تهمت بزرگ کدیور به امام خمینی(ره)
درپی انتشار مقاله ای از محسن کدیور پیرامون ماجرای آیت الله شریعتمداری و ادعای ممانعت نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی(س) از فراهم نمودن امکان معالجه بیماری ایشان یادداشت ها و مصاحبه هایی در این مورد منتشر شد که کدیور پاسخ دیگری در این زمینه منتشر کرد.
به گزارش مشرق ، دکتر حمید انصاری قائم مقام موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی مصاحبه ای با جماران داشته که حاوی زوایای ناگفته و درخور توجهی است که در ادامه می خوانید:
اخیرا یکی از سایتهای خارجی با انتشار اسنادی در صدد احیای مجدد موضوع آیتالله شریعتمداری است و در این مسیر، نسبتها و اهانتهای بسیاری را متوجه امام کرده است. آیا جنابعالی و موسسه قصد پاسخگویی ندارید؟
در ابتدا لازم است از حساسیت دوستان تشکر کنم. البته نظر شخصی اینجانب این است که وظایف و شأن موسسه تنظیم و نشر آثار امام فراتر از پاسخگویی به صورت موردی به این قبیل ادعاها و اتهاماتی است که تقریباً به صورت شبانهروزی از اول پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز در رسانههای بیگانه تکرار میشود که وجه مشترک همه اتهامنامههای اخیر، سوء استفاده از شرایط کنونی ایران و پیوند دادن وقایع حال حاضر به حوادث 20 و 30یا سال پیش از این، بدون هیچگونه ارتباط منطقی و واقعی بین آنها و در نتیجه وارونهگویی وقایع گذشته انقلاب، مظلوم نمایی، جعل دروغ و ایراد انواع تهمتها نسبت به امام و فرزند مظلوم و مرحوم او و دیگر یاران امام و نقد عملکرد مردم ایران در دهه اول انقلاب می باشد. ضمن آنکه برخلاف القای نویسنده مطالب انتشار یافته اخیر –که اشاره کردید– آنچه که وی ادعا کرده و آنچه که او به عنوان سند ارائه کرده است هیچیک مطالب جدیدی نیستند که نیازمند پاسخگویی باشند. اما از آنجا که نویسنده در پاسخ به اظهارات دو صفحهای آیتالله بجنوردی متجاوز از 40 صفحه بر مدعای نوشته اول خود تأکید ورزیده و به اصطلاح سند ارائه کرده است. ممکن است سکوت موسسه را حمل بر پذیرش اتهامات وارده خویش نماید و بعدا این امر را نشانه اتقان مستندات و درستی ادعاهای خود فرض کند. لذا ممکن است افرادی که بر حقیقت حوادث آن دوران و ماجرای آیتالله شریعتمداری آگاه نیستند را تحت تأثیر قرار دهد . بنابراین پاسخ به پرسشهای شما را در مسیر دفاع از حقیقت، مفید میدانم به خصوص که جماران عملاً وارد این بحث شده است. اما ذکر دو سه نکته کوتاه ولی مهم ضروری است:
موضوع بیماری مرحوم آیتالله شریعتمداری اصلیترین محور اتهام نویسنده مذکور به امام است که مدعی است آن مرحوم معالجه نشده است و جلوگیری از آن با نظر و دستور امام بوده است. در این باره بهترین ردیه بر این ادعا نامهها، خود آیتالله شریعتمداری است –که نسخه اصل اکثر آنها موجود است-. نقل فرازهای مورد استناد در این نامههای متعدد را به پاسخ تفصیلی موسسه در آینده موکول میکنم اما در این مجال ذکر دو مورد آن در اثبات دروغ بودن ادعای مذکور کافی است: ایشان در رجب 1402 خطاب به امام مینویسند:
«حضرت مستطاب آیتالله العظمی آقای خمینی دامت برکاته با ابلاغ سلام و تحیات، دیروز امر فرموده بودید که دو نفر دکتر برای بررسی، معاینه و معالجه حقیر به قم بیایند. از این لطف و بزرگواری مخصوص، فوقالعاده ممنون و دعاگو هستم و به حمدالله فعلاً احتیاج به بستری در بیمارستان نشد...»
و در نامه دیگری، در دوران حصر به امام نوشتهاند:
«حضرت مستطاب آیتالله العظمی آقای حاج آقا روح الله خمینی دامت برکاته
با ابلاغ سلام و تحیات و تبریک عید شریف مبعث به عرض عالی میرساند که دیروز چند نفر از دکترها به دستور وزارت بهداری برای عیادت حقیر آمده بودند ...»
