ماجرای هدیه دادن پرچم گنبد امام حسین(ع) به لنکرانی
چهره خندان و بانمکی دارد که سادگی و صمیمیت و در عین حال، جدیت در مدیریت در آن موج میزند. تقریبا خانوادهای در شیراز نیست که یکبار گذرش به دکتر لنکرانی نیفتاده باشد. آقا کامران اینقدر در استان فارس به صورت خیریه و رایگان، طبابت انجام داده که تقریبا همه شیرازیها یک خاطره از عمو، خاله، دایی یا عمهشان درباره برخورد خوب و کار دقیق دکتر لنکرانی در پروسه درمان دارند. شاید برای همین است که وقتی دکتر کامران باقری لنکرانی به طور رسمی اعلام حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری کرد، شبکههای اجتماعی پر شد از خاطرات کاربرانی که هر کدام به نوعی با این دکتر جوان و خوش اخلاق در ارتباط بودهاند و حداقل یکبار توسط او معاینه شدهاند.
دکتر رحمتالله حافظی، متخصص طب فیزیکی و توانبخشی متولد سال 43 و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی بقیةالله است. ایشان در وزارت بهداشت دولت، نهم "معاونت توسعه مدیریت و منابع" این وزارتخانه را عهده دار بود و چندماه پس از کنار گذاشته شدن دکتر لنکرانی از وزارت بهداشت بیرون آمد.
با وی درباره منش رفتاری و اخلاقی و خصوصیات مدیریتی دکتر لنکرانی به گفتگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
از چه سالی با دکترلنکرانی آشنا شدید و در وزارت بهداشت دولت نهم چه سمتی داشتید؟
من از سال 64-63با آقای دکتر لنکرانی آشنا شدم. ایشان در دوران دانشجویی در دانشگاه علوم پزشکی شیراز فردی بسیار باسواد و از نظر هوش، ذکاوت و تحصیلات بسیار قوی و شاخص بودند. در سال 72 فارغالتحصیل شدم و تا سال 84 هیچ مراودهای با ایشان نداشتم. در سال 84 ایشان با من تماس گرفتند و گفتند قرار است به عنوان کاندیدای وزارت بهداشت به مجلس معرفی شوند و در قالب معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت بهداشت که همان معاون پشتیبانی وزارتخانه میشود از من خواستند با ایشان همکاری کنم.خب بهواسطه تکلیفی که احساس میشد و نیازی که در این حوزه بود، بنده اعلام آمادگی کردم و از اولین روزهای حضور ایشان در وزارتخانه تا آخرین روزی که ایشان حضور داشتند، در خدمتشان بودم.
به نوعی میتوانم بگویم نزدیکترین معاون به ایشان بودم، چون بحث منابع وزارت بهداشت و مسئله پشتیبانی مطرح بود، بنابراین ارتباطات بسیار نزدیک و مستقیم بود و لذا با توجه به 48 ماه همکاری شبانهروزی و نزدیک میتوان جمعبندی روشنی ارائه داد و قضاوت کرد. هیچ دِینی هم احساس نمیکنم که بخواهم به خاطر آن دین این صحبت را بکنم. انصافاً وقتی بین کاندیداهای موجود مقایسه میکنیم، به نظر میآید آقای دکتر لنکرانی از باهوشترین افراد هستند. ایشان بسیار متدین، ولایتمدار، اهل توکل و توسل، باسواد و در حوزه تخصصی خود جزو نفرات اول کشورند و مرد بسیار سلیمالنفس و سالمی است.
چند مورد از اقداماتی که در دوره وزارت ایشان انجام شد و به نوعی از ابتکارات ایشان محسوب می شود را بیان کنید.
در طول 48 ماهی هم که آقای دکتر حضور داشتند، با توجه به اینکه حوزه بهداشت و درمان حوزه وسیعی است و با تمام 70 میلیون جمعیت کشور ارتباط دارد، ایشان تلاش شبانهروزی و بسیار سنگینی داشتند، بهطوری که حجم بسیار زیادی از کارها به بدنه وزارتخانه منتقل شده بود و میتوانم بگویم بهجز سفرهایی که دائماً برای بازدید به استانها داشتیم و پروژههایی که اجرا میشدند و برنامههایی که داشتیم، در روزهای عادی هم از حدود ساعت 6:30-6صبح تا 11-10 شب و بعضاً بیشتر ایشان در وزارتخانه حضور داشتند و کارها دنبال میشد.
اگر بخواهیم به یکی دو موضوع که محور اصلی عملکرد حوزه توسعه بود و به دنبال نظرات ایشان انجام شدند، اشاره کنم، یکی تکمیل، تجهیز و راهاندازی 73 بیمارستان طی این 48 ماه و مورد دوم شاخص استخدام بیش از 50 هزار نفر برای این بیمارستانها در سراسر کشور بود که لیست آنها وجود دارد و کاملاً مشخص است. این 73 بیمارستان تکمیل، تجهیز و نیروی انسانی آنها جذب شدند و به بهرهبرداری رسیدند و در خدمت مردم قرار گرفتند.
در طول این مدت کدامیک از ویژگی های دکتر لنکرانی توجه شما را بیشتر جلب کرد؟
یکی از ویژگیهای آقای دکتر لنکرانی این است که علمالرجال بسیار خوبی دارد، یعنی تاریخ کشور اعم از گذشته و معاصر را خیلی خوب میشناسد. مثلاً وقتی نمایندهای از استانی میآمد و راجع به فلان آقا که ما حتی اسمش را هم نشنیده بودیم، بحث میکرد، ایشان اطلاعات بسیار قوی با ذکر جزئیات در باره او داشت. رفتار دکتر لنکرانی رفتار بسیار انساندوستانهای بود. ایشان چهارچوبهایی دارند که در آن چهارچوبها کار را مخلصانه اداره میکردند. مردم هم باهوشند و کسی را که صادقانه کار کند و آنها را صمیمانه دوست داشته باشد خوب تشخیص میدهند.یادم استیکبار که به اتفاق آقای دکتر لنکرانی در خدمت آقای مهندس سعیدیکیا جلسهای داشتیم، معاون وزارت مسکن و شهرسازی آن زمان آقای مهندس برزگری هم حضور داشتند. قبل از جلسه صحبتهای مختلفی شد و آقای برزگری اشاره کرد که مادر من حدود 90-80 سال سن دارد و در یکی از روستاهای آذربایجان زندگی میکند. اهل سیاست، سایت، خبرگزاری و این حرفها هم ابداً نیست، ولی هر وقت شما را در تلویزیون میبیند میگوید: «این آدم خوبی است».
خاطره دیگری که دارم مربوط به تسلط ایشان بر حوزه تخصصی خود است که به سال 72 برمیگردد. من در سال 72 به حج تمتع رفتم و تصادفاً آقای دکتر لنکرانی هم حضور داشتند و به بازدید یکی از بیمارستانهای سعودی که بیماران ایرانی در آنجا بستری میشدند رفتیم. بیماری در بخش (C.C.U) بخش مراقبتهای ویژه قلبی بود. رفتیم و دکتر متخصص قلب هم حضور داشت. در آن زمان آقای دکتر لنکرانی دانشجوی دوره تخصص گوارش بودند. رفتیم و راجع به آن بیمار سئوال کردند که مشکلش چه بود و چه داروهایی مصرف میکند؟ آن دکتر متخصص توضیح داد گفت این دارو را هم شروع کردهایم. آقای دکتر ایراد گرفتند و گفتند این دارو برای این بیمار با این فشار خون و این مشکلات و این وضعیت قلب مناسب نیست و بهتر است از فلان دارو استفاده میشد. آن متخصص قلب تأملی کرد و پرسید: «شما متخصص قلب هستید؟» دکتر گفتند: «نه، دارم تخصص گوارش میخوانم». یعنی ایشان با توجه به آموزشهای دوره دانشجویی توانست یک دکتر متخصص قلب را که در یکی از بیمارستانهای مهم عربستان کار میکرد زیر سوال ببرد..
به نظر میرسد با توجه به افرادی که در حال حاضر برای ریاست جمهوری کاندید شدهاند، فرد اصلح آقای دکتر لنکرانی باشد. اگر هم ما کاری میکنیم به عنوان ادای تکلیف است و امیدواریم موقعی که آقای دکتر به ریاست جمهوری انتخاب شدند، اجازه بدهند ما به کار درمان بیمارانمان ادامه بدهیم و حتماً ایشان نیروهای توانمندی را برای همکاری پیدا خواهند کرد. این نکته را گفتم که بدانید حداقل تیمی که الان دارند در حوزه سلامت با ایشان کار میکنند، هیچ چشمداشتی ندارند و صرفاً این کار را به عنوان تکلیف و اینکه ایشان را اصلح میشناسیم انجام میدهیم. اعتقاد هم داریم که مأمور به تکلیف هستیم و وظیفه ماست که این اطلاعرسانی را انجام بدهیم و در حد وسعمان اطلاعات لازم را به مردم منتقل کنیم تا آنها تصمیم نهایی را بگیرند و اینکه نتیجه چه خواهد شد، هیچ تکلیفی به عهده ما نیست و هیچ نگرانیای از این بابت نداریم و مطمئن هستیم آنچه که مردم انتخاب میکنند مناسبترین گزینه برای کشور است.
وزارت بهداشت از نظر تعداد نیروی انسانی دومین وزارتخانه کشور است. شما در مدیریت وزارتخانه آقای دکتر لنکرانی را توانمند و کارآمد یافتید؟
ببینیدچیزی که جالب است این است که آقای دکتر لنکرانی پرداختهای خیلی بالایی هم به بدنه مدیران، کارشناسان و پرسنل نداشتند، درحالی که در دوره بعد از ایشان بهرغم اینکه بخش اعظم کارها در دوره ایشان انجام شده بود، پرداختهای بسیار بالایی انجام میشد. من در دولت دهم حدود پنج ماه با وزیر بعد از ایشان کار کردم، اما دیدم که حجم کار در حوزه معاونت توسعه حدود 70 درصد نسبت به دولت نهم کمتر شده بود، ولی پرداختها بسیار بیشتر شد.
بهرغم اینکه در دوره وزارت آقای دکتر لنکرانی پرداختها چندان قابل توجه نبودند، ولی دکتر بر قلبها حاکم بود و به همین دلیل تمام بدنه شبانهروز و از صمیم دل کار میکردند، چون آقای دکتر را دوست داشتند و میدانستند دارد مخلصانه و برای خدا کار میکند و همه با این نیت دکتر همراهی و کمک میکردند و بحمدالله آقای دکتر جزو نفرات برتر دولت نهم محسوب میشدند و کارهای بسیار مثبتی هم در دوره ایشان انجام شدند. وقتی آقای دکتر به عنوان استاد به بیمارستان نمازی شیراز برگشتند، پیرمردی روستایی به ایشان گفته بود: «آقای دکتر! از وقتی شما رفتید دیگر کسی به فکر ما نیست». آقای دکتر پرسیده بود: «پدرجان! مگر ما چه گلی به سر شما زدیم؟ مگر ما چه کاری برای شما کردیم؟» بهرغم اینکه آقای دکتر همواره معتقد بودند هیچ کاری انجام ندادهاند، این نگرش نسبت به ایشان در جامعه وجود داشت، اما واقعیت این است که ایشان کارهای بسیار ارزشمندی انجام داده بودند و چون خالصانه و صادقانه کار میکردند، تأثیرات عمیقی هم داشت. ایشان جزو افراد ولایتمداری است که قطعاً اگر کسی آن چهارچوب و حریم را برای خودش قائل باشد، اجازه نمیدهد به مردم یا گروههای دیگر تعرض کند و بخواهد در عالم سیاست با عدهای بازی کند.
مبنای گزینش و انتصاب افرادی که برای حلقه اطراف خودشان در وزارتخانه داشتند، چه بود؟
مبنای انتخابات همراهان و همکاران صرفاً بر اساس توانمندی و تسلط آنها به کارشان و نیز تعهد آنان بود. دقت میکردند کسی با نیت سوء وارد سیستم نشود که بعداً مشکل ایجاد کند، کما اینکه بحمدالله شاهد بودیم تیمی که آقای دکتر انتخاب کردند، مشکلات مالی یا مشکلات دیگری پیدا نکردند و همه بهرغم اینکه جوان بودند و عدهای در آن زمان پیشبینی میکردند که این تیم بیشتر از شش ماه نمیتواند دوام بیاورد، اما با قدرت کار کردند و با لطف و عنایت خداوند و با تلاش خالصانه یکی از بهترین عملکردهای 30 سال گذشته در وزارت بهداشت را شاهد بودیم.
چقدر ایشان را در شکستن حلقه ی بسته مدیران ناکارآمد شجاع یافتید؟
اگر یک بررسی کلی روی معاونتهای وزارت بهداشت کنید، ملاحظه خواهید کرد همه افراد مسنی بودند. البته سن و تجربه فاکتور مهمی است، ولی از سنی به بعد تحرک و چالاکی لازم برای یک تیم پویا در آنان کم میشود. دولت نهم با سفرهای استانی نیازمند نیروهای جوان بود و نیروهای قبلی تقریباً همه جا به جا شدند، البته آقای دکتر در قالب جلسات مشورتی از آن افراد دعوت و از تجارب و نظراتشان استفاده میکردند. در آن جلسات نهتنها معاونین سابق وزارتخانه، بلکه تمام اساتید و رؤسای قبلی دانشگاههای سراسر کشور هم در آن جلسات که موضوعی بودند، شرکت میکردند و حسب موضوع افراد خاصی دعوت میشدند. این طور نبود که ثابت باشد و افراد خاصی دعوت شوند.
به نظر شما مهمترین اقدامات دکتر لنکرانی در دوران وزارتشان چیست؟
کارنامه سفرهای دولت نهم کارنامه پرباری است. مهمترین اقدامات ایشان همان طور که اشاره کردم جذب حدود 50 هزار نفر نیروی انسانی در وزارت بهداشت، تأسیس و راهاندازی 73 بیمارستان در سراسر کشور که دو موردش را مثال میزنم. یکی بیمارستان آیتالله کاشانی در شهرکرد و دیگری بیمارستان آیتالله روحانی در شهر بابل بود که اسکلت فلزی یکی هجده سال و دیگری 23 سال رها شده بود، بهطوری که مردم از آنها به عنوان آثار باستانی شهرشان یاد میکردند! چنین پروژههایی تکمیل و تجهیز و نیروی انسانی آنها جذب و راهاندازی شدند.
یکی دیگر از اقدامات ایشان اورژانس 115 است که یک ناوگان بسیار قوی برای آن فراهم و زمان رسیدن به بیمار به استاندارد جهانی نزدیک شد که قبلاً در حد 35-30 دقیقه بود و به خدود 12-10 دقیقه تقلیل یافت.
محور دیگر اورژانس بیمارستانها بود که در آنها استانداردسازی و نوسازی صورت گرفت.
شما چقدر دکتر لنکرانی را یک "مدیر بیحاشیه" یافتید؟
ایشان به دلیل درایت و هوشمندی هیچوقت در گردابهای سیاسی وارد نشد و از این منظر آسیب ندید. محور اصلی کار ایشان خدمت به مردم بود، چون در حوزه خدماترسانی، اگر فرد سیاسی شود، آسیبپذیری او خیلی بالا میرود، به همین دلیل ایشان در دورهای که در وزارت بهداشت کار میکرد، صرفاً خدمترسانی به اقشار مختلف مردم در دستور کارشان بود، به همین خاطر هیچ مشکل و تعرضی نداشتیم و وقتی به مجلس میرفتیم، همه اعم از چپ، راست، اصلاحطلب و اصولگرا دکتر را دوست داشتند و ابراز ارادتی که به ایشان میکردند بهواسطه خلوص نیت و صداقت ایشان در خدمترسانی به مردم بود و مورد لطف همه گروههای سیاسی قرار میگرفتند و همه ایشان را دوست میداشتند.
چقدر به "سفارشات" بها می دادند؟
در قالب کار کارشناسی، آقای دکتر با کسی رودربایستی نداشت. مجلس نمایندگان مردماند و میآیند و بعضاً خواستههایی دارند که در چهارچوبها قرار نمیگیرد. این طور نبود که دکتر بهواسطه اینکه بخواهد میز و صندلیاش را حفظ کند، به عدهای باج بدهد و بخواهد بیش از آنچه که عدالت ایجاب میکند رفتار کند. دوستان هم میپذیرفتند، ما در وزارت بهداشت کتابی به نام سطحبندی داشتیم که مشخص میکرد برای چه شهری با چه جمعیتی باید چه امکاناتی باشد. مبنای سفرهای استانی ما هم رساندن آن شهر، بخش، شهرستان به سطحبندی بود و از تمام ظرفیتهای وزارت بهداشت استفاده میکردیم که خلاء بین وضعیت آنجا و آن سطحبندی را پر کنیم. قاعدتاً دکتر در برابر خواستههای بیجا مقاومت میکرد و به کسی باج نمیداد.
در بحث خدمت رسانی چقدر به مقوله "عدالت" توجه داشتند؟
ببینیدهمانطور که گفتم ما مبنایی به نام سطحبندی داشتیم که مشخص میکرد مثلاً شهری که 10 هزار نفر جمعیت دارد باید چه امکاناتی داشته باشد و شهری که 100 هزار نفر جمعیت دارد چطور و همین طور میآمدیم بالا. آن سطحبندی مبنا بود و حتی من به عنوان معاون ایشان بر اساس آن سطحبندی میدانستم که اختیاراتم برای هزینه کردن منابعی که در اختیار داشتم تا چه حدی است و مطمئن بودم که هیچ اعتراضی را هم در پی نخواهد داشت. در واقع مبنا قرار دادن این سطحبندی همان اجرای عدالت بود. هر جا که محرومتر بودند و فاصلهشان از آن سطح استاندارد زیاد بود، طبیعتاً باید از امکانات بیشتری بهرهمند میشدند تا بتوانیم آنها را به سطحبندی برسانیم و لذا من اختیار تام داشتم و در این چهارچوب کار میکردم.
می گویند نسبت به ریخت و پاش و اسراف بیت المال هم سخت گیرند؟
بله، دکتر نسبت به این موضوع بسیار حساس بود. به عنوان نمونه مثالی عرض میکنم تا نگاه ایشان در سطح کلان هم مشخص شود. یادم است وقتی به وزارت بهداشت رفتیم و کار را تحویل گرفتیم، وقتی وارد میشدیم همه چراغهای سالنی که محل کار ایشان بود و سالن نسبتاً بزرگی هم بود با یک کلید روشن میشد. حساسیت ایشان در این حد بود که از همان روزهای اول به فکر افتادند که اینها را تفکیک کنند. مثلاً جایی که میز ایشان و بالای آن یک لامپ بود، در ساعت 11-10 شب که فقط خودشان بودند، روشن میگذاشتند و بقیه لامپهای سالن را خاموش میکردند. وقتی جلسهای بود و در گوشهای از سالن مینشستند، منحصراً لامپهای همان قسمت را روشن میکردند. این ها نشانه حساسیت دکتر لنکرانی روی این مسائل است. رؤسای دانشگاهها که میآمدند این دقتها را از دکتر میدیدند، طبیعتاً آنها هم از این رفتار الگو میگرفتند و بدیهی است که زیرمجموعه آنها هم همین رفتار را خواهند کرد.
وقتی چنین نگرشی باشد به سایر کارها هم تعمیم داده میشود. یکی از چیزهایی که میشود مثال زد سفرهای استانی است. خیلی راحت میشد برای تیمی که میرفتند هتل رزرو کنید و هیچ کسی هم ایرادی نمیگرفت، ولی دکتر تا جایی که ظرفیت خوابگاههای دانشگاهها اجازه میداد، اجازه نمیداد کسی به هتل برود، مگر اینکه ضرورت پیش میآمد.
از ویژگی های شخصیتی ایشان بگویید.
از خصوصیات بارز دکتر متدین بودن ایشان است. ایشان بسیار اهل تقوا، توسل و توکل است. بسیار خلوص نیت دارد. ظرفیت تخصصی لازم و اشراف علمی بسیار خوبی به حوزه تخصصیشان دارند و همین اشراف این فضا را برای ایشان آماده خواهد کرد که در سایر حوزهها هم بتوانند کار را به دست بگیرند، چون فرد بسیار باهوشی هستند.
ایشان بسیار سلیمالنفس است. علت اینکه تیم همراه آقای دکتر از جان مایه میگذاشتند همین ویژگی ایشان است. وقتی کار را با دکتر شروع کردم مطبی داشتم که هر روز از ساعت چهار بعدازظهر تا یازده شب به آنجا میرفتم و بیآنکه طرف قرارداد با بیمهای باشم، یک ماه بیمار در نوبت داشتم. اگر به یک متخصص بگویید چه میخواهی؟ پاسخ خواهد داد یک مطب پر و پیمان وسط شهر تهران. مطب من کنار وزارت کشور بود و یک ماه بیمار در نوبت داشتم. آن توان دکتر و انرژیای که از خودش وارد وزارت بهداشت کرد باعث شد من چنین مطبی را یک شبه تعطیل کنم و منشیام به همه بیمارانی که یک ماه به آنها نوبت داده بود، زنگ زد که دکتر نمیآید و همه تیمی که با دکتر بودند به این شکل آمدند و این صرفاً به خاطر خلوص دکتر بود، والّا از نظر مالی قطعاً برایم مقرون به صرفه نبود که وارد چنین فضایی شوم و قطعاً خسارت مالی داشتم. ولی انگیزهای که داشتم این بود که فردی که مسئول است و دارم با او کار میکنم، انسان سالم و سلیمالنفسی است و دارد برای رضای خدا گام برمیدارد. بنابراین محیط آماده بود که ما همراه ایشان بودیم و بحمدالله خداوند هم کمک کرد و کار خوبی انجام شد، منتهی متأسفانه بعد از دوران دکتر چنین فضایی حاکم نبود و به همین دلیل بعد از پنج ماه استعفا دادیم و کناره گرفتیم.
می گویند از نظر علمی هم در رشته خودشان جزو افراد ممتاز هستند.
من از این سئوال استفاده میکنم و به تعرضی که یکی دو ماه قبل به عنوان پروفسور به دکتر داشتند، پاسخ میدهم. دوستانی که چنین مسائلی را مطرح میکنند «فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ»(1) هستند که انشاءالله خداوند همهشان را شفا بدهد و از سر تقصیراتشان بگذرد. پروفسور در حوزه دانشگاهی به کسی گفته میشود که به مقام استاد تمامی دست پیدا میکند، هر چند بعد از انقلاب اساتید دانشگاهی علاقهای به این عنوان ندارند و لذا از سر زبانها خارج شده، آقای دکتر لنکرانی هم یکی از جوانترین و جزو چند نفر افراد انگشتشماری است که در جوانی توانست عنوان استادی را کسب کند و قبل از رسیدن به وزارت استاد دانشکده علوم پزشکی دانشگاه شیراز شد. خود ایشان هم بعداً اشاره میکرد که خدا را شکر که این قضیه قبل از وزارت بهداشت انجام شد، وگرنه بعداً میگفتند چون وزیر شده، این طور شده است. از آن موقع میشد که این عنوان پروفسوری به ایشان ابلاغ شود. کسانی که چنین شبههای را وارد و بحث "کردانیسم" را مطرح میکنند، از خباثت، بیچارگی و عجزشان است و لا غیر. امیدواریم دست از این شیطنتها بردارند و صحنه رقابت را با مسائل بیهوده تخریب نکنند. ایشان در حوزه پژوهش بسیار کار کرده است و مقالات متعدد علمی دارد و مقالات ایشان بسیار مورد رجوع است.
از رفتنشان از وزارت بهداشت خاطره ای دارید؟
اینکه اشاره کردم دکتر اهل توکل، توسل و رضاست، یکی به همین موضوع برمیگردد. دکتر میگفت زمانی که قرار بود به وزارت بهداشت وارد شوم، عده زیادی رفتند و تخریب کردند که دکتر لنکرانی نیاید، ولی خدا خواست و این کار انجام شد. پایان دولت نهم چون کارنامه درخشانی به جا مانده بود، عده بسیار زیادی رفتند و اصرار کردند که دکتر لنکرانی بماند، ولی این اتفاق نیفتاد و در این حکمتی بود و خداوند نمیخواست این کار بشود. این هم باز از منظر توکل و رضا قابل تأمل است.
روزی که قرار شد آقای دکتر تشریف ببرند، با دوستان نزدیک به ایشان، بدون اطلاع ایشان تصمیم گرفتیم هدیهای برای ایشان تهیه کنیم، ولی قطعاً هدایای مادی مورد نیاز دکتر نبود و در شأن ایشان هم نبود. یکی از دوستان پیشنهاد داد پرچم گنبد امام حسین(ع) را بگیریم و هدیه بدهیم. من با یکی از عزیزانی که این امکان را داشت تماس گرفتم و موضوع را مطرح کردم. چهار روز بیشتر به مراسم تودیع معارفه باقی نمانده بود.
آن دوست ما گفت تلاش میکنم این کار بشود. دو روز بعد با من تماس گرفت که بیا دفتر. رفتم و جعبهای را نشانم داد. در آن را باز کردم و دیدم پرچم داخل آن است. گفت: « این را تازه از روی گنبد باز کرده و فرستاده اند و ساعت یازده رسیده است. پر از گرد و خاک هم هست. میخواهی بدهم آن را بشویند و اتو کنند؟» گفتم: «نه، با همان گرد و خاکش خوب است» و بحمدالله این هدیه معنوی را به ایشان تقدیم کردیم و معتقدیم حاصل زحمات دکتر بود.
ظاهرا مراسم تودیعشان هم خیلی شلوغ و باشکوه بوده؟
بله، در جلسهای که در سالن همایشهای رازی که ظرفیتش 1000 نفر است برگزار شد ، سالن کاملاً پر شده و راهروهای وسط هم پر بود. وقتی آقای دکتر روی سن رفتند و صحبت کردند و صحبتشان تمام شد، جمعیت شروع به تشویق کردند و بعد همه ایستادند و دو باره تشویق کردند و دکتر هم روی سن تشکر میکرد و تشویق همچنان ادامه داشت. این قدر ادامه داشت که آقای دکتر به مجری برنامه ـکه آقای حیدری بودـ اشاره کرد که شما ادامه بدهید تا با صحبت شما تشویق قطع شود. آقای حیدری آمد که صحبت کند و چند لحظهای صحبت کرد، تشویق جمعیت ادامه داشت که صحبت آقای حیدری قطع شد. باز تشویق ادامه یافت که دیگر دکتر مداخله کرد و حدود دو سه دقیقهای همه سر پا ایستادند و ایشان را تشویق میکردند. این حاصل زحمات و عزتی بود که خداوند به خاطر این زحمات به آقای دکتر داد. ما را یاد آن حدیث میاندازد که اگر بخواهند کسی را خوار کنند و خداوند نخواهد این کار عملی نمیشود و جزو جاهایی است که خداوند به کسانی که دارند چنین رفتاری را میکنند میخندد. بحمدالله ایشان با عزت و کرامت از مجموعه وزارت بهداشت خارج شد و قطعاً آنچه که ایشان انجام داده باقیات و صالحات است و هر خدمتی که در این بیمارستانها انجام شود، حتماً ثواب و اجرش برای تمام کسانی که این زحمات را کشیدند تا این کارها انجام شود منجمله دکتر که مدیریت این کارها را به عهده داشت، باقی خواهد بود.
پینوشت:
(1) اشاره به آیه 10 سوره بقره. «فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ»: در دلهایشان مرضی است و خدا بر مرضشان افزود.




























ارسال کردن دیدگاه جدید