ضرورت وحدت بین مسلمین در عین حفظ اصول مذهبی
واکاوی معنای وحدت
زیاد میگویند و میگوییم که باید متحد باشیم یا باید وحدتمان را حفظ کنیم یا ... این بیان، هم درباره مسائل اختلافی بین مذاهب مطرح میشود و هم در مسائل سیاسی و مملکتی. این وحدت و اتحاد یعنی چه ؟ اساساً چرا باید وحدت داشت ؟ اصلاً وحدت ممکن است یا نه ؟ اگر آری تا چه حد ؟ و گر نه چرا ؟ حدّ وحدت و هویت مذهبی و حزبی کجاست ؟ اینها سؤلاتی است که باید به آنها پاسخ گفت و الًا با کج فهمیها دچار افراط و تفریط خواهیم شد.
وحدت یعنی یکی بودن. یکی بودن و اجتماع، نیروها را متمرکز میکند، دلگرمی میآفریند، قدرت را مضاعف میکند، دشمن را مرعوب میکند، پیشروی به سمت اهداف را سرعت میبخشد، نگاه را کلان میکند، از اتلاف وقت و صرف هزینه بیجا جلوگیری میکند و فوائد فراوان دیگر. حال اگر این وحدت در مسیر صحیح باشد، قطعاً مطلوب بلکه لازم است. چرا که بدون آن نمیتوان پیش رفت یا لااقل پیشرفت مطلوب داشت.
اما سؤال این است که برای وحدت چه باید کرد ؟
وحدت، به مسانخت احتیاج دارد. یعنی باید دو چیز، دارای وجه اشتراکی باشند تا بتوان آنها را از آن وجه، به هم پیوست. همان نکتهای که در لسان علماء این چنین از آن تعبیر میشود: « السنخیة علّة الإنضمام. » یعنی باید سنخیتی باشد تا دو چیز به هم ضمیمه شوند. پس نمیتوان اشیاء کاملاً بیگانه از هم را متحد کرد. و روشن است که مراد از وحدت، پیوند با سنجاق نیست بلکه یکی شدن حقیقی، منظور است. پس برای وحدت، در اولین قدم باید به دنبال شناخت، ابراز و سپس تقویت نقاط مشترک بود.
وجوه وحدت بین شیعه و اهل سنت
به عنوان مثال ما شیعیان، با اهل تسنن، در پذیرش اصل وجود خدا، پذیرش وحدانیت او، پذیرش لا إله إلا الله، پذیرش بسیاری از صفات او، پذیرش ارسال رسل، پذیرش کتاب او، پذیرش خاتم الأنبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) پذیرش قبله او، پذیرش ولایت اولی الامر، محبّت و ارادت به اهل بیت پیامبر، احترام به خوبان صحابه، انتظار مهدی موعود، گریه بر شهادت ابی عبدالله، تکریم سادات، بسیاری از احکام فقهی، چندی از منابع فقه، بسیاری از مسائل دیگر علوم و بسیاری چیزهای دیگر مشترکیم. هر چند در جزئیات خیلی از اینان مختلف باشیم، ولی اصل همه آنها را پذیرفتهایم.
ما با این همه نقطه مشترک، نیازی به تلاش در جهت وحدت نداریم، ما حقیقتاً در این جهات واحدیم. یعنی میتوان گروهی را در نظر گرفت که عقاید و افکار ایشان عبارت از آن چه گفته شد باشد، بدون نظر به این که بعضی از افراد این کلی، اولوالامر را انتصابی و برخی انتخابی یا غیر آن میدانند.
به هر حال ما با جمعیتی مواجهیم که همگی در این نقاط فراوان، یک نظر دارند و در قبال این مسائل، تحت یک اندیشه و یک مکتب قرار میگیرند و این هیچ منافاتی با تشخصات و تمایزات مذهبی زیرمجموعهها ندارد. پس تنها چیزی که برای اتحاد نیاز است اندکی ذکاوت و فهم است که بینش انسان را طبقهبندی و سازماندهی کند و همزمان او را در دو یا چند مکتب در طول هم قرار دهد.
وحدت با تبری و تولی جمع میشود
برای وحدت، باید این فهم در جامعه، به فرهنگ رائج تبدیل شود. با این نگاه، به اعتدال خواهیم رسید و حتی تولی و تبری هم جایگاه درست خود را خواهند یافت. یعنی ما در هر سطح، میتوانیم نسبت به رهبران جبههمان، تولی و نسبت رهبران جبهه مقابلمان، تبری داشته باشیم ولی چون جایگاه خود را میشناسیم، به نوع نگاه و موضعمان نسبت متحدانمان در خاکریز بعدی، آسیبی نمیرسد.
یعنی ما در جمع عدهای که همه به لزوم اتحاد با اهل سنت معتقد و پایبندند، برخی از افراد را لعن (نه فحاشی) میکنیم (به دوری ایشان از رحمت الهی اقرار و بر آن تأکید میکنیم) و در آن حال میدانیم که کسانی را لعن میکنیم که سبب افتراق ما و برادران اهل سنت شدهاند و میدانیم که اهل سنت نیز اگر چون ما از واقع، مطلع میبودند، چون ما ایشان را لعن میکردند، پس در عین لعن، ایشان را همچنان برادران و هم پیمانان خود در اصول میدانیم، هر چند فعلاً سعه و تحمّل پیش آمدن با ما تا این جا را نداشتهاند.
پس ما از سرِ درد و برای حفظ بغض انقلابیمان و فراموش نکردن خطوط قرمز و برای مبارزه مستمر با عاملان تفرقه (و نه از روی هوا و هوس و عقده گشودن)، کسانی را لعن میکنیم و در همان حال، دلمان برای برادران ناآگاهمان میسوزد و از صمیم قلب برای هدایت ایشان دعا کرده و در این راه، تلاش میکنیم. این تبری، نه تنها اختلاف افکن نیست، بلکه وحدت آفرین است. البته پر واضح است که همه اینها بعد از رعایت محذورات پیچیده تقیه است.
یعنی لزوم لعن، به معنای اعلان آن نیست. علاوه بر آن که اعلان لعن در اکثر قریب به اتفاق موارد، تنها جلوه رابطه و بینش ما نسبت به برادران اهل سنت و نه آن ملعونین، نشان داده میشود؛ چرا که فرد لعن کننده، به مکتب اسلام - که شامل ما و اهل سنت شود - معتقد و ملتفت نیست و فقط لعن میکند و متأسفانه به دلیل تلقی عمومی از یکی بودن ملعونین و اهل سنت، لعن به جای آن که وحدت آفرین باشد و امت اسلام را به بغض و دشمنی علیه ملعونین امروزی و ادامه دهندگان راه آن پیشینیان دعوت کند، کینهها را متوجه برادران ناآگاه اهل سنت میکند.
همهی اینها قدم اول در راه وحدت است. گام دوم، آغاز فعالیت برادرانه و مقارن است در همه امور، بناءً و مبناً. که تفصیل آن فرصتی دیگر میطلبد. در مسائل سیاسی نیز همان دو گام هست و به همان دلایل، وحدت لازم و ضروری است. (و اساساً وحدت مربوط به امور اجتماعی است و وحدت بین مذاهب هم لازم است چون اختلاف این مذاهب، سیاسی است نه اجتهادی و الّا وحدت در امر اندیشه و اجتهاد، مطلوب نیست.) در قدم اول، ما باید مبانی و شاخصههای مکتب و خطوط قرمز خود را مشخص کنیم و دیگران را نسبت به آن، آگاه نماییم.
علی احسانزاده




























ارسال کردن دیدگاه جدید