این مطلب در چند جای دیگر در تاریخ های دیگری هم آمده است.
آیا به جز نامههای آقای شریعتمداری مدارک دیگری هم وجود دارد؟
قطعا، علاوه بر شهادت رابطین و نمایندگان متعددی که از سوی امام خمینی برای عیادت ایشان و رسیدگی به درخواستهایی که ایشان طی نامه ها ی خود به امام نوشته ، اعزام شده اند که اغلب آنها مورد وثوق طرفین بوده و خود مرحوم آیت الله شریعتمداری اعزام ایشان را بعنوان افراد مورد اعتماد درخواست کرده است (امثال آیت الله کرمانی و آیت الله حاج شیخ حسن صانعی) و علاوه بر مدارک دیگری که در همین رابطه وجود دارد و انشاء الله منتشر می شوند، قاطعترین سند غیر قابل خدشه که بطلان تهمت و ادعای مذکور را آشکارا اثبات می کند اظهاراتی است که آقای دکتر باهر بعنوان یکی از پزشکان معالج آن مرحوم - که نه امروز بلکه مدتها و شاید سالها پیش از این - در ضمن گفتگوی بسیار مفصلی که به بیان خاطرات طولانی مدت خود از ارتباط با مراجع و معالجات ایشان اختصاص دارد بیان کرده است و در سایتها منتشر شده و در دسترس همگان می باشد . تدین ، و وثاقت آقای دکتر باهر که معروف به طبیب العلماء می باشد نزد مردم قم و قاطبه علما و مراجع گذشته و حال حوزه علمیه قم بر آشنایان به مسائل قم و حوزه علمیه بی نیاز از بیان است. ایشان طبیب مخصوص آیت الله گلپایگانی و دکتر معالج و مورد اعتماد آیات عظام: امام خمینی، شریعتمداری و نجفی مرعشی و آیت الله منتظری و برخی از مراجع فعلی قم و مردم قم می باشد.
نقل فراز مورد نظر از اظهارات مفصل ایشان برای بطلان ادعا و تهمت بی پایه بازگو شده توسط نویسنده بی نیاز از توضیح می باشد:
«امام(ره) با اینکه ابهت خاصی داشتند اما بسیار با لطف و کرامت با افراد برخورد میکردند، از جمله برخورد امام(ره) با آیتالله شریعتمداری قابل ستایش است؛ گویا بستری کردن آقای شریعتمداری در بیمارستانی در تهران طبق دستور ایشان بوده است.
همینگونه است. امام(ره) حتی از بیماری آقای شریعتمداری هم پیگیری میکردند. امام پیغام دادند که «بیا کارت دارم». مثل اینکه امام از جریان بیماری آقای شریعتمداری مطلع شده بودند اما از جزئیات خبر نداشتند. آنموقع من پزشک ویژه آقای شریعتمداری هم بودم. البته امام به صورت ویژه از حال جسمی شریعتمداری نپرسیدند بلکه فرمودند: شما پیش آقای شریعتمداری بودی. مشکلش چیه؟ من گفتم: آقا، ایشان سرطان کلیه دارد. کلیۀ راستش تومور دارد. فرمودند: من میخواهم از طرف من بروید و ایشان را ویزیت کنید. و سپس دستوراتی هم دادند. بنا به دستور، برای عیادت آقای شریعتمداری به قم رفتم. قبل از آن خدمت آیتالله گلپایگانی رسیدم و گفتم: آقا مرا مأمور کرده که امروز خدمت آقای شریعتمداری بروم و از ایشان عیادت کنم. شما فرمایشی ندارید. آقای گلپایگانی فرمودند: آقای علوی [داماد بزرگ آقا که الان فوت کرده و قبرش در شیخان است] هم با شما بیاید. آقای ایرانی، مسئول سپاه قم، هم آنجا بود و خواست که همراه ما بیاید. غروب بود که سه نفری آمدیم خیابان ارم. با تلفن هماهنگ شد و مجوز گرفتیم و رفتیم خدمت آقای شریعتمداری رسیدیم.
این ماجرا مربوط به بعد از محصور شدن آقای شریعتمداری در منزل بود؟
- بله، البته. امام دستور دادند که از آقای شریعتمداری بپرسم خواستههای سیاسیاش چیست. من خدمت آقای شریعتمداری عرض کردم: من از طرف امام برای عیادت شما آمدهام. آقای شریعتمداری گفتند: خوب شما که پزشک من هستید و همیشه پیش من میآیی. بیا بالا داخل اتاق صحبت کنیم. یک آقای پاسدار عزیزی به نام آقای موسوی هم بود که خواست دنبال ما بیاید. آقای شریعتمداری گفتند: آقاجان! دکتر باهر از طرف امام تشریف آورده، کار خصوصی با من دارد. شما اینجا تشریف نیاورید. اطاعت کرد و رفت. آقای شریعتمداری نشستند و گفتند: من چهار خواسته دارم که خدمت امام بگو: اول اینکه من برای درمان بیماریام امکانات مالی دارم. میخواهم با پول خودم برای معالجه به خارج بروم. دوم اینکه آن حیاط بزرگی را که اشغال کردهاند من با پول سهم امام نخریدم، مال خودم است. این را در اختیار من بگذارند. سوم اینکه پولهای من بلوکه شده و من هیچ پولی در اختیارم نیست. این را آزاد کنند. چهارم اینکه حرفهایی که مردم علیه من شعار میدهند از امام خواهش کن که دستور بدهد علیه من مطرح نکنند و ننویسند.
خوب، اینها را گفت. فردای آن روز خدمت امام(ره) برگشتم و جریان را توضیح دادم. امام به آقای عبایی خراسانی، رئیس وقت دفتر تبلیغات، فرمودند: «خودت برو و صحبت کن و تمام اموالی که برای ایشان است برگردان. اگر حیاط خانهاش را تصرف کردهاند، برگردان و هر پزشکی که احتیاج دارد برایش مهیا کن. اما الان شرایط طوری نیست که ایشان خارج بروند، به مصلحت ایشان نیست که خارج بروند. خودتان با حاجاحمدآقا هماهنگ کنید و هر پزشکی که ایشان میخواهد با خرج دولت جمهوری اسلامی ایران از خارج بیاورید که از نظر درمانی کوتاهی نشود. در مورد شعار هم که من به مردم نگفتم شعار بدهند. دست من نیست. من که نگفتم خدای ناکرده مردم به ایشان جسارت کنند و من هم امیدوارم خود مردم این کار را نکنند. ولی نمیتوانم چنین چیزی را از مردم بخواهم که نکنید.»
یادم هست در درگیریهای اوایل خبر آوردند که عکس امام را پاره کردهاند. خدمت امام رفتند و به ایشان خبر دادند. شبی امام، خدایش رحمت کند، سخنرانی کردند و فرمودند: «اگر به عکس من هم جسارت کردند، هیچ نگویید، چون اینها معاندند یا منافق هستند که میخواهند به این ترتیب جنجال راه بیندازند.» تیزبینی ایشان بسیار بجا بود. در مورد آقای شریعتمداری هم موضوع همین بود. امام(ره) فرمودند: من که به مردم نگفتم شعار بدهید که حالا بگویم ندهید. به هر حال طبق دستور، آقای شریعتمداری در بیمارستان مهراد تهران بستری شد. همانجا درمانش را آغاز کردند، اگرچه سرطان کلیه پیشرفت کرده بود. منظورم به بزرگواری حضرت امام بود.»
لازم به یاد آوری است که مطالب فوق – همانگونه که اشاره گردید – سالها پیش از این در ضمن یک گفتگوی طولانی و بسیار خواندنی توسط جناب آقای دکتر باهر ریاست بیمارستان آیت الله العظمی گلپایگانی در قم بیان گردیده و در سایتها انتشار یافته است؛ اینجانب برای اطمینان از صحت انتساب و اجازه نقل و نشر از آقای دکتر باهر پیگیر تماس با ایشان بودم که شماره تماس را از طریق یکی از دوستان درقم بدست آوردم و دیشب (6 آذر) پس از بیست و دو سال توفیق تماس و احوالپرسی یافتم . ایشان ضمن اجازه نشر و بازگویی مجدد این خاطره فرمودند خاطرات بسیار زیادی دارند که تنظیم کرده اند و در مراحل پایانی برای چاپ و نشر می باشد. از تاریخ وقوع دیدار مذکور پرسیدم. گفتند دقیقا یادم نیست ولی مربوط به سال آخر (64) می باشد. سوال کردم : چرا دکتر متخصص از خارج نیاوردند . گفتند چون اصلا نیاز نبود (نه در تشخیص و نه درمان) بعد هم که بستری شدن ایشان طبق تشخیص اطبا اتفاق افتاد و ایشان را در بیمارستان (خصوصی و مجهز) آراد تهران بستری کردند.
در مورد درخواست مرحوم آقای شریعتمداری برای سفر به خارج بعد از کشف طرح کودتای قطب زاده و سابقه این موضوع در تصمیمات و اظهارات کودتا گران دستگیر شده و تماس آنان با 4 دولت خارجی و از جمله عربستان سعودی – و تقاضای آن مرحوم در برخی نامه ها به امام برای "سفر به مکه و مدینه و اقامت در مدینه تا هر وقت که صلاح باشد"، و درخواست مشابه دیگری بفاصله چند روز، بعنوان معالجه بیماری؛ و اینکه آیا این درخواستها بر طبق نظر پزشکان معالج ایشان بوده است یا پیشنهادات و طرحها و بهانه های اطرافیان؟ نکات زیاد و قابل توجهی وجود دارد که شرح مستند آن نیازمند تفصیل موضوع در آینده است. البته بخش عمده ای از آن در اسناد و خاطرات از سوی متصدیان امر ایشان در دوران حصر انتشار یافته است.
یکی از بحث هایی که امروز مطرح می شود بحث مصادره اموال شخصی آیت الله شریعتمداری است؛ آیا در میان اسناد شما نکته ای در این باره وجود دارد؟
بله؛ نکته جالب دیگر که خلاف گویی نویسنده را ثابت می کند آن است که مرحوم آقای شریعتمداری از امام به سبب این که ایشان دستور منع مصادره اموال شخصی ایشان را داده است تقدیر کرده و می نویسند:
" آقای دادستان اظهار می کند که حقیر خصوصیتی ندارم و باید خانه صورت برداری شود. عرض می کنم که حضرت آیت الله خمینی مدظله، ولایت فقیه دارد و رهبر است و حکم ایشان بر همه لازم الاتباع است، لابد مصلحتی را مراعات فرموده اند و یا مورد لطف و شفقت دانسته اند" مضمون همین مطلب در برخی از دیگر نامه های ایشان هم آمده است و در اظهارات آقای دکتر باهر هم – که نقل شد -بصراحت بیان گردیده است.
نکته بسیار مهم دیگری که نویسنده مرتکب خلاف گویی شده و پیرامون آن با تأکید فراوان و با ادبیات تحریک کننده مطلب نوشته و از ظالمانه بودن این تصمیم سخن گفته و امام و نظام را متهم به ظلم کرده است : عدم محاکمه رسمی و قضایی آیت الله شریعتمداری است . غافل از آنکه درخواست توقف بازپرسی مقدماتی و عدم ارجاع موضوع به محکمه و راکد گذاشتن محاکمه ایشان، تقاضای مصرانه شخص آن مرحوم بوده است و ایشان – چنانکه در آینده مستندات آن ارائه خواهد شد – در چندین نامه با تأکیدات فراوان از امام خمینی بواسطه اجابت این درخواست تشکر کرده است. برای نمونه نقل فرازی از همان نامه ای که اتفاقا نویسنده در نوشته دوم خود بعنوان سند چهاردهم آورده است برای اثبات اینکه این امر درخواست خود ایشان بوده کفایت می کند ، آنجا که می نویسند: «...عرض دوم اینکه امر کنید صحبت محاکمه ما را راکد بگذارند و اگر لازم باشد خودتان شخصا در وضع ما دخالت فرمایید» .
اساسا نظر شما درباره اسنادی که نویسنده مطالب اخیر منتشر کرده چیست؟
ایشان از حجم انبوه اسناد منتشر شده در ماجرای آیت الله شریعتمداری که بر خلاف ادعای نویسنده دقیقا مرتبط با موضوعاتی است که وی بدان پرداخته است چشم پوشیده و برای ادعا و اتهامات بزرگ خود بصورت گزینشی تنها به چند خاطره کوتاه آنهم در مواردی با حذف مطالب قبلی و بعدی آن که کاملا برخلاف مقصود نویسنده می باشد بسنده کرده است. ضمن این که بسیاری از خاطرات در موضوعات مربوط به امام - از نظر موسسه – محل تأمل و نقد است.
نویسنده برای تهمت بزرگ و تکاندهنده خود، ده سند – به اصطلاح خودش – ارائه کرده است. 9تای آن ربطی به اصل موضوع تهمت مذکور _ یعنی ادعای دروغ دستور امام بر جلوگیری از مداوای آیت الله شریعتمداری _ ندارد . نقد مستندات نه گانه و برداشتهای اشتباه عمدی و یا سهوی نویسنده را به جوابیه تفصیلی آینده موسسه موکول می کنم . آنچه که مهم است میزان اعتبار تنها مستندی است که نویسنده (بعنوان سند چهارم) آنرا مستمسک این تهمت بزرگ به امام قرار داده است جای تأمل فراوان دارد . و این حق برای هر خواننده منصف محفوظ است که پرسیده شود شما که برای اثبات امر ثابتی که منکری نداشته و ندارد یک ، دو و سه سند را کافی ندانسته اید و خاطرات بسیارزیادی ازموافقین و مخالفین را به دقت بررسی کرده اید و همه آنچه که در این امر یافته اید از نامه و خاطره بعنوان اسناد اطلاع امام از بیماری ایشان ارائه کرده اید تا نشان دهید که تحقیقتان دقیق و به اصطلاح خودتان در طلب کشف حقیقت و دفاع از حق بوده است چرا در مستند ساختن اصل و اساس ادعا و تهمت بزرگی که به امام خمینی نسبت داده اید فقط به یک سندی که بی اعتباری آن نه تنها در اولین نگاه آگاهان بر مسائل حقوقی و تاریخی بلکه در نگاه هر فرد مبتدی نا آشنا بموازین حقوقی و شرعی ثابت می شود بسنده کرده اید ؟ شما که در سراسر نوشته اتان با تأکید بر حقوق انسانی از حق و شأن مرجعیت و حق صاحبان اندیشه ولو برخلاف اندیشه امان باشند ، حتی به تصریح و تعبیر خودتان «از حق شمر بن ذی الجوشن » نوشته اید و از سیره پیامبر (ص) و امام علی (ع) سخن رانده اید با کدام میزان اخلاقی و معیار شرعی و حقوقی و یا وجدانی و انسانی بیش از 50 صفحه مطالبی را نوشته اید که پایه و اساس آنرا همین ادعا و تهمت تشکیل می دهد اما در مقام ارائه سند برای ادعایی بدین اهمیت و بزرگی در حق کسی مثل امام خمینی به گفته یک نفر از مخالفین امام در همین موضوع مورد مناقشه آنهم به نقل از یک فرد مجهول استناد کرده اید و آنرا مبنای قریب به اتفاق مطالب و نتیجه گیریهای بعدیتان در این دو نوشته قرار داده اید ؟ قطعا نویسنده بلحاظ سوابق حوزوی و ادعاهای که در همین رابطه دارد بخوبی واقف است که نه تنها در فقه اسلام و نظام حقوقی ایران بلکه در تمامی نظامهای حقوقی معتبر، قول و شهادت مدعی به نفع خویش – حتی اگر عدالتش احراز گردد - پذیرفته نیست تا چه رسد به نقل خاطره گونه فردی که نامش مستعار و غیر واقعی است که او نیز نه بر اساس مشاهدات و مستمعات خویش بلکه بر اساس نقل فردی دیگر – که در این مسأله خود مدعی می باشد – و او هم با ارجاع به منبع مجهول !!!
آیا این است مبنای تحلیل و داوری نویسنده در تحقیقات مفصلی که وی وعده انتشار آنرا داده است و این 50 صفحه را از نتایج و فواید آن پژوهش نامیده است؟ و آیا این است مقتضای رعایت حقوق انسانی و عدالت و انصاف و سیره نبوی و علوی؟!
توضیح اینکه نویسنده این دو اتهامنامه علیه امام ، تنها و تنها سندی که بعنوان مدرک ادعای جلوگیری از معالجه آیت الله شریعتمداری بفرمان امام ارائه کرده است نسبت دادن جمله ای به امام خمینی است – که قلم از بیان آن شرم دارد - که نویسنده آنرا به نقل از فردی مجهول با نام مستعار عبد الرحمن راستگو (تصریح بر اینکه نامش مستعار است از خود نویسنده می باشد) که او هم این جمله را به نقل از آقای صدر و او هم نه به استناد حضور خویش و استماع جمله مورد ادعا از امام ، بلکه با ارجاع ضمنی به منبعی مجهول و با تعبیر به اینکه «حتی یک مرتبه آقای خمینی گفته بود:..... » آن عبارت دروغ را به امام خمینی نسبت داده است . این اولین و آخرین سندی است که نویسنده ، به بازگویی این تهمت بزرگ به امام پرداخته و پیرامون آن و مقدمات و موخرات آن بیش از 50 صفحه مطلب نوشته است و جالبتر آنکه نویسنده برای تصدیق و توثیق این منبع مستعار، به گفته آقای حسن شریعتمداری استناد کرده است که وی گفته «فرد مستعار مورد وثاقت بیت آیت الله شریعتمداری بوده است»!.
یکی از بحث های مطرح شده ، بحث حصر ایشان در منزل است، آیا در این باره سندی دارید؟
اسناد زیادی در این رابطه منتشر شده است . حصر ایشان در پی کشف طرح کودتای قطب زاده بوده است .در میان نامه های ایشان در این دوران چند نوبت تاکید شده که از حفاظتی که نیروهای نظام از ایشان می کنند راضی هستند و حتی تأکید به استمرار آنرا از امام می خواهند ، و در مواردی هم از محدودیتهای پیش آمده بواسطه حصر گله کرده و تقاضای رفع آنرا کرده اند. در جواب تفصیلی به این موضوع هم مستندا باید پرداخته شود . قبلا آیت الله بجنوردی بر تذکرات و تأکیدات مکرر امام به مسئولین قضایی و متصدیان حفاظت از آیت الله شریعتمداری نسبت به رعایت حال ایشان گفته اند که در سایت شما .
اما در این مختصر جای این سوال وجود دارد: چرا نویسنده در عین حالی که رندانه کوشیده است تا از ورود به علل منتهی به حصر ایشان و مسایل حزب خلق مسلمان و خشونت و کشتار تبریز در غایله این حزب و قیام علما و مردم تبریز علیه آنان، و گسیل جمعی چماق به دست و مسلح به قم و ایجاد بلوا در این شهر از سوی این حزب، و ماجرای کودتای نوژه و اسناد ارتباطات آنها و ماجرای شیخ غلامرضا زنجانی و مهدوی و قطب زاده که منتهی به حصر ایشان گردید و اسناد وابستگیهای فکری و سیاسی فرزند آن مرحوم، و مسائل مربوط به پرونده های ساواک و اسناد سفارت سابق آمریکا در ایران اجتناب ورزد به بهانه اینکه موضوع نوشته اش چیز دیگری است و لی در همین دو نوشته، اسناد یکطرفه متعددی را در همین موضوعات مطرح کرده و از حصر ظالمانه سخن گفته و امام و نظام را متهم به ظلم کرده است. اینهم شاهدی دیگر بر میزان پایبندی نویسنده به آئین عدل و انصاف و سیره بزرگان دین در انتساب اتهامات به افراد و دفاع از حقوق افرادی دیگر!.
آیا نکته ناگفته ای هست؟
لازم است اشاره کنم که نویسنده در مطالب اخیرش بسیار کوشیده است تا نوشته خود را نقد و تحلیلی استدلالی و برمدار حقگویی و مستند و بعنوان فایده جنبی تحقیق علمی خویش معرفی کند اما برخلاف این ادعا هر خواننده منصفی با یک مرور اجمالی به این دو نوشته بوضوح در می یابد که با نوشته ای از جنس بیانیه های سیاسی غلیظ آنهم علیه امام و حاکمیت جمهوری اسلامی در دوران امام و پس از آن مواجه است که الفبای آداب و اخلاق پژوهشهای مستند تحلیل علمی تاریخی در آن رعایت نشده است. عنوان انتخاب شده برای هر دو نوشته و تعابیر بکار رفته در آن و همچنین نوع و ماهیت خاطرات و مکتوبات گزینش ای که ایشان به عنوان سند ارائه کرده است و همچنین تعابیری که ایشان در داوریها و برداشتهایش از اسناد، در جای جای نوشته با نگاه خاص سیاسی خویش بکار برده است گواه بر این مطلب است. از اینجهت پاسخ ادعاهای سیاسی نویسنده ، و ارزیابی اعتبار مستندات و استدلالهای وی که بموجب آن امام خمینی و فرزند ایشان و جمعی دیگر را محکوم و برخی را تطهیر کرده و عده ای را ظالم و عده ای را مظلوم دانسته است نیازمند پاسخی تفصیلی و مستند می باشد که امیدوارم در آینده نزدیک موسسه به آن بپردازد.
ارسال کردن دیدگاه جدید