عقلانيت مدرن، عامل اصلي تغيير سبک زندگي/2

نظام بانکداري ربوي و سبک زندگي مردم

در فرهنگ اسلامي گرفتن ربا حرام است و آيات و روايات زيادي در مذمت آن وارد شده است؛ اما نظام بانکداري کشور به‌ طور رسمي و با عناوين مختلف از مردم ربا مي‌گيرد؛ در حالي که هدف اصلي انقلاب اسلامي اين بوده است که متن زندگي مردم بر اساس آموزه‌ها و مباني انديشه اسلامي شکل بگيرد.

 

تأملي در اين موضوع نشان مي‌دهد که يکي از علت‌هاي اصلي اين مشکل، محتواي دروس آموزشي رشته اقتصاد در دانشکده‌هاي اقتصاد کشور است. تقريباً بيشتر آن چه به عنوان نظريه‌هاي اقتصادي در اين دانشکده‌ها تدريس مي‌شود، با محوريت نظام ليبرال سرمايه‌داري شکل گرفته است. در اين نوع نظام اقتصادي، معيار اصلي، سود بيشتر براي افراد ـ ربا ـ است.

 

اين نظريه‌ها با پوششي علمي به شکلي نرم به دانش‌آموختگان دانشکده‌هاي اقتصاد ما آموزش داده مي‌شود و آن‌ها نيز پس از ورود به نظام بانکي و اقتصادي کشور، تمام تلاش خود را به کار مي‌گيرند تا اين نظريه‌هاي به اصطلاح علمي را در کشور نهادينه کنند؛ بدون اين که به عواقب آن توجه جدي داشته باشند. مردم نيز به‌ طور جبري و براي رفع امور معيشتي و کاري خود مجبورند وام بگيرند و در اين نظام بانکي ربوي وارد شوند و ربا پرداخت کنند.

 

بديهي است که بر اساس آموزه‌هاي اسلامي، ورود ربا در زندگي مردم، با عواقب دنيوي و اخروي فراواني است که يکي از آثار دنيوي آن، از بين رفتن خير و برکت از زندگي مردم است؛ عاملي که به شدت در سبک زندگي آن‌ها تأثيرگذار است. افزون بر اين، تبعات ناگوار ديگري نيز دارد که پرداختن به آن‌ها مجال ديگري مي‌طلبد.

 

ترويج افکار فمينيستي و برابري زنان و مردان:

متأسفانه نوع فرهنگ حاکم بر فضاي نظام آموزشي کشور ما به‌ شدت از آموزه‌هاي فمينيسمي تأثير پذيرفته، و بسياري از دختران و پسران بالاجبار و به‌ طور ناخودآگاه، الگوي رفتاري خود رااز اين مکتب گرفته‌اند.

 

براي مثال، در زمان‌‌هاي دورتر محتواي کتاب‌‌هاي درسي در دوران دبستان و متوسطه به‌‌‌ گونه‌اي انتخاب مي‌شد که الگوي‌هاي رفتاري با محوريت ارزش‌هاي اسلامي و خانوادگي به فراگيران آموخته مي‌شد ـ اين موضوع هم در انتخاب تصاوير و هم در محتواي دروس رعايت مي‌شد ـ  ولي امروز هم محتواي انتخاب‌شده و هم نوع تصاوير بکارگرفته‌ شده به‌ گونه‌‌اي است که برابري حق و حقوق زنان و مردان را در عرصه‌‌هاي مختلف القاء مي‌کند.

 

در دانشگاه‌‌هاي ما نيز وضعيت به همين صورت است؛ افزون بر اين، هيچ‌ گونه‌ مرزبندي مشخصي بين دانشجويان دختر و پسر به لحاظ فيزيکي وجود ندارد و نوع رفتارهاي آنان به گونه‌اي است که گويا نبايد هيچ گونه حريمي را در برابر يکديگر رعايت کنند. افزون بر محتوا، از نظر ساختاري نيز نظام آموزشي کشور به‌ شکلي طراحي شده است که به نهادينه‌ شدن بيشتر اين مسأله کمک مي‌کند.

 

براي نمونه، اين يک موضوع طبيعي، علمي و فطري است که روحيات دختران با پسران متفاوت است، و هر کدام اقتضائات خاص خود را دارند؛ در نظام آموزشي در دوره‌هاي مختلف، اعم از دبستان، متوسطه و حتي در دوران دانشگاه، وقتي دختر و پسر در يک کلاس درس با هم حضور دارند،‌ مربي نمي‌تواند به طور جداگانه و متناسب با روحيات و نيازهاي عاطفي آنان برخورد کند، در نتيجه استاد يا روحيات پسرانگي را به دختران، و يا به‌عکس، روحيات دخترانگي را به پسران القاء مي‌کند؛

 

نتيجه طبيعي اين نوع آموزش آن است که در سطح جامعه، برخي از پسران خود را به شکل دختران، و دختران نيز خود را به شکل پسران درمي‌آورند و در رفتارشان را نيز بر همين اساس تنظيم مي‌کنند؛ به‌ گونه‌اي که گويا هيچ تفاوتي بين آن‌ها نيز و هر دو جنس مي‌توانند بسان يکديگر رفتار کنند؛ يعني نظام آموزشي به طور ناخواسته باعث ايجاد يک نوع ناهنجاري در سبک رفتار و زندگي جوانان مي‌شود؛ در حالي که توقع جامعه آن است که خروجي نظام آموزشي ما به گونه‌اي باشد که سبک زندگي انتخابي آن بر اساس آموز‌ه‌هاي اسلامي و ارزش‌‌ها و اصالت‌‌هاي خانوادگي باشد.

 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی