زندگی به سبک تبلیغات
زندگی به سبک تبلیغات
مصطفی بیگ محمدی
تبلیغات یا تحریصات، مسئله این است !
مقدّمه : به جای مقدّمه، جملهای از مقام معظم رهبری دام ظله را که درباره تبلیغات در میان اهل رسانه بیان شده است، ذکر میکنیم:
« به فضای همدردی با فقیران دامن بزنید... دغدغه عدالت را در ذهن و دلهای مردم دامن بزنید. این کار بسیار خوب است. البتّه سعی شود به جماعت فقیر و تهیدست اهانت نشود و کرامت انسانی آنها از بین نرود. زندگی اشرافی و تجملاتی پوچ و بیهوده را نیز تخریب کنید؛ این زندگی واقعاً در خور تخریب است زندگی تجملاتی نباید به هیچوجه ترویج شود، بلکه باید تخریب شود و نقطه منفی به حساب آید... توجّه کنید که ما به فقیر باید عزّتنفس و حسّ مناعت بدهیم و به غنی باید کمک به فقیر را بیاموزیم. »
امام جواد علیه السلام : من اصغی الی ناطق فقد عبده فان کان الناطق عن الله فقد عبدالله و ان کان الناطق ینطق عن لسان ابلیس فقد عبده.
« هرکس به سخنان گویندهای گوش فرا دهد هر آینه او را عبادت کرده است و پیرو او شده است. به همین دلیل اگر گوینده در مورد خدا سخن بگوید شنونده هم خدا را عبادت کرده است و اگر از زبان شیطان سخنی بگوید عبادت و اطاعت شیطان را کرده است. »
تحفالعقول: ص336
تبلیغات، تنها کاری را که میتواند برای مخاطبان انجام دهد اينست كه احساس نیاز را در وجود آنان بر میانگیزد تا آن چه را که به صورت کاذب به آنها القاء میشود، بخواهند و به دنبال آن باشند. این حس برانگیخته شده و سیری ناپذیر به هیچ عنوان در مخاطبین از بین نمیرود. در طرف مقابل صاحبان بنگاههاي بزرگ سرمایهداری و اقتصادی نيز چنین حسّی را دارند، حسّ ثروتخواهی آنها هرگز سیر نخواهد شد و به دنبال تولیدات جدید و تازهای برای کسب سود بیشتر هستند. (پس بگرد تا بگردیم.)
سیّد شهیدان اهل قلم نیز بر این باور است، و در جایی این گونه می¬گوید: « باید گفت بسیاری از نیازهایی که توسط این رسانهها تبلیغ میشوند در گذشته وجود نداشته است، و هم متعلّقات این نیازها هم نبود. »
آوینی، آیینه جادو: ص103
تبلیغ یا تحریص: تبلیغات یا تحریصات، مسئله این است !!
سؤال اساسی که باید از کسانی که تبلیغ میکنند پرسیده شود این است که چرا تبلیغ میکنند ؟ آیا به دنبال رفاه و آسایش دیگران هستند ؟ یا این که تولیدات جدید خود را معرفی میکنند تا مشتریان بیشتری پیدا نمايند ؟ قطعاً گزینه اوّل نمیتواند صحيح باشد.
اگر تبلیغات آن گونه که هستند، باشد زندگی مردم چه فرقی میکند ؟ آیا نیاز به ثروت کلانی نداریم که با تبلیغات به جلو برویم نیست ؟ آیا نباید دائماً آنچه که داری را در حال نو کردن و جدید کردن باشیم ؟ و اگر این کار را کردیم، عمر مفید آنچه که میخریم با آن چه که بعد از گذشت چند مدّتی به بازار میآید چه قدر خواهد بود ؟ و آن جدید با جدیدتر چه قدر ؟ آیا با این زندگی میشود که آرامش و آسایش پیدا کنیم ؟ یا این که باید دائماً حرصی که در وجودش انسان هست و رسانه دامن به این حس میزند ارضاء شود ؟ راستی؛ چند درصد از مردمان جامعه میتوانند پا به پای تبلیغات پر زرق و برق پیش بروند ؟ و قدرت رساندن درآمدهای خود به خرید این چیزهایی که تبلیغ میشود را دارند ؟ آیا انسانها باید دنبال این نوع از سبک زندگی که دائم او را به سمت نداشتههایش میکشاند و از داشتهها غافل میکند، باشند ؟ و یا این که دنبال عبادت و بندگی و چیزهای مهمّی که خداوند انسان را برای آن هدف خلق کرده ؟
سؤال: به نظر شما امپراتوری تبلیغات و رسانه، اگر بخواهد جامعه را مدیریت کند و برای زندگی مردم برنامهریزی کند، چه نوع مدیریتی را با پشتوانه فکری و اعتقاديی که دارد ارائه میدهد ؟
بله درست است، زندگی سرشار از مصرف (مصرفگرائی) استفاده از کالای لوکس، از بین بردن آن چه که بوده و هست و به روی کارآمدن چیز تازه و تولیدات تازه که القاء کننده فرهنگ جدید هستند.
