفت: «تا من زنده‌ام و در این شهر نماینده امام هستم، نماز جمعه را برگزار می‌کنم.»
در دفاع مقدس

آیت‌الله مدنی با حضور در پشت جبهه‌های حق علیه باطل در تقویت روحیه رزمندگان اسلام نقش بسزایی داشت. او با شرکت در مجالس دعا و نیایش مشوق رزمندگان بود.

آیت‌الله سیدرضا بهاءالدینی در خاطره‌ای از تاثیر آیت‌الله مدنی بر جبهه‌های غرب کشور گفت: «عده‌ای می‌خواستند بروند جبهه. بچه‌ها که رفتند، دیدم حاج آقا آمدند خانه و سخت ناراحت هستند و اشک در چشمانش حلقه زده است. گفتم: «حاج آقا چرا ناراحتید؟» گفتند: «تلفن بزنید به دفتر امام و اجازه بگیرید از امام تا من با این بچه‌ها به جبهه بروم.» پرسیدیم: «چرا حاج آقا؟» گفتند: «آخر من نمی‌توانم ببینم این بچه‌ها می‌روند جبهه، آنجا می‌جنگند و من نروم بجنگم. خب من پیر شده‌ام، اگر من گذشت این بچه‌ها را نداشته باشم، ایثار این بچه‌ها را نداشته باشم، وای بر حال من.»

ایشان با وجود سر و سامان دادن به غائله حزب خلق مسلمان در تبریز، از وضع مردم شهرهای همدان و خرم‌آباد که روزگاری در آنجا بود، غافل نبود. ایشان حتی به وضعیت مردم در زنجان و ارومیه نیز رسیدگی می‌کرد.

شهادت

با پایان نماز ظهر جمعه ۲۰ شهریور۱۳۶۰ کناری ایستاد تا حجت‌الاسلام میرزا نجف آقازاده یکی از روحانیون تبریز سخنرانی کند. با پایان سخنرانی او، آیت‌الله مدنی در محراب نماز قرار گرفت تا نماز عصر را شروع کند که مجید نیکو عضو گروهک تروریستی منافقین به بهانه پرسش سوال شرعی از ایشان خودش را به ایشان چسباند و با بغل کردن آیت‌الله ضامن نارنجک دستیش را باز خلاص کرد و موجب شد خود و آیت‌الله تکه تکه شوند.

به دنبال انفجار نارنجک دستی مجید نیکو حدود ۲۰ - ۳۰ نفر از نمازگزاران اطراف جایگاه نماز جمعه نیز مجروح شدند که برای مداوا به بیمارستان‌های شهر منتقل شدند.

خاطره شاهد

یکی از شاهدان صحنه ترور آیت‌الله مدنی گفت: «نماز جمعه تمام شده بود. دعاها خوانده شده بود. حاج آقا مدنی درحال آماده شدن برای اقامه نماز عصر بودند که یکی از نمازگزاران به بهانه دادن وجوهات شرعیه خود را به آیت‌الله مدنی رساند و با عملیات انتحاری آیت‌الله مدنی را به شهادت رساند.»

پیام امام

خبر شهادت آیت‌الله سید اسدالله مدنی به بنیانگذار جمهوری اسلامی رسید و ایشان در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۶۰ پیام زیر را در تمجید از ایشان صادر کردند: «با شهید نمودن یک تن دیگر از ذریه رسول الله و اولاد روحانی و جسمانی شهید بزرگ امیرالمؤمنین(ع) سند جنایت منحرفان و منافقان به ثبت رسید.

سید بزرگوار و عالم عادل عالی قدر و معلم اخلاق و معنویات، حجت الاسلام و المسلمین شهید عظیم‌الشان مرحوم حاج سید اسدالله مدنی رضوان الله علیه، همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقی شقی به شهادت رسید.

اگر با به شهادت رسیدن مولای متقیان اسلام محو و مسلمانان نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزیزش شهید مدنی هم آرزوی منافقان را بر آورده خواهد کرد. اگر خوارج سیاه بخت از شهادت ولی‌الله الاعظم طرفی بستند و به حکومت رسیدند، این گروهک‌های خائن نیز به آمال خبیث خود که سقوط حکومت اسلام و برقراری حکومت آمریکایی است، می‌رسند. آنان لعنت خدا و رسول و ننگ ابدی را برای خود و اینان عذاب ابدی خدا و نفرت و لعنت قادر متعال و امت اسلام را برای خود و هم پیمانان و اربابان خونخوار خویش به بار آوردند.

