وظيفه حوزه هاي علميه در خصوص رسانه
تبيين: فعاليتهاي گروه دين و رسانه مركز پژوهشها و سابقهفعاليتش را بفرماييد:
حجت الاسلام رضواني: سابقه گروه هنر، ارتباطات و رسانه به ايجاد مركز پژوهشهاي اسلامي صداوسيما مي رسد كه فعاليتخودش را در دو عنوان حلقه واسطه بين حوزه و رسانه تلويزيون و صداوسيما شروع كرد.
يك بخش بهنام خانه هنر و انديشه كه بعد از چند سال فعاليت آموزشي، با استفاده از همان دوستان طلبه اي آموزش ديده بودند فعاليت هاي پژوهشي خود را آغاز كرده و به تدريج وارد مباحث جدي رسانه اي شد. بعد از 5 الي 6 سال از همين گروه هاي پژوهشي سه همايش بين المللي و سراسري برگزار شد كه رهآوردشان مجموعه مقالاتي بودند كه دو مقاله از آنها در حوزه رسانه تلويزيون و سكولاريسم بود. اگر حمل بر ادعا نباشد شايد ما مدعي باشيم كه در زمينه بحثهاي رسانه و نسبت آن با سكولاريسم جزو پيشروهاي اين بحثها بوديم و توانستيم اين بحثها را بين صاحبنظران بهعنوان يك دغدغه جدي مطرح كنيم. اين را كه عرض ميكنم اذعان خود كارشناسهاي مباحث رسانه بود كه هنگام مطرح كردن اين موضوع خيليها مقاومت ميكردند كه اصلا همچنين موضوعي، موضوع جدي نباشد ولي بعد كه با مسأله آشنا شدند و بهصورت جدي به آن فكر كردند، متوجه شدندكه واقعا به عنوان يك دغدغه جدي مطرح است و جاي كار بسياردارد، بحمدالله دو مجموعه مقاله حاصل آن همايشها بود كه مجموعه مقالات رسانه تلويزيون و سكولاريسم با همين نام چاپ شده است. بعد از آن بالطبع بايد سراغ مسأله دين و رسانه مي رفتيم. لذا در ادامه همايش دين و رسانه برگزار شد . هرچند كه اين همايش صورت بينالمللي داشت و از كشورهاي خارج بيش از 200 مقاله به دبيرخانه همايش رسيده بود، اما به دليل مشكلات امنيتي و ديگرمشكلات ، صلاح ديده شد كه از صاحبان مقاله دعوت به عمل نيايد و ظاهرا در سطح سراسري برگزار شود كه البته حاصل آن يك مجموعه مقالات خيلي عميق و مغتنمي شد كه مي توان ادعا كرد كه كتاب منتشر شده از آن، تنها كتابي است كه در حوزه تلويزيون بر اساس مباني ديني توانسته بحثها را به يك انسجام تقريبا خوبي برساند و تابحال هم نظير اين كتاب را نداشتيم.
ما دو تا سه سال است كه فعاليتهايمان تمركز بيشتري در حوزه دين و رسانه دارد و تا الآن حدود 5 تا 6 كتاب در حوزه دين و رسانه از جمله "كتاب دين در عصر رسانه"، " دانشنامه دين و رسانه" ، كتاب " كليدواژگاني در باب دين"، "رسانه و فرهنگ" ترجمه شده است و دو كتاب نيز در دست ترجمه قرار دارد.

البته اين مركز تأليفاتي را نيز داشته است از جمله كتاب اسوه هاي صهيونيستي در سينماي هاليوود جناب آقاي فرج نژاد و كتاب در آمدي برروايت ديني نوشته آقاي يوسف زاده كه درحوزه داستان و فيلنامه بانگاه ديني نگاشته شده است و همچنين كتاب درآمدي بر ساختار قصص قرآني از جمله اين كتاب هاست. كتاب ديگري با عنوان بررسي تطبيقي قصه حضرت يوسف و قصه سياوش در شاهنامه در دست چاپ است كه به تأثير نگرش قرآن بر داستان پردازي فردوسي در شاهنامه پرداخته و مشخص كرده است كه چگونه فردوسي بهعنوان يك انسان موحد توانسته از قرآن تأثير بپذيرد و از داستان حضرت يوسف تأثير گرفته و اثري مثل داستان سياوش در شاهنامه را خلق كند. درواقع پژوهشگر بهدنبال اين ارتباطاتها و كشف اين ارتباطهاست.
تبيين: نگاه شما به ترجمه چيست؟ چه نوع آثاري را براي ترجمه انتخاب ميكنيد؟
يكي از دلايلي كه هم دغدغه بنده بهعنوان مديرگروه و هم دغدغه مركز پژوهشهاست اينست كه متأسفانه در ايران، ادبيات رسانه ، ادبيات خيلي رايجي نيست. در مجامع علمي پژوهشي كشور، خيلي پژوهشگران ما با اين ادبيات آشنا نيستند. يكي از دلايلي كه اين كتابها ترجمه ميشود، بهخصوص در حوزه رسانه - البته در حوزه دين و رسانه هم به تبع آن كتابهايي دارد ترجمه ميشود - به دليل اينستكه ما با اين ادبيات آشنا شويم .هرچند معتقديم كه اگر قرار است در حوزه رسانه ديني و دين و رسانه حرف جدي زده شود، بايد جرقه آن در درون فرهنگ و دين خودمان زده شود و كتاب هاي ترجمه براي ما راهگشا نيستند، ولي از اين جهت كه ما از آن نظريهها اطلاع پيدا كنيم و به اين نتيجه برسيم كه مطالبي كه آنها ميگويند اساسا اختلاف مبنايي با ما دارد و ما اگر قرار است پژوهشي هم انجام دهيم ناظر به همه اين مطالب باشد و بتواند آنها را به يك نحوي تكميل ، اصلاح و يا رد كند، ناچاريم به هرحال به آن نظريات هم دسترسي پيدا كنيم تا بتوانيم نظريه كاملي در حوزه دين و رسانه ارائه دهيم. شكي نيست كه آنهابه دلايل مختلفي از جمله نوع تعريف از دين، نگاه به دين و شأنيت ضعيفي كه براي دين در زندگي روزمره بشري و در نظريات علميشان قائلند، آن نظريات خيلي براي ما راهگشا نيست. البته در همه ابواب و علوم اينطوري است بهخصوص در حوزه رسانه كه به سكولاريسم و به نگرش غيرديني نزديكتر است و اساسا رسانهها، در آن بستر شكل گرفتند، ولي بههرحال بايد از آن نظريات اطلاعپيدا كنيم و متأسفانه چون اين اراده در مراكز پژوهشي ديگر نيست، فعلا اين بخش را بهعنوان يك بحث جدي دنبال ميكنيم و تابهحال 6 تا 7 كتاب جدي غرب را كه بههرحال آنها هم بحثهاي دين و رسانه مورد دغدغهشان است، ترجمه كرديم و تقريبا آثار روز و آثار خوبشان را داريم ترجمه ميكنيم .
تبيين: چرا ادبيات دين و رسانه در كشور ما ضعيف است؟
اجازه دهيد به فرمايشات اخير مقام معظم رهبري كه در ماه رمضان امسال در جمع كارگزاران دولت مطرح شد اشاره كنم. ايشان در تشريح وضعيت جامعه امروز ما ، معتقد بودند كه عليرغم همه فشارها در زمينه هاي اقتصادي، فرهنگي و سياسي ميتوانيم مقاومت كنيم و از قدرت خوبي برخوردار هستيم. ولي وقتي به بحث رسانه رسيدند ايشان با رعايت كمال انصاف فرمودند كه ما در حوزه رسانهها ضعيف هستيم. اين را بايد بپذيريم كه ما در حوزه رسانهها ضعيفيم. يعني اساسا رسانهها به يك مسأله جدي نه براي حوزه هاي علميه ما تا حالا مطرح شدند و حوزه تاكنون بهعنوان يك مسأله جدي به آن فكر نكرده است و نه در كشور، مديران فرهنگي ما رسانه را جدي گرفتند. دليلش وضعيت آشفته سينما و كنتراست بالايي است كه در برنامههاي تلويزيوني ما وجود دارد و دليلش افت محسوسي است كه ما در حوزه رسانه بعد از انقلاب شاهد هستيم. عليرغم وضعيت خوبي كه در آن سالهاي منتهي به انقلاب و سالهاي ابتداي پس از انقلاب داشتيم و دغدغههاي انقلابي ما در رسانهها پيگيري ميشد، اما الآن به نظر ميرسد خيلي شديد از آن ارزشها و دغدغههاي انقلابي فاصله گرفتيم. همه اينها باعث ميشود كه آنهايي كه يك مقدار دغدغه دارند بيايند و اين بحثها نگاه جدي تري داشته باشند. به نظر بنده دليل اينكه ما در بخش رسانهها ضعيفيم ، جدي نگرفتن فضاي رسانه اي از سوي فرهيختههاي ما ست. شايد فضاي سياسي بر همه بخشهاي جامعه ما و بخشهاي علمي سايه افكنده، شايد ما به دليل سرعت تحول رسانهها آمادگي هزم رسانهها و استحاله رسانهها را نداشتيم. بهدليل فشارهاي مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي كه تابحال داشته در حوزه انفعال بوديم، همه اين دلايل باعث ميشود كه هنوز آنطوري كه بايد، رسانه، دغدغه ذهني انديشمندان ما نشده باشد.
تبيين: آيا مي توان يكي از دلايلش را عدم توجه حوزه علميه به بحث رسانهها دانست؟ در اين زمينه هم نظراتتان را بفرماييد.
چند روز پيش مطلبي را از حضرت آيتالله مصباح ميخواندم كه ايشان فرمودند: حوزههاي ما در مواجهه با رسانهها يك حالت گيجي و منگي دارند. اين حقيقت دارد كه حوزههاي ما هنوز نتوانستند اين واقعيت را بپذيرند كه رسانهها در جامعه تأثيرگذار هستند در حاليكه به دلايل آماري و دلايل مطالعه شده ، بيشترين تأثيرات را فعلا در جامعه رسانهها دارند. از جمله اينكه ثابت شده مردم دنيا بيش از 80درصد اطلاعاتشان را از رسانهها ميگيرند. اجازه بدهيد به يك روايتي از ابنسكيت از امام هادي(ع) ، اشاره كنم. ايشان از حضرت امام هادي(ع) سؤال ميكند كه چرا در زمان حضرت عيسي(ع)، معجزات ايشان پزشكي بود، در زمان حضرت موسي(ع) معجزه بطلان سحر بود و چرا در زمان پيامبر(ص) خطابه و كلام و بيان بهعنوان اعجاز آمد؟ حضرت فرمودند: به دليل اينكه غالب در آن زمانها اين مسائل بودندلذا متوجه مي شويم رسانههاي غالب آن زمان ها علم پزشكي، سحر وخطابه بوده كه پيامبران هم سعي مي كردند از همان رسانه هاي غالب استفاده كنند. ما اگر اين را بپذيريم و به زمان خودمان تطبيق دهيم رسانهها و شيوههاي بياني غالب جامعه امروز ما تصوير است. هنر غرب اين است كه معنا را به تصوير كشيده و كانالهاي ورودي اطلاعات مخاطب را از كانال ورودي چشم تربيت كرده است. به همين دليل هم انسان ميتواند در جامعه اسلامي زندگي كند ولي معاني غربي وارد ذهنش شود. چراكه كانالهاي ورودي، كانالهاي تصويري هستند هرچند جامعه ما به طور كامل به گستره ارتباطات تصويري وارد نشده ولي ما داريم به اين فرهنگ تصويري جهاني ، ملحق ميشويم. عليرغم اينكه ما هنوز در فرهنگ شفاهي زندگي ميكنيم و هنوز فرهنگ شفاهي غلبه دارد و مي تواند هنوز با فرهنگ تصويري رقابت ميكند، ولي بايد بپذيريم بخش عظيمي از جامعه ما دارد با فرهنگ تصويري بزرگ ميشود و متأسفانه حوزههاي علميه بهعنوان يكي از نهادهاي تأثير گذار در حوزه دين، به اين مسأله توجه ندارند. هنوز روشهاي سنتي تبليغ دارد بهعنوان روشهاي اصلي تلقي مي شود. البته من منكر و مخالف آن روشها نيستم و معتقدم آن روشها در جاي خودشان بسيار هم عميق و تأثيرگذارند، اما اگر بخواهيم در حوزه توسعه اي نگاه كنيم، ما تنوع روشي در حوزه نداريم . بهخصوص از رسانهها غفلت كرديم، از سينما غفلت كرديم، از تلويزيون به عنوان يك رسانه تأثيرگذار غفلت كرديم و اين غفلتهاي ما باعث شده كه آنها روزبهروز تأثيرات مخرب و منفي خودشان را در جامعه اسلامي ما توسعه دهند.

تبيين: ظاهرا آيتالله جوادي فرمايشي با اين مضمون داشتند كه اگر پيامبر بخواهد امروز ظهور كند، معجزهاش رسانه يا تصوير است، اينچنين جملهاي شما شنيديد؟
اجازه دهيد من ارجاع دهم به قرآن كه: «ما ارسلنا برسول الا بلسان قومه»؛ ما هيچ پيغمبري نميفرستيم مگر با زبان قومش و زبان روز جامعهاش. بههرحال حوزههاي علميه بايد روي اين بحث مطالعه كنند و اين بحث را بصورت جدي يك بار بازخواني كنند كه زبان جامعه امروز ما چيست؟
درباره حضرت عيسي(ع) فرموديد كه طب در زمان ايشان رسانه غالب بود. چطور طب ميتواند به مثابه يك رسانه مطرح باشد؟
من تصور خودم را از اين موضوع ميگويم. آنجاهايي كه انسان بتواند بر جامعه تأثير بگذارد و شيوههاي بياني خودش را براي مخاطبي كه با آن شيوههاي بياني خو گرفته، مطرح كند و توسط مخاطب پذيرش شود ، اين شيوه ميتواند يك رسانه باشد. در زمان حضرت عيسي(ع)، مردم گرايششان به پزشكي است و كارهاي خارق العاده را اموري مربوط به پزشكي مي پندارند و خدايان جامعه خودشان را پزشكان جامعه خود ميدانند. اگر قرار است كسي اين خدايان را باطل كند بايد با زبان همين خدايان حرف بزند. به نظر من در زمان حضرت عيسي طبق فرمايش قرآن و طبق فرمايش اهل بيت عصمت و طهارت زبان فهم مردم و زباني كه مردم به آن گرايش داشتند اين زبان بوده است پس وقتي كه شما زبان جامعه خودت را رعايت كني، بالطبع تأثيرگذاري بر آنها هم آسانتر خواهد بود.
آمار و ارقام را اگر مطالعه كنيد ميبينيد كه روزانه كودكان ما بيش از 6 ساعت مخاطب رسانهها هستند، يعني رسانهها نهاد آموزش را دارند به چالش ميكشند، نهاد خانواده را دارند به چالش ميكشند، شايد به لحاظ تعداد ساعت برابري كنند با خانواده و نهاد آموزش كه قطعا از برابري هم گذشته و زمان به نفع رسانهها دارد طي ميشود، اما در ميزان و عمق تأثيرگذاري يقين بدانيد كه رسانهها پيشروتر از حتي نهاد آموزش هستند. بخشي اش ممكن است كه مربوط به ضعف آموزش ما باشد كه هنوز نتوانسته زبان مخاطب خودش را حتي در حوزه آموزش پيدا كند كه به هرحال اين ضعفها هست و روز به روز هم اين ضعفها را در نهاد آموزش شاهديم. اما بيشتر برميگردد به قوت رسانهها. چرا كه رسانهها از جذابيتهاي بصري و صوتي استفاده ميكنند. سرعت انتقال اطلاعاتشان بسيار بالاست، تنوع انتقال اطلاعاتشان بسيار بالاست، سعي ميكنند براي هر مخاطب ويژگيهاي آن مخاطب را رعايت كنند و بر اساس زبان، جنس و طبقه و سن مخاطب، ارتباط برقرار كنند. لذا از ورود انسان به اين دنيا برنامه دارند تا زمانيكه از دنيا خواهد رفت. يعني گزافه نيست اگر بگوييم بهعنوان يك دين نوين دارند بشر امروز را از ابتداي ورودش به جهان تا انتهاي خروجش از جهان دست ميگيرند. مستحضر هستيد كه براي همه طبقات سني برنامه دارند و برنامهسازي ميكنند، مخاطب را پاي گيرندهها نگهميدارند و هر روز كه يك ابزار جديد رسانهاي ايجاد ميشود، سعي ميكنند كه خودشان را با آن ابزار منطبق كنند. تلويزين هنوز هم در جامعه ايران بهصورت سنتي دارد دريافت ميشود، از طريق آنتنهاي پشتبامي ولي وقتي كه بستر اينترنت فضا را فراهم كرد و وارد جوامع شد و در واقع در بين جوامع و خانوادهها گسترش پيدا كرد، ميبينيم كه تلويزيون از اين رسانه بهعنوان تهديد استفاده نكرد و سريع خودش را با رسانهاي مثل اينترنت همراه كرد و در بستري مثل اينترنت پديدهاي داريم يا رسانه جديدي داريم به نام ip3 يعني همه اين تهديدها را تبديل به فرصت كرد و يك امكان جديدي كه بتواند در آن بستر امكان جديد با مخاطبش با يك ارتباط روزآمدي ارتباط برقرار كند. اين براي اين است كه ميخواهد به حياط خودش ادامه دهد. عليرغم همه مشكلاتي كه ممكن است فضاي رسانه موجود براي جوامع ايجاد كند، ما ظاهرا قادر به حذف رسانهها از زندگيمان نيستيم ولي قادر به حل رسانههايمان ميتوانيم باشيم. اگر اعتقاد داريم دينمان دين كامل و جامعي است كه هست، بايد همه اين مسائل را در بستر نگرش ديني خودمان حل كنيم.
تبيين: آيا مي توان گفت مهمترين نهاد ديني كه ميتواند راهبرد اين مسائل را جهت دهد حوزه علميه است؟
اگر كسي اندك آشنايي با فضاي فعلي هنري و رسانهاي ما داشته باشد، به اين مسأله واقف است كه هنرمندهاي ما عليرغم اينكه انسانهاي متديني هستند ولي بايد بپذيريم كه تخصص آنها بيشتر در حوزه هنر است تا در حوزه دين. اگر حوزه سينما را بهعنوان يك واقعيت رسانهاي و هنري موجود جامعه جهاني نپذيرد و بهعنوان يك واقعيت موجود جامعه خودش نپذيرد، قطعا نميتواند سينما را مديريت كند. يك خاطره را عرض كنم، من با يكي از تهيهكنندهها و كارگردانهاي خوب سينماي ايران وقتي صحبت ميكردم، ايشان يك آرزو را در قالب گلايه مطرح كردند، گفتند كه من يك فيلمي را در فضاي بينالادياني ساختم كه يك كشيش هم سوژه فيلم من بود. وقتي من اين فيلم را ساختم و اين فيلم اكران شد و واتيكان متوجه شد كه من اينچنين فيلمي ساختم، واتيكان بنده را دعوت كردند، به من يك كرسي سخنراني دادند، اجازه دادند من براي كاردينالها و كشيشهاي آنجا صحبت كنم. از من تقدير شد كه من يك كشيش مسيحي و موضوع مسيحيت را در فيلمم گنجاندم و با هزينه خودشان رفت و برگشت و هديه و اجازه سخنراني در آن فضا را به من دادند. ما چرا در حوزه نبايد جشنوارهاي داشته باشيم كه در آن جشنواره فيلمهايي كه دغدغه مسائل ارزشي و ديني و مسائل انساني جامعه را دارد، مورد تشويق قرار بگيرد و يا احيانا مورد نقد منصفانه قرار گيرد، چه بسا كارگردان آن فيلم، حرف طلبهها و حرف حوزويان را بشنود و بتواند نگاه خودش را ارتقا دهد. اساسا حوزه بهعنوان متولي امر دين در جامعه، بايد سينما را در زير چتر دانش ديني خود بزرگ كند و سينماگران مانيز بايد يك سيمشان به حوزه وصل باشد تا بتوانند از اطلاعات ديني و ارزشي حوزه استفاده كنند و آثار خودشان را ارتقا دهند. قطعا اين مسأله ،برداشتن يك قدم از سمت حوزه را هم ميطلبد. اگر ما قائل به اين هستيم كه طبيب دوار بطبه هستيم، حتي اگر هنرمند سراغ ما نميآيد، ما بايد باب تعامل و ارتباط با هنرمند را ايجاد كنيم. به نظر بنده بخشي از نواقص موجود سينماي ايران ، به ضعف ارتباطگيري حوزه با اين نهادهاي هنري و فرهنگي جامعه امروز هم برميگردد. البته اين ضعف ارتباطي هم بخش عمدهاياش ناشي ضعف نظريهپردازي است، چون چيزي براي ارائه ندارد. علي رغم اينكه ما منابع غني و قوياي در فيلم داريم كه مي توان از آنها استفاده كرد و دين را در حوزه رسانه گسترش داد و درواقع رسانه را ذيل دين تعريف كرد. برخلاف تصور غرب كه رسانه را برابرو هم رديف دين قرار مي دهند، ما معتقديم كه رسانه اگر حرفي براي گفتن در حوزه دين داشته باشد ، بايد در مقابل دين زانو بزند و خودش را بهعنوان شاگرد دين بپذيرد. شايد اين ضعف نظريهپردازي و ضعف ورود حوزه به مسائل هنري و رسانهاي ، ترس از ايجاد ارتباط با اهالي هنر و رسانه را در اهالي حوزه بيشتر ميكند و به نظر ميرسد به ظاهر چون حرفي براي گفتن نيست، ايجاد ارتباط نميشود. درصورتي كه اگر ارتباط در اولين مرحله برداشته شود، با وجود مطالبات اهالي هنر به حوزه ، حوزه نيز خود را مكلف به پاسخگويي به اين مطالبات خواهد ديد.
به نظر بنده فرمايش اخير مقام معظم رهبري در خصوص تمدن اسلامي سبب تحولي عظيم خواهد شد و ما اگر ادعاي تمدنسازي داريم، بايد لوازم و امكانات اين تمدن را ، در حوزههاي مختلف فراهم كنيم ، حوزه هنر و رسانه يكي از حوزههاي مهم اين تمدن و يكي از ابزارهاي تمدنسازي هستند كه ما بايد به آن بپردازيم. وقتي ما در جامعه جهاني حتي سهم يك درصدي از رسانهها را نداريم ، بايد بپذيريم كه ابزار ارائه اين تمدن را نداريم، اگرچه منابع و مباني اين تمدن را داريم ولي امروزه فقط اين مباني و منابع كافي نيست. ابزارهاي ارائه اين مباني و منابع مهم است. ببينيد اگر ما سپهر رسانهاي قوياي داشته باشيم، اگر امكانات تكنولوژيكي ارائه اين بسترهاي رسانهاي را داشته باشيم، ديگر دشمن با فشار چند دكمه ارتباط ما را با جهان قطع نميكند. معلوم است كه ما در اين حوزه ضعف داريم و فرمايشات مقام معظم رهبري يك فرمايشات منصفانه و دقيق است كه ما در حوزه رسانه ضعف داريم، لذا بايد بپذيريم و وقتي كه اين ضعف و بيماري را پذيرفتيم، به دنبال علاج آن باشيم.

تبيين:ظاهرا رهبري هم در چندين سخنراني خصوصا در سفر سال گذشته خويش به قم حوزه را به ورود جدي به مباحث رسانهاي توصيه و ملزم كردند ، از جمله آن صحبتي كه با جامعه مدرسين داشتند.
اجازه بدهيد از يك اتفاق ميمون و مبارك در حوزه افتاد ولي فعلا عقيم مانده يادي كنم، آن هم جشنواره هنر آسماني بود. ايده اين كار از مركز پژوهشهاي اسلامي صداوسيما بود، بعد از تلاش ها زيادي كه براي اين ايده صورت پذيرفت و به حوزه ارائه شد ، حوزه آن را پذيرفت، نهادهاي مختلفي هم مثل دفتر تبليغات و حوزه هنري سازمان تبليغات پذيرفتند كه همراهي كنند و با همكاري اين بزرگواران جشنواره هنر آسماني با عنوان اولين جشنواره سراسري براي طلاب هنرمند در بخشهاي مختلف برگزار شد. حدود سه دوره از اين جشنواره هم برگزار شد، بيش از سههزار طلبه هنرمند در بخشهاي مختلف نقاشي، خوشنويسي، فيلمنامهنويسي، هنرهاي تصويري، پژوهشهاي هنري و رشتههاي ديگر شناسايي شدند. انتظار ميرفت بعد از اين شناسايي دبيرخانه دائمي تشكيل شود و اين طلاب هنرمند و آثارشان حمايت شوند. آثارشان توسعه پيدا كند، نگرش ديني و آثار الگويي آنها با عنوان تأثير نگرشهاي ديني بر هنر ، توسعه پيدا كند ولي متأسفانه در حال حاضر اين جشنواره به دست فراموشي سپرده شده و همه مراكزي كه با اين جشنواره همراه بودند با دلايل و بهانه هاي مختلف مانند كمبود بودجه كنار رفتند. و اين حركتي كه انتظار مي رفت جدي و ثمربخش باشد، هم اكنون پيگيري نمي شود. البته ما به بهانه همين جشنواره با بزرگاني مثل حضرت آيتالله مقتدايي و دستاندركاران ديگر جشنواره خدمت مقام معظم رهبري رسيديم. گزارشي از جشنواره ارائه شد، ايشان فرمايشات خيلي راهگشا و مهمي داشتند. دغدغه اي كه قبل از ملاقات با رهبري داشتيم اين بودكه آيا طلاب بايد به كارهاي هنري با عنوان حرفه اي وارد شوند؟ و آيا وارد شدن به فعاليت هاي هنري به صورت حرفه اي سبب غفلت از پژوهش و نظريه پردازي طلاب كه هدف اصلي است، نخواهد شد ؟ وقتي نظر رهبري را در اين مسأله جويا شديم، فرمايشات ايشان مثل هميشه كه فصلالخطاب و راهگشا است، براي ما نيز راهگشا بود. ايشان فرمودند: مگر امكان دارد انسان بدون اينكه در يك هنري حرفهاي شود و هنرمند شود، نظريهپردازي كند و اساسا نظريهپردازي در خلأ امكان ندارد. لذا بايد حرفه اي شد. منتها اين به اين معنا نيست كه انسان در آن هنر بماند، بايد از آن هنر عبور كند و بتواند آن را به نظريه برساند. اين فرمايشات قطعا براي همه دوستان و طلابي كه علاقمند به مباحث مختلف هنري هستند، راهگشاست. لذا ما بايد در هر هنري كه با علاقه به آن ورود پيدا كرديم را، به بهترين و حرفهاي ترين شكلش ، به انجام برسانيم و وارد آن هنر شويم. ولي قطعا بايد به حوزههاي نظريهاي هم نظر داشته باشيم و بتوانيم دانش آن هنر و فن را هم در خدمت دين قرار دهيم.
تبيين: بعد از اين فرمايشات آيا از سوي زعماي حوزه عملي هم صورت گرفت؟
با كمال تأسف ، اتفاقا بعد از اين فرمايشات بود كه تقريبا جشنواره هنر آسماني فعاليتي نداشته است، عليرغم اينكه انتظار ميرفت بعد از اين فرمايشات، جشنواره يك تحرك و پويايي بيشتري داشته باشد ، ولي متأسفانه تا الآن كه هيچگونه حركتي از مراكزي كه پيگير اين بحث بودند صورت نگرفته است. به نظر بنده بيش از آنكه بودجه و تغييرات مديريتي علت تعطيلي اين فعاليت ها باشد، نبود انگيزه در مديريت فعلي مراكز است و آنها انگيزه اي براي پيگيري چنين بحث هايي را ندارند. در حالي كه از طرف طلاب به شدت پيگيري وجود دارد.
