این نهضت نباید بدون سر بماند / جلیلی ساختار رو به آینده را ترسیم کرد
رجانيوز- معمول است كه بعد از برگزاري انتخابات ستادهاي انتخاباتي بايد كركره را بكشند پايين و بروند پي زندگيشان. حالا شايد ستاد نامزد پيروز يكي دو روز ديرتر اين كار را را بكند و چند برنامه جشن پيروزي را سامان بدهد اما آن هم بعد از اين جشنها تعطيل خواهد شد.
اما اگر ستاد انتخاباتي فقط جايي براي راي جمع كردن نباشد، اوضاع فرق ميكند. ستادي كه بر اساس وظيفه شكل گرفته باشد بيش از فرد، گفتمان در آن محور باشد تازه بعد از انتخابات كارش شروع ميشود. تازه وقت كار و تلاش است چرا كه تعريف پيروزي و شكست در اين ستاد، چيزي فراتر از راي آوردن و نياوردن است.
اعضاي ستاد انتخاباتي دكتر سعيد جليلي هم ديروز همايشي ترتيب دادند تا در آن از آرمانها و وظايفي حرف بزنند كه قبل از انتخابات آنها را دور هم جمع كرده بود. همايش «حتفظان جمهوريت ديني» ديروز دوشنبه 27 خرداد در تلار عمار دفتر مطالعات جبهه فرهنگي انقلاب برگزار شد.
در ادامه بخش اول گزارش اين همايش را به نقل از پايگاه حيات طيبه ميخوانيد. دكتر ابراهيم فياض جامعه شناس و استاد دانشگاه يكي از سخنرانان اين همايش پرشور بود. مشروح سخنان وي بدين شرح است:

آینده از آن این نسل جوان ,مصمم و جدی است
دوستان، نسل آینده نسل شماست. همین که آقای جلیلی این قدر هوادار در نسل جوان؛ نسل آینده دار و مصمم و جدی دارد؛ قابل توجه است.
دیشب آقای طالبزاده به من میگفت که من در ستادهای آقای جلیلی بچههای پختهای دیدم و این باعث خوشحالی است. این را دیشب چندین بار تکرار کرد. میگفت خیلی پخته هستند. یک نفر آدم باسابقه و دنیا گشته و دنیا دیده وقتی که این حرف را میزند، باید حرف جدی ای باشد.
آقای احمدینژاد تازه سر کار آمده بود. بچههای عدالتطلب آمدند و گفتند میخواهیم آقای خاتمی را نقد بکنیم. گفتم شماها باید راه آینده را ترسیم بکنید. بروید و برای دولت آقای احمدینژاد راه را ترسیم بکنید. الان هم به جای این که به گذشته فکر بکنیم، رو به آینده برویم. این قاعدهاش است. یعنی دوستان باید باید رو به آینده فکر کنند.
جلیلی ساختار رو به آینده را ترسیم کرد
خود آقای جلیلی با این ساختاری که آمد، ساختار رو به آینده را ترسیم کرد. تقریباً هر کاندیدایی که ما داشتیم رو به گذشته بودند و فقط آقای جلیلی رو به آینده بود. هم در بعد جهانیش و هم در بعد داخلی. واقعیت این است که ما روبه آینده هستیم نه آنها. جریان جهانی هم با ما است. این را قبل از انتخابات به آقای طالبزاده گفتم. ما رو به جهان هستیم و جهان رو به ماست.این دولت فعلی که آمده، یک نوع رجوع به گذشته است. یعنی چیز جدیدی نخواهد داشت. چون همین کسانی که پشتیبان این گروه هستند، بعضی از آنها از دوستان قدیمی ما هستند و ما همدیگر را میشناسیم. اینها چیز جدید نخواهند آورد. در راه مصاحبههای رئیس جمهور منتخب را می شنیدم. گفت ما کارهای احمدینژاد را ادامه خواهیم داد. در یارانهها، در مسکن مهر، فقط مقداری جرح و تعدیل داریم. خب این چیز جدیدی نیست.

غربگرایی دولت دوم احمدینژاد
به نظر من آن چیزی که الآن اتفاق افتاد، از غربگرایی دولت دوم احمدینژاد بود. دولت اول ملیگرا و ایرانیگرا بود و بومیگرا. دولت دوم رو به غربگرایی رفت. مردم ما از غربگرایی خوششان نمیآید. واپسزدگی ایجاد کردند. من نمیخواهم وارد گذشته بشوم. باید رو به آینده رفت. مواظب باشیم. الآن غرب دارد افول میکند. شما هر چه اندیشههایشان را بخوانید، دارند به خودشان نقد میکنند. کتابهایی که امسال از نمایشگاه خریدم را دارم مطالعه میکنم. همهشان دوری شدهاند. می خواهند نجات پیدا کنند و نمیکنند. هم در بعد معرفتی دچار بنبست هستند و هم در بعد ساختاری.
مشکل ما در دو جاست: شورای عالی انقلاب فرهنگی و صدا و سیما
اینکه اینها در انتخابات پیروز شدند، به دلیل مشکل ماست که در دو جاست. یکی مشکل شورای عالی انقلاب فرهنگی است و یکی صدا و سیما. شورای انقلاب فرهنگی که باید چارچوب گفتمانی ما را تولید بکند، متأسفانه این سالها جز رکود و عقبرفتگی و پسرفتگی چیزی نداشته است. صدا و سیما که باید با توجه به آن چارچوبهای معرفتشناسی که شورای انقلاب فرهنگی ایجاد میکند کار خودش را نمیکند. سهشنبه گذشته همین حرفها را در شورای فرهنگ عمومی زدم. همه به من پریدند. ما نه معرفتشناسی منسجمی داریم و نه گفتمانسازی منسجم. چون شورای عالی انقلاب فرهنگی که باید معرفتشناسی و مدیریت فرهنگی ایجاد بکند، مشکل دارد.
صدا و سیما هم که باید این گفتمان را ایجاد بکند، مشکل دارد. نتیجهاش این میشود که این اتفاقات در ایران رخ داد. مشکل ما همان مشکل نرمافزاری است. جنگ نرم. مناظرهها را که دیدید. انفعالی و کاملاً مشکلدار. اصلاً مثل این که آن رسانه هیچ حضوری ندارد. به آن شعارهایی که داده شد نگاه بکنید. هیچ کس هم آنها را نقد نکرد. کارشناسان را به صدا و سیما ببرید و این بحثها را نقد بکنید. اگر این درست نشود، بعد بحرانزا میشود. خود این دوستانی که اطراف رئیس جمهور منتخب هستند و من با آنها صحبت میکنم، احساس میکنم که شوکه شدهاند. چون خودشان هم باور نمیکردند که این طور رأی بیاورند. حالا رأی آوردهاند. الآن خودشان ماندهاند که با این شعارهایی که دادهاند چه کار بکنند.
یک جنبش جدید
آقای دکتر جلیلی یک جنبش بود. این را همه میدانند. یک جنبش جدید. هر کس تقریباً در غرب زندگی کرده بود و غرب را میشناخت، به دکتر جلیلی رأی میداد. در همین ایران. چون میدانست که چه خبر است و آقای جلیلی دارد چه افقی برای آینده ترسیم میکند. من اقوامی دارم که سالهای سال در کانادا زندگی کردهاند. آدمهای متخصص یا تاجر بودند. الآن هم دارند در مؤسسات صنعتی کار میکنند. با من تماس گرفتند و گفتند ما داریم برای دکتر جلیلی تبلیغ میکنیم. جهانی که این جهان دیگر نیست، دارد به شدت منقلب میشود. آثارش را در خاورمیانه دارید میبینید. جنگها را میبینید. اتفاقاتی که الآن دارد در خاورمیانه رخ میدهد ببینید. در ترکیه ببینید و خود اروپا و آمریکایش. پس راه آینده مال ما است. راه آینده مال این جنبش است. این را باید به تئوری تبدیل کرد.
جنبش- تئوری- ساختار
اولین قدم تبدیل این جنبش به تئوری، تولید هنر است. بحث هنر بسیار مهم است. حالا این حسینیه هنر اینجا هست. اینجا باید قاعدتاً با همین هنرها شروع بکنیم. تبدیل این جنبش به تئوری و سپس تبدیل تئوری به ساختار سیر منطقی کار است. یعنی همان آیندهای که الآن دوستان ترسیم کردند. در خود انقلاب با این همه سیری که رفتیم و آمدیم(یعنی تحول دولت ها) همین قصه از اولش بوده. دوستانی که مثل من پیر هستند، متوجه هستند که ما چه کشیدیم. همیشه این حالت رفت و آمد بین غربگرایی و اسلامگرایی در ایران وجود داشته است. از دولت اول که دولت موقت ملیگرایان سر کار آمدند. ملیگرایان مذهبی، بعدش جنگ و آن دولتهایی که سوسیالیستمانند بودند که همین جور جنگ اسلام و سوسیالیسم ادامه داشت تا آخر جنگ. بعد جنگ آن طوری تمام شد که متأسفانه هنوز خیلی روی آن کار نکردهاند و تاریخ آن را ننوشتیم.

غیر از آقای آهنگران. کتابی از او خواندم که خاطراتش است. کسی را ندیدم که این طوری حسی دقیقاً فضایی را که ما خودمان در آن بودیم ترسیم بکند که چه فضای حسیای است. من واقعاً کتاب آهنگران را که خواندم، کاملاً آن فضایی که ما اولها به اهواز و سوسنگرد و هویزه میرفتیم، همه برایم ترسیم شد. خیلی کتاب قشنگی است. کتاب آهنگران را بخوانید. متأسفانه جنگ این طوری تمام شد. اتفاقاً آقای آهنگران بعد از جنگ را هم میگوید. خیلی قشنگ است. از اول جنگ تا آخر جنگ تا این آخرها را ترسیم کرده است. خواهشاً این کتاب را ببینید.
دولتهای بعد از جنگ :پراگماتیست، فلسفی، عرفانی!
جنگ که این طوری تمام شد، یک دولت پراگماتیسمی سر کار آمد. چون جنگ آن طوری تمام شد، این طوری دولت سر کار آمد. خودشان میگفتند یک دولت کاری ولی همان پراگماتیسمی و ذیل حوزه تفکری آمریکایی بود. بعدش هم دولت اصلاحات سر کار آمد که یک دولت اروپاییمانند بود و دنبال ساختار تفکری اروپا بود و یک دولت فلسفی. دولت احمدینژاد هم یک دولت عرفانی بود. از صبح تا عصر در چه خواب و خیالها و در چه دنیاهایی که همه دیدید. تا همین اواخر هم از شهودهایی میگفتند و دیدیم که هیچ کدام هم اتفاق نیفتاد. حتی یک سری کارهای تحقیقاتی را در پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات وزارت ارشاد شروع کردند. مثلا آب و هوا در زمان ظهور! یا کی ظهور پیش میآید. جغرافیای ظهور چیست! متأسفانه اینها را داشتند. این بازخوردها بود که نتیجهاش این انتخابات شد.
کتابی هست به نام عرفان و منطق مال برتراند راسل. تقریباً همه عمرش را با آن همه کتابی که نوشته، در یک کتاب خیلی کوچک خلاصه کرده. تمام نظریههای فلسفی را در کل جهان گفته است. پراگماتیسم، همین فلسفه تحلیلی، همه را گفته و آخرش میگوید :حکمت! دو صفحه هم بیشتر نمینویسد. میگوید گمشده آخر جهان در سیاست و در همه جهان حکمت است. چیزی که انقلاب اسلامی ما دنبالش بود. دولت بازسازی دولت پراگماتیسمی بود و در حوزه آمریکایی که تقریباً ضد فلسفه است – یک دولت عملگرای بدون تئوری- و دولت خاتمی هم دولت فلسفهگرا. دیدیم که نقد دین را با مباحث فلسفی شروع کردند. نقد اجتماعی دین و بحثهایی مثل خشونتزایی عاشورا، خشونتزایی امام علی. همه این بحثها بحثهای فلسفی بود. یعنی با نگاه فلسفی به دین نگاه کردن. بازخورد آن دولت فلسفیِ اروپاییِ جامعه مدنیگرایِ چپگرا دولت عرفانی احمدینژاد بود.
این نهضت نباید بدون سر بماند
جنبش رو به آینده به دنبال دولت حکمتگرا و حکمتمحور است. ما باید الآن دنبال این باشیم. یعنی الآن این جنبشی که پشت سر آقای جلیلی درست شده، قاعدتاً باید این باشد. یک دولت حکمتگرا که محورش هم در فقه اکبر ما است. الآن همه جهان همین را میخواهند. جهانیان خسته هستند و چنین چیزی را طلب می کنند.البته وقتی اندیشه بلند است اقضائات خاص خودش را هم دارد. مثلا دکتر جلیلی باید زودتر شروع میکرد. من خودم رفتم و به او فشار آوردم که چرا نمیآیی. من سالهای سال است که به او گفتم بیاید. چون میدانستم که این نهضت نباید بدون سر بماند.
من بارها این را گفتم که صدا و سیمای ما مغز ندارد. یک هیکل بسیار عظیم و گنده ولی بدون مغز. یک دایناسور است. بی بی سی فارسی را نگاه میکند. حتی دکورهایش را هم با این مجریهایی که دارند اجرا میکنند، از بی بی سی تقلید می کنند. این را به خودشان هم گفتم. ببینید، موقعی که شما مغز نداشته باشید، به تقلید روی میآورید. مشکلش این است. بارها در شورای فرهنگ عمومی همین را گفتم. قائممقام ضرغامی هم میآید ولی متأسفانه به جایی نمیرسیم. سهشنبه گذشته میخواستند در شورای فرهنگی از صدا و سیما تشکر بکنند. گفتم از چی دارید تشکر میکنید. این مشکل به شورای انقلاب فرهنگی هم برمیگردد که او هم مغز ندارد.
اقتصاد مقاومتی اقتصاد نرم تئوریک
مشکلات ما اینهاست. با این ساختار معرفتی و با این ساختار رسانهای، شکست پشت سر هم حتمی است. در رابطه با جنگ نرم آقا گفتند نهضت نرمافزاری. مگر این تمام شده است.؟مگر اقتصاد مقاومتی تمام شده است؟ اقتصاد مقاومتی اقتصاد نرم تئوریک است. باید ببینیم در ساختار امروز جهان صحنه اقتصادی ما کجا است. الآن رشد اقتصادی ترکیه نزدیک ۹ بوده. با این وضعیتی که سرش آمده پایین میآید. تا یک جایی میتوانند از آن در بیایند. شوخی ندارد. شما باید نرمافزار را فکر بکنید. اگر بادکنکی جلو برویم میترکد. مقالات اقتصادی دوره کلینتون را بخوانید. گفتند که رشد اقتصادی آمریکا بادکنکی است. میبینید که الآن چه بر سرشان آمده است. ما کار تئوریک میخواهیم. با این شورای عالی انقلاب فرهنگی نه نهضت نرمافزاری به وجود میآید و نه چیزی.

شروع ما از هنر است
با این رسانه ملی گفتمانسازی هیچ وقت در جامعه رخ نخواهد داد. شما باید از این فرصت به وجود آمده، چارچوب تئوریک تولید بکنید. مرکز آن هم هنر است. اگر از هنر شروع نکنیم، شکست میخوریم. الآن در ساختار جهان، تئوریها خوابیده و از بین رفته است. شروع ما از هنر است. هنری که از حکمتها بلند میشود. قرآن شاخص آن است. حالا خیلی بحثها هست. الآن همین جشنواره عمار را که میبینید، یکی از مقدمههای کاری است. دیدید که چه امکانات کمی داشت و چه استقبال وسیعی از آن شد. هنوز آینده دارد. بنابراین ما اصلاً پس نیستیم و رو به پیش هستیم.
جنبش حکمت محور
جریان آینده محورش حکمت است. دیگر محورش نه فلسفه است و نه عرفان. چون هر دو شکست خوردند. یک سر حکمت در شهود است و یک سرش در زبان است. حالا نگویید که بحث سخت است. فقط یک اشاره میکنم. در پگاه حوزه یا به سایتی که الآن به نام پگاه حوزه در اینترنت هست مراجعه کنید در حدود صد مقاله در رابطه با حکمت و چارچوبهایش نوشتهام. البته سخت است. یک خرده سنگین است ولی میدانید باید چه کار کرد. حالا بنده که معلم هستم و سرم در کتاب است و این بحثها را داریم، باید این وسط دوستانی باشند که این را به گفتمان تبدیل بکنند. برعکس فلسفه که ریشه در زبان دارد و عرفان در شهود هست، حکمت یک سرش در شهود است و یک سرش در زبان. در این باره یک دنیا بحث است. رابطه آن با منطق چه میشود. رابطه آن با فلسفه چه میشود ولی مبنای قرآن هم همین است. یعلمهم الکتاب و الحکمه همین است. فرزانگی در ایران همین است که قبلاً گفتیم. متفکرین آلمانی هم الآن دنبال این بحثها هستند. مبنای انقلاب ما حکمت بوده، نه فلسفه و نه عرفان.
متأسفانه بعد از انقلاب این جریانی که نمیدانم – باید این را مطالعه کرد که چه طور در ایران عرفانگرایی را به وجود آورد. چه کسانی این کار را شروع کردند. آن انقلاب نهجالبلاغهای که پیغمبر فرمود أنا مدینه الحکمه و هی الجنه و علیٌ بابها خیلی ها فقط انا مدینه العلمش را دیدند. یک حدیث دیگر هم دقیقاً همین را دارد. انا مدینه الحکمه و هی الجنه و علیٌ بابها. چطوری علی حکیم تبدیل شد به علی عرفانی. علی حکیم و پیغمبر انا مدینه الحکمه را ندیدیم. اگر مدینه الحکمه پیدا کنید، همان بهشت است. امام از باب حکمت شروع کرد. اتفاقاً ولایت فقیه هم بر اساس حکمت بنا میشود. الآن ببینید، آقایان در قم دچار مشکل هستند. از این فقه اصغر، فقه سکولاریستی که فقط فقه فردی است و کاری به اجتماع ندارد و به شدت ضد حکومت است، خیلیها هم الآن از حوزه نجف دارند پیگیرش میشوند. اینها بحثهای مفصلی است ولی باید روی اینها بحث بکنیم. و امام هم در حوزه نجف چه بر سرش آمد. کتابهای آقای سیدحمید روحانی، سه جلدش را بخوانید. آن فقه فردی دشمن جمهوری اسلامی است و هنوز هم دارد برای ما مشکل ایجاد میکند.
اگر ما فقه اکبر پیدا بکنیم، به حکمت تبدیل میشویم و بعد فقه حکومتی میشود. حکمت و حکومت از یک مقوله هستند دیگر. حاکم و حکمت از یک مقوله هستند. تا به امروز هم این تئوری درست نشده است. این که حضرت آقا به قم گفتند شما برای من تئوری سیاسی را بدهید. تا به امروز یک تئوری به ایشان دادهاند؟ چون فقه اصغر و فقه تقلیلی فعلی نمیتواند آن حکمت حکومتی جمهوری اسلامی را پیدا بکند. به نظر من الآن آقای جلیلی روی این قصه میخواهد قدم بردارد. بارها خود ایشان به من گفته که من پایاننامه دکترایم را که نوشتم که پارادایم اسلامی سیاست بوده است. ایشان صبح که دفاع کرده، ظهر بعضی از استادان سیاسی از من پرسیدند که پارادایم سیاسی چه است؟! سر میز غذا در دانشگاه امام صادق خیلیها طعنه میزدند که پارادایم سیاسی یعنی چه؟! خودش میگفت در همین مذاکراتی که دارم میکنم، دارم این تئوری را میبینم. یعنی آقای جلیلی میخواهند، این حکمت سیاسی را ترسیم کنند. این قاعده کار است.
تازه اول کار است…
در نتیجه من میخواهم به شما بگویم که این جنبشی که تازه به وجود آمده، بهانهاش انتخابات بوده. پس تازه اول کار است. فقط باید این را تبدیل به کار تئوریک کرد. حرفهایی در مناظرهها زده شد که بعضیهایش را وثوقالدوله قاجاریه گفت. شما قرارداد ننگین وثوقالدوله قاجاریه را مطالعه بکنید. ببینید که چه حرفهایی نزدند. بحث من این است که اگر صدا و سیما در این همه سال به جای این که در مناظره که این همه آدم نشستهاند، گذاشته بودند که آن بحثها مطرح شده بود و این اندیشهها در آمده بود، در انتخابات این طوری یکباره دچار شوک نمیشدیم. پس مقصر صدا و سیما است. حالا باید شروع بکنیم.

ميرشكاك: راه ما راهي نيست كه با راي نياوردن به نااميدي ختم شود
یوسفعلی میرشکاک، شاعر انقلاب اسلامی، در جشن «حافظان جمهوریت دینی» و در میان حامیان دکتر سعید جلیلی حاضر شد و ضمن شعرخوانی، نکتههایی را برای حاضران بیان کرد. محورهای سخنان او به شرح زیر است:
- ماجرای رای دادن بنده به آقای جلیلی یک آزمون بود، آزمونی که ببینم و رصد کنم چقدر نیروی حزب اللهی پایه کار داریم.
- آزمون شیعه تمام نشدنی است با حضور حجت تازه شروع می شود.
- به هیچ وجه کار نکنید به شما اتهام بزنند و وقت خود را تلف جر و بحث الکی نکنید.
- سعی در اعتلای فرهنگ و هنر داشته باشید.
- در جایگاه خود مستقر باشید تا نوبت به جولان شما برسد.
- سعید جلیلی یادگار شهدایی همچون همت، باکری، خرازی و… است که سعی کردند مسولیت قبول نکنند تا اینکه در میدان جنگ باشند.
- رای به دکتر جلیلی را به ولایت بود رای به گفتمان انقلاب و رای به شهادت.
- سیاست ما حاشیه است، متن دیانت است متن گفتمان انقلاب است.
- راه ما راهی نیست که با رای ندادن به نا امیدی ختم بشود.
- سعی کنید استقامت و پایداری خود را در راه ولایت بیش تر کنید.




























ارسال کردن دیدگاه جدید