جشنواره «سوپر حزب اللهی‌ها» که جنبش سبز هم در آن فیلم دارد !

در این جشنواره آثاری انتقادی وجود دارد که حتی صدا و سیما نیز از پخش آن خودداری نمود. مستندی وجود دارد به نام «10 تا» در مورد روستایی به شدت فقیر که سالها پیش خیری یک حسینیه برای آن ساخته و حالا در شرایطی که فرد 50 ساله ای پول ازدواج در آن را ندارد،

در شرایطی که بسیاری از مردم «گرسنه» هستند، یک نفر پیدا شده که از روی چشم و هم چشمی می خواهد حسینیه دیگری بسازد و سازنده اثر به شدت او را به چالش می کشد. آیا این مستند سوپر حزب اللهی (به معنایی که آقایان می گویند) است؟!

محمد حسین کرمانشاهی- دبیر سرویس نقد رسانه پایگاه 598/ چناب آقای امیر قادری از منتقدین سینما در آخرین یادداشت خود، به بررسی اجمالی جشنواره مردمی عمار پرداخته اند. ایشان در این یادداشت، به استعمال لفظ «مردمی» به این جشنواره به دو دلیل انتقاد فرمودند؛ یکی به دلیل دفاع این جشنواره از یک ایدئولوژی خاص و دیگر به دلیل ارتزاق آن از بودجه های دولتی یا به قول خودشان «پول نفت». قبل از بررسی انتقادات ایشان، لازم است بابت شکستن سنت ارتجاعی و ضد پیشرفت «وقتی قبولش نداری، بایکوتش کن تا گنده نشه» از ایشان تشکر نماییم و امیدواریم این بحث به مانند همیشه تبدیل به یک «مونولوگ»، یعنی «من حرفم را گفتم، تو هم گفتی، بچرخ تا بچرخیم» نشود.

در ابتدا باید گله ای داشته باشیم از اقدام ایشان به نقد چیزی که تنها از طریق برخی اخبار یکسویه با آن آشنا شدند. تصور ایشان (و البته بر اساس اخباری که از این جشنواره در سایتشان بازتاب داده اند، تصور مخاطبین محترم شان) این است که جشنواره عمار، محلی است برای تجمع «سوپر حزب اللهی ها» ای که داعیه هدایت خلق الله و بصیرت بخشی به مردم عوام و جاهل و شکست دادن سینمای فاسد ایران را دارند! درحالیکه اگر ایشان تنها نگاهی به اسامی آثار این جشنواره داشتند، یا فقط گفتگوها و کنفرانس های خبری مسئولین این جشنواره را نگاه می کردند، متوجه می شدند که این تصویر به کلی اشتباه است.

آثار این جشنواره به معنای تام کلمه «ساخت مردم» اند؛ از یک روستایی ساده که دوربین به روی دست گرفته و زندگی یک نفر یا یک داستان یا اتفاق جالب در روستایش را تبدیل به فیلم کرده، تا دانشجوی فنی شریف که با دوستانش دوربین را برداشته و راجع به معضل مهاجرت نخبگان مستندی خودجوش ساخته، تا یک گروه کوچک در شهری کوچک که با آموزش های شخصی خود اقدام به ساخت انیمیشنی بسیار قوی نموده است، تا یک طلبه ساده که با یک کامپیوتر خانگی و با جمع آوری تصاویر و فیلم های آرشیوی، قسمتی از تاریخ کشورش را به زیبایی تمام به تصویر کشیده است. جشنواره عمار بر خلاف آنچه روشنفکران و طیف جداشده از مردم از آن تصویر کرده اند (که متأسفانه جناب قادری نیز ناخودآگاه با آن همراه شدند) تنها جشنواره ایست که می توان نام واقعی «مردمی» را بر آن نهاد.

در این جشنواره آثاری انتقادی وجود دارد که حتی صدا و سیما نیز از پخش آن خودداری نمود. مستندی وجود دارد به نام «10 تا» در مورد روستایی به شدت فقیر که سالها پیش خیری یک حسینیه برای آن ساخته و حالا در شرایطی که فرد 50 ساله ای پول ازدواج در آن را ندارد، در شرایطی که بسیاری از مردم «گرسنه» هستند، یک نفر پیدا شده که از روی چشم و هم چشمی می خواهد حسینیه دیگری بسازد و سازنده اثر به شدت او را به چالش می کشد. آیا این مستند سوپر حزب اللهی (به معنایی که آقایان می گویند) است؟! یا میراث آلبرتا که در مورد مهاجرت اکثر قریب به اتفاق دانشجویان شریف و دیگر دانشجویان است که در آن مستقیماً به رئیس جمهور حمله می شود (با مصاحبه ای مخفی با او). آیا این موضوع سوپر حزب اللهی است یا روشنفکری؟! و از این مستندها فراوان اند در این جشنواره.
نمایی از مستند میراث آلبرتا