تبيين: آيا غير از اين جشنواره، حركتهاي ديگري هم در اين حوزهها بوده يا نه؟ كجاها بوده است؟
با توجه به وجود علاقه مندان اين رشته در حوزه، حركت هايي وجود دارد، ولي انسجام و منطق اصيل را ندارد. مثلا معاونت تبليغ حوزه ، طبق دغدغههايي كه حاجآقاي نبوي دارد، توانسته يك گرايش هنر و رسانه در مقطع كارشناسي ارشد در معاونت تبليغ ايجاد كند. هر چند هنوز در سرفصلهاي آن، به مباحث جدي در بحث رسانه پرداخته نميشود ، اما اصل اين حركت مبارك است. بههرحال دادن چنين عنواني به يك گرايش در مقطع كارشناسي ارشد ، در حوزه يك موفقيت است كه نشان از اين است كه بخشي از مديريت كلان حوزه اين بحث را بهعنوان يك بحث جدي پذيرفته و اين اجازه را داده كه اين گرايش ايجاد شود. همچنين جامعهالمصطفي بهعنوان يك مركز حوزوي تأثيرگذار، فعاليتهايي را در حوزه مهارتهاي كاربردي شروع كرده است. دانشكده صدا و سيما هم هست و عليرغم اينكه دانشكده حوزوي نيست و بيشتر از سمت صداوسيما ايجاد شده، ولي ورودي آن همه طلبه هستند و توسط آموزش عالي به رسميت شناخته شده است. اما بهدليل اهميت رسانهها، قطعا اين فعاليتها جوابگوي نياز فعلي جامعه رسانهاي و هنري ما نيست و در مجموع به نظر ميرسد ، هنوز اهميت رسانه بهعنوان يك دغدغه جدي ، در حوزه مطرح نيست. لازم است از سوي حوزه ، مركز تخصصي رسانهاي ايجاد شود ، متناسب با فرهنگ ديني سرفصلگزاري شود، رسانه را درست بشناسد، در يك فضاي منطقي ديني معرفي شود و بحثهاي جدي در آن صورت گيرد و قطعا خروجيهاي آن مركز تخصصي، خواهند توانست نه تنها در ايران بلكه در جهان حرف جدي و تأثيرگذاري ارائه كنند. بنده معتقدم كه اگر همين نظريات دم دستي ما در حوزه دين انتشار پيد اكند و به زبانهاي مختلف نشر داده شود و حتي با يك تنظيم ابتدايي در اختيار اهالي رسانه در دنيا قرار گيرد، فضاي رسانهاي را خيلي متحول خواهد كرد.
لذا اگر ما به دنبال ساخت تمدني هستيم كه در جهان بايد عرض اندام كند، بايد در حوزههاي مختلف از جمله حوزههاي رسانه كه در حال حاضر جزو تأثيرگذارترين حوزههاي جامعه بشري هستند، حرفي براي گفتن داشته باشيم. و من مطمئنم كه اين حرف وجود دارد فقط بايد قالب ارائه اش، قالب رسانهاي باشد. اين مستلزم اين است كه طلاب محترم عميق و دقيقي اين ادبيات را پيدا كنند و بتوانند معارف ديني را در حوزه رسانه با ادبيات خاص خودش ارائه دهند.
جديدا دانشگاه باقرالعلوم در فوق ليسانس و دكتري كه وابسته به دفتر تبليغات حوزه است از طلاب در رشته ارتباطات و فرهنگ و ارتباطات دارد گرايشهايي را انتخاب ميكند و چند دوره هم برگزار شده و همينطور مؤسسه امام خميني(ره) هم در دكترياش ظاهرا يك گروه فلسفه رسانه را تشكيل داده اند. همچنين در مدرسه اسلامي هنر، كانون هنر و انديشه مركز پژوهشها، فعاليت هايي در اين زمينه صورت گرفته است ،اين حركتها چه اندازه مي تواند كارگشا باشد؟
سرعت در تحولات رسانهاي بسيار بالاست . بعد از تلويزيون ده ها رسانه ديگر به وجود آمده است كه شناخت هركدام آنها يك دنيايي را ميطلبد. مثل اينترنت، شبكههاي اجتماعي مانند تويتر، فيسبوك ، مثل ip3، بازيهاي رايانهاي ، ديويدي، سيدي، كه همه اينها رسانه منحصر به فرد هستند، اين در حالي است كه ما هنوز پديده تلويزيون را در حوزه به خوبي نتوانستيم بشناسيم، در حاليكه رسانه هاي متعددي كه بعد از آن آمده فضاي جديدي را براي مخاطب باز ميكند، دنياي جديد، و امكانات جديدي را در اختيار مخاطب ميگذارد كه مخاطب همچنان مخاطب جديتر رسانهها شود. و اين رسانه ها هستند كه همه حواس مخاطب را به خودشان جلب كرده اند، از حواس پنجگانه گرفته و تا تفكر و مغز را هم به خودش مشغول كرده است. وقتي همه حواس مخاطب در اختيار رسانهها بود آن وقت مخاطب در اختيار تكنولوژي قرار گرفته و تكنولوژي تمام ويژگيها و شيوههاي زندگي امروز را تعيين ميكند. طبيعي است كه اگر اين امكانات و ابزارهاي شكلدهنده زندگي، در دست افرادي با تفكرات اومانيسم و ليبراليسم غرب باشد، نمي توان توقع داشت كه زندگي بشر امروز، زندگي غربي و اومانيستي نباشد. لذا براي اينكه بتوانيم تأثيرگذاري داشته باشيم، بايد ابزار ارتباطي با بشر را هم به دست بگيريم. اين يك حرف منطقي است كه براي ارتباط جامعه امروز ، بايد زبانش را آموخت و دانست و بر اساس آن زبان با مخاطب ارتباط برقرار كرد و گرنه تحولات يك واقعيتهايي هستند كه در جوامع دارند ايجاد ميشوند و اگر حوزه نتواند اين تحولات را مديريت كنند، آن تحولات هستند كه حوزه را مديريت خواهند كرد و حوزه در حالت انفعال قرار خواهد گرفت و از تحولات عقب خواهد ماند.
تبيين: آيا مي توان گفت اين عدم زمان شناسي ريشه در بسط سكولاريسم در ميان حوزويان و در نتيجه گسترش سكولاريسم در ميان مردم دارد؟
دقيقا همينطور است. بنده معتقدم يك طلبه و يك متدين بايد از آخرين تحولات فنآورانه جامعه جهاني و جامعه روز خودش اطلاع داشته باشد چرا كه اين فنآوريها تأثير گذارند و زندگي بشر در دنياي امروز را شكل ميدهند ، لذا ما نميتوانيم بدون توجه به آنها، به مسائل ديني صرف بپردازيم.
