بررسی نظریات جمعیت به ویژه فرضیه مالتوس
بررسی نظریات جمعیت به ویژه فرضیه مالتوس
حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی جابری استادیار دانشکده اقتصاد موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) به پرسش های «تبیین» در بررسی نظریات جمعیت به ویژه فرضیه مالتوس و نظریه آمارتیاسن؛ و نیز نظریات جمعیت در جمهوری اسلامی ایران پاسخ می دهد.
- با سلام و و خوش آمد به شما و تشکر از پذیرش دعوت پایگاه خبری تحلیلی تبیین، لطفا اجمالی از تاریخچه برخی نظریه های جمعیت به ویژه نظریه مالتوس و زمینه های پیدایش آن را بیان کنید:
بسم الله الرحمن الرحیم و با سلام و تشکر
برجسته شدن نظریه جمعیت، به عنوان یک بحث مستقل، به دوره پیش از مالتوس بر می گردد. نظریه های پیشین، رابطه هماهنگی بین جمعیت و طبیعت می دیدند و افزایش جمعیت را برای کشور و جامعه مفید می دانستند. اما دیدگاه مالتوس و پیروان وی،نگاهی منفی درباره افزایش جمعیت ایجاد کرد و قائل به کنترل جمعیت بوده اند. البته مالتوس کشیش بود و برای کاهش جمعیت، از راه سقط جنین مخالف بود.بعد از مالتوس نقدهای زیادی بر دیدگاه وی وارد آمد از جمله از سوی آمارتیاسِن که از حدود 30 سال پیش به طور جدی پا به عرصه گذاشته است. چه بسا اکنون دیدگاه های وی، توجیه پذیری ومقبولیت بیشتری داشته باشد.
- مالتوس کیست و ارکان اساسی نظریه وی چیست؟
مالتوس در سال 1766 در انگلستان به دنیا آمد. او کشیش مسیحی بود و تا سال 1834 زندگی کرد. ده سال پس از تولد مالتوس، علم اقتصاد در سال 1776 تولید می شود و حیات وی همزان با ماشینی شدن انگلستان است. مالتوس می گوید اگر رشد جمعیت را کنترل نکنیم، نسبت سرعت رشد جمعیت با نسبت توان تولید نیازمندی های اقتصادی جمعیت، همخوانی نخواهد داشت. زیرا سرعت افزایش جمعیت، بر پایه تصاعد هندسی 2 خواهد بود؛ و سرعت تامین نیازمندی های اقتصادی جمعیت در حالتی خوشبینانه، بر پایه تصاعد حسابی خواهد بود؛ زیرا طبیعت دچار خسّت است و هر چه بیشتر از زمین های حاصل خیز استفاده شود، بازدهی آن میل به کاهش دارد و نیز مجبور می شویم پس از استفاده از زمین های مرغوب، به سمت زمین های کم بازده برویم.
- لطفا کمی بیشتر درباره تصاعد هندسی و تصاعد حسابی توضیح دهید:
تصاعد هندسی بر محور دو، یعنی عدد پایه در دو ضرب شد و سایر اعدادهای به دست آمده، نیز در دو ضرب شود؛ (1، 2، 4، 8، 16، 32، 64، 128، 256و ...) و تصاعد حسابی؛ یعنی عدد پایه به اضافه یک بشود و نیز سایر اعداد به دست آمده نیز با یک جمع شود؛ (1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9 و ...).اگر عدد یک را پایه قرار دهیم، نهمین عددی که در عملیات تصاعد هندسی به آن می رسیم، عدد 256 است و نهمین عددی که در تصاعد ریاضی به آن می رسیم، عدد 9 است؛ یعنی نهمین عدد تصاعد هندسی،کمی بیش از 28 برابر نهمین عدد تصاعد حسابی است. اگر سی و یک مرحله به پیش برویم، نتیجه تصاعد هندسی، یک میلیارد برابر نتیجه تصاعد حسابی است و اگر صد مرحله به پیش برویم، این نسبت اصلا قابل بیان نیست.مالتوس می گفت که اگر رشد جمعیت رها شود و کنترل نشود، نتیجه اش این است که هر 25 سال، جمعیت کره زمین به شکل تصاعدی دو برابر میزان قبل می شود. این تزایدی مبتنی بر تصاعدی هندسی، پس از 9 مرحله، 28 برابر رشد امکانات اقتصادی و پس از سی و یک مرحله، یک میلیارد عدد به دست آمده از امکانات اقتصادی مورد نیاز خواهد شد.
