نگراني ضدانقلاب از ترويج سبكزندگي اسلامي/علت پرفروش شدن «مفاتيحالحيات»از ديد راديوفردا
پرفروش شدن كتاب «مفاتيح الحيات» آيت الله جوادي آملي موجب عصبانيت سايتها و محافل ضد انقلاب شده و آنها را به موضعگيريهاي غير علمي و خيالي واداشته است.
به گزارش رجانيوز، سايت «راديو فردا» نزديك به سيا و محافل كنگره امريكا با انتشار مطلبي تحت عنوان «چگونه يک اثر در ايران پر فروش می شود يا نمی شود؟» با كنار هم قرار دادن استدلالهايي تلاش كرده است تا ضمن كاستن از جايگاه علمي كتاب مفاتيح الحيات و نويسنده آن، استقبال از آن را نيز غير واقعي جلوه دهد.
اما رسيدن اين كتاب به چاپ شصت و هشتم در كمتر از شش ماه امر عجيبي نيست؛ مخصوصا براي افرادي كه در نمايشگاه كتاب امسال از روبروي غرفه انتشارات اسراء عبور كرده باشند و با ازدحام بيش از حد حول و حوش آن مواجه شده باشند. استقبال مخاطبان نمايشگاه از اين كتاب به حدي بود كه در همان روزهاي اوليه نمايشگاه چاپهاي ابتدايي كتاب تمام شد و كار به پيشثبت نام براي ارسال پستي كتاب بعد از نمايشگاه كشيده شد.
انتظار براي انتشار و مطالعه مفاتيح الحيات از همان چند سال پيش در مردم ايجاد شده بود؛ از همان زماني كه حضرت آيت الله جوادي آملي از لزوم و اهميت انتشار كتابي كاربردي كه بتواند روش درست زيستن را عرضه كند، سخن گفته بودند. اينگونه بود كه با انتشار خبر رسيدن مفاتيح الحيات به بيست و پنجمين نمايشگاه كتاب، سر متصديان غرفه اسراء شلوغ شد و بعد از يكي دو روز شرمنده مراجعه كنندگان شدند.
شايد يكي از علتهاي عصبانيت محافل ضد ديني و سكولار از چنين استقبالي هم در همين كاربردي بودن نهفته باشد. هرچند كه اين سايت فارسي زبان امريكايي سعي ميكند آن را واجد امتيازي جديد نداند و درباره آن بنويسد: «مفاتيح الجنان شيخ عباس قمی به گونهای ديگر به نيازهای مذهبی باورمندان پاسخ می داد، در شرايطی که اسلام قرار نبود "مکتب راهنمای عمل" و ايدئولوژی باشد و بدان به صورت يک مجموعه برای عبادت و تقرب به خداوند نگريسته می شد. ترجمهی الحيات به زبان فارسی توسط مترجمان خبره اين اثر را از يک اثر علمی يا تخصصی به يک اثر قابل استفاده برای عموم تبديل کرد. بدين لحاظ مفاتيح الحيات به نياز خاصی در ميان باورمندان پاسخی نمی داد.»
قضاوت نويسنده اين مطلب غير منصفانه كه خود را جامعه شناس ميداند، درباره كتاب مفاتيح الجنان شيخ عباس قمي هم درست نيست. اما بروز اين ناراحتي و نوشتن مطالبي پرخاشگرانه توسط چنين افرادي به خوبي نشان ميدهد كه كتاب مفاتيح الحيات به خوبي توانسته است اثر گران سنگ شيخ عباس قمي را كامل كند و با قرار گرفتن در كنار آن، الگوي مناسبي از «سبك زندگي» اسلامي را به فرد مومن و مسلمان ايراني ارائه نمايد.
اما حقد و كينه نويسنده مطلب فوق جايي مخاطب را به خنده وا ميدارد كه چنين قضاوت مضحكي را درباره نويسنده مفاتيح الحيات ارائه ميكند: «ثانيا هيچ اثری از نيازهای روزمرهی مردم در آثار و گفتارهای وی به چشم نمی خورد تا پر فروش بودن يک اثرش قابل فهم شود؛ و ثالثا ايشان نه سخنران و نه نويسندهای مجرب و خوشگوست که مخاطب به سبک گفتاری و نوشتاری وی (همانند علی شريعتی يا الهی قمشهای) جلب شود. سخنرانيهای وی که سه دهه است از تلويزيون و راديوی دولتی جمهوری اسلامی پخش می شود هميشه از کم بيننده ترين برنامهها بودهاند.»
جايگاه علمي آيت الله جوادي آملي كه يكي از چهره برجسته تفسير و فلسفه حوزه علميه قم است نياز به تاكيد ندارد ولي بد نيست براي يادآوري بخشي از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی در مهرماه سال 89 و در دیداری که با مسئولین برگزاری مراسم روز جهانی فلسفه در ایران داشتند مرور شود:
« بهطور غيابي از حضرت آيت الله جوادي كه افتخار جهان اسلام هستند و دست ما به دامن ايشان نميرسد و خوشحاليم كه آقازادهشان حضور دارند و ما بوي گل را از گلاب استشمام می کنیم . والا اگر ما اينجا براي چند طلبه بحث فلسفي مطرح ميكنيم، معنايش اين نيست كه نام بنده در كنار حضرت آيت الله جوادي آملي برده شود؛ من اين را واقعاً از ته دل ميگويم و ايشان از مفاخر عالم اسلام ميدانم و مفتخرم كه دست ايشان را ببوسم. بهطور معمول هروقت خدمت ايشان شرفياب ميشوم، سعي ميكنم اين كار را انجام بدهم. حق اين كار واقعاً بوسيله ايشان انجام ميشود و خوب است كه ايشان به دنيا هم شناسانده شود؛ ايشان واقعاً مجاهدت نمودند و عمر شريف خود را وقف فلسفه كردند. البته منحصراً نه در تفسير كار مرحوم آقاي طباطبايي را ادامه دادند و با امكاناتي كه حالا فراهم است به بهترين نحو همچنان ادامه ميدهند و اين باقيات صالحاتي است كه قرنها دوام خواهد يافت واين افتخار نصيب ايشان ميشود كه يك دوره كامل تفسير را با اين عظمت، با اين وسعت و با اين شكوه بيان كنند و خوشبختانه همزمان يا با اندكي تأخير در رسانهها پخش شود مردم استفاده كنند علما استفاده كنند.
بنده از ته دل خيلي خوشحال هستم و دعا ميكنم كه خدا توفيقات ايشان را زياد كند و اين كار را به نحو نيكو به پايان برسانند. افزون بر فعاليتهاي ديگري كه در زمينه فلسفه، فقه، اصول و ساير علوم دارند. تنها چيزي كه ميتواند مجوز اين باشد كه مثلاً بنده هم در اين محفل شركت بكنم اين است كه قدر بزرگان شناخته شود از باب تعرف الاشياء با ضدادها معلوم ميشود كه واقعاً آقاي جوادي يعني چي.»
از طرفي نيز معلوم نيست چگونه ميتوان سخنان كسي كه سالها خطيب نماز جمعه بوده و قشرهاي مختلفي از عامه مردم پاي صحبتهايش مينشستند را فاقد نيازهاي روزمره مردم و جذابيت براي عامه دانست؟!
پس راز اين تخريب چيست؟ جواب اين سوال را خود نويسنده با ناشيگري لو ميدهد: «همهی تبليغات دولتی در پيرامون اين اثر (اخبار ناياب شدن، چاپ بيست و سوم، چاپ پنجاه و سوم، چاپ شصت و هشتم) برای ارتقای مقام يک روحانی معمولی به ايدئولوگ و فيلسوفی دولتی است تا بعد تعريف و تمجيد وی از(آيت الله) علی خامنهای (که چندين بار انجام شده) دستمايهای برای بزرگداشت ولی فقيه قرار گيرد.»
خشم ضد انقلاب از روحانيت همراه با مردم و ولي فقيه چيز عجيبي نيست و در اين مورد نيز همان افراد كه در فتنه 88 سعي ميكردند آيت الله جوادي آملي را مقابل رهبري نشان دهند، بعد از ناكامي در اين امر حالا مجبورند اينچنين به ايشان و اثر فاخرشان بتازند. مخصوصا كه حضرتشان يكي از افرادي است كه پس از پرداختن مقام معظم رهبري به موضوع اقتصاد مقاومتي، در چند سخنراني خود به اين موضوع پرداخته و وجوه مختلف آن را تبيين كرده اند.
اما جداي از همه اين موارد، آنچه در اين مقاله سبك و بيمايه به چشم ميآيد نگاه تحقيرآميز هميشگي قشر شبهروشنفكر به مردم است، چنانكه با لطايف الحيلي سعي ميكند پرفروش شدن يك اثر فرهنگي را ناشي از جوگيري يك مشت مردم كم شعور و سطح پايين جلوه دهد. خريد اثر توسط دولت براي كارمندان و مواردي از اين دست از جمله اتهامات تكراري و بلاوجهي است كه اين قشر همواره براي فرار از واقعيتهاي موجود ايران بكار بردهاند.
حال آنكه بايد گفت اگر اين دست اقدامات به محبوبيت يك اثر كمك ميكرد بايد در زمان حاكميت طيف دوم خرداد هم جواب ميداد. آن زمان كه بانوي نويسنده همراه با اين طيف چاپ اول رمان خود را با تيراژ نزديك به هشتاد هزار نسخه منتشر كرد و وقتي با عدم استقبال مردم مواجه گرديد، دست به دامن وزارت ارشاد خاتمي شد تا با خريد فلهاي آن، ناشر را از ورشكستگي نجات دهد و نويسنده را از بياعتباري!
اما بهترين دليل براي سخيف بودن اين تحليل را يكي از مخاطبان سايت در ذيل مطلب گفته است:
«من با کلیت مقاله موافقم؛ ولی در مورد کتاب خاصی که نقد کرده بودید(مفاتیح الحیات) با شما موافق نیستم. من خودم این کتاب را ازشهرکتاب مرکزی خریداری کردم و جالب اینکه بار اولی که رفتم کتاب را تمام کرده بودندوپس از حدود دوهفته توانستم کتاب را تهیه کنم.همه کسانی که در تهران زندگی میکنند با فضای انتلکتوئل و روشنفکری شهر کتاب مرکزی آشنا هستند و وقتی که در یک چنین جایی همچین کتابی در صدر کتابهای پرفروش قرار میگیرد؛تحلیلهای نویسنده محترم مقاله کمی غیر منصفانه و دور از واقعیت است.نکته آخر اینکه اگر قلب سیاهی نداشته باشیدبسیار میتوانید از مطالب مطرح شده در کتاب استفاده ببرید.»
غريبه بودن با مردم ايران و نشناختن تمايلات و باورهاي حقيقي آنهاست كه در بعد فرهنگي ميشود چنين تحليلهايي و هنگامي كه به عرصه سياست ميرسد از درك چرايي راي بيست و پنج ميليوني مردم به يك نامزد در ميماند. در حوزه فرهنگ استقبال از يك كتاب را به خريدن ادارات و تبليغات انحصاري و... ربط ميدهد و در حوزه سياست، آن راي را به گوني سيب زميني!
فرار طيف سكولار از واقعيتهاي جامعه ايراني و علاقه منديهاي حقيقي مردم مسلمان ايران آنها را به چنين قضاوتهاي بيپايه و اساسي وا ميدارد و همين امر بيش از همه به خود اين طيف ضربه ميزند. چه آنكه آنها را از تحليل درست و برنامهريزي مناسب عاجز ميكند.
ارسال کردن دیدگاه جدید