داغ سیدحسن از پسرم سنگینتر بود
پدر هادی بوزید شهید مقاومت حزبالله لبنان گفت: با اینکه میدانستم پسرم آدم خاص و همیشه شاگرد اول بوده و در کار نظامی حتماً ابداعاتی داشته است اما حتماً خدا یک نفر را جایگزین هادی میکند و از این لحاظ حتماً داغ شهادت سیدحسن نصرالله خیلی سنگینتر بود.
مدتی است که درگیری میان رژیم صهیونیستی و حزبالله لبنان بالا گرفته است و اوج آن شهادت سیدحسن نصرالله دبیرکل محبوب و مقتدر مقاومت لبنان بود، اما یک شب پیش از شهادت سیدحسن نصرالله، جوان دیگری در قامت رزمنده حزبالله در جبهههای جنوب بهنام هادی علی بوزید به شهادت رسید.
هادی با وجود داشتن 2 فرزند کوچک، اما برای دفاع از دیگر کودکان فلسطینی و لبنانی به خط مقدم مقابله با ارتش رژیم صهیونیستی رفت و جان خود را در این راه فدا کرد.
در همین راستا در خبرگزاری تسنیم، با «علی بوزید» پدر هادی شهید مقاومت به گفتگو نشستیم، پدری که داغ شهادت سیدحسن نصرالله را بسیار سنگینتر از داغ شهادت فرزند برومندش میداند.
* * * * *
تسنیم: ضمن عرض تبریک و تسلیت بهمناسبت شهادت فرزندتان جناب هادی علی بوزید،در نبرد اخیر حزبالله و رژیم صهیونیستی، لطفاً در ابتدا آقا هادی را معرفی بفرمایید.
علی بوزید: این اولین مصاحبه است که با سمت پدر شهید انجام میدهم و انشاءالله لیاقت آن را داشته باشم.
پسرم هادی بیشتر از 16 سال است که رزمنده حزبالله در خطوط مقدم بود و هرجا که جنگ بود خداراشکر به وظیفهاش عمل میکرد.
من جزئیاتی از اقدامات او نمیدانم چون هر وقت از منطقه میآمد هیچ چیزی نمیگفت و اطلاعاتی را بروز نمیداد و ما هم نمیپرسیدیم، ولی چند بار شد که بعد از جنگ و درگیریها رفقایش میآمدند و به من میگفتند؛ "خوشبهحالت که چنین پسر شجاعی داری".
ویژگی خاصی که هادی داشت این بود که بسیار پاک و مؤمن بود و من همیشه پشتسر او نماز میخواندم.
تسنیم: آیا آقا هادی ازدواج کردهاند و اینکه برادران و خواهر هم داشتند؟
علی بوزید: هادی پسر دومم بود ولی اول ازدواج کرد و یک دختر بهنام فاطمة الزهرا 12ساله و یک پسر بهنام علیرضا 7ساله دارد.
غیر از هادی یک پسر بزرگتر بهنام محمد دارم و دو دختر بهنامهای ریحانه و مریم.
تسنیم: پسرتان خودش خواست عضو حزبالله شود یا با تصمیم شما وارد این حوزه شد؟
علی بوزید: داستان ورود هادی به حزبالله مفصل است. من فرزندانم را جوری تربیت کردم که تشخیص دهند حق و باطل کجاست ولی هیچوقت در اینکه چهکار کنند دخالت نکردم و در مورد ورود هادی به حزبالله هم دخالت نکردم.
وقتی هادی به شهادت رسید من مشهد بودم و ساعت یک شب به من خبر رساندند، در این فاصله تا فردای آن شب که بلیط سفرم آمد تمام زندگی هادی را مثل فیلم مرور کردم، از به دنیا آمدن و بزرگ شدن هادی تا الآن.
من خیلی دنبال جواب این بودم که آیا من در این قضیه و سرنوشت هادی سهیم بودم یا نه، که امیدوارم سهیم بوده باشم.
من تنها چیزی که تلاش کردم این بود که پسرانم مرد باشند و دروغ نگویند و این خیلی اثرات دارد. کسی که دروغ نمیگوید شجاع است و اعتماد به نفس دارد و مسیر اشتباه نمیرود. من سعی کردم همانطور که پدر و مادرم ما را با اهلبیت(ع) پرورش دادند فرزندانم هم بصیرت داشته باشند و حق و باطل را تشخیص دهند و البته اراده دنبال کردن این بصیرت را داشته باشند.
خداراشکر هادی بسیار در این زمینه رشد کرد، من یک روز هم به هادی نگفتم؛ "به حزبالله برو یا نرو."، فقط حق و باطل را برایش مشخص کردم.
وضعیت امروز خیلی روشن است که یک درگیری در خصوص ارزشهای اخلاقی است و بسیار واضح است که آمریکا و اسرائیل باطل هستند و بچهها را میکشند و مردم را در محاصره اذیت میکنند.
تسنیم: شهادت آقا هادی همزمان با شهادت سیدحسن نصرالله شد و اسم ایشان شباهتی دارد با اسم پسر شهید سیدحسن، داغ شهادت پسرتان سختتر بود یا شهادت سیدحسن؟
علی بوزید: شهادت هادی یک شب قبل از شهادت سیدحسن بود، شهادت هادی شب جمعه و شهادت سیدحسن جمعهشب و زمانی که داشتیم پیکر هادی را از خط مقدم به عقب منتقل میکردیم به شهادت رسید.
در مورد اسم ایشان هم، هادی قبل از شهادت پسر سیدحسن به دنیا آمده بود.
اما در مورد این دو شهادت یک تفاوتی وجود دارد، وقتی هادی به شهادت رسید با اینکه میدانستم او آدم خاصی بود و همیشه شاگرد اول بوده و در کار نظامی حتماً ابداعاتی داشته است اما حتماً خدا یک نفر را جایگزین هادی میکند و از این لحاظ حتماً داغ شهادت سیدحسن خیلی سنگینتر بود.
درخصوص شهادت سیدحسن احساسات مردم لبنان تا زمان سخنرانی رهبر معظم این بود که در همان نماز جمعه آقا، سیدحسن هم میآید لذا برای ما مردم لبنان شهادت سیدحسن باورکردنی نیست و نمیتوان آن را با چیزی مقایسه کرد.
تسنیم: باتوجه به اینکه شما الآن خودتان پدر شهید هستید و خانوادههای زیادی در این مدت در لبنان شهید دادند و خسارت دیدند، روحیه این خانوادهها و مردم لبنان چگونه است بهخصوص بعد از شهادت سیدحسن نصرالله، روحیه مقاومت را چطور ارزیابی میکنید؟
علی بوزید: در این خصوص باید تفکیک شود، چند قشر در لبنان وجود دارد؛ برخی هستند که خودشان در تأسیس حزبالله نقش داشتهاند، آنها هیچوقت روحیاتشان پایین نیامده است چون شرایط خیلی بدتر از این بر سرشان گذشته است و در سال 62 که حزبالله را تأسیس کردند چند نفر بودند و نه تخصص و اسلحه و تجهیزات، هیچ چیزی نداشتند، تنها چیزی که داشتند توکل بر خدا و تکلیف امام خمینی بود.
جماعت دیگری هستند که تا قبل از عملیات موشکی ایران روحیهشان مقداری ضعیف شده بود و بعد از زدن موشکهای ایران به اسرائیل، روحیهشان به آسمان رفت.
سیدحسن که شهید شد و قبل از آن 3 هزار نفر زخمی شدند که بیشترشان چشم و بخشی از دستان خود را از دست دادند و همینطور شهادت فرماندهان بزرگ و این بمبارانها اتفاقات بزرگی بود و مردم شاید نگران پیروزی بودند ولی الآن کل مردم عادی لبنان که خسارت دادهاند میدانند که این اتفاقات درباره چیزی است که خیلی ارزش دارد و انشاءالله به پیروزی میرسد.
تسنیم: آینده جنگ فعلی لبنان را چگونه میبینید؟
علی بوزید: صددرصد پیروزی، ولی بهچهقیمت و چهزمانی؟ این را کسی نمیداند.
مشخص است یک کشوری جعل شده است و هیچ پایهای ندارد و در مقابل یک کشوری کلاً با اعتقاد و اساس و تاریخ و تمدن خود میجنگند و لذا قطعاً صهیونیستها به پیروزی نمیرسند، آنها تا این میزان که وحشی شدند چون از 7 اکتبر حس کردند که دارند از بین میروند و یکدفعه دو پایه امنیت و اقتصادشان در حال فروریختن است.
پیروزی یک تعریفی دارد و صهیونیستها برای پیروزی خودشان اهدافی تعریف کردند که یکی آزادی اسرایشان بود و اینکه حماس و حزبالله را از بین ببرند وقتی نمیتوانند این کار را بکنند حداقل بهزعم خودشان شکست خوردهاند.
از آن روشنتر خون شهیدان ما مثل هادی است که من میدانم چقدر آدم صادق، شجاع و مؤمن و بابصیرت بود، یک مورد را سراغ نداریم که هادی مثلاً کار اشتباهی کرده باشد لذا خون او حتماً پیش خدا ارزش دارد و امکان ندارد خون او و همرزمانش به هدر برود.
الآن هم صحنه مشخص است و علیرغم کل ضربههایی که اسرائیلیها زدند نتوانستند یک قدم در جنوب لبنان جلو بیایند.
صهیونیستها راهی جز ادامه جنگ ندارند چون در غیر این صورت از بین میروند.
تسنیم: پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران در طول این سالها از جبهه مقاومت و بهخصوص لبنان را چطور ارزیابی میکنید؟
علی بوزید: خداراشکر بسیار خوب است، ما به فرماندهی خیلی اعتماد و اعتقاد داریم، مثلاً وقتی عملیات موشکی ایران کمی با تأخیر اتفاق افتاد شاید برخی مردم لبنان دوست داشتند زودتر اتفاق بیفتد ولی به رهبر معظم صددرصد اعتقاد و اعتماد داریم و در این زمینه مطمئنیم و میدانیم که این موضوع حساب خاصی دارد و ما هم وظیفه داریم در این زمینه اعتماد کنیم.
خداراشکر خیلی فرصتها هست و تعبیری از شهید عبدالقادر که قبل از هادی و سیدحسن شهید شد هست که میگوید؛ "ما از مکتب ضربت امام علی(ع) در خندق هستیم."، یعنی؛ "با تعداد کم در برابر دشمنان میایستیم و ضربه قدرتمندی میزنیم".
تسنیم: اگر آقا هادی برمیگشت، باز هم اجازه میدادید به حزبالله برود و به شهادت برسد؟
علی بوزید: هزار بار! خداراشکر! وقتی هادی به عملیات میرفت و مثلاً نزدیک بود به شهادت برسد و سالم برمیگشت، به مادرش میگفت؛ "شما خوب برای من دعا نمیکنی و موفق نشدم که شهید شوم".
در این جنگ اخیر بارها میرفت و میآمد و یک بار وقتی میخواست برود، مادرش دم در به او گفت؛ "هادی، وظیفهات را انجام بده و هیچ نگرانی درباره مادرت نداشته باش."، من هم به او گفتم؛ "وقتی در تلویزیون میبینم بچههای فلسطینی را که چه ظلمی به ایشان میشود خیلی خجالتم کم میشود، چون من هم عزیزترین آدمم را جلو میفرستم".
ارسال کردن دیدگاه جدید