- جامعه آماری ای که جناب مالتوس نظریه خود را بر اساس آن ارائه کرده است، کجا بوده است و آیا این نظریه در خود جوامع غربی صادق بوده است؟
خود مالتوس اشاره ای به جامعه آماری توجیه کننده یا تولید کننده نظریه اش اشاره نکرده است. اما وقتی که دانشمندان، فرضیه وی را با واقعیت های اقتصادی جوامع صنعتی تطبیق دادند، معلوم شد که این فرضیه درست نیست.شارل ژید و شارل ژیست فرانسوی، کتابی درباره تاریخ عقاید اقتصادی نوشته اند و می گویند که در نیمه دوم قرن نوزدهم، ثروت آمریکا بیش از چهار برابر می شود که در همین مقطع، رشد جمعیت نیز به همین میزان بوده است. در انگلستان و اسکاتلند هم در هم زمان، جمعیت از ده و نیم میلیون به چهل میلیون رسید، در حالی که ثروت بیش از این رشد کرده بود. ضمن اینکه بخشی از رشد جمعیت آن مناطق به سبب مهاجرت نیز بوده است..
- پس فرضیه مالتوس مورد تایید آمار و ارقام موجود در جوامع انسانی قرار نگرفته است، آیا نقد دیگری بر این فرضه ارائه شده است، در صورت مثبت بودن پاسخ، در صورت امکان به برخی از آنها اشاره کنید.
برای نمونه می توان به این نقد ها اشاره کرد: الف. بخشی عمده ای از ارتزاق ما حیوانات هستند و اگر قرار است که جمعیت انسان با تصاعد هندسی افزایش یابد، این مسئله درمورد حیوانات هم صادق است و در نتیجه نقضی است بر خست طبیعت و کمبود مواد غذایی مورد نیاز. ب. همه صاحب نظرانی که در نظریه مالتوس بحث کرده اند، در این نقد با هم مشترکند که مالتوس تاثیر تکنولوژی و صنعت را در تولید و بهره وری لحاظ نکرده است. طبیعی است که وقتی تکنولوژی و علم در خدمت طبیعت قرار بگیرد و بهره وری افزایش یابد، در این صورت بازدهی طبیعت به مراتب قابل افزایش است که مالتوس این امر را ندیده گرفته است.
- نظریه مخالف فرضیه مالتوس که جایگاهی در مجامع علمی داشته باشد، کدام است؟
نظریه جایگزین و مطرح کنونی درباره جمعیت، از سوی فیلسوف و اقتصاددان معاصر هندی، پورفسور آمارتیاسن مطرح شده است. او متولد 1933 و هنوز هم زنده است. وی استاد دانشگاه کمبریج و هاروارد آمریکا است. او 9 ساله بود که خشکسالی 1943 در بنگلادش رخ می دهد و سه میلیون قربانی می گیرد. او این قحطی و موارد قبل و بعد از آن را در کتابها و مقالاتی بررسی و تجزیه و تحلیل کرده است.فرضیه مالتوس می گفت که طبیعت در تامین مایحتاج انسان خسیس است؛ و افزایش جمعیت می تواند خطراتی چون قحطی داشته باشد. اما آمارتیاسن با بررسی نمونه هایی از قحطی نشان می دهد، در قحطی های هندوستان، من جمله قحطی بنگلادش با کمبود و نبود مواد غذایی مواجه نبودیم، بلکه انبارها و مغازه ها با مواد غذایی انباشته و پر بودند، در عین حال مردم از گرسنگی می مردند.
او این سئوال مطرح می کند که چرا در جوامع پیشرفته ای که مدیریت توزیع صحیحی حاکم است، قحطی در کار نیست؟ آمارتیاسن معتقد است که قحطی، ربطی به خسّت طبیعت ندارد و به نحوه توزیع مربوط است.
- پس قحطی بنگلادش که در آن تاریخ، جزئی از هند پر جمعیت بود، چگونه تحلیل می شود؟
آمارتیاسن عوامل داخلی و خارجی موثر در قحطی بنگلادش را بررسی می کند و نشان می دهد که هیچ ربطی به خسّت طبیعت ندارد. بر اساس تحیقیقات وی، قحطی بنگلادش از توفان شروع شد، توفان وضعیت ساحل را به هم ریخت و وضع ماهیگران را خراب کرد. در نتیجه ماهی گیران شغل و درآمد خود را از دست دادند و همین مسئله اثرات روانی خود را ایجاد کرد و در نهایت به قحطی بنگلادش منجر شد.
آمارتیا سن دراین مورد مسئله توزیع را زیر سئوال می برد و آن را مشکل دار می داند. وی در این فرایند تقصیر و مشکل را به شرح زیر به نهادها و سارمان های موثر در امر توزیع برمی گرداند:
• طوفان
• عدم مدیریت صیحیح دولتمردان محلی و سیاست های غلط آنها؛ ممنوعیت های تحرکات بین استانی غلات، بجز در موارد موافقت بین دولی (بالاخره، سن قربانیان قحطی را مورد توجه قرار می دهد و بر این عقیده است که، تقریبا همه آنها از جمعیت روستایی بودند، نه از جمعیت شهری کلکته. بر این اساس، بیشترین آسیب دیدگان از ماهیگیران بودند. اضافه بر اینکه، کاهش مقدار ماهیگیری از سیاست امتناع قایق در سال 1942 ناشی شده بود، که شدیدا حمل و نقل آبی و ماهیگیری را تحت تاثیر قرار داد).
• سیاست های ماجرجویانه دولت ژاپن؛ قطع واردات برنج از برمه، بخاطر اشغال آن توسط ژاپنی ها
• سیاست مکارانه انگلیس در امتناع برنج، جهت مقابله با تکامل و پیشرفت ژاپنی ها، منجر شد به انتقال ذخایر برنج از سه منطقه ساحلی بنگال. لندن بطور مرتب و پیوسته تقاضاهای نیودهلی را جهت تسهیل و اختصاص خطوط کشتیرانی برای واردات غلات به هندوستان را رد می کرد
• سیاست های استعمارگرایانه ایالات متحده آمریکا؛ همچنین آمارتیا سن در مورد قحطی بنگال، مخاطره جدی کمک های مواد غذایی از ایالات متحده آمریکا را خاطر نشان می کند که به خاطر اعتراض آن کشور به بنگلادش بخاطر صادرات کنف به کوبا صورت گرفت.
- نظر شما درباره تاثیر پذیری داروین از مالتوس چیست؟
بر اساس نظریه تنازع بقای داروین، افزایش جمعیت سبب تضعیف بخشی از جمعیت می شود. این افراد، طبعا باید در چرخه رقابت ها حذف شوند و جای خود را به افراد قویتر بدهند. البته تامین اجتماعی در نگاه داروین جایگاهی ندارد و ضمنا کینز که این مباحث را دنبال کرد، متاخر از داروین بود و داروین در دوران حاکمیت اقتصاد کلاسیک می زیست. جالب است که آقای مالتوس نظریه تنازع بقای خود را مدیون مالتوس و دیدگاه جمعتی وی می داند. اضافه بر این، اگر ما مسئله اهمیت سرمایه و جایگاه در امر توسعه را (امری که تا حدود سه دهه قبل در جوامع حاکم بود، و در ایران خودمان هم مسئولین امور اقتصادی کشورو سیاست گزاران اقتصادی همین امر را دنبال می کردند) به این مسئله بیافزایم، می بینیم که همواره در جامعه باید افراد ضعیف و ناتوان مالی فدا بشوند و از صحفه گیتی حذف شوند و جای خود را به افراد متول و ثروتمند بدهند. ولی سن این امر را پایان داد و اهمیت را به انسان داد. اما آمارتیاسن می گوید که ما توسعه برای جمعیت می خواهیم نه اینکه جمعیت فدای توسعه و ثروت شوند.
- بنابراین، نقش دولت در توزیع اقتصادی مهم است؟
بله! از وقتی که اقتصاد متولدشد، نظر اقتصاددانان بر این بود که دولت در اقتصاد دخالت نکند. و نقش دولت در سه حوزه بود؛ تولید کالاهای عمومی، امور عمومی بی متولی (بهداشت و ...)، امنیت ملی و دفاع ملی. در سال 1932، یعنی پس از جنگ جهانی دوم، غربی ها به بحران اقتصادی رسیدند و کینز نظریه ای داد که دولت باید به قدری قدرتمند باشد که بتواند در اقتصاد مداخله کند و به آن شوک وار د کند و طرف تقاضا را تحریک نماید. تا از این طریق بوسیله دریافت مالیات از افراد ثروتمند و متول، به توزیع آن در بین افراد آسیب پذیر بپردازد. بخصوص دولتی که بتواند تامین اجتماعی را در سراسر جامعه برقرار نماید، امری که به تعبیر سن، مانع بروز هرگونه قحطی و کمبودی خواهد شد. بنابر این آمارتیاسن می گوید در جوامعی که دولت قدرتمند و نقش آفرین در توزیع مناسب وجود دارند، قحطی به وجود نمی آید.
- بستر طرح مباحث جمعیتی و اقتصادی مرتبط با آن در کشور ما چیست؟
ما در بسیاری از موارد و مسائل بخصوص امور اجتماعی و اقتصادی الگوهایی داریم که متاسفانه به نحوی از کشورهای غربی برای برای ما به ارمغان آمده ا ست. همان موقع که مالتوس فرضیه جمعیتی خود را ارائه داد، جوامع غربی با رشد جمعیتی دو برابر رو به رو بودند. اما اینک همه جوامع غربی نظریات مالتوس را عملیاتی کرده اند و در نتیجه دچار مشکلات جدی شده اند؛ مثلا مردم آلمان رو به انقراض اند، هر چند که آنها بخشی از مشکل خود را با مهاجرت پذیری بر طرف کرده اند. (جمعیت مسلمان مهاجر در آنجا، رو به افزایش اند).
پیش از انقلاب شکوهمند اسلامی، شاه شعار «فرزندکمتر زندگی بهتر» را ترویج می کرد. پس از انقلاب اسلامی، کشور، با جنگ مواجه شد، بیشترپیروزی های ما در جنگ، به سبب نیروی انسانی انقلابی بود. روشن است که ما با جانبازی و شهادت نیروی انسانهای پاکباخته خود به پیروزی رسیدیم. و بنابراین، این شعار کاهنده رشد یا جمعیت، مجالی برای خودنمایی نداشت. به محض اینکه جنگ تمام شد دوباره همان شعارهای جمعیتی شاه در دوران قبل از انقلاب، به زنده شد و خودنمایی کرد و تبلیغات بسیاری روی آن صورت گرفت؛ از سطح تبلیغات سطح شهر گرفته تا آموزش آن در مدارس و مشاوره های خانواده و درمانگاه ها و زبان مسوولین رسمی دولت.(حتی رسمیت یافتن بستن لوله مردان، وازکتومی، آن هم در برخی از بیمارستانهای تهران توسط خانم ها در زمان دولت آقای خاتمی)
- آیا در نقد نظریه مالتوس می توان جمله معروف «فرزند کمتر زندگی بهتر» را به صورت معکوس تبیین کرد؟ یعنی «زندگی بهتر فرزند کمتر» به این معنا که هر چه جامعه رفاه زده تر شود، میل افراد به پذیرش دشواری ها و مسوولیت پذیری در قبال تربیت و نگهداری فرزند کمتر می شود و لذا می توان گفت که زندگی بهتر سبب فرزند کمتر می شود؛ چنانکه در خانواده ها و کشورهای رفاهزده این مساله خودنمایی می کند؟
بله مدرنیته، خودعلتی برای کاهش جمعیت است که اگر رسیدیم، به آن می پردازیم.
- تفاوت کنترل جمعیت با کاهش جمعیت چیست؟
برای روشن شدن این مطلب، ابتدا اشاره ای کوتاه به حالات مختلف رشد جمعیت می کنیم. اگر رشد جمعیت تا یک دهم درصد باشد، با رشد منفی جمعیت مواجهیم و اگر رشد جمعیت از یک دهم تا نیم درصدباشد، رشد جمعیت خیلی کم است.اگر رشد جمعیت بین نیم تا یک درصد باشد، رشد متوسط خواهد بود. اگر رشدی بین یک تا یک و نیم درصد داشت باشیم، با رشد سریع مواجهیم. اگر رشد در حد یک و نیم تا دو درصد باشد رشد بسیار سریع خواهد بود و رشد بالای دو درصد به انفجار جمعیت کشیده می شود. بنا بر این، دولتمردان جامعه می توانند به فکر کنترل مقدار رشد جمعیت باشند، ولی این مسئله متفاوت است با کاهش جمعیت، که به معنای رشد منفی جمعیت است. در کاربست این دو اصطلاح؛ یعنی کنترل رشد و کاهش جمعیت، باید دقت کرد.
- چه عوملی جامعه ایران را به سمت کنترل یا کاهش جمعیت کشاند؟
در دوره پس از جنگ به دلیل رشد مصرف گرایی با مساله تبلیغ برای کاهش جمعیت مواجه شدیم. مساله دیگر کار کردن خانم ها در بیرون خانه بودکه لازمه اش نداشتن فرزند یا کم بودن تعداد فرزندان است. مساله دیگر،شعار «فرزند کمتر زندگی بهتر»بود. از سویی جامعه ایران، از پدر سالاری به زن سالاری و پس از پایان جنگ به زودی به فرزند سالاری دچار شد، در چنین شرایطی، فرزندان به طور طبیعی به سمت پُر توقعی و امکانات طلبی می روند و عضو جدید خانواده، برای فرزند قبلی مزاحم تلقی می شد.
اساسا با توجه به حاکمیت رسانه های جمعی، ماهواره ها و اینترنت، سبک زندگی غربی ها در اقتصاد و خانواده و ... الگوی برخی از مردم جامعه ما شد. ولی غافل از اینکه کاهش جمعیت این کشورها تهدیدی جدی برای آنان تبدیل شده است (البته غربی ها تصمیم گرفتند که به دلیل رشد جمعیت فزاینده مسلمانان اروپا، از یک سو دست به اسلام هراسی بزنند و از سویی، ترویج اسلام بی خاصیت یا همان اسلام آمریکایی را در دستور کار قرار دهند). این در حالی است که کشورهای غربی پیشرفته، به دلیل وضعیت خوب اقتصادی و امکاناتی که تامین اجتماعی به آنان می دهد، بخشی از کاهش جمعیت شان را با مهاجر پذیری تامین کردند. وحال آنکه اقتصاد ما به جای جذب نیروی کارامد خارجی، میزبان پناهندگان جنگی شد که خود می توانست سبب بروز دشواری های در حوزه اقتصاد شود.
- آیا غربی ها طرحی داشته اند که در برای کنترل جمعیت در داخل کشور، دست به افزایش آن در خارج کشور بزنند، یعنی مثلا سر ریز نژاد آنگلوساکسون در انگلیس را به کانادا، آمریکا، استرالیا و غیره بریزند تا هم جمعیت داخلی کم بشود و هم جمعیت و اقتدارنفوذ جهانی آنان افزایش یابد؟
این مساله به نحوی در رژیم اشغالگر قدس دیده می شود. آنان به شدت برای فرزند آوردن تشویق می شوند و زنان به دلیل وظیفه مادری، از مراسم مذهبی هم معاف هستند. در آنجا به هیچ روی تبلیغات ضد جمعیت دیده نمی شود. یکی از خاخام های یهودی به نام دیوید باتری در جمع زنان یهودی در اسرائیل گفته است که شما دست کم 12 فرزند به دنیا بیاورید و از اقدامات پیشگیری استفاده نکنید و حتی بعد از 40 سالگی هم برای به ازدیاد نسل، تلاش کنید. در آموزه های آنان دیده می شود که شرط ورود زنان یهودی به بهشت، دست کم به دنیا آوردن 8 فرزند است.
- لطفا به برخی از پیامدهای مساله کنترل جمیعت در ایران اشاره کنید!
مساله کنترل جمعیت در ایران نیز پیامدهایی داشته است. از سویی فرقه انحرافی وهابیت می گویند که کشتن شیعیان عامل رسیدن به بهشت است. این در حالی است که کنترل جمعیت در کشور ما نیز نوعی هم سویی ناخواسته باخواست آنان ایجاد کرده است و توازن جمعیت را به هم ریخته است. به نحوی که رشد جمعیت گروهی از افراد تحت تاثیر توصیه های وهابی ها، به 8 درصد رسیده است، در حالی که میانگین رشد جمعیت کشور، کمتر از یک و نیم درصد است. اگر رشد 8 درصدی جمعیت مذکور را از میانگین کشور کم کنیم، شاید رشد جمعیت کشور به زیر یک درصد برسد. اگر وضعیت به این شکل دنبال شود، تناسب جمعیتی کشور زیر و رو خواهد شد.
- نظر اندیشه مندان جمهوری اسلامی ایران درباره جمعیت ایران چیست؟
وقتی درباره مساله رشد یا کاهش جمعیت از امام خمینی سوال می کنند ایشان می گوید: «این مساله ی راجع به موالید، تابع آن است که حکومت چه دستوری می دهد». از سویی وقتی از خود ایشان در دوران پیش از انقلاب درباره میزان جمعیت کشور ایران سوال می شود، ایشان می گوید: «مملکت ایران سی و پنج میلیون حالا می گویند جمعیت دارد، وسعتش آن قدر است که برای 150 میلیون تا 200 میلیون جمعیت کافی است؛ یعنی اگر 200 میلیون جمعیت داشته باشد، در ایران به رفاه زندگی می کنند» .رهبر معظم انقلاب ادام الله ظله الشریف در مرداد ماه 1390 می گوید: «من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داریم می تواند 150 میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیت هستم، هر اقدام و تدبیری که می خواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعداز 150 میلیون نفر انجام بگیرد».
- به نظر شما چرا امام خامنه ای در سخنان خود فرمود اند که تحدید نسل که پس از جنگ شروع شد تا سال 71 یا میانه دهه هفتاد درست بود و ما به اهداف مورد نظر رسیدیم، اما پس از آن، دیگر وجهی نداشت؟ این در حالی است که ما بسیاری از فرزندان مان را در جنگ از دست داده بودیم و در نگاه سطحی، باید رشد جمعیت را زیاد می کردیم.
نظر حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری، بر کاهش جمعیت نبود، بر کنترل رشد جمیعت بوده است. این مطلب را در بخش انواع رشدها، یعنی بسیار کم، زیاد، بسیار زیاد و انفجار جمعیت توضیح دادیم. نظر امام و رهبری این بوده است که انفجار جمعیت پیش نیاید؛ نه اینکه جمعیت کاهش پیدا کند. کشور در برخی دوره ها، دارای محدودیت های زیاد امکانات و اقتصادی بود، به گونه ای که مثلا برخی از مدارس ما حتی سه شیفته بود. چون وضعیت به گونه ای بود که دیگر کشش نداشت.
ارسال کردن دیدگاه جدید