رسالت رسانه که « امروز در دنیای فکر، فرهنگ، رفتار و در حقیقت هویت فرهنگی انسانها را القاء میکنند، تعیین کننده هستند ... و میتوان ملّتهايی را از هویّت انسانی خودشان و هویّت ملّیشان تهی کنند. »
ادوارد سعید نویسنده فلسطینی تبار در کتاب (فرهنگ و امپریالیسم) استدلال می کند که: (فرآوردههای فرهنگی، متون و نوشتهها (تبلیغات) اموری خنثی نیستند و صرفاً زیباییشناسانه نیستند؛ بلکه در حقیقت همواره (منافع قدرتها، امیال، و لذاتی در کار است. قطع نظر از این که اثر مربوط تا چه حد زیباییشناسانه یا سرگرم کننده باشد. )
واقعیّت دموکراسی این است که امروزه خواست اکثریّت به حکومتها دیکته نمیشود بلکه خواست اکثریّت توسط قدرت (تبلیغات) به آنها القاء میشود.
تبلیغاتی که اکثریت مردم را زیر بمباران و بهمن تبلیغاتی قرار میدهند تا به هر نحو ممکن مخاطب را وادار به خرید آن چه که تبلیغ میکنند، کند.
در حقیقت کار تبلیغات سرازیر کردن ثروت عمومی به سمت شرکتهای تولیدی است.
سالها از روزگار رضاخان میگذرد، همان دیکتاتوری که با قدرت زور سرنیزه تمام خواستههای خود را به مردم (مخاطبان) القاء میکرد، و اگر چیزی غیر از آن چه که او میگفت، میشد با تمام وجود نابودشان میکرد. رضاخان، امروز همان تبلیغات است که خواستههای خود را به دیگران با قدرت تبلیغات القاء میکند.
مدهای بلوندتر، اتومبیلهای سریعتر، گوشیهای پیشرفتهتر ! بازیهای کامپیوتری، استفاده از شارژ، تلویزیونهای صفحه تخت، استفاده از رایتل و هزاران چیز دیگر و ...
بیچاره رضاخان اسمش بد در رفته است، در صورتی که تبلیغات از رضاخان دیکتاتورتر و نابودکنندهتر هستند. شرکتهایی که با تبلیغات به راحتی میتوانند از طریق شبکههای تلویزیونی و کمپانیهای سینمایی و مشارکت رسانههای شهری عطش مردم را به کالاهای تولیدی خویش افزایش دهند.
شرکتها به سرعت نمایندگیهای خود را در درون شهرها دایر میکنند با سودی سرشار با کمترین سرمایهگذاری ممکن. آن چه حیات این شرکتها تضمین میکند، خود مردمان سادهلوحی هستند که چوپان دروغگوی تبلیغات آنان را فریب داده است.
« رسانه بی طرف نیست. »
این جمله معروفی است که یکی از اساتید برجسته و رسانهشناس جهان میگوید طبق این تعریف باید از یکی از دو طرف فروشنده (صاحب کلیپ تبلیغی) و خریدار (بیننده) رسانه حمایت کند به نظر شما رسانه از کدام حمایت خواهد کرد ؟ مخاطب منفعل و بمباران شده و یا از شرکتهای تولیدکنندهای که خواستار تبلیغ جنس خود هستند و در برابر تبلیغات کالاهای خود پول بسیار هنگفتی به رسانهها میدهند ؟
چگونه فرهنگ از طریق رسانه (تبلیغات) تغییر پیدا میکند ؟ پروفسور حمید مولانا این سوال را جواب میدهد:
« تهاجم فرهنگی هنگامی شکل میگیرد که پیامهای یک فرهنگ دیگر را از جنبه غلبه کردن تهدید کند، در تهاجم فرهنگی انگیزهای برای آشنا شدن با فرهنگ یکدیگر وجود ندارد، بلکه هدف اصلی تحتالشعاع قرار دادن یک فرهنگ و زبان به بهای برتری دادن به فرهنگ و زبان دیگر است. »
« اگر الگوی اسلامی را پیدا نکنیم، بحرانهای بیشتری خواهیم داشت، امروز ایران اسلامی، در جهان مسئولیّت دارد، با توجّه به نبوغ، نیّت پاک و نظام منحصر به فردی که در ایران وجود دارد، دشمنان برای نابود کردن آن در تلاش هستند و در این باره هم هیچ ابا و تعارفی ندارند. »
امّا امروز وظیفه داریم همه امور را از دید اسلام بنگریم و الگوهای اسلامی آن را بیابیم، چون مخاطب جدّی داریم و آن طرف مرزها عقلا گوش میدهند. ببینند ارزشها و تبلیغات در ایران چگونه است، آیا ارزشهایی که در رسانههای که دعوت به امپریالیسم و امپراتوری جهانیسازی غربی میکنند، فرقی با رسانه و تبلیغات جمهوری اسلامی ایران دارد یا خیر ؟ و ما با دیگران چه تفاوتهای داریم ؟ یا فقط به شعار دادن بسنده کردهایم و تفاوتی نداریم ؟
مزاج انسان به مرور زمان و گام به گام تغییر پیدا میکند و سبک زندگی او با تبلیغات و گام به گام با او تغییر پیدا میکند. تبلیغات به هر سمتی که برود (البتّه دستهایی که پشت آن وجود دارد تبلیغات را میبرد) مردم و مخاطب به آن سمت هدایت خواهند شد.
کوین ویلیامز در کتاب تئوری رسانه، به این نکته اشاره میکند که « مخاطب خواسته یا ناخواسته به سمت آنچه که میبیند، راهنمایی می شود »
اگر آنچه که میبیند ارزشمند باشد، مخاطب دارای ارزشهایی است که وجود او را نورانی و زندگی را پربار و به سمت سبک زندگی اسلامی شیعی هدایت خواهد کرد، اگر آن چه را که میبیند بر اساس نگرش انسانهاي منفعت طلب بر اساس افكار شوم و سودجويانه خود دست به تبليغ و جذب مشتري ميكنند و سبك زندگي مردمان را تغيير ميدهند، اين نوع مخاطب قطعاً عاقبت به خير نخواهد شد. و به مرور زمان از مباني اسلام اتقلابي دور و دورتر خواهند شد. رسانهاي كه تبليغات آن مانند سبك تبليغات غرب و مباني تمدن غرب است به جاي اين كه آب براي اسلام بياورد كوزه او را هم خواهد شكست و آسياب دشمن را با اين آب خواهد چرخاند.
تبليغاتي كه انسان را به مصرفگرايي و تنوعطلبي دعوت ميكند با كدام يك از آيات و روايتهاي ائمّهي معصومين عليهمالسّلام ميتواند رابطه داشته باشد.
اصول رسانه وتبليغات رسانه اي را اگر بخواهيم برشمريم به چند نكته ميرسيم:
1. اصالت لذّت و تمتّع. (لذّتگرايي و خوش بودن لحظهاي)
2. دنياگرايي.
3. سودپرستي اقتصادي.
« براي توست كه راه رسم زندگي پيامبر اسلام(ص) را اطاعتنمايي، تا راهنماي خوبي براي تو در شناخت بديها و عيبهاي دنيا و رسواييها و زشتيهاي آن باشد. چه اين كه دنيا از هر سو بر پيامبر(ص) باز داشته و براي غير او گسترانده شد، از پستان دنيا شير نخورد، و از زيورهاي آن فاصله گرفت.
اگر ميخواهي دوّمي از پيامبران خدا(ص) را موسی(ع) و زندگی او را توصیف کنم. آنجا که میگوید:
« ربِّ إنی لما انزلت الیَّ من خیرٍ فقیر » (پروردگارا به من هر چه از نیکی عطا کنی نیازمندم) به خدا سوگند موسی علیهالسّلام جز قرص نانی که گرسنگی را برطرف سازد چیز دیگری نخواست؛ زیرا موسی علیهالسّلام از سبزیجات زمین میخورد تا آن جا که بر اثر لاغری و آبشدن گوشت بدن سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود و اگر میخواهی سوّمی را، حضرت داود علیهالسّلام صاحب نیهای نوازنده و خواننده بهشتیان را الگوی خود ساز، که با هنر دستان خود از لیف خرما زنبیل میبافت و از همنشینان خود میپرسید : چه کسی از شماها این زنبیلها را میفروشد ؟ و بابهای آن به خوردن نان جو قناعت میکند ؟
و اگر میخواهی از عیسی بن مریم علیهالسّلام بگویم که سنگ را بالش خود قرار میداد و لباس پشمی خشن به تن خود میکرد و نان خشک میخورد. نان خورشت او گرسنگی و چراغش در شب ماه، پناهگاه زمستانی او شرق و غرب زمین بود، میوه و گل او سبزیجاتی بود که زمین برای چهارپایان میرویاند... مرکب سواری او دو پایش و خدمتگذار وی دستهایش بود.... »
و الحمد لله رب العالمین




























ارسال کردن دیدگاه جدید