يك مراكزي دارد شكل ميگيرد در بخش هاي مختلف آموزش عالي و آموزشي مثل دفتر تبليغات، دانشگاه باقرالعلوم، مؤسسه امام خميني(ره)، اينها بهنظرم فعاليتهاي مباركي است كه بايد يك نظام رسانهاي را در حوزه شكل دهد، قوام پيدا كند، اين مراكز به همديگر نزديك شوند، سياستهايشان را با يكديگر تعديل كنند، در يك نظامي حركت كنند وهركدام يك مقطع و يك پازلي از اين تصوير كلي رسانهاي را در حوزه تكميل كنند و هرجا هم كه خلأهايي وجود دارد، مراكز ديگر بيايند و اين خلأها را پر كنند تا بتوانيم يك سپهر رسانهاي را در حوزه تشكيل دهيم . ما نمي گوئيم ساير بخشهاي حوزه تعطيل شود و فقط در بحث رسانهاي كار شود ، بلكه معتقديم بحثهاي رسانهاي بايد جاي خودش را در حوزه پيدا كند و آن پتانسيل عظيمي كه در حوزه وجود دارد و نيروهايي كه احيانا علاقه هنري و رسانهاي دارند و الآن هدر ميروند ، بتوانند جايگاه خود را در حوزه پيدا كنند. قطعا رسانههم استقبال خواهد كرد. بخشي از نواقصي كه در رسانه حال حاظر جامعه ما - چه در تلويزيون و چه در سينما - وجود دارد به دليل خلأ مباحث ديني در آنجاست.
تبيين: در مواردي كه بين عناصر رسانهاي و عناصر متفكر حوزوي و حتي رسانهاي حوزوي رابطه اي برقرار شد، نتايج مباركي نيز حاصل شده و به عنوان نمونه برخي سريال هاي مذهبي در دنيا خوش درخشيدند. نظر شما در اين رابطه چيست؟
دقيقا همينطور است. بهترين سريالهايي كه در طول تاريخ حتي سينماي ما ساخته شدند سريال هايي مانند حضرت يوسف، مختارنامه، مريم مقدس، ولايت عشق، اصحاب كهف، امام علي(ع)، بشارت منجي هستند و در واقع يك فيلم سينمايي سي و چند قسمته هستند، چون ميدانيد اين فيلمها اكثرا فرمتهايشان، فرمتهاي سينمايي هستند و با دوربينهاي پيشرفته سينمايي برداشته ميشوند و پلنها، پلنهاي سينمايي است و اتفاقا اگر كار فاخري هم هستند به دليل اين استكه از دين نشأت گرفتند و با فطرت بشري همراه هستند. جزء حقايق جامعه بشري هستند .و همين امر سبب شد رقباي فرهنگي و اعتقادي ما هم بعد از اينكه ديدند در اين حوزه در حالت انفعال قرار گرفتند، به ساخت سريالهايي بپردازند.
تبيين: به نظر شما آنها چقدر موفق بودند ؟ با توجه به اينكه قدرت سينماي ايران خيلي بيشتر از سينماي كشورهاي عربي است؟
قطعا كارهايي كه ساخته شده آنها ، به قوت كارهاي كشورمان نميرسد ، اما در جاي خودش تأثيرگذار هم بوده است. يكي از دلايلش اين است كه آنها آنتن پخش دارند. شما اگر پشت صحنه برخي از اين سريالها را دنبال كنيد ، متوجه خواهيد شد بعضي از اينها حتي به لابيهاي صهيونيستي هم اتصال دارند، يعني ساپورت علمي، رسانهاي و مالي ميشوند تا بتوانند اين كارها را ارائه دهند. اما در عين حال و با وجود اين كمك ها سريال هاي ما توانسته بسياري از مسائل غرب و رقباي فرهنگي را به چالش بكشد . اين نشاندهنده اين است كه اين ظرفيت هم در دين و هم در سينماي كشور و سينماگرايان وجود دارد. با يك مطالعه و آمارگيري مي توان فهميد كه اگر بخواهيم ده فيلم برتر كشور را مشخص كنيم، فيليم هايي هستند كه يا سازندهاش گرايش ديني دارد، يا موضوعش گرايش ديني و فطري دارد و حس ديني مخاطب را تحريك كرده است و اين هم از اينروست كه اين ظرفيت هم در مخاطب و هم در سينماگران ما و هم در منابع ديني و حوزوي ما وجود دارد. منتها مشكل ما نديدن همديگر است، شايد يكي از مشكلات عمده سينماگران ما اين است كه مخاطب را نميبينند، چشم به گيشه دارند و آنطرف آب. حوزويهاي ما اهالي سينما و رسانه را نميبينند و يا كمرنگ ميبينند و طرف ديگر هم در مقابل حوزه، حوزويان را غير متخصص ميبينند ، لذا اين سوءتفاهمها بايد برطرف شود. سينما هر چه از ارزش ها فاصله بگيرد زودتر به بن بستي كه هم اكنون در حال نزديسك شدن به آن است، مي رسد. اما مي توان با برطرف كردن سوء تفاهمات و استفاده از فضاي يكديگر اين رويه را تغيير داد.
ما ناچاريم از ظرفيت سينما و رسانه استفاده كنيم و رسانه - تلويزيون، صداوسيما، سينما - اگر بخواهد به حيات منطقي خودش ادامه دهد، بايد حوزه را بهعنوان يك نهاد تأثيرگذار بپذيرد و بهعنوان يك منبع غني از ارزشهاي ديني اعتقادي، تاريخي و هر آنچه مخاطب ايراني و جهاني نياز دارد، از آن استفاده كند.
ما معتقديم بر پايگاه دين ناب مستقريم. اگر شما بخواهيد بهعنوان سينماگر با زبان فطرت و با زبان جهاني با مخاطب ارتباط برقرار كنيد ، به جاي اينكه تلاش كنيد جشنوارهها را اغنا كنيد، بايد تلاش كنيد كه مخاطب جهاني را اغنا كنيم. همه نظريهپردازان سينما به اين قائلند كه جشنوارهها غير از مخاطبين جهاني هستند. چرا كه جشنوارهها در دست مراكز قدرتي هستند كه ميخواهند تعيينكننده باشند و سليقه و نياز مخاطب را شكل دهند، درصورتيكه مخاطب جهاني بهدنبال سوژههايي غير از اينهاست. واگر مي شد كه اين فيلم را به به داوري مخاطب جهاني گذارد و نه به داوري شركتهاي تأثيرگذار و تعيينكننده كه سعي دارند، سليقه مخاطب را با انتخاب فيلمها شكل دهند، قطعا ارنج و ترتيب فيلمهاي برتر جهان تغيير مي كرد.
تبيين: ظاهرا كشيشهاي مسيحي هم خيلي زياد به اين موضوع توجه ميكنند و دانشگاههاي متعددي را براي تقويت كشيشهاي رسانهاي در آمريكا شكل داده اند مثل دانشگاه ليبرتي و شبكههاي بسيار بزرگي مثل گادتيوي، سيبيان و شبكههاي بزرگ ديگري كه در حال فعاليت هستند. نظر شما چيست؟
ما حدود صد شبكه مسيحي داريم كه الآن در شبكههاي ماهوارهاي براي مخاطب ايراني، آسيايي، اروپايي، آفريقايي برنامه پخش ميكنند. به هر حال آنها به اين مسأله از ابتدا واقف بودند. شما تاريخ همه رسانهها را كه ميبينيد تاريخ راديو را مطالعه كنيد، تاريخ تلويزيون را مطالعه كنيد، اولين پيامهايي كه فرستادند پيامهاي كليسايي بوده است. يعني اگر تاريخ راديو را مشاهده كنيد، اولين ايستگاه پخشكننده از واتيكان بوده است. اگر تاريخ تلويزيون را مطالعه كنيد، اولين نهادي كه از اين پتانسيل استفاده كرده ، نهاد دين و كليسا بوده است. شما فيلمهاي كلاسيك تاريخ سينما را ببينيد، ده فرمان حضرت موسي بوده است، و اين ها فيلمهايي بودند كه از نهاد دين و از كليسا گرفته شده و سوژهها، كليسايي بوده است و كليسا هم از اين ظرفيت استفاده كرده است. امروزه نيز رابطه خوبي در بخشي از سينماي اروپا با كليسا وجود دارد. آنها معمولا فيلمنامههايشان را بر اساس نسخه اي كه به تأييديه كليسا رسيده باشد، ميسازند. حتي فروشگاه هاي بزرگي در شهرهاي بزرگ اروپايي وجود دارد كه وقتي خانواده ها مي خواهند يك فيلم سالم تهيه كرده و ببينند بدانجا مي روند و در آن فروشگاه فيلم هايي وجود دارد كه مورد تأييد واتيكان است. يعني اگر يك فيلم ساخته ميشود با دو جلوه و با دو رويكرد ساخته ميشود، يك رويكرد براي واتيكان تا بتواند، استفاده كند. اين تأثير كليسا و مسيحيت را بر سينما ميرساند. حتي پژوهشگاههايي در كشورهاي اروپايي وجود دارد كه مفهوم خدا را در سينما بررسي ميكنند. حتي اخيرا يكي از دوستان طلبه يك كتابي را ترجمه كرده بود كه نويسنده آن يك كشيش مسيحي بوده و در كتاب خود الاهيات را در سينما بررسي كرده بود. لذا بايد بپذيريم كه آنها حتي كليسايشان در مباحث رسانهاي از ما جلوتر هستند و از اين ظرفيت خود استفاده ميكنند. چرا ما متناسب با ارزشها و اعتقادات خودمان استفاده نكنيم؟ هرچند ما فضاي موجود رسانهها را فضاي مطلوبي براي ارايه مفاهيم ديني نميدانيم ، اما چرا ما تعريفي از رسانه ديني ارائه ندهيم؟
تبيين: يكي از نظرياتي كه مي تواند جلوي پيشبرد امرو در اين زمينه را سدكند، اين است كه قائل به اسلامي نشدن ذات رسانه هست، شما نظرتان چيست؟
بنده عرض كردم اين يك آدرس اشتباهي است كه به ما داده ميشود. اساسا رويكرد سكولار و رويكرد ضددين ضمن اينكه نظرياتش را به اين سمت ، سوق ميدهد كه اساسا بين دين و رسانه هيچ قرابتي وجود ندارد، در عين حال ، در جدي ترين بحثها از رسانه استفاده ميكنند. حتي در راستاي تبليغ نظريات فلسفي ضدديني هم دارند استفاده ميكنند. اينكه رسانه نميتواند با دين، هيچ نسبتي برقرار كند يا اينكه ذات رسانه ، قرابتي با دين ندارد، اينها آدرسهاي اشتباهي است كه دادهاند. ضمن اينكه ادل الدليل علي امكان الشيء وقوعه ، اين يك اصل طلبگي است كه قويترين دليل بر امكان يك چيز تحقق آن چيز است. ما معتقديم كه رسانه نه تنها امكان ديني شدن دارد، بلكه بر اساس پژوهش هايي كه در خصوص امكان سنجي رسانه ديني انجام داديم، ديديم آن قدر مصداق خارجي دارد كه امكان سنجي آن لغو است. ما رسانهها را به بخشهاي مختلف تقسيم ميكنيم. رسانهها يا مكتوب هستند يا الكترونيك و يا هاي ديداري يا شنيدارياند. قرآن رسانه نوين زمان خودش است، يعني توانسته مفاهيم ديني را در قالب كتاب و در زندان سخن ارائه دهد. ما قائل به اين هستيم كه قرآن نازل شده است، درست است آن مفاهيم الهي و عرشي وقتي ميخواهد به بشر برسد در قالب بيان، تنزلي دچار ميشود اما اين تنزل به معناي كاستي نيست. به معناي قابل فهم شدن براي اين مخاطب زميني است. پس به مي توان گفت رسانه ديني داريم، منتها در مراتب ديني شدنش بحث هايي وجود دارد. بعضي از رسانهها رقيقهاي از دين را دارند و برخي ديگر داراي قوت بيشتري هستند. اما حداقل انتظاري كه از رسانه ديني وجود دارد، اين است كه مخاطب را در مسير تعالي حركت دهد، يعني در مسير تعالي توقف نداشته باشد و بي شك امكان تحقق چنين رسانهاي وجود دارد. به نظربنده تلويزيون ما هم گاه در اين مسير حركت كرده،گاه پسرفت داشته، گاه انحراف داشته و در مقاطع مختلف هم داراي شدت و ضعف بوده است، ولي در مواجهه با ساير رسانهها قطعا دينيترين و پاكترين رسانه است كه با آن فضاي ايدهآل ، فاصله زيادي دارد. سينماي ما هم همين طور است. ولي متأسفانه در حوزه سينما ، اين پسرفتها بهخصوص در سالهاي اخير بيشتر وجود داشته است. به نظر بنده سينماگران براي حفظ و جذب مخاطب چارهاي جز بازگشت به همان ريشههاي انقلابي و ارزشي و فطري و شيعي خودمان ندارند.
تبيين: با توجه به صحبتهاي حضرتعالي رسالت آرماني حوزه و يك طلبهاي كه ميخواهد در مباحث رسانه كار كند ، چيست؟
قطعا رسالت نهايي و ايدهآلش اين است كه حوزه بتواند بشر را مديريت كند تا به آن ظرفيت مهدوي نزديكتر شود. يكي از رسالتهايمان اين است كه آن تمدن اسلامي و شيعي خودمان را تحقق ببخشيم. اما رسالت مقدمه اي تر اينست كه بايد دانش رسانهاي و هنري جهان را تغيير داد. يعني اگر توانستيم به اين دانش دست پيدا كنيم و تعريف جديدي از دانش رسانهاي كه مبتني بر گزارههاي توحيدي است، ارائه دهيم، موفق خواهيم بود. چرا كه وقتي حوزه نظريه پردازي يك علم تغيير كرد، حوزه بيروني آن هم تغيير خواهد كرد. لذا ما اگر مسير جديدي را براي رسانهها ترسيم كنيم، قطعا رسانهها از اين مدل پيروي خواهند كرد و اين فضا را ايجاد خواهند كرد و بشر را در اين پيچ تاريخي به مسير اصلي خودش خواهند آورد. بنده معتقدم هيچ كجا مثل حوزه علميه ، اين پتانسيل و امكان و ظرفيت را ندارد و حتي اين وظيفه را ندارد و حوزه بايد هم به عنوان ارائه دهنده اين گفتمان و دكترين عمل كند و هم نظريهپردازي اين حوزه را به عالم تحقق نزديك كند.
تبيين: به نظر مي رسد در اين مسير، قطعا گروه هايي نيز با اين جريان مخالف خواهند بود، كمااينكه الآن هم اين مخالفتها را ميبينيم، چه از درون حوزه و چه از درون روشنفكران و بعضي از هنرمندها و غربيها كه احساس خطر كردندو مافياي حاكم بر سينماي جهان و حتي داخل ايران هستند. نظر شما در اين باره چيست؟
بههرحال در هر تفكري افراد افراطي و تفريطي نسبت به آن تفكر هم وجود دارند. اين براي اين زمان نيست، در طول تاريخ هم انسانهاي افراطي وجود داشتند و هم انسانهاي . در حال حاضر نيز همانگونه كه در خارج از حوزه خيليها اعتقاد به اين دارند كه دين هيچ نسبتي با رسانه برقرار نميكند، ممكن است در داخل حوزه هم كساني باشند كه معتقد باشند رسانه هيچ وقت تعاملي با دين برقرار نميكند، يا دين هيچ كانالي براي عرضه در رسانه نميتواند داشته باشد. من فكر ميكنم اين نگرش در حوزه ،يك نگرش كاملا متحجرانه و حداقلي به دين است. جفايي كه دارد به دين ميشود و اين يك نوع نگاه عدم تكاملي به دين است. اينكه معتقدند دين كامل نيست و دين اين ظرفيت را ندارد. ممكن است در حوزه هم افرادي به اين نظريه معتقد باشند ولي بيش از آن كه در حوزه چنين اعتقادي باشد، در بيرون از حوزه اين نگرش وجود دارد كه بي شك نماينده تفكر غربي هستند. يعني اصلا آمدهاند كه بين دين با ساير شئون اجتماعي بشر اگر ارتباطي هم هست، آن را قطع كنند و البته اين جريان از رنسانس به بعد اين پيگيري شد و الآن هم دارد با شدت و تعصب بيشتر ادامه پيدا ميكند، كه در اين نوع نگاه، رسانهها يكي از آن عرصههايي هستند كه دين را از آن خط مي زنند. هرچند به قول آقاي نيل پرسمن ، خود ايشان اعتراف ميكند كه در نهايت براي اينكه رسانهها در يك فضاي منطقي با مخاطب بتوانند ارتباط برقرار كنند، چارهاي نيست كه زير چتر دين بروند. ايشان در كتاب تكنوپولي در بخش پاياني نهاد دين و نهاد رسانه معتقد است كه براي اينكه رسانهها در مواجهه با مخاطب، مخاطب را سردرگم نكنند بايد از يك نظام هنجاري ديني پيروي كنند.
تبيين: به عنوان آخرين سؤال بفرمائيد، در خصوص ارتباط دين و رسانه، راهكارهاي دقيقي كه واقعا عملي باشد چيست؟
ما هم بايد دين را درست و كامل بشناسيم و هم پديدههاي روز جهان را و تنها با شناخت دقيق و كامل در اين دو حوزه است كه مي توان موفق بود. مشكل ما اين است دين را به خوبي نشناختيم و هم پديده هاي اطراف خودمان را به خوبي درك نكرده ايم. هنوز حوزه شناخت درستي از رسانهها پيدانكرده ايم. حضرت امام(ره) در بدو ورودشان به ايران بعد از 15 سال مباحثس را به عنوان امهت در بهشت زهرا بيان كردند كه يكي از آنها همين بود كه فرمودند ما با سينما مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم. يعني با شناخت كامل از اين پديده، اين فرمايش را مطرح كردند و اين نگراني را بين اهالي سينما و اهل هنر در بدو ورودشان به ايران بعد از 15 سال دوري از ايران و در ابتداي ايجاد اين انقلاب بهعنوان يك دكترين مطرح كردند كه سينما يك واقعيتي است كه بايد باشد، اما قطعا فحشا بايد از سينما برود . با توجه به اين كه فيلم فارسي با فحشا همراه شده و اصلا با آن معروف شده بود،ايشان به دنبال اين بود كه حوزه يك تعريف مجددي از سينما بدهد. من فكر ميكنم اين پيام حضرت امام (ره) توسط حوزه ، به خوبي دريافت نشد. حوزه اين كد امام را نگرفت، لذا نتوانست در اين 30 سال تعريفي از سينما ارائه دهد كه اهل هنر را راضي كند تا بتوانند در آن تعريف، ارائه اثر كنند. امروزه نيز چاره اي جز طرح اين مباحث در حوزه به صورت جدي كه هم مطالبات رهبري بوده و هم فضاي منطقي آن را مي طلبد، وجود ندارد. بايد نظريات حقيقي و اصيل ارائه شود و قطعا در بستر اين نظريات شاهد آثار بيروني و در پي آن تحول در رسانه هاهم خواهد بود . لذا ما هم در جمع كوچكي از دوستان كه اينجا در حال فعاليت هستيم، چشماندازمان اين است كه با بازخواني و با فهم درست دين و با فهم درست رسانهها بتوانيم مدلي را ارائه دهيم كه در آن مدل دين براي تبيين و تبليغ ارزشهاي خودش، بتواند از ظرفيت رسانه استفاده كند. اگر ما نگرشمان نگرش الگويي باشد، اين الگو ميتواند در ساير ملل هم پياده شود. چون آنها از يك الگو پيروي كردند، آن هم الگوي غريزه بود، چرا كه زبان بينالمللي و زبان بشري است. ما هم معتقديم كه بايد الگوي فطري را جايگزين الگوي غريزي كنيم. يعني فطرت هم مثل غريزه زبان بينالمللي است. زباني است كه قطعا قويتر ، اصيلتر ، بنياديتر ، قابل فهمتر و به حقيقت هستي نزديكتر از زبان غريزه است و در مسير تعالي بشر هم قرار دارد. اگر غريزه برجسته شود، باعث سقوط بشر ميشود، اما زبان فطرت باعث نجات بشر ميشود. براي اينكه رسانهها بتوانند به اين زبان بينالمللي و زبان جامعه بشري دست پيدا كنند ، بايد نظرياتي، تبيينكننده اين مبنا باشد.مبناي ما توحيد است، بر اساس زبان فطرت و اين بايد در همه علوم گسترش پيدا كند، از جمله علوم رسانه كه قطعا هم نياز روز جامعه بشري و هم كانال ارتباط با اين جامعه است.
اميدواريم كه با توسعه اين مباحث در مراكز حوزوي، اين بحثها تكامل پيدا كند و ما شاهد آثار بهتري باشيم. انشاءالله.
انتهاي پيام/
مصاحبه با آقاي حجت الاسلام والمسلمين رضواني




























ارسال کردن دیدگاه جدید