رسانه، سبک زندگی دینی و پیچ تاریخی
آیا رسانه های ما لوازم سبک زندگی دینی در عصر پیچش تاریخ را درک کرده اند؟
به جای مقدمه: نوشته پیش رو، به موضوع سبک زندگی در سیما و سینمای ایران می باشد، رسانههایی که بی شک از بیتالمال مسلمین تغذیه میکنند و موظفند در راستای معرفی و بسط انقلاب اسلامی باشند.
تلاش بر این بوده در این مختصر، به برخی اموری بپردازیم که باید پرداخته شود و آنچه نباید پرداخته شود.
سبک زندگی وارتباطش با جهان بینی و ایدئولوژی
سبک زندگی از موضوعات بسیار مهم هر تفکر و ایدئولوژی است که نتیجه همان ایدئولوژی ها و تفکراتی است که لباس به خود پوشیده و در جامعه حاضر شده است. به عبارت دیگر، ایدئولوژی ها و تفکرات هر مکتب، اگر قدرت غلبه بر رقیبان خود داشته باشد، پیروزی خود را در سبک زندگی مردم جامعه خود نشان می دهد. چگونگی رفتار،گفتار، نیازها، اهداف، ضرورتها، موضع گیری ها و... در این سبک زندگی خود را نشان می دهند.
پیچ تاریخی بشریت در عصر حاضر؛ به کدام سو!
رهبر معظم انقلاب (دام ظله) در سفر خراسان خود، به پیچ تاریخی اشاره می کنند که قرار است راه جهان معاصر، عوض شود. عوض شدن راه، نیاز به عوض شدن امکانات و خواسته ها دارد؛ آنچه که تا کنون بوده، معلوم نیست کارایی داشته باشد؛ بلکه باید تمام همّ و غم خود را بر روی آنچه که دارید و آنچه که اتفاق می افتد، صرف کرد و باید با آن شرایط جدید خود را وفق داد تا ار قافله تمدن سازی امروزین ولی مبتنی بر دکترین و آینده پژوهی اسلامی، عقب نمانیم.
منظورشان از پیج تاریخی همان راه غلطی است که مستکبرین عالم، تا کنون مردم و ملت ها را به آن راه می کشیدند. هرجا که می خواستند می بردند، آنها تصمیم می گرفتند، اهداف را مشخص می کردند، همه کاره بودند و...؛ اما اکنون، این پیچ تاریخی اتفاق افتاده است و مهم ترین نشانه برای اثبات موجودیت این پیچ تاریخی، بیداری اسلامی و انسانی است که در بهار اسلامی عرب ها و جنبش های اجتماعی چون «اشغال وال استریت» اتفاق افتاده است. مردم دنیا فریاد می زنند که راه و راهنماهای سابق را نمی خواهند، می خواهند طور دیگر باشند، یعنی سبک زندگی دیگری را برای خود انتخاب کرده و از آنچه مجبوراً به آن می پرداخته اند و آن گونه زندگی می کرده اند، خسته شده اند؛ چون نتیجه دنیوی و اخروی ندارد! انسان را فقط و فقط در ماده خلاصه کرده بودند که ای کاش این تعریف برای همه انسان ها بود، این تعریفی است برای اینکه سیاستمداران بهتربتوانند اهداف خود را پیگری کنند و ثروت مندان بهتر به چپاول و غارت مردمان جوامع بشری بپردازند . و می خواستند انسان آزاد دیندار را ذیل کوه متعفنی از اومانیسم و سکولاریسم و لیبرالیسم و ماتریالیسم گم کنند و از دایره انسان بودن خارجش کنند و او را به کالایی برای پول درآوردن خود وشرکت هایشان تبدیل کنند.
در این زمان است که فیلم وسریال بهترین نقش خود را برای گروه های اقتصادی و مجتمع های بزرگ صنعتی-نظامی و سیاستمداران صهیون، بازی می کنند و دیگران را به اهدافشان نزدیک می کنند.
فلش برخی فیلم و سریال های ما، به کدام سوست!
برخی فیلم هایی که باید نشان دهنده: ارزشها، اهداف، تفکرات، نیازها، آرمانها و... باشند، تبدیل به فیلمها و سریال هایی می شود که در آن چند موضوع و آیتم بیشتر تکرار نمی شود؛ که عبارتند از:
1- دوستی دختر و پسر و روابط عاشقانه و عشق های مثلثی ومربعی و مکعبی!
2- فقر و غنا در دو طرف ترازوی فیلم ها قرار دارند که بیشتر آنها را مقایسه می کنند بدون راهکار برون رفت.
3- یک معما در فیلم وجود دارد؛ که در آخر کشف خواهد شد، غلبه تکنیک بر محتوای حرکت دهنده غوغا می کند.
4- توصیف جذاب سوءظن ها و مناقشات بدون توجه به مبانی غلط و تحمیل شده غرب به جامعه و دوری از اسلام.
5- طنز های قبیح که از شدت یخ بودن ،مخاطب را جسور و بی حیا بار می آورد و رعایت حریم ها را نمی کند.
6- برخورد های قاطع که به هیچ عنوان رعایت بزرگ و کوچک در آن وجود ندارد (تقابل پدر و مادر ؛ برادر و خواهر، همسر وهمسر و...) برایشان در این برخوردها فرق ندارد.
7- شخص اول دنبال یک هدف است که دیگران مانع او می شوند و... . باز هم غلبه تکنیک بر محتوای سطحی وکلیشه ای.
8- و بسیار موارد دیگری مانند: خیانت زن وشوهر یا رفقا، اعتیاد، سوء استفاده و... .
رسانه در هر صورت، پیامی دارد...
متاسفانه آنچه که بیشتر در فیلم چه در سیما و چه در سینما، به آن پرداخته می شود، ترجیع بندی چنین دارد، آن هم با پول بیت المال مسلمین والبته با ادعای استقلال و بی جهتی!! رسانه شناسان برای پیام هايی که در فیلم و سریال ها به مخاطبان انتقال داده می شوند، چند نوع تئوری قائل هستند که عبارتند از:
1- تئوری تنظیم دستور کار: این تئوری در اصل دنبال این موضوع است که بگوید مخاطب باید به چه چیزهایی بیندیشند و به چه چیزهایی حق اندیشیدن ندارند و هر آنچه که در فیلم و سریال است اصول فکر را باید تشکیل دهد، جامعه مهم نیست (کنترل فکر ذهنی)
2- تئوری الگوی رمز گذاری و رمز گشایی: محتوای فیلم ها به صورت ایدئولوژیک و رمز گذاری شده اند که در رسانه ها عرضه می شود تحت تأثیر چهار چوب محدودیتهايی است که سازمانی و حرفه ای کار می کنند تا معانی را خلق کنند که مخاطب آن را درک و دریافت کند. طبق این فرمول،رسانه بیان کنندۀ مطلب خاصی است که مخاطب باید به آن پي برد البته راهنمایی شده در طول فیلم و سریال به این رمز گشایی می رسد که چه چیزی باید پیدا کند .
3- تئوری کشت: تماشای مستمر فیلم و سریال در دراز مدت، باورها و رفتار های مردم را با خود همسو می سازد و آنها را وادار می کند که رفتار مشابهی از خود ارائه دهند به مرور زمان ذهنیت مخاطب همان می شود که در فیلم وسریال دیده است.
با توجه به تئوری های ارائه شده از نظر آقای ویلیامز، باید به این نتیجه رسید که رسانه ها خواسته یا ناخواسته در بردارندۀ معانی و مفاهیمی هستند که مخاطب دیر یا زود به آنها پی خواهد برد و زندگی خود را طبق آن خواهد چید که این همان سبک زندگی یا فرهنگ زندگی به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب، می باشد.
رسانه های ما، چه می کنند؟
سؤال اساسی این است که واقعاً چقدر از سریالها و فیلمهایی که در جامعه اسلامی و انقلابی ساخته شده و بر روی آنتن و پردۀ سینما می رود، در بر دارنده مفاهیم انقلابی و اسلامی است؟چند درصد از مخاطبان بعد از گذشت ایامی به مفاهیم دینی و انقلابی می رسند؟ بینش ها و رفتارهای آنها تحت تأثیر گفتمان دینی قرار می گیرد؟ تفکر حاکم آن می شود که به دین و انقلاب نزدیک است؟ ارزشهای دینی در کجای زندگی مردم خود را نشان می دهند؟ مخاطبان چقدر به اهداف و آرمان هایی که باید پایبند آن بود. توجه دارند و روی این خط زندگی خود را به جلو می برند؟ و هزاران سؤال دیگری که باید پرسید.
رسانه واقعاً برای انقلاب و دین کار می کند؟ آیا این درست است که هر از چند گاهی یک سریال و یا فیلم در گسترۀ طوفان ضد دینی و ضد انقلاب خود را نشان دهد و دین و انقلاب را ترویج و تبلیغ کند؟ مانند اخراجی ها، قلاده های طلا، مدار صفر درجه و چند سریال محدود دیگر.
ما بخواهیم یا نخواهیم مخاطب رشد خواهد کرد؛ مهم این است که ما هم بتوانیم آن رشدی که مد نظر برای اسلام و انقلاب است، برای مخاطب مهیا کنیم و پیام های انقلابی و دینی را به آنها برسانیم. باید در سریال ها و فیلم ها از این پتانسیل استفاده کرد و سبک زندگی که نتیجۀ بینش اسلامی است را به مخاطبان نشان دهیم و بگوییم که در هر تکنولوی و صنعت هم می شود دیندار بود و دینی زندگی کرد.فیلم سازان که ایده ها و طرح های خود را غیر از مفاهیم و آرمان هایی که در درون گفتمان انقلاب تعریف می شوند اگر به تصویر بکشند و بر روی پرده های سینما و سیما برود این مخاطب همان است که جوامع دیگر نیز می تواند آن را تربیت کنند و به رشد برسانند، ما باید دنبال چیزهايی باشیم که با مکتب و آرمان های ما جور در بیاید نه اینکه فیلم ها و سریال ها به جای اینکه سبک زندگی اسلامی و انقلابی برای ما باشد، درست در جهت عكس به تقابل ما بایستند. به جای اینکه آب بیاورند، کوزه را از دست ما گرفته و بشکنند، به جای اینکه قاتق نان ما باشند، قاتل جانمان باشند.
به جای پرداختن به مفاهیم و الگوهای دینی، به مفاهیم و الگوهای ضد دینی بپردازند. فیلم و سریال هایی که دست ما را نمی گیرند بلکه در برابر ما می ایستند و ما را هم از رفتن باز می دارند، از امکانات و بودجه های بیت المال و انقلاب استفاده می کنند یا حد اقل جریان خنثی را تبلیغ و ترویج می کنند. که نمی تواند برای اسلام و انقلاب مهم باشد. واقعاً این چه نوع از خود بیگانگی است؟
مشکل اساسی ما، مجامع علمی و هنری غربزده اند...
سؤال این است که کارگردان ها و نویسندگان محترم، چقدر با زندگی دینی و سبک زندگی دینی با آرمانهای انقلابی آشنا هستند! آیا واقعاً حرف دین را می توان در سبک زندگی که به تصویر کشیده اند، دید و از این کار برای تفکر دینی نیرو و سرباز فرزانه و فهمیده جمع کرد! واقعاً توانسته اند؟ چرا؟
«اگر موضوع رسانه دینی را انسانی بدانیم که فلسفه زندگی او بندگی پروردگار است، رسانه عهده دار انتقال پیام به منظور شکل دهی به بینش ها، باورها و رفتارهای وی می باشد. رساترین پیام را بايد در وحی الهی و رسالت انبیاء (ع) جستجوکرد، زیرا حقیقی ترین و جدی ترین پیام را خداوند با بعثت پیامبر و نزول کتاب آسمانی از سر لطف عهده دار شده است. اما به راستی دانشکده های علوم انسانی و هنری ما تا به کجا در راه فهم وحی الهی و استخراج سبک زندگی انسانی واسلامی و نمایش هنری آن، از متن دین کوشیده اند؟ اساسا اراده حرکت به این سمت را دارند یا تمام همشان ترجمه وتقلید از غربی است که خود به دره هلاکت نزدیک شده است؟ شاید این پاسخ، بنیادی ترین جوابی باشد که بتوان به پرسش های مذکور در این مقال داد.
آیا فیلم ها و سریال های ما توانسته است رسالتی که به دوش دارد را به بهترین صورت از خود نشان دهد. و یا حد اقل از هیچ چیزی دریغ نکند تا آنچه که باید به دست مردم می رسيد، به آنها برسد و مردم، گمشدۀ زندگی خود را که همان سبک زندگی اسلامی است، از این فیلم و سریال ها پیدا کنند!
اهداف کلان رسانه ها برای رسیدن به سبک زندگی اسلامی از منظر رهبر حکیم
مقام معظم رهبری ( دام ظله ) در یبانات خود به چند مورد از اهدف کلان رسانه ها که سبک زندگی را برای مردم تعریف می کنند اشاره کرده اند، از جمله:
1- ارتقاءمعرفت دینی روشن بینانه و تحکیم همگام ایمان و معرفت.
2- ترغیب مردم به رفتار دینی مخلصانه.
3- ریشه دار کردن شناخت و باور به ارزشها و بنیانهای فکری انقلاب و نظام اسلامی.
4- مصونیت دادن به ذهن جامعه از تأثیر مخرب تهاجم فرهنگی و ارزش دشمنی.
5- باور به کارآمدی نظام.
6- ایجاد همگرایی عمومی و مهرورزی در میان مردم.
7- آگاه سازی نسبت به مقوله های حساس ( که نسبت یه آنها باید موضع دینی و انقلابی داشته باشند.)
8- نکتۀ بسیارمهم این است که رسانه، گاهی سبک زندگی را به تصویر می کشد که در برآیند پازل رسانه، فیلم ها و سریال های مختلف، راه های متناقضی به مخاطب نشان می دهند. رسانه به مثابه یک سیستم جامع و همه جانبه اداره نمی شود و پیام ها و گفتار بعضی، بعضی دیگر را نقض می کند و مخاطب را در سر چند راهی می گذارد که نمی تواند انتخاب کند اصل و فرع کدام است؛ آرمانها از شعار مشخصی نیستند؛ به عبارت دیگر، کاری که می کنند، کاریکاتوری است که هرچیز در پازل، جای خود را ندارد. رهبر حکیم انقلاب با تأکید بر اهمیت دادن به محتوا می فرمایند: «در همه برنامه ها نگرش به محتوا را الزامی کنید، همه برنامه های شما باید پیام داشته باشد... پیام های ما نباید متناقص باشد. باید آهنگ کلی برنامه ها یکی باشد و در بین آن تناقضی دیده نشود... غالباً وضع زندگی و خانه های مورد استفاده (در فیلم و سریال ها) اعیانی و اشرافی است، واقعاٌ وضع زندگی مردم ما این طور است.
آیا توانسته ایم فیلم و سریالی بسازيم که مفاهیم سبک زندگی را به مخاطب برساند و تفکر ما را كه همان تفکر اسلام اصیل است به دنیا نشان دهد و بگوید ما نیز می توانیم زندگی کنیم اما آنچه که شما می گویید و نشان می دهید با اهدا ف و آرمان های ما تفاوت اساسی دارد.
آیا می شود هر فیلمی که داستانی مذهبی و پیامي اخلاقی و دینی دارد، فیلم دینی بدانیم؟ بررسی اجمالی تاریخ فیلم و سریال نشان می دهد که بخش اعظم تولیدات مشهور سینمای دینی، از آثاری شکل گرفته که در آن ها از « موضوعات دینی» در جهت (داستان پردازی ) استفاده شده و در این بین آنچه که بیش از همه رخ می نماید این است که آثار مذکور به جای آنکه «پرورندۀ تصور دینی در مخاطب» باشد. «به کار گیرندۀ تصور دینی» در مخاطب است. از این منظر، هنر اینچنینی «تصور جستجو در مخاطب» را نمی افزاید و روح جستجو را برنمی انگیزد، بلکه او را در خود غرق می کند.
سبک زندگی در سیما و سینما اسلامی نیست؛ این نکته ای است که بسیاری از کارشناسان و متفکران به آن معتقدند، باید چاره ای جویید. و اما چه باید کرد؟ رواست در این پایانی که آغاز ماست، چند پیشنهاد برای اهل سوز و اندیشه واگویه شود، تا بوی خوش پیام های سبک زندگی اسلامی و انقلابی، از طریق رسانه های جمهوری اسلامی، در تمام عالم بپیچد.
چند پیشنهاد و راهکار:
1- ترویج کرسی های آزاد اندیشی در میان اهالی رسانه و هنر و هدایت آن به سمت اهداف راهبردی اسلام.
2- تاسیس رشته های میان رشته ای در میان طلاب و دانشجویان متعهد و متخصص در باب سبک زندگی ورسانه و انجام پژوهش های بنیادینی که تضمین اجرا هم درنظام اداری داشته باشند.
3- برگزاری دوره هایی تکمیلی با اساتید خوب و دین شناس، برای تهیه کنندگان، کارگردانان و فیلم نامه نویسان و عوامل هنری و فنی که قصد ساختن فیلم و سریال در جامعه اسلامی دارند (و ذکر این مطلب که وإلّا ما را به خیر و شما را به سلامت!)
4- تصویب قانون سفت و محکم راهبردی و جامع برای ترویج سبک زندگی اسلامی در فیلمها و سریالها.
5- شورای نظارتی برای سریالها و فیلم های سینمایی که متشکل از گروه جامعه شناسی، روانشناس و دین شناسان دیندار باشند و حرف و حکم آنها، ضمانت اجرا داشته باشد.
6- دیدن لوازم غیر رسانه ای سبک زندگی دینی درتمام امور و چاره اندیشی برای آن قانوناً و اجراءً!
و پایان کلام را از بیانات گهربار پیر فرزانه و ولیّ خردمند زمانه، بار برگیریم که :«اگر امروز در محاسبات مادی و زندگی هایی که باب مردم دنیا طلب است، وارد شدید، مسیر آینده به همان سمت ترسیم خواهد شد.» والسلام علی عبادالله الصالحین.
مصطفی بیگ محمدی




























ارسال کردن دیدگاه جدید