ملت بزرگ و روحانیت معظم چون صفی مرصوص ایستاده‌اند که هر پرچمی از دست توانای سرداری بیفتد سردار دیگری آن را برداشته و به میدان آید و با قدرت بیشتر در حفظ پرچم اسلامی به کوشش برخیزد.

شهید مدنی با شهادت مظلومانه خود ضد انقلاب و منافقین ضد اسلام را بکلی منزوی کرد. این چهره نورانی اسلامی عمری را در تهذیب نفس و خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق علیه باطل گذراند و از چهره‌های کم نظیری بود که به حد و افر از علم و عمل و تقوی و تعهد و زهد و خودسازی برخوردار بود.

به شهادت رساندن چنین شخصیتی به تمام معنی اسلامی همراه با تنی چند از فرزندان اسلام و یاران باوفای انقلاب اسلامی در میعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمین جز عناد با اسلام و کمر بستن به محو آثار شریعت و تعطیل جمعه و جماعت مسلمین توجیهی ندارد.

اگر تا امروز برای جنایت‌ها و شرارت‌های خود بهانه‌های بی‌پایه‌ای می‌تراشیدند، در شهادت این عالم متقی که جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمی‌اندیشید بهانه‌ای جز انتقام از اسلام و ملت شریف نمی‌توانند بتراشند. انتقام از اسلام که آن را اساس سقوط دستگاه‌های جبار و شکست ابرقدرت‌ها در ایران و پس از آن در منطقه می‌بینند و از ملت قدرتمند که پشت بر آنان نموده و کاخ‌های آمال و آرزوی آنان را در هم کوبیده و تمامی آنان را از صحنه تا ابد بیرون رانده است می‌گیرند.

مردم رزمنده ایران و خصوص مردم غیرتمند آذربایجان که چنین روحانی متعهد و معلم عالی قدری را از دست داده‌اند و حریف شکست خورده خود را می‌شناسند، با عزمی جزم و اراده‌ای خلل‌ناپذیر انتقام خود را از آنان می‌گیرند.

اینجانب، شهادت این مجاهد عزیز عظیم و یاران باوفایش را به پیشگاه اجداد طاهرینش، خصوصا بقیة الله - ارواحناله الفدا - و به ملت مجاهد ایران و اهالی غیور و شجاع آذربایجان و به حوزه‌های علمیه و به خاندان محترم این شهیدان تبریک و تسلیت می‌گویم. خط سرخ شهادت، خط آل محمد (ص) و علی (ع) است و این افتخار ازخاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است.

درود خداوند و سلام امت اسلام بر این خط سرخ شهادت و رحمت بی پایان حق تعالی بر شهیدان این خط در طول تاریخ و افتخار و سرافرازی بر فرزندان پرتوان پیروزی آفرین اسلام و شهدای راه آن و ننگ و نفرت و لعنت ابدی بر وابستگان و پیروان شیاطین شرق و غرب خصوصا شیطان بزرگ آمریکای جنایتکار که با نقشه‌های شیطانی شکست خورده خود گمان کرده ملتی را که برای خداوند متعال و اسلام بزرگ قیام نموده و هزاران شهید و معلول تقدیم نموده با این دغل بازی‌ها می تواند سست کند و یا از میدان به در برد.

اینان پیروان سید شهیدانند که در راه اسلام و قرآن کریم، از طفل شش ماهه تا پیرمرد هشتاد ساله را قربان کرد و اسلام عزیز را با خون پاک خود آبیاری و زنده نمود.

ارتش و سپاه و بسیج و سایر قوای مسلح نظامی و انتظامی و مردمی ما پیرو اولیایی هستند که همه چیز خود را در راه هدف و عقیده فدا نموده و برای اسلام و پیروان معظم آن شرف و افتخار آفریدند. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین و رحمت برای شهیدان خصوصاً شهدای اخیرمان و بالاخص شهید عزیز مدنی معظم و سلامت کامل برای مجروحین این حادثه و صبر و استقامت برای ملت بزرگ خصوصاً آذربایجانی‌های عزیز و بازماندگان شهیدان خواهانم.»

منابع:

کتاب پایی که جا ماند، ص ۴۲۰

صحیفه امام، جلد ۱۵، ص ۲۲۵ و ۲۲۷

پاسدار اسلام، شهریور ۱۳۸۲، شماره ۲۶۱

حسین بهزاد ۱۳۸۹، مهتاب خین، روایت فرمانده بسیجی حسین همدانی از انقلاب، کردستان و همدان، فاتحان، ص ۲۷ و ۲۸

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی