نقدی بر سخنان آقای هاشمی درباره قطعنامه 598
تبيين:
تحميل جام زهر
آقای هاشمی اخیرا مخالفان پذیرش قطعنامه را تندرو خواندند و خود و دوستانشان را در تحمیل جام زهر به حضرت امام معقول و منطقی پنداشتند. با هم مروری به برخی سخنان حضرت امام در باب دفاع مقدس مردم ایران داشته باشیم:
شما مي بينيد با اينكه هر روز تقريباً ايران زده مي شود و عده كثيرى از بچه ها، از كودكها، از زنهاى پير، از مردهاى پير، از مردم عادى، خانه به رويشان خراب مي شود، مع ذلك از همان زير آوارها كه در مي آيند، حرفشان اين است كه ما بايد تا پيروزى جنگ كنيم. اين يك انگيزه هايي است كه در اين جوانهاى ما پيدا شده است و اميد است كه در ما هم پيدا بشود.(1)
دفاع بودنِ حمله به متجاوز
مطالعه كنيد در حال ائمه مسلمين، در حال خود پيغمبر. پيغمبر هم تمام عمرش صرف اين شد ديگر، صرف مجاهده شد. آن وقت كه مكه بود آن جور مجاهدات مي كرد و آن جور خون دل مي خورد، وقتى هم مدينه آمد جنگها، آن همه جنگ، بگوييد همه جنگها دفاعى بوده، و حال آنكه بعضي اش كه نبوده، حالا همه دفاعى. ما هم كه الان دفاع است، ما اصلًا جنگى نداريم، ما با كى جنگ داريم؟ ما الآن داريم دفاع مي كنيم. «فاو» مركز اين بود كه بريزند و از آنجا به اسلام صدمه بزنند. خوب! اينها رفتند «فاو» را گرفتند دفاع كردند. علاوه دفاع از ملت عراق، دفاع از اسلام است، دفاع از مسلمين است. ملت عراق با اين خبيث موافق نيستند، اين عده اى هستند با او و قدرت هم دستشان است. آن وقت آن اشخاص منحرف در خارج آن طور حرفها مي زنند. در داخل هم پيدا مي شوند اشخاصى كه خوب، متدين اند اما باز توجه ندارند به مسائل. امروز همه ما مكلف هستيم.
جوانهاى ما بايد اين جبهه ها را پر كنند از انسانهاى قوى كه بحمد اللَّه هم الآن پر كردند، لكن بيشتر لازم است. آقا قضيه، قضيه از بين رفتن اسلام، چه تشيع و چه تسنن، همه، از بين رفتنش و قضيه اينكه ما قيام كنيم و نگذاريم بشود. و بحمد الله تا حالا جوانهاى ما اقدام كردند، قيام كردند و نخواهند گذاشت، لكن اين اسباب اين نمي شود كه از ديگران تكليف سلب بشود كه نه، ديگر لازم نيست كارى ما بكنيم. آن كسى كه اشكال به جنگ دارد، واجب است برايش كه برود جنگ. اينهايى كه اشكال مي كنند يكيشان حتى يك بچه شان نرفته است، يك جوانشان نرفته است به جبهه ها. ديگران دارند از مال و جان اينها دفاع مي كنند، اين جوانهاى ما دارند از مال و جان همه اين ملت دفاع مىكنند، از مال و جان يك دسته كه نمىي كنند دفاع، دارند دفاع از همه حيثيت اين ملت مي كنند، از نواميس همه مي كنند. اگر- خداى نخواسته- اين حزب بعث بيايد و غلبه- خداى نخواسته- بكند كه نخواهد كرد به كى رحم مي كند؟ به شمايى كه آن وقت نشسته بوديد و مي گفتيد بياييد جنگ را برداريم و از بين ببريم و جنگ خوب نيست و مردم با جنگ مخالفاند؟ اين مردم از كجا آمدند كه با جنگ مخالفاند. غير از اين جوانهاى ما هستند؟ ملت ما اينها هستند؛ اين كاروانهاى كربلا و آن پاسدارها و آن بسيجيها و آن ساير قشرهايى كه، قشرهاى محرومى كه الان دفاع از شما دارند مي كنند و شما نشستيد آنها را تضعيف مي كنيد كه شايد موافق رضاى خدا نباشد. رضاى خدا موافق نيست با دفاع؟! امروز دفاع است. مسأله، مسئله رفتن و جنگ كردن نيست، كسى نمي خواهد جنگ بكند، اول هم نبوده و آن حرفى كه روز اول جمهورى اسلامى زده راجع به جنگ، امروز هم عين همان حرف است، يك كلمه اين ور آن ور نيست، آن اين است كه ما تا اين حزب عفلقى هست ما جنگ خواهيم كرد. ما بايد اين را، براى اينكه دفاع از اسلام اين است كه اين نقطه را برداريم از بين، اين غده سرطانى كنده بشود و الّا محال است كه اين كشور روى آرامش به خودش ببيند و نه كشور ما، نه عراق، نه خليجيها. اين خليجيها توجه ندارند به اينكه اگر صدام غلبه پيدا كند، با آنها چه خواهد كرد؟ حالايى كه مثل موش دارد اين ور و آن ور مي رود، به آنها تشر مي زند.
بحمد الله كشور ما، جوانهاى ما، پيرمردهاى ما، زنها، بزرگها، كوچكها همه مهيا هستند به اينكه جنگ را تا پيروزى ادامه بدهند و ادامه خواهند داد. و كسانى كه مخالف با اين مسائل هستند، خوب، بنشينند توى خانه شان هر چى مي خواهند بگويند، اما بدانند كه خلاف رضاى خدا دارند مي گويند. اگر حرفهاى آنها تضعيف كند روحيه ی ده نفر جوان ما را، عاقبتشان به خير نخواهد شد، توجه كنند به حرفهايشان.(2)
ريشه قرآنى شعار «جنگ جنگ تا پيروزى»
اگر امروز ما جنگ مي كنيم و جوانهاى ما مي گويند: «جنگ تا پيروزى»، اين طور نيست كه اينها يك امرى بر خلاف قرآن مي گويند. اين يك ذره اى است، يك رشحه اى است از آنكه قرآن مي گويد. آنى كه قرآن مي گويد، بيشتر از اين حرفهاست. اين كه ما مي گوييم، به اندازه ی حدود خودمان مي گوييم. ما چون امروز با- فرض كنيد كه- صدام يا با كسانى كه مؤيد صدام هستند جنگ داريم، در اين محيط ناقص، مي گوييم كه «جنگ جنگ تا پيروزى».
خداى تبارك و تعالى، چون نظرش به اول و آخر است- تا آخر نظر دارد- مي گويد كه «جنگ تا رفع فتنه». غايت، رفع فتنه است؛ يعنى، اگر ما پيروز هم بشويم يك كمى فتنه را كم كرديم، اگر ما به جاى ديگر هم پيروز بشويم، باز يك جاى كمى پيروزى حاصل شده است. اگر همه دنيا را هم ما فرض كنيد كه جنگ بكنيم و پيروز بشويم، باز همه دنياى عصر خودمان را پيروزى درست كرديم. و قرآن اين را نمي گويد، قرآن مي گويد: «جنگ تا رفع فتنه»؛ بايد رفع فتنه از عالم بشود. بنا بر اين غلط فهمى است از قرآن كه كسى خيال كند كه قرآن نگفته است «جنگ جنگ تا پيروزى». قرآن گفته است، بالاتر از اين را گفته، اسلام هم گفته است و بالاتر از اين را گفته است. و رحمت است اين، نه اين است كه نقمتى بر مردم است، يك رحمتى است بر تمام بشر، كه خداى تبارك و تعالى مردم را دعوت به مقاتله كرده است، نه اين كه خداى تبارك و تعالى مي خواهد زحمتى براى مردم ايجاد كند؛ مي خواهد رحمت درست كند، توسعه رحمت مي خواهد عنايت كند.(3)
دعوت قرآن براى رفع فتنه ازعالم
اينهايى كه گمان مي كنند كه اسلام نگفته است «جنگ جنگ تا پيروزى»، اگر مقصودشان اين است كه در قرآن اين عبارت نيست، درست مي گويند، و اگر مقصودشان اين است كه بالاتر از اين با زبان خدا نيست،اشتباه مي كنند. قرآن مي فرمايد: قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ، همه ی بشر را دعوت مي كند به مقاتله براى رفع فتنه؛ يعنى «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»، اين غير از آنى است كه ما مي گوييم، ما يك جزء كوچكش را گرفته ايم، براى اين كه خوب! ما يك دايره خيلى كوچكى از اين دايره عظيم واقع هستيم و مي گوييم كه: «جنگ تا پيروزى». مقصودمان هم پيروزى بر كفر صدامى است يا پيروزى بر، فرض كنيد بالاتر از آنها. آنچه قرآن مي گويد اين نيست، او مي گويد: «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم»؛ يعنى، بايد كسانى كه تبعيت از قرآن مي كنند، در نظر داشته باشند كه بايد تا آن جايى كه قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اين كه فتنه از عالم برداشته بشود. اين، يك رحمتى است براى عالم و يك رحمتى است براى هر ملتى، در آن محيطى كه هست.(4)
(1)صحيفه امام، ج20، ص205
(2)صحيفه امام، ج20، ص25
(3)صحيفه امام، ج19، ص115
(4)صحيفه امام، ج19، ص112




























ارسال کردن دیدگاه جدید