رضا خان دوم یا همان ربع پهلوی و رویای بی پشتوانه
آرمین عبدی تبریزی*: بازهم به دنبال برخی اتفاقات داخلی و خارجی آقای رضا پهلوی دوّم به این فکر افتاد که از این آب گل آلود، ماهی تاج و تخت از دست رفته را بگیرد. در همین راستا مجدداً دست به کار شد و به تهیه و تنظیم بیانیه ای 16 ماده ای دست زد که بنا به دلایلی لازم است به بررسی آن بپردازیم.
به گزارش بولتن نیوز، لزوم بررسی آن نیز از این جا نشأت میگیرد که جناب آقای رضا خان دوم، میراث دار سلطنتی است که در طول آن هزاران اتفاق ریز و درشت افتاده است و ایشان همانگونه که خود را میراث دار تاج و تخت میدانند و مشروعیت سیاسی خود را از آن جا تامین میکنند باید میراث دار اعمال پدر و پدر بزرگ خود نیز باشند و در عین حال بتوانند با شهامت و از خود گذشتگی در رسانه ها حاضر شده و اعمال پدران خود را مورد بررسی قرار داده و قبل از هر گونه ادعای تاج و تخت از دست رفته، به خیانت ها و جنایت های خاندان پهلوی اعتراف نمایند. در غیر این صورت، حتی به عنوان یک شهروند عادی این سرزمین هم حق اظهار نظر ندارند زیرا این سرزمین از آن کسانی است که دستشان به خون فرزندان مردم آغشته نشده است، نه کسانی که از خون جوانان وطن به نان و نوایی رسیدهاند.
در توضیح موضوع فوق الذکر سوالی از آقای رضا خان دوم داشتم و آن این که اگر شما فرزند محمد رضا نبودید، فرق شما با جوانان هم سن و سال خودتان در این کشور چه بود که با هزاران مشقت و جان کندن، تکه نانی برای سفرهی خالی خانوادهی خود فراهم کردهاند؟
اگر سلطنت و ریاست بر ملت را فره ایزدی و عطیهی خداوندی میدانید و معتقدید که حق شما خورده شده است، بهتر است بدانید که شما به غیر از نوهی یک غاصب تاج و تخت بیشتر نیستید و پدرانتان برای حفظ این تاج و تخت پوشالی غصب شده دستشان را به خون هزاران جوان و پیر این سرزمین آلوده ساختند.
اگر هر یک از مردمان زحمت کش این سرزمین به جای شما، میراث دار چنین جنایاتی بود، به گوشه ای میخزید و از فرط خجالت و حجب و حیا، حاضر نمیشد حتی در روی هم وطنان خویش نگاه کند تا چه رسد به این که ادعای ارث و میراث نیز داشته باشد. به هر حال به مفاد اعلامیهی 16 ماده ای منشور «شورای ملی ایران» که رضا خان دوّم از امضاکنندگان و تهیه کنندگان آن است نگاهی میاندازیم با ذکر این نکته که آقای ربع پهلوی دیر یا زود ناچار هستند تا نسبت به مواردی که ذکر خواهد شد ابراز انزجار و برائت نمایند تا لااقل به عنوان یک شهروند ایرانی از حقوق سیاسی و اجتماعی در داخل ایران بهره مند شوند. هر چند که برخی از بادمجان دور بشقاب چین های از وطن گریخته هنوز هم در رویاها و توهمات شبانهی خود ایشان را فرزند اهورایی ایران، شاهزاده، شاه و ... میدانند.
همچنین باید متذکر شد که این بیانیه اولین و آخرین بیانیه ای نیست که امضای ایشان در آن دیده میشود. اخیراً در مورد بسیاری از موارد مطروحه در ایران از دریاچه ارومیه تا وضعیت جزایر سه گانه و حتی قضیه 16 آذر! و وضعیت نان و پنیر و شیر و ... اقدام به صدور بیانیه نمودهاند که از نقطه نظر سیاسی تجزیه تحلیل ویژه ای را میطلبد.
و اما بررسی متن بیانیه شورای ملی ایران از این قرار است:
۱- اعلامیه جهانی حقوق بشر (مصوبه ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸)، کنوانسیون ها و میثاق های آن
اعلامیهی جهانی حقوق بشر و کنوانسیون ها و میثاق های آن متن شناخته ناشده ای برای ما ایرانیان نیست. چند موضوع اساسی در این ارتباط همچنان فکر بنده را به خود مشغول داشته است.
اول این که ضمانت اجرایی این منشورها و کنوانسیون ها و ... چیست؟
دوم این که برخورد چندگانهی غرب با این منشورها و کنوانسیونها چگونه قابل توجیه است؟
سوم این که آیا بدون ضمانت اجرایی میتوان این شعار را قبول نمود؟ حال ضمانت اجرایی شورای ملی ایران چه خواهد بود؟ کدام یک از افراد حاضر در این شورا دارای پیشینهای سالم هستند؟
۲- حفظ تمامیت ارضی، یکپارچگی ایران و همبستگی ملی ایرانیان.
تمامیت ارضی ایران در طول انقلاب اخیر نه تنها از بین نرفته بلکه بر خلاف دورهی پهلوی که بحرین را نیز از دست دادند، رو به ترقی بوده و اقوام گوناگون در وفاق کامل به سر بردهاند و همچنین ابعاد و جهات مرزی به دقت روشن شده و نقشه برداری گشته و در طول تاریخ ایران هیچگاه چنین دقیق و پا برجا نبوده است. البته اگر برخی از آقایانی که نامشان در میان امضاء کنندگان این بیانیه میباشد من جمله شخص آقای پهلوی بتوانند سر از آخور بیگانگان درآورند و موجبات تحریک اقوام نگردند.
۳- کشور ایران متشکل از اقوام مختلفی است که ملت یگانه ایران را تشکیل میدهند. ما به برابری حقوقی کامل شهروندان ایران، صرف نظر از قوم، نژاد، رنگ، اعتقادات مذهبی و سیاسی و فرهنگی اعتقاد داریم.
کسانی که به وجود اقوام گوناگون در یک چهارچوب جغرافیایی معتقدند نمیتوانند آنها را تحت عنوان کلی «ملت ایران» خطاب نمایند. آیا بهتر نبود مینوشتید ملل ساکن در مملکت محروسهی ایران؟ هر چند که نوشتن چنین متنی نشانگر غصبی بودن تاج و تخت از طرف پدران ربع پهلوی خواهد بود.
۴- مخالفت با هرگونه حمله نظامی خارجی علیه ایران،
تا جایی که به خاطر داریم و از خارج نشینان و لابی های خود آقای ربع پهلوی در تلویزیون های برون مرزی خودمان شنیده ایم، این آقایان بارها و بارها به آمریکا پیشنهاد حمله به ایران را داده اند و در تلاش بوده اند تا ایران را نیز همانند افغانستان و یا به سرنوشت عراق دچار نمایند.
برای نمونه هم می توانید به خاطر آورید که کدام تلویزیونها روز شمار حمله به ایران را در برنامه خودشان گنجانیده بودند. حتی جناب آقای نوری زاده که اتفاقاً از طرفداران علیحضرت ربع پهلوی نیز بودند، خانم کاندولیزا رایس را با لقب «کاندی جان»!!! خطاب نموده و از این که چرا بوش و «کاندی جان» ایشان در حمله به ایران تعلل به خرج می دهند، گله و شکایت داشتند.
حالا برخی از همین لابی های فشار برای حمله به ایران، در کنار آقای ربع پهلوی از مخالفت خودشان به حمله به ایران دم می زنند. جناب آقای پهلوی، اگر کسی قصد حمله به ایران را داشته باشد، جوانان وطن حاضر به ایثار و فداکاری هستند اما راضی به کرنش در مقابل شما نخواهند بود.
۵- آشتی ملی به معنای طرد خشونت و انتقام جویی و تاکید بر اجرای عدالت از مجرای قانونی با رعایت موازین حقوق بشر.
اتفاقاً آشتی ملی در هر زمانی برای مملکت ایران لازم بوده و هست به شرط این که افرادی مثل آقای ربع پهلوی ابتدا بپذیرند که خانوادهی ایشان تا چه حد در بر هم خوردن وفاق ملی سهیم بودهاند و بپذیرند که خاندان پهلوی چه جنایت هایی مرتکب شدهاند و سپس شهامت عذر خواهی داشته باشند و ...
۶- جدایی دین از حکومت همراه با تضمین آزادی همه ادیان و باورها.
جدایی دین از حکومت شعار بسیار جالبی است اما در عمل نمیتواند قابلیت تحقق یابد. پدر ایشان و پدر بزرگ ایشان تلاش بسیاری را معطوف داشتند تا دین را از حکومت جدا نمایند اما ارادهی مردم بر آن بود تا دین بر حکومت نظارت داشته باشد. در طول قرن های گذشته هرگاه سیاستمداران خواستهاند حکومت را از دین پاکسازی کنند، بلافاصله مردم، دین را از حکومت ایشان پاکسازی کردهاند. بگذارید راحت تر بگویم در کشوری مثل ایران، این حکومت نیست که دین را انتخاب میکند بلکه این دین است که نوع حکومت را مشخص میکند. بنابراین سنگر گرفتن در پشت چنین شعارهای عوامفریبانه ای هیچگاه نخواهد توانست شما را به مقصد و مقصود برساند. بگذریم از این که آن همه مخالفت پدرانتان با دین به کجا منتهی شد؟
۷- لغو مجازات اعدام و منع هر نوع شکنجه.
کسی که از لغو اعدام و شکنجه صحبت میکند بایستی خودش پاکترین شناسنامه را داشته باشد. متاسفانه در شناسنامهی پهلوی، اعدام، تجاوز، خیانت، شکنجه و ... به فور یافت میشود. شما بهتر است ابتدا در خصوص این موارد پاسخگوی تاریخ باشید و خجل از اعمال پدرانتان سر در گریبان تفکر فرو برده و به دنبال راهی باشید تا آتش خانواده های مصیبت دیده از ظلم پدرانتان را فرونشانید.
۸- آزادی اندیشه و بیان، آزادی مطبوعات و رسانه ها در سراسر ایران، آزادی تشکل احزاب، اتحادیه های صنفی کارگران و صنعتگران مستقل و همچنین به رسمیت شناختن سندیکای کارگری مستقل و حق اعتصاب کارگران و کارمندان.
در همین خصوص نیز هیچ مورد و مصداقی به غیر از حزب دست ساز و حکومت پروردهی رستاخیز سراغ نداریم که در دوران هر دو پهلوی مراعات شده باشد. فرار نخبه ها، قتل و اعدام صاحبان فکر، بستن و حمله به دفاتر احزاب، شکستن اعتصابات کارگری و به خاک و خون کشیدن آن، از بین بردن اتحادیه و سندیکاهای کارگری و ... همه و همه ثبت در کارنامه آزادی خواهی! و آزادی گستری! خاندان پهلوی می باشد.
۹- برابری حقوق زنان با مردان در تمام عرصه ها همانند سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی.
اگر منظورتان برابری زن و مرد در کاباره ها و میکده های حضرت ابوی گرامیتان باشد که ما آن را خیلی وقت است پشت سر گذاشته ایم اما اگر منظورتان تساوی حقوقی مردان و زنان باشد، اگر کمی به دقت توجه کنید زنان همپای مردان کار میکنند، از حقوق و بیمه و ... برخوردارند، در مناسبات سیاسی و اجتماعی حضور دارند. تنها فرق این دوره با دورهی شما در این است که از زن به عنوان ابزاری در راستای برآورده نمودن امیال جنسی استفاده نمیشود.
۱۰- تحقق و اجرای حقوق و منافع کودکان بر اساس پیمان نامه بین المللی حقوق کودک ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹.
به لحاظ حقوق کودکان، آیا در ایران امروز یک کودک همانند کودکان دوره پهلوی اول و دوم محروم از درس مانده است؟ از بهداشت چطور؟ حقوق کودکان در ایران امروز بسیار بهتر از حقوق کودکان در دوران دو پهلوی رعایت میشود. تحصیل، مراکز بازی، سرگرمی، فعالیت در نهادهای اجتماعی – فرهنگی و ... واقعیت های امروزین کودکان ما است وگرنه ما که در دوره ابوی شما کودک بودیم چاره ای جز کار در پشت دار قالی نداشتیم.