(نمایی از مستند میراث آلبرتا)

البته یک حقیقت در مورد این جشنواره صادق است که روشنفکران آن را به خوبی دریافته اند و به درستی با آن زاویه گرفته اند (البته این قشر، بیشتر ترجیح به بایکوت آن داده اند) و آن اینکه آثار این جشنواره، همگی «خودی جمهوری اسلامی» هستند. خودی جمهوری اسلامی نه به معنای تعریف و تمجید مطلق از نظام و لاپوشانی نقص های آن، بلکه در راستای پیشرفت و اعتلای نظام، و نه فروپاشی و عوض شدن آن. بله، آثار جشنواره عمار، همگی معتقدند که انقلاب ما کاری صحیح بود، همگی به اسلام معتقدند (هر چند یک اثر ملی از ادیان دیگر هم براحتی امکان شرکت در آن را داشت) و همگی بر این باورند که آمریکای خونخوار، دشمن ماست (هر چند بسیاری از آثار آن اصلاً ربطی به مقوله دین و سیاست ندارند) و با این باورها، تندترین انتقادات را هم طرح می کنند. اگر این بدیهیات باعث غیر مردمی شدن آن می شود، اختلاف ما بر سر تعریف «مردمی» و مصداق یابی آن است.

واضح است که در یک کشور و حتی در هر جمعی، اختلاف دیدگاه و سلیقه وجود دارد. حال آیا اثر مردمی یعنی اثری که تمام اختلافات را کنار گذاشته و به مشترکات همه افراد این جمع و مردم بپردازد؟ با این تعریف، اولاً خوب است تنها یک کتاب و یک اثر هنری با این شاخصه معرفی شود. بواقع در تاریخ جهان (و نه صرفاً ایران) کتاب یا اثری هنری وجود دارد که تمام مردم همان زمان در همان کشور با آن موافق باشند؟ اگر دارد، خوشحال می شویم آن را معرفی فرمایید.

درثانی این تعریف، خود-متناقض است؛ چون قطعاً گروه هایی در هر جامعه وجود دارند که با تعریف فوق از مردمی بودن یک اثر موافق نیستند. فی المثل ممکن است کسی معتقد باشد «اثر مردمی اثری است که مردم را به سمت منافع حقیقی شان سوق دهد که ممکن است در تشخیص آن اختلاف نظر وجود داشته باشد». یا «اثر مردمی اثری است که مردم را به فطرتشان دعوت کند» که قطعاً با مخالفت آنانی که از ارزش های فطری خود دور شده اند مواجه می شود. حال کسی که می گوید «مردمی یعنی مشترکات مردم» با این سوال مواجه است که «با مردمی که با همین تعریف مخالف اند چه باید کرد؟» این همان پارادوکس لیبرالیسم است که می گوید «اگر مردم، خودشان با آزادی مطلق خودشان مخالف بودند، چه باید کرد؟»

بحث فوق صرفاً یک بحث نظری نیست و اتفاقاً مهم ترین بحث در اختلافات و مباحث اخیر است. حتی از سوی دیگر، تصور کنید کسی بخواهد بر مبنای فرمول فوق، تمام تلاشش را خرج دهد تا اثری بسازد که هیچ کس را دلخور نکند؛ نه مسئولین را بگزد، نه حزب اللهی ها را و نه سکولارها و غربگرایان را. بواقع آیا این اثر مردمی است؟

منظوری که جناب آقای قادری در حقیقت از مردمی بودن دارند، اثری است که در راستای «وحدت مردم» باشد و این قطعاً یک ارزش است. اما سوال این است که آیا با صرف نظر کردن و نادیده گرفتن اختلافات، می توان به وحدت پایدار دست یافت؟ بالاخره عده ای در این کشور معتقدند که دشمنی ما با غرب بیهوده است و باید جنایات قبلی و فعلی او را نادیده بگیریم و کوتاه بیاییم و عده ای هم معتقدند ولو با تحمل سختی ها و تحریم ها، به هیچ وجه نباید کوتاه آمد. خب حالا خوب است نسبت به این اختلاف بی تفاوت باشیم؟ و یا اثر مردمی اثری است که حداقل یک گام در جهت یافتن پاسخ پرسش فوق (با غرب دشمن باشیم یا نه) بردارد؟ و البته قطعاً هرکسی مطابق دیدگاه خود به سوال فوق پاسخ خواهد داد، اما فرق است بین طرح دیدگاه خود همراه با دلیل و منطق و یا تلاش برای تختئه و تمسخر دیدگاه مخالف (که در بسیاری از آثار دو طیف فکری جامعه مشاهده می شود).

جشنواره عمار، از اسم گرفته تا عملش بر اساس این فرموده رهبر انقلاب است:

« نميشود با شيوه‌‌‌‌‌‌‌هاى سياسى - شيوه‌‌‌‌‌‌‌هاى سياستگران و سياستمداران - در عالم فرهنگ حركت كرد، اين خلاف شأن فرهنگ است. در عالم فرهنگ بايستى گره‌‌‌‌‌‌‌گشائى كرد؛ بايستى حقيقت را باز كرد، بايستى گره‌‌‌‌‌‌‌هاى ذهنى را باز كرد. و اين تبيين لازم دارد، يعنى همان كار انبياء

۱۳۸۸/۰۶/۱۴

بيانات در ديدار جمعى از شعرا»

جشنواره عمار، بر خلاف بسیاری از ژست های دروغ روشنفکری، نمی آید بگوید «من به مباحث سیاسی و دینی و ایدئولوژیک کاری ندارم؛ من فقط برای مردم کار می کنم» و بعد ایدئولوژی و تفکر خود را به خورد مردم بدهد (و مگر می شود برای مردم کار کرد و نسبت به دین و عقائد سیاسی ایشان بی تفاوت بود؟). بلکه از همان ابتدا و با انتخاب اسم خود، یعنی نام فردی که به دفاع عقلانی از عقائد خود و بحث با مخالفین مشهور بوده، می گوید «من به چیزهایی معتقدم و آمده ام بگویم چرا معتقدم؟». البته همانطور که ذکر شد، این جمله از زبان یک حزب یا ایدئولوژی و گروه خاص زده نمی شود، بلکه با زبان «مردم»ی است که به انقلاب و دین خود پایبند مانده اند.

متأسفانه جناب آقای قادری بدون تماشای آثار این جشنواره، تنها بر مبنای دو سخنرانی در آن (آقایان سلحشور و ده نمکی) و آن هم با استناد بر قسمتی از حرف های این دو نفر، کل جشنواره را زیر سوال بردند و این واقعاً جای گله دارد (بماند که ما هنوز نفهمیدیم چطور فریدون جیرانی می تواند حرف هایی ده برابر صریح تر از سلحشور را در فیلم «ستاره می شود» در مورد فساد سینما به تصویر بکشد و با فشار سینماگران روشنفکر (!) اجازه اکران نیابد و همچنان نزد دوستان، «مردمی» و «سینما دوست» باشد!؟) اولاً فرض کنید هیچ توجیهی برای حضور این دو نفر و حرف هایی که زده اند وجود نداشته باشد؛ آیا در جشنواره ای که در حدود 700 شهر و روستا تاکنون اکران مردمی داشته و آثار آن همگی ساخت مردم اند، نمی توان حضور این دو نفر را صرفاً بعنوان «آسیب شناسی» و یک مسأله کوچک در کنار دستاوردهای عظیم آن برشمرد؟ درثانی ایشان چرا از میان این همه سخنران فرهیخته و «مردمی» چون استاد رحیم پور ازغدی، استاد پناهیان، استاد داوود میرباقری، دکتر شاه حسینی و... و ارائه مهمترین بحث های نظری توسط ایشان که نه بازتابی دادند و نه گویا اصلاً آنها را دیدند، تنها دست روی این دو فرد می گذارند و در سایتشان از جشنواره عمار کلاً سخنان این دو (و گزارش مختصری از اختتامیه) را بازتاب می دهند؟ ثالثاً مگر هرحرفی توسط سخنرانان دعوت شده در مراسمی گفته می شود، الزاماً مورد تأیید برگزارکنندگان است؟ (که فی المثل نگارنده اطلاع دارد برگزارکنندگان با آن جمله آقای سلحشور شدیداً مخالف بودند)

ممکن است اعتراض کنند که چرا مثلاً از جریان روشنفکری کسی به این جشنواره برای سخنرانی دعوت نشد؟ اولاً ای کاش ایشان قبل از نگاشتن نقد، پرسش کوچکی می کردند و همین سوالاتشان را از مسئولین جشنواره می پرسیدند تا بدانند که حتی از طرفداران جنبش سبز هم در این جشنواره اثر وجود دارد. ثانیاً اتفاقاً به دلیل «مردمی ماندن» جشنواره است که از طیفی که به اعتقاد خود آقای قادری، از اقلیت هستند و صحبت هایشان تنها موجب تفرقه است، دعوت به عمل نیامد. مسأله روشن است؛ در یک جشنواره بالاخره کسی باید سخنرانی کند یا نه؟ اصلاً کسی باید مجری باشد یا نه؟ اگر این سخنران یا مجری از هر طیفی باشد (مگر سیب زمینی باشد!) بالاخره با مخالفت یک قشر مواجه خواهد شد. خب، واقعاً و ملتمسانه از جناب قادری خواهش می کنیم که بگویند در این شرایط چه باید کرد؟!

حال گردانندگان برای این مسأله چه چاره ای اندیشیده اند؟ آنها از دو قشر دعوت نموده اند؛ اولاً قشر نخبه و متفکر برای طرح مباحث نظری و ثانیاً  افرادی که چه در سینما و چه در تلویزیون، آثارشان بیشترین مخاطب را داشته. مخالفین آقای سلحشور و ده‌نمکی هرکاری کنند، بالاخره نمی توانند این حقیقت را که سه گانه اخراجی ها، هر سه پرفروش ترین آثار سینمای ایران اند (که خود آقای قادری هم حداقل اخراجی ها3 را در مقابل جدایی نادر از سیمین، اثری به شدت مردمی می دانند) و نیز سریال یوسف پیامبر و مختارنامه پر بیننده ترین سریال های تلویزیون بوده اند (آن هم درحالی که از فریدون جیرانی تا سازنده فیلم ضد دفاع مقدس «جایی دیگر» در این تلویزیون اجازه سریال سازی داشته اند) انکار نمایند. آیا راهی برای انتخاب سخنران مردمی، به غیر از در نظر گرفتن پربیننده ترین فیلم و سریال هم وجود دارد؟ خوشحال می شویم معرفی نمایید. ایشان باید بالاخره قبول کنند که «مردمی یعنی جمهور مردم، نه همه مردم» که همه مردم هیچگاه بر سر حتی یک موضوع هم اتفاق نظر ندارند (از قضا روی همین جمله آخر!). بسیاری از مردم بودند که همان پیروزی ایران بر استرالیا هم برایشان اصلاً اهمیتی نداشت (که ایشان بعنوان یک نمونه از اتفاقات مردمی تصویر آن را آورده اند)

اما نسبت اشتباه دومی که جناب قادری به این جشنواره داده اند، ارتزاق آن از بودجه بیت المال است. هرچند نگارنده استفاده از بودجه بیت المال «برای انجام کار صحیح» را ابداً عیب نمی داند (که در غیر اینصورت، باید در مقابل تمامی مردمی که در استخدام و کارمند دولت هستند و از بیت المال جمهوری اسلامی بودجه می گیرند ایستاد)، حتی اگر با مبنای ایشان هم بحث کنیم، ارتزاق دولتی این جشنواره به حدی ناچیز است که اصلاً قابل مقایسه نیست (خصوصاً در مقابل زحمات و کمک های شخصی مردمی). به قول یکی از دوستان «یادش بخیر اوایل انقلاب با ماشین می رفتیم در روستاها فیلم های انقلابی اکران می کردیم، الآن بدون ماشین می رویم!». همانطورکه تاکنون بارها اشاره شده و تصاویر آن در تلویزیون هم پخش شده، اکران های کشوری جشنواره عمار در مساجد، مدارس، برخی پایگاه های بسیج، یک ایستگاه آتش نشانی، دفتر شخصی یک خانم و آقای مهندس، سالن همایش دانشگاه، مدرس یک حوزه در روستا و حتی منزل شخصی برخی افراد معمولی صورت می گیرد!

البته می شود مته به خشخاش گذاشت و بخاطر یک مجوز پخش که از مسئول فرهنگی دانشگاه توسط دانشجویان گرفته شده، گفت «نه دیگه؛ لکه چرکین نفت بر دامانتان نشست». اما در آن صورت همین لکه چرکین را بر دامان تمامی تحصیل کرده‌گان مدارس و دانشگاه های دولتی باید نشاند! که بعید می دانم کسی حاضر به پذیرش آن باشد. و یا وجود چند «مسجد» در میان مکان های اکران را دلیل بر حذف قشر عظیمی از مخاطب (!) بدانند که آنگاه باید پاسخ دهند که «اگر مسجد مردمی نیست، چه چیز هست؟! آمفی تئاتر یا سالن سینما با حضور 10 نفر؟!»

خلاصه کلام آنکه اگر ما واقعاً قائل به «وحدت» هستیم، باید بیشترین استقبال را از آثاری که ما را به گفتگو و تفکر دعوت می کنند داشته باشیم. نه اینکه از همان ابتدا بگوییم «خب معلوم است اینها می خواهند از چه دفاع کنند» و گوش خود را بر هر حرف مخالف باورهایمان ببندیم. در اینصورت، ما چه فرقی با کسی که «دگم» می خوانیمش خواهیم داشت؟
 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی