باطل‌السحر توطئه‌ها

روزنامه كيهان در ستون يادداشت روز خود نوشت:

انتخابات 24خرداد از منظرهاي مختلفي قابل تحليل و واکاوي است. آنچه اين روزها و در فاصله دو هفته مانده به انتخابات قابل اعتناست گفتار و رفتار طرف خارجي است که به تکاپو افتاده تا با عمليات‌هاي رواني و رسانه‌اي به نوعي خط نفوذ در ميدان انتخابات را رهگيري نمايد.
چند روز پيش جان کري و وندي شرمن دو مقام ارشد سياست خارجي آمريکا به صحنه آمدند تا به قول خودشان از اهميت‌هاي انتخابات 14ژوئن- 24خرداد- رونمايي نمايند.
از همين روي است که ترجيع‌بند سخنان مقام‌هاي آمريکايي اين است که «منتظر انتخابات ايران» هستيم.
درباره اين انتظار گفتني‌هاي زيادي هست ولي نکته اصلي اين است که طرف غربي از دالان انتخابات ايران به سنجش و ارزيابي ميداني سياست‌هاي خود در برابر جمهوري اسلامي متمرکز شده است.
به عبارت ساده‌تر حريف در مواجهه و چالش‌هاي راهبردي با ايران به يک دو راهي تاريخي رسيده است.
اميد طرف‌ غربي اين است که انتخابات در پيش رو در ايران، او را از اين دو راهي نجات بدهد و به يک برآورد غيرمتزلزل برساند.
اين دو راهي درباره نوع مواجهه و رويکردي است که نمي‌داند بايد چه سياستي را در مقابله با ايران اسلامي در پيش بگيرد.
البته سياست مواجهه حريف با ايران طي سه دهه گذشته يک چالش راهبردي براي دستگاه سياست خارجي آمريکا بوده است.
براي همين است که مراکز مطالعاتي و رسانه‌اي غربي، گاهي اين سردرگمي و استيصال در برابر ايران را به بيرون درز مي‌دهند. نمونه‌ها دراين‌باره زياد است اما از جمله آنها مي‌توان به گزارش خواندني فارين پاليسي اشاره کرد که در ذيل اين بحث از يک واقعيت پرده برداشت و اذعان کرد؛ «مشکل اينجاست که ما نمي‌توانيم در مواجهه با ايران، اين کشور را تحليل کنيم».
مقارن با دو راهي ترديد‌آميز طرف غربي در مواجهه با ايران که البته به سردرگمي سياست‌هاي آفندي بر ضد جمهوري اسلامي گره خورده است؛ تلاش‌ها و تحرکاتي در حال انجام است که صحنه را بهم بزند و حريف از موقعيت انفعال و نظاره‌گري محض خارج شود.
گويا در فاصله کوتاه مانده به انتخابات کشورمان، اين نقش به کساني داده شده که مستقيما در سال‌هاي اخير بر موضوع ايران متمرکز بوده‌اند و اکنون در پوشش تحليلگران مراکز مطالعاتي درصدد هستند يک بازي رسانه‌اي و عمليات رواني چند لايه‌اي را کليد بزنند تا بر فضاي داخلي و خط اعمال نفوذ بر انتخابات ايران تأثيرگذار باشند. مقاله دو روز پيش دنيس راس در روزنامه واشنگتن‌پست نمونه‌اي است که نشان مي‌دهد اين عمليات رسانه‌اي و رواني براي پالس دادن به عده‌اي و جرياني در داخل است تا به اصطلاح فضا را بشکنند و- خواسته يا ناخواسته- جدول دشمن را پر کنند.
گفتني است؛ دنيس راس مشاور سابق اوباما است که سابقه حضور در شوراي امنيت ملي آمريکا را نيز داراست و از جمله طراحان پروژه صلح اسلو در زمان رياست‌جمهوري بيل کلينتون بوده است.
او اکنون و در حالي که اصرار دارد بايد تا قبل از انتخابات 14 ژوئن، مواجهه در برابر ايران هسته‌اي مشخص شود؛ رويکرد «آخربازي» در قبال برنامه هسته‌اي کشورمان را پيشنهاد داده است.
نوشته دنيس راس در واشنگتن‌پست، مشخصا دو مطلب را تصريح مي‌کند؛ 1-سياست پيشگيرانه و بازدارنده در برابر ايران جواب نمي‌دهد چون فشارهاي اقتصادي- بخوانيد اعمال انواع تحريم‌ها- در تغيير برنامه هسته‌اي ايران ناکارآمد بوده است. 2- بايد تهديد به حمله را براي ايران باورپذير کنيم.
هرچند سخنان دنيس راس که اکنون مشاور انديشکده «سياست خاور نزديک واشنگتن است» موضوعيت ندارد ولي درباره رفتار و گفتار آمريکايي‌ها و مراکز کمک‌کننده به تصميم‌گيران آمريکايي در مواجهه با ايران از دالان انتخابات 24 خرداد گفتني‌هايي هست؛
يکم- مارس 2012 و در اجلاس سالانه لابي آيپک، اوباما به صراحت اعلام کرد که سياست دولتش در مواجهه با برنامه هسته‌اي ايران، سياست بازدارندگي است و نه سياست مهار.
جان کري وزير امور خارجه آمريکا نيز اواخر سال گذشته بر همين سياست و مواجهه با ايران تاکيد کرد و گفت؛ «من تکرار مي‌کنم، سياست ما مهار ايران [هسته‌اي] نيست بلکه سياست پيشگيرانه خواهد بود.»
اکنون سوالي که به ميان مي‌آيد اينکه چرا در آستانه انتخابات کشورمان، آمريکايي‌ها- ولو از زبان مقامات غير رسمي ولي نزديک به مراکز تصميم‌ساز آمريکايي- سياست مهار ايران را پمپاژ مي‌کنند و بر اين نکته اصرار مي‌ورزند که؛ «تهديد به حمله را بايد براي ايران باورپذير کنيم.»
آيا اين تغيير فاز کارکرد انتخاباتي دارد و در راستاي خط تاثيرگذاري بر انتخابات 24 خرداد دنبال مي‌شود يا واقعا مقدمه و بستري است براي آنچه که سياست مهار ايران خوانده‌اند؟
شواهد و قرائن نشان مي‌دهد طرح سياست مهار ايران در شرايط کنوني يک عمليات رواني است که تلاش مي‌کند راديکال کردن فضا را سوگيري نمايد.
خروجي اين عمليات رواني که احتمالا در روزهاي آينده با پروپاگانداي رسانه‌اي حريف به فضاي داخلي ايران پررنگ‌تر سرايت خواهد کرد اين است که بحران و چالش سياست خارجي ايران را القا نمايد.
اين فرمول که بر «باورپذيري حمله به ايران» تاکيد شده است پس ازآن صورت مي‌گيرد که هفته گذشته نيز يک لايحه ضد ايراني در کنگره تصويب شد و واشنگتن متعهد شده در صورت حمله احتمالي رژيم اسرائيل به ايران از اين رژيم حمايت کند.
اين تکاپوها در آستانه انتخابات ايران براي اين است تا فضايي را تحميل کنند که از دل آن عقب‌نشيني در برابر زورگويي‌ها و باج‌خواهي‌هاي آمريکا و غرب بدست بيايد. اما سوال کليدي اين است که حقيقت ماجرا چيست؟
دوم- سياست بازدارندگي و پيشگيرانه که آمريکايي‌ها طي سال‌هاي اخير با ادعاي واهي حرکت ايران به سوي تسليحات هسته‌اي در پيش گرفته‌اند در حالي است که نه تنها اين ادعا ثابت نشده و ارزيابي آنها درباره جمهوري اسلامي غلط اندر غلط است، بلکه امروز به اذعان تحليلگران و مراکز راهبردي غربي اين سياست به شکست انجاميده است.
اساس سياست بازدارندگي و پيشگيرانه آمريکايي‌ها در مواجهه با ايران، تحريم‌ها بوده است و برآورد آنها اين بود که تحريم‌ها با مختصات به اصطلاح فلج‌کنندگي و گزندگي ملت ايران، رفتار رهبران و مسئولان جمهوري اسلامي را تغيير مي‌دهد.
چرا رفتار ايران را تغيير مي‌دهد؟ چون مدعي بودند پيامدهاي تحريم‌ها، نارضايتي فراگير اقتصادي و اعتراضات اجتماعي ايجاد مي‌کند. براي همين مي‌پنداشتند «سياست بازدارندگي»، «برنامه هسته‌اي ايران»، «تحريم‌ها» و «انتخابات 24 خرداد» به يک نقطه تلاقي مي‌رسد و آن تغيير رفتار ايران خواهد بود اما اکنون اين برآورد- بخوانيد آرزو- محقق شده است؟
سوم- سخنان کنوني دنيس راس و توصيه به گذر از سياست پيشگيرانه به سياست مهار يک معناي روشن دارد و آن اين است که به اين باور رسيده‌اند که رفتار مسئولان ايران در مقابل آمريکا تغيير نکرده است.
البته اين اذعان در حالي است که پيش از آن جيمز کلاپر مدير اطلاعات ملي آمريکا نيز به اين مسئله اعتراف کرد.
رسانه‌هاي آمريکايي و از جمله واشنگتن پست هم چندي پيش با تاکيد بر ناکارآمدي تحريم‌ها نوشت؛ «حکومت ايران هيچ اثري از تسليم نشان نمي‌دهد.»
بنابراين پمپاژ سياست مهار عليه ايران معناي ديگري هم دارد و آن اين است که آمريکا علي‌رغم تمام دسيسه‌ها و توطئه‌ها در سال‌هاي اخير براي متوقف کردن ايران در برنامه صلح‌آميز هسته‌اي، اکنون باورمندانه، ايران هسته‌اي را پذيرفته است.
اين نکته‌اي است که انديشکده مطالعات امنيت ملي اسرائيل در گزارشي به قلم دو تحليلگر صهيونيستي «اميلي بي‌لاندو و افرايم آسکولاي» به چالش سياست‌هاي آمريکا در برابر ايران اذعان مي‌کند.
چهارم- و بالاخره بايد گفت ادعاي سياست مهار درباره ايران اعتراف به اين واقعيت است که دستاوردها و پيشرفت‌هاي هسته‌اي ايران بر اثر «مقاومت» نتيجه داده است.
پيش از «سياست پيشگيرانه» و «سياست مهار» درباره ايران مراکز تصميم‌ساز و اتاق فکرهاي آمريکايي از «استراتژي ترکيبي» دم مي‌زدند. يعني يک استراتژي با ترکيبي از «فشارها» و «تلاش براي خارج کردن ايران از مقاومت» که اکنون به وضوح محرز شده در اين استراتژي هم ناکام بوده‌اند.
يادآور مي‌شود فريد زکريا فعال رسانه‌اي آمريکايي طي مقاله‌اي در «ديلي استار» راه مواجهه با ايران را تشديد تحريم‌ها و فشارها و القاي بي‌نتيجه بودن «مقاومت» برشمرده بود.
بنابراين الگوي مقاومت ايران اسلامي در برابر باج‌خواهي‌ها و افزون‌طلبي‌هاي آمريکايي‌ها، از يکسو دليل شکست سناريوها و توطئه‌هاي آنهاست و از سوي ديگر رمز پيشرفت‌هاي جمهوري اسلامي است که حريف را سردرگم کرده و سياست‌ها و استراتژي‌هاي او در مواجهه با ملت ايران را متزلزل نموده است.

جهت مشاهده كل اخبار كليك كنيد
 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی