بررسى مبانى معرفت شناختى پائولو كوئليو
حامد حسينيان*
احمدحسين شريفى**
تلخيص مقاله بررسي مباني معرفت شناختي پائولو كوئليو
مقدّمه
پائولو كوئليو نويسنده معاصر برزيلى است كه آثار او در رده پرفروشترين كتابهاى دنيا قرار گرفته است. او پس از عمرى سرگردانى در بحرانهاى روحى و روانى، سرانجام با تأثيرپذيرى از عرفان سرخپوستى و فرقه رام، زندگى جديدى را تجربه مى كند. بسيارى از كسانى كه هوادار او شده اند، از مبانى او غافلاند و متوجه نمى شوند كه مبانى پائولو كوئليو، چگونه بنيادى ترين اعتقادات آنها را به خطر انداخته است.
1. امكان شناخت
مهمترين پرسش در معرفت شناسى اين است كه آيا شناخت جهان، درك واقعيت و فهم نيكى و بدى ممكن است يا نه؟
پائولو در پاسخ به پرسش اول معرفت شناسى، اعتراف مى كند كه كاملاً هگلى مى انديشد و تمايل دارد جهان را نمادين بداند.
در پاسخ به پرسش دوم معرفت شناسى، طبيعى است وقتى او منكر واقعيت خارجى است، بگويد انسان توان شناخت خدا، جهان و خير و شر را ندارد.
نقد و بررسى
الف) جهان رودرروى ما، سراسر توهم است.
شكى در اين نيست كه چنين ادعايى خلاف وجدان است.
ب) هيچگاه نمى توان به پاسخ مسئلهاى علم يافت.
هيچ انسانى نمى تواند اين سخن را به كليتش قبول داشته باشد. پائولو نيز چون ديگران در دفاع از آيين خود مى كوشد و بر آن است تا ديگران را به درستى راهش معتقد كند؛
2. نسبيت گرايى و حمله به بنيادگرايى
پائولو كوئليو در زمينه شناخت خدا و راه سعادت نسبى گراست و از تصور خدايى استانداردشده كه به طور متعصبانه اى براى همه معتبر باشد وحشت دارد. در نگاه پائولو هركس خداى خويش را دارد و هركس راه خويش را مى پويد.
راه ديگرى كه پائولو در مبارزه با بنيادگرايى دينى به آن تشويق مى كند، شكستن عادتها و سنتهاست.
نقد و بررسى
الف) هر كس فهمى جداگانه از خدا دارد.
ادعاى نسبيتگرايى آنقدر خلاف وجدان است كه پائولو نيز در عمل زير بار آن نمى رود. او وقتى قوانين هزاره جديد را در كتاب چون رود جارى باش، تدوين مى كند، واپسين قانون آن را اينگونه مى نگارد: «تمام قوانين مخالف با اين بيانيه، باطل اعلام مى شوند.» چنين جملهاى به اين معناست كه همه حقيقت در همين قانون نهفته است و كس ديگرى حق ادعاى داشتن حقيقت ديگرى را ندارد. اين يك مطلقگرايى جزمى است.
ب) راه مبارزه با بنيادگرايى، شكستن همه عادتهاست.
نمى توان به بهانه مبارزه با جمود انديشه، با همه دستاوردهاى نسلهاى گذشته مقابله كرد و چنين نيست كه هميشه عادتها انسان را از رشد بازدارند. بسيارى از عادتها خود زمينه ساز تعالى جوامع شده اند.
3. دعوت به تجربه كردن دين، ايمانگرايى و تكثرگرايى
پائولو در آثار خويش براى رهايى از بن بست معرفت شناختى خود، به سه راه ایمان گرائی،تکثرگرائی،وتجربه کردن دین تمايل نشان داده و از مروجان آنها شده است. در اين بخش، اين سه مبحث را با توجه به گفته هاى او پى مى گيريم.
1ـ3. ايمانگرايى
ايمانگرايان در ايمانگرايى خود، جَست ايمان را مطرح مى كنند. در اين نگاه مهم اين است كه گوش جان به حرف دل سپرده، و به سوى غايت ايمان جست زده شود. اگر اين جَست عاقلانه و هوشيارانه باشد، ايمان ارزش خود را از دست خواهد داد. همه آنچه پائولو در مكتب معنوى خود انتظار دارد، اين است كه براى ايمان و اشراق «كوركورانه به حس اشراق خودمان اعتماد كنيم.»
نقد و بررسى
ايمان ، اعتقاد كوركورانه و غرق شدن در ناشناخته هاست.
تكيه به ايمانگرايى بى اهميت كردن نقش عقل است. راه درست راهى است كه عقل نيز همراه آن باشد.
2ـ3. تجربه دينى
در اين نگاه تجربه دينى مهمتر از سنت دينى است. تنها فايده اى كه پائولو در سنتهاى دينى سراغ دارد اين است كه سنتهاى دينى به متدينان خود اجازه تجربه نيايش جمعى را مى دهند.
نقد و بررسى
فايده سنت دينى، تنها تجربه نيايش جمعى است.
شكى در اين نكته نيست كه يكى از كاركردهاى سنت دينى بسترسازى براى شركت كردن در تجربه جمعى نيايش است؛ اما اين مطلب ثابت نمى كند تمام هدف دين تحصيل چنين تجربه اى است.اديان علاوه بر چنين تجربه هايى، آموزه هايى در شناخت اسرار جهان و علت غايى آن دارند.
3-3. تكثرگرايى
كوئليو مدعى است كه همه اديان جلوه هايى از يك حقيقت اند.شعار او اين است كه به مذهب خود هرچه هست عمل كنيد.
در نگاه پائولو براى رسيدن به خداوند راه هاى بسيارى وجود دارد و الزامى به پيروى از راه ويژهاى نيست.
نقد و بررسى
خداوند هزار نام دارد و خانه اش هزار راه دارد.
1. با التزام به چنين عقيده اى هيچكس نبايد درصدد ترويج فرقه و مسلك خود باشد.
2.براى رسيدن به يك هدف، تنها يك راه مستقيم وجود دارد. پلوراليسم به معناى شكست خداوندِ حكيم و مهربان در بيان اين راه خواهد بود؛
پيامد اعتقاد به تكثرگرايى
پائولو از مروّجان تكثرگرايى است و تكثرگرايى لوازم خود را به همراه مى آورد. نتيجه تكثرگرايى اين است كه هيچكس حق ندارد ديگران را امر به معروف و نهى از منكر كند و يا درباره عمل آنها قضاوتى داشته باشد. تأكيد پائولو بر اين لازمه در واقع خود تأكيد بر تكثرگرايى است.
حال كه شناخت هر كس متفاوت است و هر شخص فهمى جداگانه از خدا دارد، هر كس مجاز است براى معنويت خود مسيرى جداگانه اى داشته باشد. رهرو راه معنويت نبايد بكوشد ديگران را همراه كند.
نتيجه گيرى
پائولو كوئليو در پاسخ بنيادى ترين پرسش معرفت شناسى معتقد است راهى براى علم يافتن به حقايق وجود ندارد و دعوت به ايمانگرايى، تجربه گرايى و تكثرگرايى مى كند. به نظر مىرسد دعوت به تكثرگرايى دينى، يا صرفا تبليغاتى است و يا ناشى از ضعف در شناخت خداوند هدايتگر است.
جهت ملاحظه اصل مقاله به فصل نامه معرفت فلسفي سال نهم شماره چهارم تابستان 1391 مراجعه فرمائيد.




























ارسال کردن دیدگاه جدید