۱۱- پذیرش اصل ساختار حکومت غیرمتمرکز مبتنی بر تقسیم قدرت میان بخش های مختلف کشور، با فراهم نمودن زمینه مشارکت مستقیم مردم مناطق مختلف ایران از طریق ایجاد ـ نهادهای دمکراتیک محلی ـ جهت اداره امور سیاسی (انتخاب مسئولین محلی)، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی محلی خود،
مسئولیت های اصلی دولت مرکزی از جمله شامل امور زیر خواهد بود:
- سیاست اقتصادی کلان کشور همانند تقسیم عادلانه درآمد ملی، مدیریت منابع زیرزمینی، چاپ و ضرب پول واحد ملی کشور،
- پدافند ملی (حفاظت از مرزها و تمامیت ارضی توسط نیروهای نظامی)،
- تعیین خط مشی های کلان در سیاست خارجی، امضای عهدنامه ها و قراردادهای بین المللی که بر عهده قوه قانون گزاری ملی است .
- تعیین حداقل استانداردهای بهداشتی و آموزشی در سطح ملی.
متن فوق که ظاهراً معنی فدرالیسم را دارد اگر به صورت زبان عامیانه در آید این معنی را میدهد که شما میخواهید تمرکز سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و ... را از پایتخت به همه نقاط ایران تسری بدهید اما در زیرشاخه های این ماده تصریح کردهاید که کلیه منابع زیرزمینی، چاپ و ضرب پول و ... در انحصار مرکز خواهد بود(یعنی اقتصاد منحصر به پایتخت است). پدافند ملی و به عبارتی دیگر ارتش و نیروهای نظامی وابسته به مرکز بوده و از مرکز دستور خواهند گرفت.(یعنی به لحاظ نظامی هم همه مقدرات در مرکز تعیین خواهد شد.) سیاست خارجی اعم از پیمانها و قراردادهای بین المللی و ... در مرکز تصویب و منعقد خواهد شد.(یعنی به لحاظ سیاسی نیز حق تصمیم گیری با مرکز است) به لحاظ بهداشتی و فرهنگی نیز از مرکز خط و مشی صادر خواهد شد!. ببخشید اما با چنین تفکیک فدرالیستی که انجام دادهاید، حتماً غیر مرکز نشینان هم مثل دوره ابوی گرامیتان، آفتابه دار شما خواهند بود!.
۱۲- تفکیک و استقلال کامل قوای مقننه، مجریه و قضاییه.
در خصوص تفکیک قوا نیز راه به خطا رفتهاید. اصولاً در هیچ یک از کشورهای کرهی زمین تفکیک قوا و استقلال کامل آن وجود ندارد. حتی در مهد و قبله گاه شما یعنی در آمریکا. آیا غیر از این است که احزاب حاکم میتوانند در این مراکز اعمال نفوذ نمایند؟ در قبله گاه شما دو حزب دمکرات و جمهوری خواه به صورت دوره ای در این مراکز برسر کار آمده و قدرت را به دست میگیرند اما چون از یک منشاء فکری تغذیه میشوند پس تفکیک قوا معنایی جز تقسیم قدرت در میان دو یا چند حزب مقتدر نبوده و نخواهد بود.
۱۳- فراهم آوردن فضای آزاد و امن برای شالوده ریزی یک اقتصاد سالم با هدف افزایش توانایی های علمی و تکنولوژی کشور و ارتقای جایگاه اقتصادی ایران بر اساس توزیع عادلانه ثروت به منظور استقرار عدالت اجتماعی و بالابردن سطح رفاه عمومی به کارگیری تجربه های اقتصادی ایران و جهان در خدمت تامین توسعه پایدار.
آیا معنای این ماده غیر از این است که یک برنامه ریزی بلند مدت خواهید کرد تا کشور را به سمت پیشرفت در همه ارکان اقتصادی، علمی و ... ببرید؟ اگر همین باشد که در حال حاضر همان برنامه پی ریزی شده و ایران 1404 دقیقاً همان ایرانی خواهد بود که شما در ذهن خود متصور شدهاید؟ فعلاً که به لحاظ دستاورد علمی و دارویی و ... در منطقه اول هستیم تا چه شود. عجالتاً اگر اربابانتان از شما حرف شنوی دارند بفرمایید تا این همه سنگاندازی در مسیر پیشرفت و ترقی ایران ننمایند، حضور شما در راس کار پیشکش تان!.
۱۴- حفظ و حراست از میراث تاریخی و فرهنگی و محیط زیست ایران.
در دورهی دو پهلوی بسیاری از میراث تاریخی ما سر از کشورهای غربی درآوردند. باز خدا را شکر در این دوره هواپیماها برای غارت فرهنگی و میراث تاریخی ما صف نکشیدهاند. شما آنچه را که برده و یا پیشکش دادهاید باز پس گرفته و به ایران برگردانید، ما خودمان میدانیم از آنها چگونه مواظبت کنیم. راستی میتوانید منشور کوروش را به جایگاه خودش یعنی ایران برگردانید؟ در مورد الواح موجود در آمریکا چطور؟ مگر نه اینکه پدرانتان اجازهی خروج آنها را داده بودند؟
۱۵- ایجاد فضای آموزشی سالم با پرهیز از هر نوع تبعیض های ایدئولوژیکی و برقراری عدالت آموزشی، تسهیلات آموزشی، پژوهشی و رفاهی بطور یکسان برای همه دانش آموزان، دانشجویان و دانشگاهیان در سراسر کشور.
در کشور امروزین ایران هیچ کودکی محروم از تحصیل نیست مگر این که خانواده اش راساً و شخصاً مانعی تولید نماید. بسط مراکز آموزشی تا دهات دور افتاده، تاسیس دانشگاه حتی در شهرهای زیر 10 هزار نفر و ... امری قابل کتمان نیست. فضاهای آموزشی استاندارد سازی شده و محتوای آموزشی نیز بر همین اساس تغییر میکند فقط در این میان دیگر کسی به افتخارات، فتوحات، شکست ها و ... شاهان توجهی ندارد. محتوای کتاب ها از تصدیق بی چون و چرای عملکرد گذشتگان به سمت نقد و بررسی دلایل آن میرود. سهم هر فرد در تاریخ ایران روشن میشود و بد و خوبِ رفتار و کردارشان در بوتهی نقد قرار میگیرد. فضای فرهنگی منطبق با فضای اعتقادی مردم میشود و این امر طبیعتاً به مذاق شما خوش نمیآید. در عین حال لطفاً مطالعه کنید و ببینید چه فرقی ما بین اعتقادات و ایدئولوژی وجود دارد.
۱۶- پیگیری سیاست خارجی مسالمت آمیز و عادلانه با در نظر گرفتن منافع ملی و تعهد به حفظ صلح و امنیت در منطقه و سراسر جهان و پایبندی به پروتکل عدم گسترش سلاح های هسته ای.
اتفاقاً این موضوع یکی از مهمترین موضوعات مورد مناقشهی ما با اربابان شماست. آن ها دوست دارند که انحصار تکنولوژی را در دست داشته باشند و همه به آن ها محتاج باشند در عین حال هیچ کشوری به چرخهی قدرت آنان وارد نشود و ... کاش به اربابان خود پیشنهاد میدادید، این همه چوب لای چرخ کاروان پیشرفت و صلح و امنیت منطقه نگذارند. دست از نگاه غاصبانه بردارند. اقدامات تجاوزکارانه و تکیه بر قدرت نظامی را به کناری بگذارند و با حفظ احترام متقابل با ملت ها به تعامل بنشینند نه با تکیه بر قدرت نظامی و ...
چنانچه ملاحظه میشود، آنچه تحت عنوان منشور 16 ماده ای نوشته شده است، مشتی مطالب بدون پشتوانه است که صرفاً در قالب لفاظی های سیاسی سعی دارند دست به تحمیق مردم زده و از گردهی مردم سواری بگیرند. هیچ یک از مواردی که نوشته شده است، قابلیت تحقق به دست این آقایان را نداشته و نخواهد داشت. برخی از امضاء کنندگان این بیانیه از کسانی بودند که خود در راس کار بودهاند. برخی نیز در رویاهایشان به این موارد دلخوش میشوند اما هیچ یک از این آقایان نمیخواهند چشم خود را بر روی واقعیت ها بگشایند و اعتراف کنند که این انقلاب و مردم ایران در مسیر ترقی و پیشرفت قرار گرفته است و اگر کمبودی در این میان به چشم میخورد ریشه در دشمنی های برخی افراد و کشورها و دولت ها دارد که یقین دارم به زودی آن ها نیز از پیش پای مردم ایران برداشته خواهد شد.
ارسال کردن دیدگاه جدید